اشکال در کجا است؟ وخشور ایران

اشکال در کجا است؟

وخشور ایران

سالهای سال است که مؤسّسۀ علمی آزاد در ایران تأسیس شده و مشغول فعّالیت است؛ سالهای سال است که فارغ‌التّحصیلانش به کشورهای دیگر اعزام می‌شوند و در دانشگاه‌های معتبر جهان به ادامۀ تحصیل می‌پردازند؛ سالهای سال است که اساتید غیربهائی در کنار اساتید بهائی به تدریس به دانشجویان بهائی می‌پردازند؛ سالهای سال است که کلاس‌های دانشجویان در ساختمان‌های مختلف یا در منازل بهائیان تشکیل می‌شود؛ سالهای سال است که امتحان ورودی برگزار می‌شود و قبول شدگان در جلسات توجیهی شرکت می‌کنند.

این همه سال، زیر نظر تیزبین اولیاء حکومت، مؤسّسۀ علمی آزاد به فعالیت اشتغال داشته و تا به حال غیرقانونی نبوده است؛ تا به حال برچسب صدور مدارک جعلی به این مؤسّسه و گردانندگان آن الصاق نشده است؛ تا به حال وزارت علوم به فکر نیفتاده بود که علیه آنها شکایت بکند و نه از طریق مراجع قضایی، بلکه از طریق وزارت اطّلاعات، آنها را تحت پیگرد قرار دهد؛ این همه سال هیچ اتّفاقی نیفتاد؛ امّا ناگهان، گویی کسی خواب بوده و بیدار شده، یا مست بوده و هشیار شده به فکر بازداشت گردانندگان این مؤسّسه افتادند و آن را غیرقانونی خواندند و مدرکش را جعلی نامیدند.


 

آیا واقعاً اشکال در کجا است؟ آیا در تأسیس مؤسّسه‌ای غیرقانونی است؟ لا والله. اشکال در اینجا است که این مؤسّسه چگونه اداره می‌شود؟ اشکال در اینجا است که با عدم امکانات، دانشجویان چگونه مشتاقانه درس می‌خوانند، از شهرستان‌ها به طهران می‌آیند تا در کلاس‌ها شرکت کنند؛ اشکال در اینجا است که خانواده‌ها در طهران بدون آن که ادنی آشنایی با دانشجویان داشته باشند، در طیّ مدّت اقامت آنها در طهران، بدون دریافت وجهی، گویی فرزند خویش را نگهداری می‌کنند، آنها را در منزل خود می‌پذیرند و اگر شبها قدری دیرتر به منزل بازگردند نگرانشان می‌شوند و در کمال محبّت در آغوش پر از مهر خود پذیرایشان می‌شوند؛ اشکال در اینجا است که اساتید بدون چشم‌داشتی وقت و نیروی خود را، به قول یکی از آنها “فی سبیل‌الله”، در اختیار دانشجویان می‌گذارند تا معلومات خود را به آنها منتقل کنند؛ اشکال در اینجا است که دانشجویان قدر این اساتید و گردانندگان را می‌دانند و نه دست به اعتصاب می‌زنند، نه قانون‌شکنی می‌کنند، نه تنبلی می‌کنند و نه از طرق غیرعادّی در صدد کسب نمره برمی‌آیند؛ اشکال در اینجا است که علیرغم تمامی کمبودها دانشجویان ممتاز از این مؤسّسه فارغ‌التّحصیل می‌شوند؛ اشکال در اینجا است که گردانندگان با علم به این که با قبول این مسئولیت در معرض بازداشت و زندان قرار می‌گیرند، با طیب خاطر به این خدمت مبادرت می‌کنند؛ اشکال در اینجا است که دانشگاه‌های مترقّی جهان مدرکِ، به قول مسئولین مملکتی “جعلی”، را مورد تأیید قرار داده امکان ادامۀ تحصیل را فراهم می‌آورند؛ اشکال در اینجا است که این دانشجویانِ دارای مدرک “جعلی” در دانشگاه‌های خارج از مملکت به معنای واقعی می‌درخشند؛ اشکال در اینجا است که این فارغ‌التّحصیلان، علیرغم تمامی موانعی که سر راهشان توسّط مسئولین مملکتی قرار داده می‌شود، با همان مدرک “جعلی” به کار و کسب مشغول می‌شوند.

اشکال در اینجا است که با این همه فشار، با این همه تضییقات، با این همه کمبودها، چرا این مؤسّسه تعطیل نمی‌شود؛ چرا از پا در نمی‌آید؛ چرا باز هم به حیات خود ادامه می‌دهد؟ اشکال در این است که اولیاء امور مملکت هنوز به قوّۀ الهی و تأییدات صمدانی که حافظ و محرّک این مؤسّسه، اساتید، کارکنان، گردانندگان و دانشجویان آن است پی نبرده‌اند. تقصیری ندارند، این قوّه برای آنها قابل شناسایی نیست، زیرا منکر وجود آن هستند. ابداً تصوّری از آن ندارند؛ ابداً در مخیّلۀ آنها قابل تجسّم نیست.

می‌گویند شخصی به کریم شیره‌ای مراجعه کرد که از ولایت آمده‌ام و اندک وجهی که در جیب داشتم سارق طرّاری ببُرد و اینک درمانده‌ام؛ به فلان حجّهالاسلام مراجعه کرده‌ام که در بهمان محلّ مکتب دارد. تقاضای کمک کرده‌ام، می‌گوید شاهد بیاور که قربانی سرقت شده‌ای؛ من که کسی را نمی‌شناسم. کریم شیره‌ای او را گفت فردا فلان ساعت به همان مکتب بیا تا همان آقای مکتب‌دار به تو کمک کند. فردا طبق قرار معهود مرد دزدزده به درب مکتب رفت و کریم شیره‌ای نیز حضور یافت. مرد دزدزده تقاضایش را تکرار کرد؛ آقای مکتب‌دار گفت، دیروز هم آمدی، گفتم شاهد بیاور. مرد گفت من شاهدی جز خدا ندارم. کریم شیره‌ای فریادی بر سر مرد فلک‌زده کشید و گفت، “مردکه خجالت نمی‌کشی؟ باید شاهدی بیاوری که آقا بشناسد؛ آقا که خدا را نمی‌شناسد!”

حال، قوّۀ الهیّه که ممدّ و حافظ این مؤسّسه است، برای اولیاء حکومت ناشناخته است و لهذا به مدد قوّۀ مجبره و حبس و زجر و امثالهم قصد دارند اساتید و دانشجویان را از ادامۀ کار منصرف سازند. اینها، به بیان حضرت بهاءالله، “همّت گماشتند که آن نار سدره ربّانیّه را از ماء تکذیب و اعراض افسرده و مخمود نمایند. و غافل از این که نار حکمت الهیّه از آب عنصری افسرده نشود و سراج قدرت ربّانیّه از بادهای مخالف خاموشی نپذیرد. بلکه در این مقام ماء سبب اشتعال شود و باد علّت حفظ” (ایقان، ص۷).

امید آن که اولیاء حکومت از اشتعال نار استقامت در صدور این نفوس به خود آیند و از خمودت و جمودت خارج شوند و به علّت استمرار حرکت مؤسّسه پی ببرند و با ارادۀ الهیّه مخالفت ننمایند و قصد نکنند دانشجویانی را که بدون ادنی مساعدت دولت متبوعه به کسب علم می‌پردازند از حقوق حقّۀ خود محروم نمایند.

Comments are closed.