آنجا که تحصیل علم جرم است!

حوریوش رحمانی

آنجا که تحصیل علم جرم است!

خبر أسف‌انگیز حمله‌ای دیگر به جامعۀ بهائی ایران و بازداشت و دستگیری جمعی از دانش پژوهان این آب و خاک یعنی افراد بی‌گناه و بی‌دفاعی که تنها جرمشان کسب و نشرعلم و دانش بوده است موجب حیرت و تأسف شدید جوامع علمی و دانشگاهی در سراسر جهان و بطور کلی هر ایرانی شریف و اصیل می‌باشد و بی اختیار این پرسش در ذهن شنونده شکل می‌گیرد که چگونه ممکن است در قرن بیست و یکم، دولتی شهروندان خود را، تحت هر عنوانی، از تحصیل علم باز دارد و دانش اندوزی را جرمی شمرد که درخور تعقیب، بازداشت و زندان باشد؟

البته این اولین باری نیست که این ابتکار مردمی و خودجوش در بطن جامعۀ ایرانی مورد حمله و خشونت اولیای امور که نقش واقعی آنها باید دفاع از حقوق مردم ایران با هر نوع عقیده و مسلکی باشد، قرار گرفته است. قبلاً نیز این اقدام انسان دوستانه بارها بطور مکرر مورد حمله واقع شده و استادان و دانشجویان آن بازداشت، بازجوئی و زندانی گردیده و کامپیوترها و وسائل شخصی تحصیلی آنان مصادره گردیده است. این در حالی است که این افراد صرفاً بطور خصوصی به تدریس و تحصیل همان دروس و موضوع‌هائی که در دانشگاه‌های و مؤسسات آموزش عالی کشور آموخته می‌شود مشغول بوده و بهیچوجه مطالب دینی و عقیدتی در کار آنها مطرح نبوده است. باید گفت این اقدام تلاشی است صرفاً آموزشی که در سطح مردم و برای کمک به مردم به عمل آمده و اگر حکومتی متعهد به وظائف واقعی خود باشد باید با اشتیاق کامل از آن و حرکت‌های مشابه آن حمایت نماید، ولی متأسفانه در ایران ما چنین نیست.

این ابتکار بی‌نظیر که به مؤسسۀ علمی آزاد معروف شده اقدامی است که در سال ۱۹۸۷ از طرف ایرانیان بهائی برای کمک به جوانان این جامعۀ ستمدیده که از بدو انقلاب اسلامی از ورود به دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی کشور محروم شده بودند بعمل آمد. لازم به تدکر است که تحصیل علم و دانش و اصولاً تعلیم و تربیت جزو یکی از اصول مهم آئین بهائی است که بهائیان تحت هر شرایطی خود را ملزم به پیروی از آن می‌دانند. حتّی در قرن نوزدهم که جامعۀ ایرانی در چنگ جهل و خرافات گرفتار و از قافله تمّدن فرسنگ‌ها عقب بود و نظام آموزش و پرورش ایران صرفاً به تعدادی مکتب خانۀ قدیمی سنّتی منحصر می‌شد، جامعۀ بهائی ایران که متأسفانه در آن زمان نیز خود به لحاظ سلطۀ تعصّبات دینی، در معرض شدیدترین تضییقات و مصائب قرار داشت، با پیروی از این اصل پسندیده به تأسیس مدارس نوین در ایران پرداخت، مدارسی که از نظر موازین آموزشی حائز چنان موقعیّت ارجمندی شد که جمعی از مقامات فرهنگی و آموزشی کشور زبان به تحسین آن گشودند و بسیاری از مردم مسلمان که از طبقات ممتاز جامعه بودند با اشتیاق فرزندان خود را به این مدارس ‌فرستادند. شواهد تاریخی این مدارس و خدمات استثنائی آنها به جامعۀ ایرانی موجود است.

جای تأسف است که باید گفت در این زمان، یعنی قرن بیست و یکم در جامعه ایرانی چنین وضعی حکمفرما است که جمعی از فرزندان شریف و قانونمند این آب و خاک درنهایت بیعدالتی و فقط و فقط به خاطر باور دینی خود از تحصیل علم و دانش که اولین حقّ مسلّم هر انسانی است محروم شده‌ و می‌شوند. این وضع عده‌ای از دوستداران دانش را در این جامعۀ به فکر چاره‌جوئی صلح جویانه و سازنده‌ای انداخت. این ابتکار آموزشی مردمی با فداکاری و از جان گذشتگی جمعی از اساتید بهائی و غیر بهائی که در رشته‌های مختلف علمی متخصّص بودند و حاضر شدند خدمات خود را به رایگان در اختیار دانشجویان محروم از تحصیل بهائی قرار دهند شکل گرفت و بدون داشتن محلّ و وسائل آموزشی در منازل خصوصی و باز هم با فداکاری‌های شگرف افراد جامعۀ بهائی گسترش یافت و با سختی فراوان موفقّ به تربیت فارغ التحصیلانی در رشته‌های مختلف گردید. البته فعالیت‌های علمی این مؤسسه و موقعیّت دانشگاهی فارغ التحصیلان آن بهیچوجه از نظر دانشگاه‌های ایران و مسئولین امور این کشور رسمیتّی ندارد و قابل قبول نیست، ولی بسیاری از دانشگاه‌های معتبر جهان با امتحان از فارغ التحصیلان این مؤسسه بر عمقّ معارف علمی آنان صحّه گذاشته و این افراد را برای ادامۀ تحصیلات در دوره‌های فوق لیسانس و دکترا پذیرا شده‌اند. به این ترتیب جمعی از این فارغ التحصیلان با کسب مدارک تحصیلی از دانشگاه‌های معتبر جهان به ایران بازگشته و کار تدریس در مؤسسه را به عهده گرفته‌اند تا کمبود استاد را در این طرح جبران ساخته و دین خود را به این جامعه تحت ستم ادا نمایند. این افراد با اخذ مدارک عالی تحصیلی از دانشگاه‌های معتبر جهان در واقع می‌توانستند در هر نقطۀ دیگری از جهان با آزادی و راحتی کار کنند و بدون دغدغۀ خاطر به زندگی خود ادامه دهند، ولی بخاطر عشق به وطن و تعّهد اخلاقی در قبال هموطنان محروم از تحصیل خود، ترجیح دادند به ایران بازگشته و در این راستا به خدمت پردازند.

مادۀ ۲۶ اعلامیۀ جهانی حقوق بشر که ایران نیز یکی از امضاء کنندگان آن است می‌گوید: “هرکس حقّ دارد که از آموزش و پرورش بهره‌مند شود…آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل، بروی همه باز باشد تا همه، بنا به استعداد خود بتوانند از آن بهره‌مند گردند.”، در دین اسلام نیز که حکومت ایران خود را معتقد به آن و مرّوج تعالیم آن می‌داند تأکید بر تحصیل علم و دانش شده و “اطلبوا العلم ولو بالصین” از گفتار پیامبر اسلام است که تحصیل علم را ولو با هر مشقتی باشد لازم شمرده‌اند. حال واقعاً جای بسی شگفتی است که در قرن بیست و یکم، دولتی که خود را عضوی از جامعۀ بین المللی می‌داند و در عین حال به اجرای تعالیم اسلامی افتخار می‌کند، تحصیل علم و دانش را برای جمعی از شهروندان خود غیرقانونی اعلام نماید و با کسانی که در نهایت صلح و آرامش، با روح آموزش و پژوهش به کسب علم و دانش پرداخته‌اند این چنین ظالمانه به مبارزه برخیزد. این عمل بیعدالتی صرف است و نه تنها ً با موازین حقوق بشر و تعالیم دین اسلام منافات دارد، بلکه قطعاً با اصول و معیارهای هر نوع عقیده و مرامی مغایر می‌باشد و بهیچوجه و تحت هیچ شرایطی نمی‌توان آن را توجیه نمود. البّته مرتکبین این عمل در برابر تاریخ و وجدان بشری بشدّت مسئول هستند.

Comments are closed.