سراپرده ی یگانگی بلند شد
قسمت اول
پزشک دانا
در روزگاری که مردم در گوشه گوشه ی این کره ی خاکی دچار یاس و نومیدی، فقر و بد بختی شده بودند. در روزگاری که داشت دیو جهل و تعصب روح و قلب پاک و روشن انسانها را تسخیر می کرد. در روزگاری که همه ی انسان ها با هم بیگانه شده بودند و شهر ها انقدر بزرگ شده بودند که کسی کسی را نمیشناخت، و اگر هم میشناخت نسبت به هم بی اعتنا بودند و فقط پول و مقام و رتبه بود که می توانست انسانها را آن هم فقط ظاهری به هم نزدیک کند.
دریک چنین دورانی، بزرگ مردی در ایران خطاب به تمام انسان ها گفت: ای اهل عالم سراپرده ی یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را نبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.
بله، در یک چنین دورانی که شاید خیلی هم دور از زمان زندگی ما نباشد اتفاق هایی رخ داد که شروع کننده ی یک جریان بزرگ تاریخی در حیات چند میلیارد ساله ی بشر بود. شاید خوب باشد برای آنکه بتوانیم این جریان بزرگ را دقیق تر درک کنیم کمی به شرائط جامعه ی امروز بشری نگاهی گذرا بیندازیم، حتما تا به حال همه ی ما مریض شده ایم و حال و هوای بیماری را تجربه کرده ایم، درد، تب ، بی حوصلگی، …بعد پیش پزشکی که میشناسیم رفته ایم و او کمکمان کرده است تا بتوانیم از پس آن بیماری بر آئیم و به حالت سلامت خود برگردیم.
و دنیای ما: جوامع آشفته و پریشان هر کدام به سمتی که انتهایش را نمیدانند در حرکتند، موسسات که ظاهرا از پس اداره ی امور بر نمیآیند و در واقع ناکارآمدیشان واضح و روشن شده و افراد، افرادی که حتی هدف از زندگیشان را نمیدانند و سرگردان زمانی دنبال این شخصیت هنری و زمانی پیرو این شخصیت سیاسی و…زندگی به سر میکنند.
میتوانیم عالم را به هیکل انسانی تشبیه کنیم و در واقع از این همه ناهمگونی و پریشانی ها نتیجه ای که میتوان گرفت این است که جسم عالم مریض است.
“قوه و بنیه ی ایمان در اقطار عالم ضعیف شده دریاق اعظم لازم، سواد نحاس امم را اخذ نموده اکسیر اعظم باید” “غفلت تا کی؟ اعتساف تا کی؟ انقلاب و اختلاف تا کی؟…فی الحقیقه اریاح یأس از جمیع جهات در عبور و مرور است. انقلابات و اختلافات عالم یوما فیوما در تزاید. آثار هرج و مرج مشاهده میشود چه که اسبابی که حال موجود است به نظر موافق نمیاید…”
یک قانون، خداوند از روی محبت و عشق خود عالم هستی و انسانها را آفریده است، در کلمات مکنونه است که: دوست داشتم تو را بیافرینم پس آفریدم تو را،پس مرا دوست بدار تا تو را یاد کنم و در روح حیات پاینده ات سازم. پس خداوند که بشر را دوست دارد نمیتواند در هنگام مریضی او را رها کند، خداوند در هر زمان که جسم بشر به مریضی گرفتار شده، پزشکانی برای صحت یافتن، و بهبود زندگی جمعی و فردی انسانها، فرستاده است. زمانی حضرت موسی، مسیح، محمد، باب و امروز بها الله یکی از این پزشکان الهی هستند که داروی درد بشر امروز در دستان او میباشد.
“رگ جهان در در دست پزشک داناست، درد را میداند و به دانایی درمان می کند، هر روز را رازی است و هر سر را آوازی درد امروز را درمانی و فردا را درمانی دیگر امروز را نگران باشید و از امروز سخن رانید، دیده می شود گیتی را دردهای بیکران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته. مردمانیکه از باده ی خودبینی سرمست شده اند پزشک دانا را از او بازداشته اند. اینست که خود و همه ی مردمان را گرفتار نموده اند. نه درد میدانند و نه درمان میشناسند…”
نوشته ها و تعالیم بها الله که داروی درد بشر امروز است مختص یک گروه خاص و محدود نیست، حتی اگر دقت کنیم متوجه میشویم که خیلی از بیاناتش خطاب به اهل عالم است. پس مهم نیست که ما پیرو چه فکر و عقیده ای هستیم، میتوانیم با هر فکر و عقیده ای نوشته های این پزشک و مربی آسمانی را بخوانیم، در موردش فکر کنیم و در مورد چگونگی عملی شدن آن در زندگی روزمره تلاش کنیم. حتما تفکر پیرامون بیانات زیر از بها الله که به معنی شکوه و جلال خداوندی است، میتواند به ما برای درک این ظهور الهی کمک کند.
“قد اضطرب النظم من هذاالنظم الاعظم و اختلف الترتیب بهذا البدیع الذی ما شهدت عین الابداع شبهه”( نظم و ترتیب از چنین نظم اعظمی مضطرب شد و به این نظم بدیع ترتیب به هم خورد، امری که چشم روزگار مانند ان را تا حال ندیده است.)
“آثار هرج و مرج مشاهده میشود چه که اسبابی که حال موجود است به نظر موافق نمیآید”
“آنچه در مراحل بدوی و محدود گذشته ی بشر نیازمندیهای نوع انسان را بر طرف میساخت از عهده ی حوائج دوره ی تجدد وبلوغ برنیاید زیرا انسان دیگر از آن مراحل بدوی محدود گذشته است و باید امروز به فضائل و قوایی جدید فائز گردد و قوانینی جدید و استعدادی جدید یابد.”
” در کتب الهی از قبل و بعد به یاد این یوم مبارک عیش اعظم برپا. طوبی از برای نفسی که فائز شد و به مقام یوم آگاه گشت”
“در این ظهور اعظم جمیع شرائع قبل به مقصد اقصی و کمال مطلوب فائزند”
آنچه در این ظهور امنع اعلی ظاهر شده در هیچچ عصری از اعصار ظاهر نشده و نخواهد شد”
“چون ندای الهی بلند شد در هیکل انسان حیاتی جدید پدید آمد و در عالم امکان روحی بدیع دمیده شد. این است که امروز جهان هیجان یافته و جان و وجدان نفوی به جنبش آمده است و چیزی نمی گذرد که آثار این حیات جدید پدیدار شود و خفتگان را بیدار نماید.”
“امرور عظیم است چه که در جمیع کتب به یوم الله معروف. جمیع انبیاء و اصفیاء طالب لقای این یوم بدیع بوده اند و همچنین احزاب مختلفه ی ارض، و چون آفتاب ظهور از سماء مشیت الهی اشراق نمود، کل منصعق و مدهوش مشاهده گشتند الا من شاءالله”
“دیگر وقتینمانده که به هدر رود. جایی برای شک و تردید وجود ندارد. مردم مشتاق مائده ی حیاتند. میدان اماده است. عهد وثیق و محکم گرفته شده. نقشه ی الهی به حرکت آمده و با گذشت هر روز بر سرعت آن افزوده میگردد، قوای ملکوتی و زمینی به نحوی اسرار آمیز در تحقق ان کمک می نمایند. چنین فرثتی دیگر به دست نمی آید. بگذارید آنان که در ش و تردیدند بر خیزند و بنفسه حقیقت این بیانات را دریابند. مجاهدت و استقامت ضامن فتح و ظفر کامل و نهایی است.”