آزادی و بازداشت: بازی موش و گربه در ایران
گزارش نقض حقوق اقلیت های مذهبی در هفته ای که گذشت
۱ اردیبهشت ماه تا ۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱
نگارش: فرزان فرامرزی
اگر بخواهیم از بازداشت های گسترده و دسته جمعی اقلیت ها و دگراندیشان مذهبی صحبت کنیم، بی شک بازداشت دراویش گنابادی کوار در استان فارس، یکی از دامنه دارترین این بازداشت ها بوده که البته به کشته و زخمی شدن عده ای از دراویش هم منجر شده است.
این بازداشت های گسترده و دسته جمعی از شهریور سال گذشته شروع شد و تا آنجا ادامه پیدا کرد که منجر به “حمله شبه نظامیان و لباس شخصی ها به منازل و محل کسب دراویش شد که در همین درگیری ها ده ها درویش بازداشت و زخمی شدند و یک درویش نیز به علت خونریزی شدید در اثر اصابت گلوله کشته شد.۱“
اما یکم اردیبهشت ماه پایگاه خبری دراویش گنابادی از “متهم شدن ۱۷ تن از دراویش گنابادی به محاربه و فساد فی الارض و حمل سلاح غیر مجاز” خبر داد. این در حالی است که در اسفند ماه سال گذشته برای رسیدگی به این اتهام دادگاهی در شعبه ۱۰۱ دادگاه عمومی کوار تشکیل شده بود که قاضی پرونده، دادگاه را فاقد صلاحیت رسیدگی به این پرونده دانسته و پرونده را برای رسیدگی به دادگاه انقلاب شیراز واگذار می کند.
چهارشنبه ششم اردیبهشت ماه خبری منتشر شد مبنی بر پلمپ محل کسب یک شهروند بهائی. البته با توجه به خبر این پلمپ، پلمپ محل کسب، در تاریخ ۳۰ فروردین ماه اتفاق افتاده که اکنون منتشر شده است. خب شاید مهم ترین علت تاخیر در اطلاع رسانی را شاید بتوان این موضوع دانست که اصولا در چنین وضعیت هایی اشخاص و خانواده های درگیر، این استدلال را دارند که با عدم خبر رسانی شاید روزنه ی امیدی برای لغو چنین احکام نا عادلانه ای وجود داشته باشد که متاسفانه در بیشتر موارد این فرضیه با شکست روبرو می شود و مسئولین مربوطه به پی گیری ها و در خواست های اشخاص جواب نمی دهند و همچنین از عدم اطلاع رسانی نهایت سوء استفاده را هم می نمایند!
“در پی تشدید آزار و اذیت شهروندان بهائی ساکن سمنان، روز چهارشنبه ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۱ جواز کسب (پخش لوازم بهداشتی) فرهاد فناییان توسط اداره اماکن شهر مزبور باطل شد. این اقدام در حالی صورت گرفت که محل کسب (فروشگاه لوازم بهداشتی) فرهاد فناییان از ۴ آبان ماه سال گذشته توسط اداره اماکن پلمپ گردیده و پس از گذشت نزدیک به ۶ ماه از تعطیلی محل مذکور، اداره اماکن بدون آنکه دلیل مشخصی ذکر کند جواز کسب فروش لوازم بهداشتی نامبرده را لغو کردند و به وی اعلام میکنند دیگر اجازه کار در زمینه پخش و فروش لوازم بهداشتی در سمنان را ندارد۲.“
فشار بر بهائیان و کسبه ی بهائی در سمنان از جمله مواردی است که این اواخر بسیار رخ داده و مسئولین در جواب پی گیری های کسبه ی بهائی سمنان تنها به گفتن این نکته که “دستور از بالاست” بسنده می کنند.
اما باز هم در سمنان و این بار بازداشت یک شهروند بهائی در این شهر. “عرفان احسانی شهروند بهائی ساکن مهدیشهر (سنگسر) از توابع سمنان در مسیر سمنان به مهدیشهر بازداشت شد۳.“
“روز شنبه ۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ ماموران اداره اطلاعات سمنان پس از نشان دادن حکمی دست نویس و بدون مهر و امضا قصد بازرسی منزل این شهروند بهائی را داشتند که با ممانعت همسر وی ترانه ترابی که حامله و در منزل تنها بوده مواجه میشوند. سپس ماموران با شکستن دوربین آیفون منزل به زور و تهدید وارد محل شده و بدون توجه به بارداربودن ترانه ترابی شروع به توهین و پرخاشگری و بازرسی منزل میکنند.
ماموران پس از ضبط بعضی وسایل شخصی و کتب مذهبی محل را ترک میکنند ولی روز بعد، یکشنبه ۳ اردیبهشت ماه عرفان احسانی را در مسیر برگشت از سمنان به مهدیشهر بازداشت کرده و به نقطه نامعلومی انتقال میدهند.”
سه شهروند بهائی ساکن شیراز که حدود دوماه گذشته بازداشت شده بودند، روز گذشته به قید وثیقه آزاد شدند. یکتا فهندژ، فرشید یزدانی و سینا ساریخانی سه شهروند بهائی ساکن شیراز هستند که در پی دستگیری های گسترده بهائیان شیراز در اسفند و بهمن ماه سال گذشته دستگیر شده بودند. مجموع افراد بازداشتی ۱۳ نفر می باشند.۴
از کرمان و زندان این شهر خبر می رسد که دو زندانی بهائی در زندان این شهر وضعیت مساعدی ندارند. “فرحناز نعیمی (راسخی) و دخترشان فرین راسخی شهروندان بهائی ساکن کرمان که در آخرین روزهای سال ۹۰ از سلولهای انفرادی به قرنطینه زندان شهاب کرمان منتقل شده بودند، پس از گذشت بیش از یک ماه به بند عمومی زنان این زندان منتقل شدند۵.“
لازم به ذکر است که “قرنطینه زندان شهاب کرمان اتاقی بدون نور آفتاب و بدون حمام و فقط با یک سرویس بهداشتی میباشد که تمام زوایای آن حتی درون سرویس بهداشتی توسط دوربینهای مداربسته کنترل میشود.“
یکی از بستگان این دو زندانی در توصیف وضعیت این دو زندانی بهائی چنین می گوید: “خانم فرحناز نعیمی در مدت این یک ماه به شدت بیمار بودند و خونریزی بسیار شدید داشتند که تا پای مرگ رفتند و خودشان مطمئن بودند که از شدت خونریزی میمیرند. با این حال هیچ داروی برای ایشان تجویز نشد. در چنین شرایطی ایشان را برای بازجویی به اداره اطلاعات میبردند. آنها مدت یک ماه از دیدن نور آفتاب و حمام محروم بودند.“
منابع:
۱- http://tinyurl.com/cgc85ne
۲- http://hra-news.org/1389-01-27-05-24-07/12009-1.html
۳- http://hra-news.org/1389-01-27-05-24-07/12003-1.html
۴- http://freedomofpen.blogspot.com/2012/04/blog-post_25.html
۵- http://hra-news.org/1389-01-27-05-27-21/12033-1.html