بازنگری در الحاد نوین

بازنگری در الحاد نوین

استیون فلپس Steven Phelps

200px-the_god_delusion_uk

یادداشت زیر در بررسی کتابی جدید با عنوان “توهّم وجود خدا” The God Delusion اثر ریچارد داوکینز Richard Dawkins نوشته شده است.

در جهانی که افراط و تندروی مذهبی آن را تهدید می‌کند، نیاز مبرمی به ارزیابی دین و جستجو برای یافتن دیدگاه‌های جدید محسوس است.

از جمله جدّی‌ترین بررسی‌هایی از این قبیل که انجام شده نهضتی به رهبری دانشمندانی است که استدلال می‌کنند نه تنها علم بهتر از اعتقاد به خدا می‌تواند حقیقت را توضیح دهد بلکه اعتقاد مذهبی فی نفسه تهدیدی برای عالم انسانی محسوب می‌شود؛ این نهضت را “الحاد نوین” لقب داده‌اند.

مهم‌ترین فرد در این گروه ریچارد داوکینز، رفتارشناس و نیز زیست‌شناس تکاملی در دانشگاه آکسفورد است که آخرین کتابش، توهّم وجود خدا، تقریباً در رأس فهرست کتاب‌های پرفروش باقی مانده است.

دکتر داوکینز می‌نویسد، “دین می‌تواند بسیار، بسیار خطرناک باشد. بمب‌گذاران انتحاری دست به این کار می‌زنند زیرا واقعاً به هر آنچه که در مکاتب مذهبی‌شان به آنها تعلیم داده شده، یعنی تکلیف در مقابل خداوند بر جمیع اولویت‌های دیگر ارجح است، اعتقاد دارند…”

امّا، در حالی که دکتر داوکینز و سایر خداناباوران جدید معتقدند که راه پیش رو در جهانی بدون دین نهفته است، بهائیان از دیدگاهی کاملاً متفاوت به موضوع خدا، طبیعت، و دین می‌پردازند.

امر بهائی، که معتقد است اعتقادات سنّتی دینی برای عصر نوین کفایت نکند، کلّ برداشت از دین را در قالبی جدید عرضه می‌کند و این نکته را مطرح می‌سازد که دین نیروی اصلی در سوق دادن انسان به سوی تکوین و توسعۀ هشیاری و خودآگاهی است.

با توجّه به آن، در کتاب دکتر داوکینز نکات بسیاری هست که بهائیان با آن نظر موافق دارند – از جمله محکوم کردن ارتجاع مذهبی، فراخوانی به کاربرد عقل و علم در مبارزه علیه الهیات غیرمنطقی و نامعقول، و استدلال ایشان که نظریۀ تکامل می‌تواند ظهور حیات پیچیده را توضح دهد.

بحث اصلی و مهمّ طرح دکتر داوکینز در برچیدن مبانی اعتقاد دینی عبارت از حمله به آن چیزی است که وی “فرضیۀ وجود خدا” می‌نامد – یعنی این نظریه “که واقعیتی که ما در آن به سر می‌بریم شامل عاملی فوق‌طبیعی نیز هست که عالم وجود را طرّاحی کرده و – حدّاقلّ در بسیاری از شکل‌های فرضیه – آن را حفظ می‌کند و حتّی با معجزات، که نقض موقّت قوانینِ به نحو شکوهمندی غیر قابل تغییرش است، در آن مداخله می‌کند.”

استدلال‌ها در نیمۀ اوّل کتاب توهّم وجود خدا ناشی از این تأکید و تصریح، که با ردّ قاطع، و گاهی اوقات تحقیرآمیز، ادلّۀ سنّتی بر وجود خداوند شروع می‌شود، در آنجا به اوج خود می‌رسد که شرح می‌دهد نظریۀ تکامل چگونه توضیح می‌دهد که حیات به چه نحو ممکن است در اثر جریان تدریجی و رو به افزایش بدون نیاز به توسّل به صانعی هوشمند شکل گرفته باشد. در واقع، داوکینز استدلال می‌کند که وجود صانعی از آن شکل که در “فرضیۀ وجود خدا”ی او تعریف شده باید به مراتب بیش از وجود مصنوعش غیرمحتمل باشد.

استدلال‌های دکتر داوکینز، وقتی در مقابل برداشت‌های دینی سنّتی از خداوند قرار گیرد، بسیار قوی و محکم است. امّا در برابر برداشت بهائی از خدا و طبیعت، تناقضاتی که او بین علم و دین شناسایی کرده به سادگی زائل می‌گردد.

حضرت بهاءالله خداوند را با عباراتی چون “ذات غیب لایُدرک”[۱] “مقدّساً عن الصّفات”[۲] و “حق بنفسه قُرب و بُعد ندارد؛ مقدّس است از این مقامات”[۳] توصیف می‌فرمایند. به عبارت دقیق‌تر، بهائیان چنین درک می‌کنند که خداوند فراتر از جمیع آنچه که می‌توانیم بشناسیم و بدانیم قرار دارد. مقولاتی چون “بودن” و “وجود”، که اساس خود منطق را تشکیل می‌دهد، در اشاره به خداوند فاقد کفایت لازم است.

از این رو، بهائیان نظر موافق دارند که ادلّۀ منطقی سنّتی برای وجود خداوند نارسا است و جوابگوی موضوع نیست. امّا این بدان معنی نیست که چون خداوند دور از واقعیت طبیعی است لهذا خداوند هیچ ارتباطی با نحوۀ عمل عالم وجود ندارد.

تعدادی از فقرات مذکور در آثار بهائی مطرح کنندۀ این موضوع است که عمل خداوند و قوانین طبیعت به یکدیگر پیوسته است – و این که قوانین طبیعی که، فرضاً، تکامل را هدایت می‌کند، صرفاً تعمیم ارادۀ الهی است. حضرت بهاءالله می‌فرمایند، “إنّ الطّبیعه … هی الإراده و ظهورها فی رتبه الإمکان بنفس الإمکان”[۴] و توضیح می‌دهند که، “قد نَطَقَتِ الذّرّات بثنائک”[۵] و با این همه “جمیع در تحت یک قانون کلّی است که ابداً از او تجاوز نمی‌کند.”[۶]

در این حالت، مقولات متمایز طبیعت و اقدام فوق‌طبیعی به یکدیگر می‌آمیزند و مشاهدۀ عالم طبیعی را از هر دو لحاظ تقدّس و نیز سکولار برای بهائیان میسّر می‌سازند.

به علاوه، در آثار بهائی جایگاهی متعالی برای عقل قائل شده‌اند. حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند، “دین باید مطابق با عقل باشد، مطابق با علم باشد؛ زیرا اگر مطابق با عقل و علم نباشد، اوهام است … اگر مخالف علم و عقل باشد شُبهه‌ای نیست که اوهام است.”[۷] بهائیان، بدون اعتقاد به این که نظریۀ تکامل تلویحاً بدان اشارت دارد که حیات بشری صرفاً تصادفی فوق‌العاده غیرمحتمل است، آن را می‌پذیرند.

در نیمۀ دوم کتاب، دکتر داوکینز به موضوع دین و تأثیر آن بر جامعۀ بشری می‌پردازد و می‌کوشد نظریۀ تکامل را به نحوی تعمیم دهد تا حسّ ذاتی اخلاقی ما و ریشه‌های سائقه و تمایل دینی را توضیح دهد. اگرچه مقصد از این بحث بی‌اعتبار کردن دین است، امّا در اینجا نیز در آثار بهائی برای نظریۀ اصلی مورد بحث معنای غیرمنتظرۀ جدیدی بیان شده است.

حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند که بانیان ادیان بزرگ جهان “مطّلع بر حقائق اسرار کائناتند” و این که از این آگاهی است که آنها دین یا شریعت را تأسیس می‌کنند که با عبارت “روابط ضروریۀ منبعث از حقائق کائنات” تعریف می‌شود.[۸]

ایشان فرمودند، “مظاهر کلّیه الهیّه … شرایعی تأسیس نمایند که مطابق و موافق حال عالم انسان است.”[۹] این قبیل مظاهر الهی عبارتند از حضرت ابراهیم، حضرت کریشنا، حضرت زرتشت، حضرت موسی، حضرت بودا، حضرت عیسی و حضرت محمّد – و متأخرترین آنها حضرت باب و حضرت بهاءالله.

در حالی که دین در آثار بهائی به عنوان تجلّی هم‌بستگی مشاهده می‌شود، همین حالت در مورد طبیعت نیز مصداق دارد. حضرت عبدالبهاء فرمودند، “طبیعت عبارت از خواصّ و روابط ضروریّه است که منبعث از حقایق اشیا است.”[۱۰] بنابراین، دین تجلّی امکانات بالقوه و نامحدود و در حال ظهور و بروز خلقت است؛ و ظهور الهی، مانند خود طبیعت، از خصیصۀ تکاملی برخوردار است: شکل و محتوای آن نشأت گرفته از زمان و مکان است، درست همانطور که مقصود اصلی و زیرساختی آن، یعنی تحوّل و تعالی آگاهی بشری، بلاتغییر و به قوّت خودباقی می‌ماند. این نظریه “که حقایق دینی امری نسبی است نه مطلق و آئین یزدانی تجدیدپذیر است نه جامد و نهایی”[۱۱] به بیان حضرت ولی امرالله “حقیقت اساسی زیربنای امر بهائی” می‌شود.

از این دیدگاه، با استدلال دکتر داوکینز، که احساسات عمیق دینی و اخلاقی ما ممکن است توضیحی تکاملی داشته باشد، الزاماً هیچ تنشی وجود ندارد. حتّی اگر دین اساساً از نظم طبیعی اشیاء نشأت گرفته باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض مسلّم بگیریم که جمیع اجزاء نظم مزبور را می‌توان با ذهن بشر عادّی درک کرد، یا آن که اخلاقیات دینی دلبخواهی و اختیاری است.

بلکه، بنا به استنباط بهائیان، آن احکام اخلاقی که به طرزی بسیار جدّی و دقیق راهنمای توسعۀ تمدّن بشری، و عمیقاً طنینی از روح انسانی بوده، از بیانات مظاهر ظهور الهی، که وقوف مافوق‌طبیعی نسبت به عمیق‌ترین روابط بین کائنات به آنها اعطاء شده، نشأت گرفته است. آنها، مانند اطبّاء حاذق، امراضی را که جامعۀ بشری در هر عصر و زمانی به آن مبتلا شده می‌شناسند و درمان مناسب را برای آن تجویز می‌کنند.

مرضی که به نحوی بسیار وخیم و خطرناک، امروز عالم را مبتلا ساخته عبارت از نفرت، تعصّب و ارتجاع مذهبی است و دکتر داوکینز در فصول پایانی کتابش دقیقاً آن را بیان کرده است. بهائیان با تمام وجود با این نظریه موافقند. حضرت بهاءالله می‌فرمایند، “ضغینه و بغضای مذهبی ناری است عالم‌سوز.”[۱۲]

در نظر دکتر داوکینز، منشأ انحطاط دین در عصر نوین تا حدّی “تغییر روح اخلاقی زمانه” است که جایگزین بخش عمدۀ پیام اخلاقی صحف مقدّسه ادوار ماضیه شده، و تا حدّی ناشی از ردّ مصرّانۀ عقل و تمسّک به آموزه‌های مصنوع دست بشر است.

درمان آن در ایجاد اصول اخلاقی جدید در کنار انهدام و فروپاشی بنای کهن است. بهائیان دین را پدیده‌ای زنده می‌دانند که چرخۀ حیات آن به مقیاس قرون است – تک تک ادیان دارای زمان تولّد، شکوفایی، و انحطاط هستند و در پایان بذری را برای تجدید “دین‌الله من قبل و مِن بعد”[۱۳] فراهم می‌آورند.

بدون این چشم‌انداز وسیع‌تر، در جهانی که به بیان حضرت ولیّ امرالله “به علّت اطفاء انوار دیانت تاریک[۱۴] شده، به آسانی می‌توان نتیجه‌گیری کرد که باور دینی به هر شکل و صورتی با نیازهای عصر نوین ناسازگار است. امّاشواهد ولادت مجدّد، مجسّم در جامعۀ جهانی بهائی، متشکّل از میلیونها نفری که تدریجاً واحه‌های خالی از تعصّب و خدامحور ایمان در عمل را به وجود می‌آورند، در افق عالم نمودار شده است.

مأخذ: http://www.onecountry.org/e184/e14816as_God_Delusion_Review.htm



[۱] مجموعه الواح طبع مصر، ص۳۰۹

[۲] صلوه کبیر، سجدۀ دوم

[۳] مائدۀ آسمانی، ج۱، ص۵۸

[۴] لوح حکمت، مجموعه الواح طبع مصر، ص۴۲ / آثار قلم اعلی، ج۲، ص۱۳۴

[۵] مناجاه، ص۳۳

[۶] مفاوضات عبدالبهاء، فصل اوّل، ص۲

[۷] خطابات مبارکه، ج۲، ص۲۱۹

[۸] مفاوضات عبدالبهاء، فصل ۴۰ (م)، ص۱۱۹

[۹] همان

[۱۰] لوح مبارک خطاب به پروفسور فورال، مکاتیب عبدالبهاء، ج۳، ص۴۷۹

[۱۱] کلّ این نقل قول و عبارت بعدی در صفحه ۱۸۵ Baha’i Administration درج شده امّا ترجمۀ عبارت اوّل از صفحه ۸۱ کتاب نظم جهانی بهائی، طبع اوّل، ترجمه و اقتباس هوشمند فتح اعظم نقل و عبارت دوم ترجمه گردید – م

[۱۲] مجموعه اشراقات، ص۱۳۴ / لوح خطاب به شیخ نجفی، ص۱۱

[۱۳] کتاب اقدس، بند ۱۸۲

[۱۴] ظهور عدل الهی، ترجمه نصرالله مودّت، ص۹۹ / ترجمه هوشمند فتح اعظم، ص۴۱ (با ترجمه‌ای متفاوت)

Comments are closed.