جناب آقای فروزنده،
پس از تقدیم احترام بنده همانطور که در ایمیل آگست خود نوشتم یکی از بییندگان برنامه شما هستم و نیت خیر شما را می ستایم.
بحث آقای دکتر میرزا آغاسی با عرفان ثابتی را با ناباوری شنیدم و تصور نمی کردم که آقای دکتر با چنین لحنی و با چنین برخوردی عرفان ثابتی را مورد تهمت و افترا قرار بدهد. عرفان ثابتی هیچ اظهار نظری نکرد غیر از اینکه آیاتی از کلام الله مجید را خواند. عمل آقای دکتر میرزا آغاسی بنده را به یاد اتفاقی انداخت که سالیان قبل در وطن عزیزمان ایران افتاد. این اتفاق از این قرار بود: یک بهائی کاسب کار بی نوا مبلغی از یک آخوند طلب کار بود. چون در بازار به خود اجازه داده بود که از آخوند طلب خود را مطالبه نماید آخوند غضبناک به حضور تنی چند از ملایان دیگر رفت عمامه بر زمین زد گریبان دارید که یک بهائی به مقدسات اسلام و به من توهین کرد و فریاد واشریعتا سر داد. نتیجه این شد که مومنین مسلمان برای بردن اجر بهشت موعود بر سر آن بی چاره تاختند و او را قطعه قطعه کردند. در این زمینه اشاره به دو جلد کتاب “کشتار و سرکوب دگراندیشان مذهبی در ایران” می کنم که به اتفاق یاد شده و ده ها وقایع نظیر آن مستندا اشاره کرده است.
هرگاه به اعتقادات بهائیان توهین شود هیچ بهائی یخه و عمامه که ندارد، کلاه هم بر سر داشته باشد بر زمین نمی زند و اگر به مقدسات او توهین شد (که مرتب می شود) با خوشروئی ندیده می گیرد، همانطوری که جناب فیروزی در جلسات گذشته عمل کرد. ولی گویا برای جناب دکتر آغاسی سوء تفاهمی رخ داده که در بین بهائیان کسی که قادر به جواب دادن به سخنان ایشان باشد نیست. مثلی است معروف هر بیشه گمان مبر که خالی است، شاید که پلنگ خفته باشد.
پوپر فیلسوف بزرگ المانی زبان، می گوید عده ای به این ادعا آمدند که از جانب آسمان مامورند در روی زمین بهشتی بر پا کنند اما تنها جهنمی بر پا کردند. به نظر بنده این گونه بحث ها به جز کدورت و دشمنی حاصلی ندارد. اگر بحث به این پایه باشد که بهائیان بگویند ما برای جامعه بشری چه ارمغانی داریم و پیروان ادیان دیگر هم بفرمایند چه ارمغانی دارند و قضاوت پسندیدن و یا نپسندیدن این و آن ارمغان را به مردم واگذارند شاید به نتیجه بهتری برسیم.
ضمنا جناب دکتر آغاسی باید بگویند که به چه مجوزی ایشان به خود اجازه می دهند بهاء الله را نه پیغمبر و نه حتی روشنگر بنامند و بدین ترتیب به اعتقاد عده ای توهین کنند و اشکالی هم نبینند. اما به محض اینکه عرفان ثابتی اصل عبارت قرآن را بدون هیچگونه تصرفی بخواند، او را به “بی انصافی”، “دروغ گوئی” و سخن راندن بدون سند متهم کند. گو اینکه ایشان در جلسات گذشته بارها و بارها سخن نا درست و در برخی موارد تهمت آمیز به بهائیان زده و جوابی هم نشنیده اند. و اگر نه، کافی بود در برابر ادعای جناب آغاسی که “بیان پنج بار چاپ شده و هر نسخه تفاوت اساسی دارد” ، از ایشان خواهش کنند که تنها دو تا (و نه هر پنج تا!) چاپ را نشان دهند و یا اقلاً مشخصات و محل و تاریخ چاپ را ذکر کنند و به چند مورد از این دستکاری ها اشاره کنند.
[جهت اطلاع ، کتاب بیان یک بار و آن هم بین سال های ۱۳۳۰ تا ۴۰ در اصفهان و به همت خانم صدیقه دولت آبادی خواهر یحیی دولت آبادی و دختر هادی دولت آبادی مشهور به چاپ رسید. که این اقدام هیچ ربطی هم به بهائیان نداشته و از طرف ازلیان انجام گرفت. بنابرین ادعائی که بهائیان در بیان دستکاری کرده اند به هیچ وجه درست نیست، بگذریم از آنکه با ادعای دیگر جناب آغاسی که “بهاءالله دستور داده بیان را جمع کنند” (که چنین دستوری هرگز از بهاءالله صادر نشده) همخوانی ندارد.]
حال جناب آغاسی این تهمت را بارها در جلسات متعدد تکرار کرده اند (با اینکه از موضوع بحث خارج و به قول خود ایشان “بی ربط” بود) و بی جواب مانده و کسی هم به ایشان نه حمله کرده نه توهین کرده و نه عصبانی شده. حال به چه حقی شکایت می کنند که ۵ آیه قرآن که تلاوت شده، نباید تا جلسه آینده بدون جواب بماند؟
جناب فیروزی و شاید هم جناب فروزنده یا به بحث های تاریخ اسلام و علوم قرآنی کمتر علاقمند هستند یا شاید هم خجالت جناب آغاسی را نپسندیده اند، تا ه نظریات ناصحیح وی در رابطه با مسائلی از قبیل گروه خوارج و نظریاتشان راجع به امامت و … در برنامه زنده اصلاح نکنند. برای نمونه مسئله دو شاهد زن و تفسیر ایشان از آیه قرآن بیشتر شاید به یک شوخی بی مزه شبیه است تا به یک استدلال منطقی.
ایشان که مدعی می شوند تفکرات بهائیت دینی یا عقیده ای التقاطی است و از شیعه و شیخیگری نشات گرفته، (که گمان نمی رود شخصی که با شیعه عموما و شیخیه خصوصا آشنائی داشته باشد چنین نظری را مطرح کند) آیا به این ترتیب تکلیف آیات و احکام کلام الله مجید چه می شود که از عقاید پیشینیان منجمله آئین یهود، مسیحی و زرتشتی، و روایات و اعمال اعراب قبل از اسلام گرفته شده؟ در باره کتاب مشهور “ینابیع الاسلام” و ده ها اثر دیگر که مطلب ذکر شده را مستنداً نشان می دهد چه می گویند؟
جناب آقای دکتر باید بدانند که پیروان ادیان سامی همه ساکنین یک ساختمان عظیم شیشه ای هستند. سنگ انداختن به یک بخش از ساختمان منجر به خرابی کل ساختمان خواهد شد. از ایشان خواهش می کنیم که سنگی نیاندازند چه که نتیجه مطلوب به دست نخواهد آمد. تنها یک نمونه می آوریم: اگر به نثر عربی باب ایراد می گیرند، حتما می دانند که از صدر اسلام تا به امروز صدها جلد کتاب در اشکالات صرف و نحو قرآن تحت عنوان “غریب القرآن” و یا “مشکل القرآن” تالیف شده، آن هم نه از طرف ردیه نویسان بل توسط علمای بزرگ اسلام (که البته جناب آغاسی همه آنها را به حق یا به نا حق جاهل و تحریف کننده می نامد) از قبیل ابن قتیبه و ابو عبیده و ده ها نفر دیگر. حال اگر باب هم جائی از عبارتی نظیر “چاپاً” استفاده کرده (که آیه را هم جناب آغاسی اشتباه خواندند و کاری که آقای ثابتی را به آن متهم ساختند خود مرتکب شدند) چه اشکالی دارد؟ خوب بحمدالله یک نفر ایرانی بعد از ۱۴۰۰ سال پیدا شده که کلمه ای که به عربی وجود نداشته به همان اصالت خود نگاشته و مانند کسانی که پیل را به فیل و گیلان را به جیلان و اصپهان را به اصفهان تبدیل کرده اند عمل ننموده. مگر نمی گویند “تلفن”، “اسکایپ”… و از همه اینها گذشته، مگر در قرآن مجید عباراتی از قبیل “ابابیل”، “کواعب اتراباً”، “سجّیل”، “غِسلین”، “کوثر” … نازل نشده، که هیچ عرب زبانی نه در گذشته و نه در امروز معنی اینها را نه فهمیده نه می فهمد و حتی مفسرین اولیه به نا مفهوم و مبهم بودن آنها گواهی داده اند.
بهائیان چون برای اسلام و قرآن و حضرت رسول احترام قائل هستند، جواب جناب آغاسی را شفاف و آنطور که باید و شاید نمی دهند. و شاید علت این که ایشان بحث را تنها در چارچوب قرآن تعیین کرده اند، در همین امر نهفته باشد.
جناب دکتر آغاسی، شما هر عقیده ای که نسبت به بهائیت دارید محترم است. اما یک مسئله را فراومش نفرمائید که بهائیان و در راس همه آنها عبدالبهاء در تمام سخنرانی ها ای که کرده و نامه ها ای که نوشته آنچنان از اسلام دفاع کرده که واقعا قابل تصور نیست. بهائیان در همه جای دنیا به علت دفاع خارج از حدی که از اسلام می کنند دچار مشکلاتی هستند. امیدوارم که آنها هم به هوش بیایند و دست از دفاع همه جانبه از اسلام بردارند. قرآن مقدس بوده و خواهد بود اما بحث امروز ربط قرآن به جهان امروز است.
با بهترین آرزوها
ایرج اشراقی