لوح مبارک بشارات
بیانیهای خطاب به محقّقان و دولتمردان
کریستوفر باک / یولی آیوانسیان
چکیده
این مقاله مطالعهای تاریخی و مبتنی بر متن یکی از آثار مهمّ حضرت بهاءالله ، یعنی لوح مبارک بشارات، مُنزله در حدود سال ۱۸۹۱ میلادی [۱۲۷۰ شمسی هجری]، است و نظریههای جدیدی را در مورد منشأ و مقصود آن مطرح میسازد. لوح بشارات تلخیصی گزینشی از احکام و اصول حضرت بهاءالله است که متوالیاً در پانزده بشارت بیان شده است. اصطلاح عربی بشارات این نکته را به ذهن متبادر میسازد که این “بشارتها” بیان عمومی برخی از تعالیم اساسی دیانت جدید بهائی است. “بشارات” در میان چند لوح حضرت بهاءالله که تعالیم کلیدی را با ذکر شماره مطرح میسازند، از همه مفصّلتر است. لوح بشارات را شاید تا حدّی بتوان اثری صادره از قلم حضرت بهاءالله در مقام “مصلح عالم” دربارهء “اصلاحات عالم” دانست که به صورت بندهای مجزّای متوالی بیان شده و با اصلاحات مذهبی در هم آمیخته است. لوح بشارات همانند اعلامیهای مطبوعاتی (هرچند ناسازگار با زمان) عمل کرد، که نه تنها به صورت بیانیهای عمومی بود بلکه نادرستیها و تحریفات فاحشی را که از قبل در نوشتههای مطبوع به جریان افتاده بود، اصلاح میکرد. لوح بشارات، که برای ترجمه و انتشار گسترده در نظر گرفته شده بود، برای محقّقان – بخصوص مستشرق روسی، بارون ویکتور روزن (۱۹۰۸-۱۸۴۹) و خاورشناس کمبریج، ادوارد گرانویل براون (۱۹۲۶-۱۸۶۲) – و احتمالاً دولتمردان روسی قبل از انقلاب نیز ارسال گردید. لوح بشارات، به عنوان “اقدس بیانیهای”، بخشی از بیانیهء به مراتب جامعتر حضرت بهاءالله است، که رسالت خود را به رهبران سیاسی و مذهبی عالم اعلام فرمودند. مطالعهای که در دست دارید استدلال خواهد کرد حضرت بهاءالله ممکن است لوح بشارات را برای ادوارد براون – یا که شاید از طریق او – نازل کرده باشند، زیرا حضرت بهاءالله به وضوح در نظر داشتند که براون بشارات را ترجمه کرده منتشر نماید تا ماهیت تعالیم بهائی را در سطح گستردهای بشناساند. در این صورت، این سبب اصلاح تحریفاتی میشد که قبلاً در ارتباط با مقصود حضرت بهاءالله و ماهیت دیانت تأسیس شده توسّط ایشان انتشار یافته بود، و به این وسیله سبب آگاهی عمومی میگردید که دیانت جهانی جدیدی در افق تجدّد طلوع کرده است.
این مقاله مطالعهای تاریخی و مبتنی بر متن یکی از آثار مهمّ حضرت بهاءالله ، یعنی لوح مبارک بشارات، نازله حدود سال ۱۸۹۱ میلادی [۱۲۷۰ شمسی هجری]، است و نظریههای جدیدی را در مورد منشأ و مقصود آن مطرح میسازد.[۱] نسخهء خطّی این اثر که در این مقاله استفاده شده نسخهء F. 25 مجموعهء ادوارد گرانویل براون است که در کتابخانهء دانشگاه کمبریج نگهداری میشود. این نسخهء خطّی شامل خود بشارات (صفحات ۷-۳۷۲)، نوشتهای بینام که بلافاصله مقدّم بر آن است، همراه با نامهء ضمیمه، به تاریخ ۲۲ ژانویه ۱۸۹۱، از یکی از پسران حضرت بهاءالله، میرزا بدیعالله (صفحات ۹-۳۶۸)، و نامهء ضمیمهء دوم، به تاریخ ۲۹ ژانویه ۱۸۹۱، از حاجی محمّد (صفحات ۷-۳۶۶).[۲]
حضرت بهاءالله (۹۲-۱۸۱۷)، که نام زمان ولادت ایشان میرزا حسینعلی نوری است، پیامبر و شارع امر بهائی هستند. لوح بشارات تلخیصی گزینشی از احکام و اصول حضرت بهاءالله است که متوالیاً در پانزده بشارت بیان شده است. اصطلاح عربی بشارات این نکته را به ذهن متبادر میسازد که این “بشارتها” بیان عمومی برخی از تعالیم اساسی دیانت جدید بهائی است. از آنجا که این متن کوتاه امّا مهمّ بهائی خطاب به کلّ عالم است و با عبارت “یا اهل ارض” جمیع اهل جهان را مخاطب قرار داده، بدیهی است که جنبهء بیانیهای دارد.
“بشارات” در میان چند لوح حضرت بهاءالله که تعالیم کلیدی را با ذکر شماره مطرح میسازند، از همه مفصّلتر است. نزدیکترین لوح مشابه آن کلمات فردوسیه است، که یازده اصل اساسی در آن بیان شده (که هر کدام به نحوی استعارهای “ورقی از فردوس اعلی” توصیف شدهاند).[۳] در لوح اشراقات، نـُه اصل بیان شده که هر یک را یک اشراق نامیدهاند.[۴] لوح دنیا پنج اصل را با ذکر شماره بیان میکند، که مجموعاً در زمرهء “اسّ اعظم که ادارهء خلق به آن مربوط و منوط”[۵] توصیف شده است. همچنین، لوح تجلّیات به بیان چهار تعلیم ، هر یک با عنوان یک تجلّی، میپردازد که جمعاً با عبارت “از آفتاب حقیقت اشراق نمود” وصف شده است.[۶] پانزده بشارت، به ترتیب اصلی، به صورت زیر است:
۱- محو حکم جهاد.
۲- (الف) احزاب و (ب) اهل ادیان باید باکمال روح و ریحان معاشرت نمایند.
۳- لسان و خطّ جهانی باید انتخاب گردد.
۴- بهائیان باید به اعانت و خدمت پادشاهی که به حفظ و حمایت امر بهائی قیام کند، بپردازند.
۵- (الف) بهائیان باید مطیع حکومت خود باشند؛ (ب) اهل عالم باید اعانت امر بهائی کنند؛ (ج) سلاح عالم باید به اصلاح تبدیل شود.
۶- وعدهء صلح جهانی.
۷- آزادی انتخاب پوشش، مشروط به رعایت ضوابط اخلاقی، اعطاء شده است.
۸- با تجرّد کشیشی مخالفت شده است.
۹- اعتراف به گناهان نهی شده است.
۱۰- محو کتابها منع شده است
۱۱- علوم و فنون، به شرط آن که نافع باشند، ممدوح شمرده شده است.
۱۲- (الف) همه باید صنعتی و کسبی را فرا گیرند؛ (ب) کار عبادت است.
۱۳- امور ملّت به بیتالعدل سپرده شده است.
۱۴- بستن بار سفر جهت زیارت اهل قبور لازم نیست؛ مخارج آن باید به بیتالعدل پرداخت شود.
۱۵- نظام جمهوری و سلطنت هر دو مقبول، ترکیب این دو توصیه شده است.
این پانزده اصل (یا، بر حسب شمارشهای فرعی، ۲۱ اصل، زیرا بیش از یک مطلب در ذیل هر بشارت میتوان ذکر کرد) از مهمترین کتاب حضرت بهاءالله، یعنی کتاب مستطاب اقدس (نازله حدود سال ۱۸۷۳)، و متمّمات آن انتخاب شده است. از آنجا که بشارات اعلام برخی اصول منتخَب از کتاب اقدس است، بنابراین به عنوان “کتاب اقدس بیانیهای” عمل کرده – و میتوان به همین صورت توصیفش نمود. و از آنجا که در مطبوعات مصر و نیز در اوّلین دائرهالمعارف نوین عربی (نگاه کنید به سطور بعد) از دیانت بهائی تصویری نادرست انتشار یافته، لوح بشارات نقش اصلاحکننده نیز برای این قبیل توصیفات نادرست مخرّب دربارهء این آئین نوزاد دارد. لوح بشارات، که برای ترجمه و انتشار گسترده در نظر گرفته شده بود، برای محقّقان – بخصوص مستشرق روسی، بارون ویکتور روزن (۱۹۰۸-۱۸۴۹) و خاورشناس کمبریج، ادوارد گرانویل براون (۱۹۲۶-۱۸۶۲) – و احتمالاً دولتمردان روسی قبل از انقلاب نیز ارسال گردید. همانطور که قبلاً نیز ذکر شد، این مطالعه نظریههای جدیدی را در مورد منشأ و مقصود این بیانیهء عمومی تعالیم اساسی بهائی آن مطرح میسازد.
بشارات، “اقدس بیانیهای”: اعلام عمومی اصول منتخَب “کتاب اقدس”
بشارات اعلام عمومی تعالیم جدید بهائی بود. نقش آن همانند اعلامیهای مطبوعاتی (هرچند ناسازگار با زمان) بود، که نه تنها به صورت بیانیهای عمومی عمل میکرد، بلکه نادرستیها و تحریفات فاحشی را که از قبل در نوشتههای مطبوع به جریان افتاده بود، اصلاح مینمود. تا آنجا که اطّلاعات وجود دارد، اوّلین مقالهء روزنامهها به لسان عربی دربارهء نهضت بابی (طلیعهء دیانت بهائی) مقالهء ادیب اسحق، با عنوان “حرکت الأفکار” بود. مقالهء اسحق را، که در سال ۱۸۷۸ در روزنامهء مصری “مصر” درج گردید، ” کاملاً میتوان اوّلین اشارهء مهمّ و چشمگیر به نهضت بابی – بهائی در مطبوعات عربی دانست.”[۷] این گزارش تماماً مثبت دربارهء دیانت بابی مبتنی بر منبع اطّلاعات منفی بود. سیّد جمالالدّین اسدآبادی (۹۷-۱۸۳۸)، از معاصران اسحق، که به “الأفعانی” شهرت یافت، مقالهای دربارهء آئین بابی برای دائرهالمعارف بیروت متعلّق به محقّق و مؤلّف عرب، بطروس البستانی (۸۳-۱۸۱۹)، انتشار داده بود. دائرهالمعارف ظاهراً اوّلین نوع جدید دائرهالمعارف به زبان عربی بود.[۸] در مقایسه با مقالهء اسحق، مدخل افغانی آشکارا انتقادی بود و با تحریف متعصّبانهء واقعیات به مقصود خود رسید.[۹] در متن بیانیهای دیگری به نام لوح دنیا، حضرت بهاءالله انگیزهها و خدعهء بعدی افغانی را برملا میسازند:
شخص مذکور [افغانی] دربارهء این حزب در جرائد مصر و دائرهالمعارف بیروت ذکر نموده آنچه را که سبب تحیّر صاحبان آگاهی و دانش گشت و بعد به پاریس توجّه نمود و جریدهای به اسم عروهالوثقی طبع کرد و به اطراف عالم فرستاد و به سحن عکّا هم ارسال داشت و به این سبب اظهار محبّت نمود و مقصودش تدارک مافات بوده. باری، این مظلوم دربارهء او صَمت اختیار کرد.[۱۰]
مقالات افغانی در دائرهالمعارف و روزنامه دربارهء ادیان بابی و بهائی آشکارا در زمرهء “قصص کاذبه”ای است که حضرت بهاءالله در مقدّمه لوح بشارات بدان اشارت دارند.[۱۱] بنابراین، یکی از اهداف مهمّ نزول لوح بشارات ایجاد آگاهی عمومی نسبت به فحوا و مدلول حقیقی تعالیم بهائی، خنثی کردن اطّلاعات نادرستی که مخالفان، در تلاش برای تبلیغات علیه دیانت بهائی، عمداً انتشار دادند و در عین حال توضیح و تشریح صحیح ویژگی و ماهیت اصلی آن بود. از این لحاظ است که لوح بشارات به صورتی عمل کرد که بیشباهت به بیانیهء مطبوعاتی نبود.
لوح بشارات را شاید تا حدّی بتوان اثری صادره از قلم حضرت بهاءالله در مقام “مصلح عالم” دربارهء “اصلاحات عالم” دانست که به صورت بندهای مجزّای متوالی بیان شده و با اصلاحات مذهبی در هم آمیخته است. حضرت بهاءالله در لوح رئیس بالصّراحه خود را “محیی عالم و مصلح آن”[۱۲] خواندهاند. لوح بشارات، با اعلام مجموعه و خلاصهء اصول تعالیم بهائی، جوهر و هستهء اصلی پیام بهائی را به سبکی کم و بیش منظّم و مدوّن بیان میکند. بشارات، علاوه بر هدف تجویزیاش (در ترویج اصلاحات عالم)، در عرضهء برخی احکام و اصول متمایزتر که، به عنوان ویژگیهای چشمگیر و بارز دیانت بهائی، آن را با ادیان بابی، اسلام و مسیحی متفاوت میسازد، نقشی توصیفی و هنجاری دارد. بشارات از لحاظ دیگر نیز متمایز است، زیرا به احتمال قوی در میان الواح عمدهء حضرت بهاءالله، موجزترین لوح و درعین حال بیش از سایر الواح، معرّف و مجسّم کنندهء این آئین است.
لوح بشارات، همانطور که قبلاً ذکر شد، برای اصول منتخب بهائی امتیاز قائل میشود. به عبارت دیگر، نفس همین واقعیت که حضرت بهاءالله این پانزده بشارت را انتخاب کردهاند، مزیتی به آنها میدهد. این فرایند انتخاب – این مزیت قائل شدن برای اصولی چند جهت مقاصد بیانیهای – به ظنّ قوی به این احکام جدید دینی اهمّیتی فوقالعاده میبخشد. اگرچه تعالیم بهائی به مراتب بیش از اینها است، این پانزده اصل به نحوی مؤثّر به صورت نمونه و مظهر، یا چکیده و خلاصه، عمل کرده برخی از متمایزترین تعالیم بهائی را که از کتاب اقدس و الواح متمّم آن استخراج شده، مورد تأکید قرار میدهد. از آنجا که فرایند آگاهانهء گزینش در نزول لوح بشارات دخیل است – که شواهد تاریخی آن ذیلاً نقل خواهد شد – این لوح مبارک را به حقّ میتوان مظهر و نمونهء “بیانیهای” کتاب اقدس به شمار آورد، که به برخی از مفادّ آن جهت تبلیغ و ترویج امتیاز داده شده است.
از چشماندازی دیگر، این “بشارات” مجموعاً، (اگر دو اصطلاح مسیحی به کار ببریم) به جای “انجیلی” جدید یا موعظهء انجیل[۱۳] عمل کرد؛ به این معنی که، “انجیل” بهائی بوده و هست. این لوح را، عملاً، میتوان “انجیل بهاءالله” خواند که “مژدهها” یا “خبرهای خوش” رستگاری اجتماعی برای تحوّل جامعهء جهانی انسانی را اعلام میکند. این لوح همتای “موعظه روی جبل” در امر بهائی است؛ موعظهء مزبور در انجیل متی (یا “موعظه در دشت”[۱۴] در انجیل لوقا) درج شده است.
لوح بشارات، به عنوان “اقدس بیانیهای”، بخشی از بیانیهء به مراتب وسیعتر حضرت بهاءالله است، که هیکل مبارک – همانطور که هر فردی که اندک آشنایی با تاریخ بهائی داشته باشد خوب میداند – رسالت خود را به رهبران سیاسی و دینی جهان اعلام فرمودند. با توجّه به تاریخ خاصّ این متن بینظیر و استثنایی، در این بررسی استدلال خواهد شد که حضرت بهاءالله لوح بشارات را برای ادوارد گرانویل براون، مستشرق کمبریج، نازل فرمودند. اگر بشارات برای براون نازل شد، مقصود آن بود که از طریق او انتقال یابد. به عبارت دیگر، مقصود حضرت بهاءالله آشکارا چنان بود که براون لوح بشارات را ترجمه کرده انتشار دهد تا ماهیت تعالیم بهائی در گسترهء وسیعتری شناخته شود، و، با این کار، سبب اصلاح تحریفاتی خواهد شد که قبلاً در ارتباط با مقصود حضرت بهاءالله و ماهیت دیانت تأسیس شده توسّط ایشان انتشار یافته بود، و به این وسیله سبب آگاهی عمومی خواهد شد که دیانت جهانی جدیدی در افق تجدّد طلوع کرده است.
دارالتّحقیق بینالمللی، واقع درمرکز جهانی بهائی، در جواب سؤال یکی از دو مؤلّف مقالهء فعلی، لوحی را مشخّص کرده است که حضرت بهاءالله در آن بیان میفرمایند که باید بشارات را، به طور گزینشی و فقط با کسب مجوّز کتبی، برای مقامات دولتی ارسال گردد: “حضرت بهاءالله در لوحی به تاریخ اوّل ربیعالاوّل ۱۳۰۹ (اکتبر ۱۸۹۱) خطاب به حاجی سیّد علی افنان در عشقآباد، میفرمایند که قبلاً هدایت فرمودهاند که نسخهای از لوح بشارات به مقامات دولتی تسلیم گردد. امّا ایشان خاطرنشان میسازند که نباید بدون اجازهء هیکل مبارک آن را در سطحی گسترده منتشر ساخت.”[۱۵] دارالتّحقیق همچنین میافزاید که، “حضرت عبدالبهاء هدایت فرمودند که لوح بشارات برای تولستوی و لرد کرزن ارسال گردد.”[۱۶] در موقعیتی دیگر، ایشان به یکی از احبّاء توصیه میفرمایند که لوح بشارات را “برای تاریخنویسی[۱۷] که آن فرد با وی ملاقات کرده” بفرستد.[۱۸] با توجّه به شواهد صریح که حضرت بهاءالله مخاطبان معیّنی را مدّ نظر داشتهاند، بااطمینان میتوان گفت که بشارات برای (یا حدّاقل جهت ارسال به) دولتمردان و محقّقان غربی، نازل شده است.
حدود آغاز قرن بیستم، گروهی از محقّقان در اروپا ظهور کردند که دربارۀ پدیدهء جدید دینی و اجتماعی، ظهور دیانتی جدید، نهضت بابی، که تکامل یافته و اکنون به نام امر بهائی شناخته میشود، به جمعآوری اطّلاعات پرداختند. این محقّقان تعلیم دیده و فوقالعاده قابل و لایق یافتههای خود را بر منابع اوّلیه، شرحها و گزارشهای دست اوّل، و نیز تجربیات و مکاتبات شخصی خویش با مؤمنین به امر بهائی مبتنی ساختند. بهعلاوه، این محقّقان در مجهودات پژوهشی خود، همکاری گستردهای داشتند و با کمال میل مطالب حاصله از منبع اوّلیه و اصلی و اطّلاعات کسب شده را در اختیار یکدیگر قرار دادند. فرضیات آنها، قضاوتهای آنها و نهایتاً استنتاجهای حاصلهء آنها هر قدر صحیح یا غلط بوده باشد، آنها، عمدتاً، در مبادرت به این کار صادقانه عمل کردند. به رغم تعصّبات پنهان آنها، تلاش کردند نسبت به موضوع بیطرف باقی بمانند و با این کار، معیاری نمونه برای نسلهای آیندهء پژوهشگران به جای گذاشتند. از جمله این محقّقان، حضرت شوقی افندی (ولی امر بهائی، و وصیّ حضرت عبدالبهاء از ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۷) به اثر دو تن از پژوهشگران، یعنی بارون روزِن و ادوارد براون اشاره میکنند:
تاریخ قدیمیترین آثار منتظر شدهء حضرت عبدالبهاء به دههء نود قرن گذشته باز میگردد. متجاوز از چهل سنه قبل، مجلّدی از الواح عمومی از جمله طرازات، اشراقات و سایر آثار به ترتیب در عشقآباد (روسیه) و بمبئی طبع شد و نُسَخی از اینها، اگرچه به ندرت یافت میشود امّا، هنوز قابل تهیّه است. همزمان با اینها، اگر نه پیش از آنها، برخی از آثار حضرت بهاءالله توسّط بخش شرقشناسی دانشگاه سلطنتی روسیه در سنت پترزبورگ تحت نظارت و سرپرستی مدیر آن، بارون روزِن، منتشر شد (و به طور اخصّ میتوان اینها رادر زمرهء کتب ادوارد براون یافت) و البتّه اینها، بر خلاف آثار مطبوعه در بمبئی، فاقد تاریخ نیست.[۱۹]
مقالهء جالبی به زبان عربی از روزنامهء مصری الاهرام در میان مطالب بایگانی بارون وی آر روزن در بایگانی آکادمی علوم روسیه در سن پترزبورگ برای ما محفوظ مانده است. این مقاله را، که فاقد تاریخ و فقط دارای شمارۀ روزنامه (شمارۀ ۵۵۲۴) است، آلکساندر جی تومانسکی (۱۸۶۱-۱۹۲۰)، با نامهای به تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۸۹۶، که آن را “مقالهای جدید” توصیف کرده، برای روزن فرستاده شد. تومانسکی، در اظهار نظر دربارهء اطّلاعات نادرست در انتشارات پیشین دربارهء ادیان بابی و بهائی، که قبلاً شرح داده شد، اظهار میدارد که مخالفان دیانت بهائی تا چه حدّ زیادهروی میکنند تا این دیانت را مورد انتقاد و اهانت قرار دهند:
دیگر هیچ موضوع نفرتانگیز و مشمئزکنندهای باقی نماند که به اینها (یعنی به بهائیان) نسبت ندهند، و هیچ شرارت و رذالتی وجود نداشت که به وسیلهء آن ایشان را توصیف ننمایند. بنابراین، شایعات قوّت گرفت و اذهان آشفته و پریشان گشت و موضوع از دید ممتازترین اروپاییان پنهان بماند. در نتیجه، گروهی از مردمان دانشمند و شریف از میان آنها برخاستند تا در عقاید بابیان به تحقیق بپردازند و آداب و رسوم و عادات آنها را دریابند. یکی از آنها بارون روزِن، محقّق برجسته و والامقام، است که از جمله متخصّصان مشهور و شاخص در دارالعلمهای [سنت] پترزبورگ محسوب میشود. او یکی از دانشجویان خود، سروان تومانسکی، را به شهر عشقآباد و سپس به ایران اعزام کرد. به این ترتیب، او مدّتی متجاوز از سه سال در میان بابیان زندگی کرد و به جمیع احکام و رسوم آنها پی برد. کتب آنها را به دست آورد، طبع نمود و در روسیه و سایر ممالک اروپایی انتشار داد. همچنین در زمرهء آنها آقای ادوارد براون – مدرّس السنۀ شرقی در دانشگاه کمبریج – بود. این [محقّق] در سال ۱۳۰۳ هجری به ایران نیز سفر کرد. او با اقوام گوناگون ساکن ایران زیست، از رسوم و آداب همهء آنها اطّلاعات زیادی کسب کرد و کتابهای بابی را نیز به دست آورد. از آنجا به سوریه رفت و وارد عکّا شد، و افتخار حضور در پیشگاه [حضرت] بهاءالله را یافت. به اروپا مراجعت کرد و کلّیه ملاحظات خویش را در جراید تحقیقی درج نمود.[۲۰]
در تضادّی چشمگیر با انتشارات منفی دربارهء نهضتهای بابی و بهائی که در زمان حیات عنصری حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء جریان داشت، سروان الکساندر جی تومانسکی، محقّق روسی، سوگنامهای را در درگذشت حضرت بهاءالله انتشار داد که در آن ایشان را کریمانه (اگر نه آنچنان که برازندهء ایشان است) مورد مدح و ستایش قرار داد:
چند روز پیش دربارۀ درگذشت رئیس و پیامبر بابیان، که روز ۱۶ مه[۲۱] در عکّا (سن ژان داکر) واقع در شام رخ داد، گزارشی دریافت شد. شخص فوقالعادهای بود که توانست یک میلیون پیرو را از نقاط مختلف ایران جذب نماید و ماهیت صلحدوستی را به آئین بابی نثار نماید، که اکنون خصیصهء پیروان این دیانت است. این تعلیم سبب شده که ایرانی شیعهء مغرور، که فقط با همدینان خود دوستی و معاشرت دارد و با مردمی که عقیدهای متفاوت دارند ابداً معاشرت نمیکند (تبرّا و تولّا)، وقتی بابی میشود فروتن و متواضع گردد و همه را برادر خود بداند.[۲۲]
تحقیقاتی که محقّقان اروپایی دربارۀ ادیان بابی و بهائی انجام دادند، دارای پیامدهای غیرمنتظرهای بود، که یکی از آنها را میتوان با مسامحه “تأثیر مشاهدهگر” توصیف کرد – البتّه نه به معنای دقیق علمی، بلکه از آنجایی که عمل مشاهده ممکن است بر پدیدهء مورد مشاهده تأثیر بگذارد. مسلّماً این ممکن است در مورد خود براون و نیز قضیهء بارون ویکتور روزِن مصداق داشته باشد. تاریخچهء انتقال لوح بشارات شواهد فراوانی بر این نکته به دست میدهد. روز ۲۲ ژانویه ۱۸۹۱، حضرت بهاءالله بنفسه امر فرموده بودند که بشارات برای براون به کمبریج ارسال گردد. اندک زمانی بعد، در دسامبر ۱۸۹۱، بهائیان عشقآباد نسخهای نیز برای بارون ویکتور روزِن، مستشرق روسی، ارسال نمودند. تحقیقات براون و روزِن که متعاقباً در خصوص بشارات صورت گرفت، قریباً مورد بحث واقع خواهد شد. در اینجا، “تأثیر مشاهدهگر” بر تحقیق پژوهشگرانه در خصوص منشأ و عقاید بهائی این بود که برخی رهبران بهائی سعی کردند محقّقان و دولتمردان را با اصول و آداب و آنچه که در امر بهائی معمول است آشنا سازند. به این ترتیب، تماسهایی از این قبیل با محقّقان و دولتمردان بخشی از تاریخ بهائی شد.
بارون ویکتور روزِن و ادوارد گرانویل براون، در زمان خود، در زمرهء محقّقان برجسته دربارهء ادیان بابی و بهائی بودند، آنها با هم مظهر نه تنها خود دانشپژوهی، بلکه طبقهء محقّقان حرفهای بودند. آنها محقّقان دینی نبودند، بلکه محقّقان دین بودند. بنابراین، در اوائل تاریخ امر بهائی، تعالیم بهائی نه تنها علناً به رهبران سیاسی و رهبران دینی، بلکه به رهبران اندیشه نیز اعلام گردید. به این ترتیب، بیانیۀ بهائی از “پادشاهان و رهبران مذهبی” فراتر رفته دانشگاهیان و دولتمردان را نیز در بر گرفت، که گروه اخیر مجاری بالقوّه برای رساندن آن به دول متبوع و اشخاص صاحب نفوذ میشدند.
این دانشگاهیان، به عنوان روشنفکران دولتی، به صورت مجاری مهمّی برای انتشار اطّلاعات دربارهء امر نوزاد، که از منابع دست اوّل کسب شده بود، عمل میکردند. با توجّه به موقعیت اجتماعی نسبتاً والای محقّقان (در شرق و نیز در غرب) – و با عنایت به مرجعیت قابل توجّهی که دنیای علمی بر کلّ دنیای اندیشه اِعمال میکرد – محقّقانی از این قبیل بر وقوف عامّه بر پیام حضرت بهاءالله، اگر نه در سطح جهان، حدّاقلّ در آن زمان در کشورهایی که زندگی میکردند، تأثیری شگرف میگذاشتند.
از لحاظ تاریخی، بر شمردن یکایک این اصول مترقّی برای حدّاقل معدودی از محقّقان، اعم از شرق و غرب، که با دیانت بهائی آشنا شدند، جذّابیت عقلانی معیّنی داشت. شاید بهترین نمونه اسدالله فاضل مازندرانی، محقّق و مبلّغ برجسته و شهیر بهائی باشد. طبق شهادت خود او، اوّلین متن بهائی که در دوران جوانی مطالعه نمود، لوح بشارات بود و، بر حسب کیفیت همین یک لوح، به حقّانیت امر بهائی یقین تامّ پیدا کرد. مازندرانی در جای دیگر اظهار میدارد که لوح بشارات در قصر بهجی نازل شد.[۲۳] امّا شرایط دقیق نزول لوح مبارک هنوز تعیین نشده است. دربارۀ نزول این متن شاخص و متمایز بهائی چه میدانیم؟
کم و کیف نزول: سرنخی از “نوشتهء” بینام ارسالی برای براون
حضرت بهاءالله، بعد از چهل سال دوران رسالت آن حضرت در طیّ حیات عنصری، در ۲۹ مه ۱۸۹۲ صعود فرمودند. هیکل مبارک متجاوز از ۰۰۰ر۱۵ لوح به زبانهای فارسی و عربی تحریر یا تقریر فرمودند. اگر بر حسب مجلّد محاسبه گردد، تخمین زده میشود که کلّ آثار حضرت بهاءالله، اگر کنار هم گذاشته شود، حدود صد جلد یا حدّاقل چهل هزار صفحهء دستنویس خواهد شد. تعداد تخمینی اقلام بینظیر بایگانی شدهء حضرت بهاءالله ۷۱۶۰ و کلّ اقلام تخمینی حدود ۰۰۰ر۱۵ است.[۲۴] با توجّه به وفور متون دستنویس، منصفانه میتوان گفت که حضرت بهاءالله به نحو قابل توجّهی پرکار بودهاند. امّا، بخش عمدهء مطالب این منبع اوّلیه، مکاتبات شخصی است نه اعلام عمومی – گو این که مورد اوّل در همان حدّ “نزولی” با مورد دوم برابر است و بنابراین تقریباً از همان مرجعیت بیانات عمومیه برخوردار است.
با این وجود، آثار رسمیتر و عمومیتر حضرت بهاءالله، با توجّه به موقعیت متمایز و ممتاز خود، و استفادهء گسترده توسّط بهائیان، به وضوح دارای مقولهای خاصّ هستند. این متون شرح و تفصیل برنامهریزی شدهء اصلاحات جهانی حضرت بهاءالله، درکنار اصلاحات مذهبی، هستند که لوح بشارات نمونهء عمدهای از آنها است. در حقیقت، حضرت ولی امرالله لوح بشارات را از جمله “اسفار جلیلهء” جمال احدیّه و یکی از “آثار عظیمه و اخیرهء قلم خستگیناپذیر جمال اقدس ابهی محسوب” داشته “در عداد اعلی و ابهی ثمرات جنیّهء آن خزانهء علم الهی و هدف غائی و کمال نهائی رسالت چهل سالهء آن جمال مبین” به حساب میآورند.[۲۵]
در ابتدای لوح مبارک این نکته مصرّح است که زمان نزول آن دوران عکّا (۹۲-۱۸۶۸) است: “هذا نداء الأبهی الّذی ارتفع من الأفقِ الأعلی فی سجن عکّا.”[۲۶] لوح مبارک بشارات بین سالهای ۱۸۷۳ (تاریخ نزول کتاب اقدس) و ۱۸۹۱ (سال ارسال لوح به براون و روزِن) است. باتوجّه به این واقعیت که فقرهای از یکی از الواح عمدهء حضرت بهاءالله که قبل از آن نازل شده، یعنی اشراقات (تاریخ تقریبی نزول ۱۸۸۵) در بشارت سیزدهم نقل شده، میتوان این تاریخ را محدودتر کرد.
لغت “بشارات” پیوندهای اسلامی و مسیحی، هر دو، را دارد. در اسلام، پیامبر “بشیر”، یعنی حامل بشارت است. در ترجمهء عربی عهد جدید، “بشارات” برای واژهء gospel یا “مژده، خبر خوش” به کار رفته است. در اینجا کاربرد اصطلاح “بشارات” توسّط حضرت بهاءالله آنچه را که میتوان “مژدهء اجتماعی” نامید بیان میکند – یعنی تعالیمی که به “رستگاری” جامعه به طور کلّی منجر میشود، که چنین هم بود.
در ۲۹ ژانویه ۱۸۹۱، حضرت بهاءالله امر فرمودند لوح بشارات برای براون در دانشگاه کمبریج ارسال گردد. نسخهء خطّی در میان نسخ خطّی براون در کتابخانهء دانشگاه کمبرج محفوظ است. توصیف کوتاه براون چنین است:
(۸) نامهای به تاریخ ۲۹ زانویه ۱۸۹۱، از حاجی محمّد، نامهء دیگری به تاریخ ۲۲ ژانویه همان سال از میرزا بدیع، پسر بهاءالله، هر دو به همراه نسخهای از “لوح بشارات” که به نحوی مطلوب تحریر شده بود، ذیل مقولهء BBA.5 در صفحات ۶۷۹-۶۷۶ Catalogue and Description من کاملاً وصف شده است.[۲۷]
توصیف طولانیتر براون دربارهء این نسخهء خطّی اینگونه شروع میشود:
اصول و احکام منتخَب بهاءالله
Ff.6 (f.1a عبارت از نوشتهای کوتاه، ff.6a – ۶b نانوشته است)، ۵/۱۲x۰/۲۰ سانتیمتر، ۱۳ سطر در صفحه. نوشته شده به خطّ درشت زیبای نسخ.
در این نسخهء خطّی کوچک که حاوی ۱۵ عبارت است که بشارات (به خطّ فارسی) یا “مژدهها” نامیده میشود (که هر یک از آنها اصلاحیه یا قانونی را بیان میکند که به رفاه عمومی نوع بشر منجر میگردد و در آثار بهاءالله تجسّم یافته است). این نسخه را در تاریخ ۷ فوریه ۱۸۹۱ از عکّا همراه با نامهای از میرزا بدیعالله به تاریخ یازدهم جمادیالثّانی ۱۳۰۸ هجری قمری (۲۲ ژانویه ۱۸۹۱) دریافت داشتم. این منتخب اصول و احکام، یا ملخّص اصلاحاتی که دیانت جدید هدف و مقصد خود قرار داده، آنطور که به نظر میرسد در نامه تلویحاً بدان اشاره شده، به امر بهاءالله برای استفادهء من جمعآوری شده است. از آنجا که به آرمانهایی اشاره دارد که بهاء برای هدایت پیروانش مدّ نظر داشته جالب و مهمّ است، و امیدوارم در آینده آن را به طور کامل انتشار دهم. فعلاً مجبورم به ارائهء نوشتهء ردیف f.1a ، اوّلین و آخرین عبارات، و چکیدهای از محتوای آن به انگلیسی قناعت کنم.[۲۸]
کاترین آنسورج، رئیس بخش خاور نزدیک و میانهء مجموعه نسخ خطّی و چاپی در کتابخانهء دانشگاه کمبریج، گزارش میدهد که صفحهآرایی نسخ خطّی براون به نظر نمیرسد که انطباق دقیقی با تفصیل کاتالوگ براون داشته باشد، امّا توضیحی در این مورد نمیدهد. نسخ خطّی کمبریج از ساختار زیر برخوردار است:
· نوشتهء بدون نام نویسنده در f.1a ملاحظه میشود
· متن لوح در f.1b شروع میشود، بشارات ۱، ۲ و (ابتدای) ۳ در f.1b قرار دارند
· بشارات ۳، ۴، ۵ درf.2a قرار دارند
· بشارات ۶، ۷، ۸ و (ابتدای) ۹ در f. 2b قرار دارند
· بشارت ۹ در f. 3a و f. 3b قرار دارد
· بشارات ۱۰ و (ابتدای) ۱۱ در f. 3b قرار دارد
· بشارت ۱۱ در f. 4a قرار دارد
· بشارات ۱۲ و (ابتدای) ۱۳ در f. 4b قرار دارد
· بشارت ۱۳ در f. 5a قرار دارد
· بشارات ۱۴ و ۱۵ در f. 5b قرار دارد
یادداشت مقدّماتی (که براون “نوشته” میخواند) در صفحهء اوّل نسخهء براون از لوح بشارات مشاهده میشود. اصل این یادداشت، که در نسخهء خطّی بشارات متعلّق به بارون روزِن وجود ندارد، معلوم نیست. ترجمهء براون از “نوشتهء” مزبور یا یادداشت مقدّماتی (با آوانویسی مؤلّفین مقالهء حاضر طبق اصل فارسی آن) به شرح زیر است:
این احکام و اوامر الهی از قبل در الواح متفرّقه و کتاب اقدس و اشراقات و تجلّیات و طرازات و غیرها نازل حسبالامر الأقدس الأعلی جمع شد تا کلّ بر فضل و رحمت و عنایت حقّ جلّ جلاله در این ظهور اعظم و نبأ عظیم آگاه شوند و به شکر و حمد مقصود عالمیان مشغول گردند. إنّه یؤیّد عباده علی ما أراد و هو الآمر الحکیم.[۲۹]
یادداشت مزبور اطّلاعاتی کلیدی دربارهء نزول لوح بشارات را به دست میدهد و آن این که برخی “احکام و اوامر الهی” در تدوین یا “نزول مجدّد” لوح بشارات “جمع شد.” این کشف دربارهء شرایط حاکم بر نزول لوح بشارات در جریان مطالعهء فعلی مورد بررسی بیشتر قرار خواهد گرفت و در ابتدا نامهء ضمیمهء لوح که به قلم یکی از ابناء حضرت بهاءالله، یعنی میرزا بدیعالله است (که بعداً با رهبران جامعهء بهائی، یعنی حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله مخالفت کرد)، تجزیه و تحلیل خواهد شد.
کم و کیف نزول: سرنخهای بیشتر از نامهء ارسالی میرزا بدیعالله به براون
همراه با لوح بشارات که که براون به تقاضای روزِن برای او فرستاد، نسخهای از نامهء ضمیمه را که میرزا بدیعالله به تاریخ ۲۲ ژانویه ۱۸۹۱ نوشته بود، ارسال داشت. براون دربارهء این نامهء ضمیمه به روزِن نوشت: “همچنین متن کامل نامهء پسر بهاء، میرزا بدیعالله، را همراه با لوح میفرستم، زیرا تصوّر میکنم ممکن است برای شما جالب باشد.”[۳۰] نامهء ضمیمه، که ظاهراً توسّط میرزا بدیعالله نوشته شده، همراه با یادداشت مقدّماتی (نوشتهء مذکور در صفحهء اوّل متن)، به مقصود پروفسور براون در معرفی بشارات کمک کرد. این نامهء مختصر گوشهای از فرایندی را که طیّ آن لوح بشارات تدوین شده نشان میدهد. متن کامل نامهء ضمیمهء بدیعالله به این شرح است:
بسمه المؤلّف القلوب بسمه العزیز المحبوب حمد خدا را که بر الفت اولیا و محبّتشان افزوده. هر یوم ذکر بدیع و کلمهء بدیعه از خزائن افئده ظاهر فرموده به شأنی که نفوس مستعدّهء مطمئنّه را جذب نموده. تعالی بیانه و تعالی برهانه و لا اله غیره. نامهء آن حبیب روحانی وجود را تصرّف نمود و ابواب فرح و سرور را گشود. فیالحقیقه، بهجت و فرح مجسّم شد و به صورت ورق ظاهر؛ ورودش بهجت و عَرفش نعمت. از حق میطلبم این نعمت تغییر نیابد و تبدیل نشود و از سماء اراده منع نگردد، أنّه هو الفضّال الکریم. نامهء دوست به دوست نعمتی است بزرگ، مقامش عالی، به شأنی که لئالی بحور به آن معادله ننماید. وقتی از اوقات این کلمهء علیا از مشرق بیان مقصود عالمیان مُشرق، قوله عزّ بیانه: از برای نفحات وحی اگر بتوان مثل و مانندی تصوّر نمود، نفحات بیان دوستِ صادق است. صدقالله العلیّ العظیم.
بعد از ورود نامه و مشاهده و قرائت ، قصد افق سماء امر نموده أمام وجه عرض شد. فرمودند، “لله الحمد بر امری قائمند که سبب راحت عباد و آسایش مَن فیالبلاد است. شهادت میدهیم که سدرهء محبّت را به ید استقامت کِشت و از نیسان قرب و مودّت آبش داده و این سدره عنقریب به اثمار ظاهره و باطنه مشاهده گردد. این اثمار جنیّه به فضلالله دائم و باقی است.” انتهی.
چندی قبل بعضی از احکام الهی که در الواح متفرّق بود، نزد آن حبیب روحانی ارسال شد و بعد از عرض در ساحت اقدس فرمودند، “آنچه تا حال اوامر و احکام جمع شده، یعنی احکامی که سبب ظهور عنایت حق جلّ جلاله است، بنویسید و ارسال دارید.” و بعد، آنچه ثبت و تا حال جمع شده در حضور عرض شد و ارسال گشت. امید آن که اهل عالم بما ینفعهم آگاه شوند و به آن تمسّک نمایند. از حق میطلبم بر نور محبّت در هر حین بیفزاید. انّه علی کلّ شیءٍ قدیر و بالاجابه جدیر. ۲۲ ک۲ ۱۸۹۱ مطابق ۱۱ ج الثّانی ۱۳۰۸. بدیع[۳۱]
روزِن، در پاورقی، توضیح میدهد که “آن حبیب روحانی”، همانطور که سبک مکاتباتی ایرانی به وضوح نشان میدهد، اشارهء مؤدّبانهء مرسوم غیرمستقیم به مخاطب نامه، یعنی خود ادوارد براون است.[۳۲] این بدان علّت که عبارت فارسی “آن حبیب روحانی” اشارهء روشن و شفّافی به دوم شخص (“شما”)، به صورت استعارهء واژگانی سوم شخص برای اشاره به دوم شخص است. در واقع در سبک مکاتباتی فارسی بسیاری از عبارات برای اشارهء غیرمستقیم به مخاطب وجود دارد، مانند “آن جناب”، که عملاً اشاره به دوم شخص دارد. به این ترتیب، “آن حبیب” اطناب سخن فارسی برای “شما” است، و نوع متفاوتی از این عبارت را که میرزا بدیعالله به کار برده ناگزیر اشارتی به خود پروفسور براون است.
به متون باید با احتیاط و خردمندانه نظر انداخت. در اینجا، مؤلّف اسمی ضرورتاً مؤلّف واقعی نیست. آیا این نامهء ضمیمه را واقعاً میرزا بدیعالله نوشته بود؟ براون دربارهء تشابه بین متن نامهء ضمیمه و بشارات چنین اظهار نظر میکند: “تصوّر میکنم بهاء غالباً به این ترتیب از گفتارهای پیشین خویش در جریان سایر رسالهها نقل قول میکند. مثلاً مشاهده میکنید که پسرش، میرزا بدیعالله، نامهاش (نسخهء ضمیمه) را با این کلمات خاتمه میدهد…” و سپس عبارت عربی را که “خیلی شبیه کلمات پایانبخش بشارت چهاردهم است” نقل میکند. در اینجا، براون، با نشان دادن شباهت متنی بین بخش پایانی نامهء ضمیمهء میرزا بدیعالله و انتهای بشارت چهاردهم، و با این اظهار نظر که حضرت بهاءالله غالباً از بیانات خود نقل قول میکنند، عملاً، بدون آن که متوجّه باشد، تلویحاً اشاره میکند که نامهء ضمیمهء میرزا بدیعالله، با توجّه به این نکته که یکی از عباراتش عملاً مشابه انتهای بشارت چهاردهم است، ممکن است واقعاً کلمات نفس مبارک حضرت بهاءالله باشد.
اگرچه براون تا بدان حدّ پیش نمیرود که مطرح نماید که حضرت بهاءالله مؤلّف واقعی نامهء ضمیمهاند، امّا سبک خود نامه به ظنّ قوی با سبک حضرت بهاءالله مطابقت دارد و به نحوی بارز بلیغ و فصیح است. وجود عبارتی در نامهء ضمیمه که مشابه جملهبندی مذکور در خود لوح مبارک بشارات باشد سرنخ درونی وسوسهانگیزی – و شاید مستند قطعی و از لحاظ تعیین منبع مهم – به دست دهد که حضرت بهاءالله مؤلّف واقعی نامهء ضمیمهء میرزا بدیعالله بودند. مقایسهء کلام با دفتر خاطرات میرزا بدیعالله، نه شباهت بلکه، اختلاف و ناهمخوانی دیگری را نیز بین دو متن آشکار میسازد. سبک نویسندگی و ادبی میرزا بدیعالله (که نمونهء آن در دفتر خاطراتش مشاهده میشود) به ظنّ قوی قابلیت پیچیدگی نسبی مشهود در نامۀ ضمیمه را دارا نیست. طبق این نظریه (که حضرت بهاءالله مؤلّف واقعی نامهء ضمیمهاند)، نسبت دادن نامهء ضمیمه به میرزا بدیعالله ترفند و تدبیری ادبی یا وسیلهای بود که برای توضیح مقصود از لوح بشارات در طیّ انتقالش به پروفسور براون به کار رفته بود. به این ترتیب، دقیقاً به همان طریقی که حضرت بهاءالله الواح را به “زبان” میرزا آقاجان، کاتب معروف هیکل مبارک، نازل میفرمودند، “نامهء ضمیمهء” میرزا بدیعالله نیز ممکن است، فیالحقیقه، توسّط نفس مبارک حضرت بهاءالله نوشته شده باشد. امّا تعیین قطعی آنها مستلزم تحقیق بیشتر است. تحلیل دقیق سبکشناسی برای توجیه این نظریهء تحقیق موقّت و محتاطانه ضروری است.
اگرچه نامهء ضمیمه به وضوح خطاب به براون نوشته شده، امّا آیا خود بشارات خطاب به کیست؟ با آن که بنا به تصریح ادیب طاهرزاده مخاطب لوح بشارات معلوم نیست،[۳۳] آنچه که معلوم است این که ادوارد براون یقین کرد که حضرت بهاءالله شخصاً لوح بشارات را برای براون نازل کردهاند. بارون روزِن مینویسد:
ادوارد براون این فرض را مسلّم میداند که کلّ رسالهء مزبور برای او تدوین شده و او حقّ دارد چنین فکر کند، زیرا نامهء بدیعالله، پسر بهاءالله، که رساله [بشارات] با آن برای او [براون] ارسال شد، واقعاً هیچ تعبیر دیگری را اجازه نمیدهد، زیرا خواننده اکنون از نقل قول از متن [نامه] وضعیت مربوط به کم و کیف ارسال رساله را در خواهد یافت.[۳۴]
منطق در اینجا این است که شخصی که لوح بشارات برای او نازل شد، همان است که لوح بشارات برای او فرستاده شد، هر چند که برای مقصدی نهانی (یعنی برای ترجمه و انتشار برای اهل غرب) بوده باشد. به این ترتیب روزِن مستقلّاً بر باور براون که بشارات برای شخص او نازل شده، صحّه میگذارد: “براون این نکته را مطرح میکند که رسالهء بشارات مخصوصاً برای او تدوین شده است. امّا، به خود جرأت داده تصوّر میکنم که لوح بشارات ابتدا برای ادوارد براون تدوین نشد بلکه برای مقامات “مذهبی سایر ادیان” در شهر یا منطقهای که بابیان سکونت دارند و بخصوص برای مقامات روسی در عشقآباد نازل شد.”[۳۵] این نظریه که بشارات برای “مقامات روسی در عشقآباد” بود با اطّلاعات جدید ارسالی از دارالتّحقیق مرکز جهانی بهائی (به سطور فوق مراجعه شود)، که “نسخهای از لوح بشارات به مقامات دولتی تسلیم گردد”، انطباق دارد.
علیرغم باور براون، روزِن این نظریه را که بشارات در اصل برای براون تدوین شده مورد تردید قرار میدهد و نظریهء دیگری را که مبتنی بر زمینههای تاریخی معاصر است مطرح میسازد. او در ادامه میگوید که خبر قتل فرد بابی [حاجی محمّدرضا اصفهانی] به دست شیعیان عشقآباد در سال ۱۸۸۹ میتواند انگیزهء ارسال آن بوده باشد. روزِن نتیجهگیری میکند، “احتمالاً مقصود از رسالهء «بشاراتِ» بهاءالله جواب گفتن به مؤمنان در مقابل سؤالاتی از این قبیل [نحوهء رفتار با پیروان سایر ادیان و نفوسی از سایر فرهنگها و نحوهء سلوک نسبت به اولیاء امور و غیره] است که بهاءالله بنفسه بیان کرده است.”[۳۶] استدلال متقابل روزِن در مقابل نظریهء براون – که لوح بشارات برای او نازل و جهت او ارسال شده – در متن زیر مشاهده میشود:
ادوارد براون شخصاً برای کلّیه رهبران بهائی، از جمله خود بهاءالله، به علّت همدردیاش با بابیان، و نیز برای اطّلاعات عمدهای که دربارهء تعالیم بابی داشت، شناختهشدهتر از آن بود که به “روشن شدن” با چنین بیان چکیدهای دربارهء این تعالیم نیازی باشد. این با قضیهء مقامات مذهبی سایر ادیان که هنوز با آئین بابی آشنایی ندارند، متفاوت است. نمایندگان بابی در عشقآباد بلاتردید دربارهء مکاتبات خود با روسها، دربارهء مذاکرات خود با آنها و، علاوه بر سایر موارد، دربارهء سؤالاتی که باید غالباً به آنها ارجاع شده باشد، باید به عکّا گزارش داده باشند. بخصوص با قضیه مشهور قتلی که در طیّ آن فردی بابی به دست شیعیان در سال ۱۸۸۹ کشته شد، احتمالاً دلایل موجّهی برای طرح چنین سؤالاتی داشتهاند. جواب دادن به سؤالات مؤمنین که بهاءالله شخصاً مطرح کرده، به احتمال قوی هدف و مقصود رسالهء بشارات بوده است. به نظر من تنها با در نظر داشتن این مقصود است که میتوان فقدان کامل چکیدهء عقاید جزمی [از متن] را توضیح داد. با ملاحظهء دقیق چهارده “بشارت” مکشوف خواهد شد که تمام آنها جز جوابهایی به سؤالات طبیعی نیست، از قبیل: نگرش شما نسبت به پیروان سایر ادیان چیست؟ آیا وفاداری خود به مقامات محلّی را ثابت میکنید؟ آیا از یاد گرفتن زبان محلّی خودداری میکنید؟ آیا دینتان شما را ملزم میکند به زیارت اماکن مقدّسه بروید؟ و غیره و غیره. حتّی فقرهء عجیب بشارت نهم، اگر به صورت جوابی دربارهء نگرش پیروان دیانت جدید به مقام کشیشی مسیحی در نظر گرفته شود تا حدّی روشنتر میشود.[۳۷]
در اینجا، روزِن دربارهء کم و کیف تاریخی که ممکن است سبب نزول بشارات شده باشد به گمانهزنی مبادرت میکند. این مطلب برای روزِن غیر قابل تصوّر بود که، با توجّه به این که براون یکی از محقّقان پیشرو دربارهء نهضت بابی بود که در دیانت بهائی تکامل یافته بود، حضرت بهاءالله این لوح را مخصوصاً برای او نازل کرده باشند. (در این زمان، محقّقان بین “بابی” و “بهائی” فرقی قائل نمیشدند یا به بررسی وجوه تمایز ایجاد شده نمیپرداختند.) آنچه که برای روزِن منطقیتر جلوه میکرد توضیحی تاریخی بود. او دقیقاً میدانست که ادیان بابی و بهائی مناقشهء قابل توجّهی را پدید آوردهاند که، جدا از واقعهء قتلی که در بالا به آن اشاره شد، به شهادت تعداد معتنابهی از پیروان آنها منجر شده است. با توجّه به این قضیه، روزِن آشکارا احتجاجی را زمینهء بلافصل تاریخی مشاهده میکرد که در آن بعضی موضوعات (یا به قول روزِن “سؤالات”) مطرح شده است. بنا به گفتهء روزِن، این سؤالات که توسّط افراد خارج از این ادیان مطرح شده وجود جوابهای حاضر و آماده را ایجاب میکرد و به این ترتیب سبب نزول لوح بشارات گردید.
آیا حق با براون بود یا روزِن؟ شاید هر دو محقّ بودند. از طریق براون، برخی از جوابها به این سؤالات مبرم را میشد در اختیار دنیای انگلیسیزبان قرار داد. این واقعیت که نسخهای از بشارات مستقلّاً برای بارون روزِن ارسال شد، همین مقصود را، امّا برای مکانی دیگر، نشان میدهد. درست مانند قضیهء براون، آشکارا این امید وجود داشت که روزِن بشارات را ترجمه کرده انتشار دهد. به این ترتیب این لوح به دو زبان عمده، انگلیسی و روسی، در دسترس همگان قرار میگرفت. دربارهء این انگیزهء خاصّ برای نزول لوح بشارات، نامهء ضمیمهء میرزا بدیعالله سکوت میکند.
نامهء ضمیمهء میرزا بدیعالله اساساً بر آنچه که در “نوشتهء” بدون نام، یا یادداشت مقدّماتی، آمده صحّه میگذارد. امّا نامهء ضمیمه صریحتر است: “بعد از عرض در ساحت اقدس فرمودند، آنچه تا حال اوامر و احکام جمع شده، یعنی احکامی که سبب ظهور عنایت حق جلّ جلاله است بنویسید و ارسال دارید. و بعد آنچه ثبت و تا حال جمع شده در حضور عرض شد و ارسال گشت.”[۳۸] در اینجا، به نظر میرسد که حضرت بهاءالله امر فرمودهاند که برخی از مهمترین احکام و اصولی که از خصائص برجسته و چشمگیر دیانت بهائی است، جمع شود. سپس اینها جمعآوری و در آنچه که لوح بشارات شد، تدوین گردید. اگر این نظریه در مقابل موشکافی و تحلیل متنی بیشتر، ثبات داشته و صحّتش اثبات گردد، در این صورت این نظر مبیّن پیشرفتی در بازسازی شرایط و کم و کیف نزول این لوح مهمّ حضرت بهاءالله است.
یادداشت بینام مقدّماتی و نیز “نامهء ضمیمه”، هر دو، حاکی از آن است که بشارات اساساً مجموعهای از اصول و احکام برجستهء حضرت بهاءالله است. امّا در ادامهء “نامهء ضمیمهء” مذکور آمده است، “و بعد، آنچه ثبت و تا حال جمع شده در حضور عرض شد و ارسال گشت.”[۳۹] این نشان میدهد که حضرت بهاءالله کلّ این جریان را امر فرمودهاند، که شامل سه مرحله میشود، یعنی: ۱) “و بعد آنچه ثبت و تا حال جمع شده”؛ (۲) “در حضور عرض شد” و (۳) “و ارسال گشت”. توجّه داشته باشید که “نامهء ضمیمهء” میرزا بدیعالله مورّخ ۲۲ ژانویه ۱۸۹۱، یک هفته قبل از “نامهء ضمیمهء” حاجی محمّد، مورّخ ۲۹ ژانویه ۱۸۹۱ ارسال گشت. بر مبنای قرائت دقیق و تحلیل “مقدّمههای” بشارات (یعنی “نوشتهء” بینام و نامهء ضمیمهء میرزا بدیعالله)، نگارندگان این مقاله بازسازی شرایط حاکم بر نزول لوح بشارات را به این صورت حدس میزنند:
۱- “و بعد آنچه ثبت و تا حال جمع شده“: در اینجا حضرت بهاءالله کسی (احتمالاً بدیعالله) را مأمور جمعآوری “بعضی از احکام الهی که در الواح متفرّق بود” میفرمایند. طرح کلّی آن به صورت پانزده اصل بشارات در آمد.
۲- “در حضور عرض شد“: سپس کسی (میرزا بدیعالله؟) “[مجموعه احکام الهی منتخَب را] عرض در ساحت اقدس [یعنی حضرت بهاءالله]” نمود. حضرت بهاءالله تصویب فرمودند و شاید (یا احتمالاً) پانزده اصل را در آنچه که اکنون متن فعلی بشارات است، تدوین نمودند.
۳- “و ارسال گشت“: سپس، طبق هدایات حضرت بهاءالله، حاجی محمّد، روز ۲۹ ژانویه ۱۸۹۱، بشارات را، همراه با نامهء ضمیمهء خود و میرزا بدیعالله (که یک هفته قبل، روز ۲۲ ژانویه ۱۸۹۱ نوشته شده بود)، همراه با یادداشت مقدّماتی با منشأ نامعلوم روی صفحهء اوّل بشارات گذاشته برای براون به دانشگاه کمبریج ارسال نمود.
کم و کیف نزول: سرنخهای بیشتر از نامهء ضمیمهء ارسالی حاجی محمّد به براون
همراه نسخهء خطّی لوح بشارات که براون بنا به تقاضای بارون روزِن برای او فرستاد، نسخهای از نامۀ ضمیمهء حاجی محمّد، به تاریخ ۲۹ ژانویه ۱۸۹۱ را نیز ارسال داشت که متن آن چنین است:
هوالله
فدایت شوم بعد از حمد مقدّس از عالم حدود ربّ ودود و مالک غیب و شهود و اعتراف بر تقدیس و تنزیه ذات مقدّس، عرض میشود رقیمهء روحانیۀ کریمۀ جناب عالی که تاریخ نداشت واصل و زیارت شد و سبب فرح و سرور و علّت بهجت و نشاط گردید. چه که مبشّر صحّت و سلامتی، که از اعظم نعما و مواهب الهی است، بود. فیالحقیقه چشم و دل از مشاهدهاش روشن گردید. الحمدالله بکلّ محبّت قیام نمودهاید و به خدمت مشغول و به بدایع فضل الهی فائز. قدر این نعمت جاودانی را نفوس مؤیّده دانند. امید یوم به یوم به آنچه شایستهء علوّ همّت است موفّق گردند، چنانچه هستند و از جواهر ثمرهء وجود انسانی بهرهمند شوند. دیگر از وصول عریضهء فانی اوّل و ثانی را مرقوم داشته بودند، مع ظهور مراحم خود را؛ ممنون شدم اگرچه این ذرّه لایق ذکری نه، ولی از فضل الهی واسطهء فیوضات شده و خود هم نصیبی برداشته چنانچه چندی یک دفعه به زیارت دستخطّ آن جناب فائز. باری، اگرچه در عریضهنگاری تأخیر حاصل شد، ولی منتظر عنایتی از مقصد بودم تا این که، بحمدالله، اعظم از آنچه در نظر بود رسید. جزوهای با تعلیقهء مبارکهء حضرت مولایی، آقای آقا میرزا بدیعالله، روحی فداه. دیگر چه عرض نمایم که چه قدر مبسوط و شاکر شدم که به شوق و اشتیاق و سرفرازی عریض عرض مینمایم. این که ارادهء توجّه به لندن داشتهاید، انشاءالله به کمال صحّت مراجعت نمودهاید. این که مرقوم فرموده بودند که بسیار مطالب بوده و مجال نداشتهاند، انشاءالله از بعد سرافراز فرمودهاند. چه که از بیانات بدیعهء کریمهء روحیهء آن جناب روح جدید بر هیکل دمیده میشود، چه که تمامش مدلّ و مُشعر بر محبّت خاصّه و جذب و اشتیاق است. این نبوده مگر از نیت خالص و قلب صافی آن جناب که کلمات مؤثّر واقع شد. دیگر، دوستان این ارض سلام و اشتیاق میرسانند و بحمدالله ملالی ندارند. دیگر، چون پوسته عازم است، عریضه مختصر شد. زیاده مصدّع نمیشوم. همه روزه متوجّه خطوط عالیه میباشم. سرافراز فرمایید. روحی فداک. اقلّ، الحاج محمّد. مورّخ ۲۹ ژانویه ۱۸۹۱ مطابق ۱۸ جمادی ثانی ۱۳۰۸.
همانطور که خواننده به وضوح میتواند مشاهده نماید، نامهء حاجی محمّد از لحاظ اطلاعات مفید مرتبط با لوح بشارات مطلب زیادی نمیافزاید. آنچه که به نظر میآید تنها اشاره به لوح مزبور باشد این عبارت است: “جزوهای با تعلیقهء مبارکهء حضرت مولایی، آقای آقا میرزا بدیعالله، روحی فداه.” اگر در اینجا اشاره به لوح بشارات باشد، در این صورت عبارت مزبور به همان اندازه که مسألهساز است، بیهوده هم هست، زیرا حاجی محمّد ظاهراً تصوّر میکند که لوح بشارات عملاً کار میرزا بدیعالله است! این نابهنجاری انتسابی را میتوان با نظریهء جمعآوری و تدوین لوح بشارات، که در بالا مطرح شد، توضیح داد. در آن نظریه این نکته مطرح است که حضرت بهاءالله میرزا بدیعالله را هدایت فرمودهاند که: (۱) بشارات را از تعالیم اصلی کتاب اقدس و متون تکمیلی تدوین نماید؛ (۲) مجموعهء جمع شده را برای بررسی و تصویب به حضرت بهاءالله تقدیم کند (که اصلاح و ویراستاری توسّط حضرت بهاءالله کاملاً محتمل است)؛ و (۳) سپس بشارات را برای براون بفرستد تا او را با برخی از اصول و احکام متمایز امر بهائی آشنا سازد، علیالخصوص بدان علّت که اینها به اسلام و مسیحیت مرتبط میشوند.
اگر این بازسازی کم و کیف نزول لوح بشارات اساساً صحیح باشد، سؤالی که باقی میماند این نیست که بشارات چگونه نازل شد، بلکه چرا نازل شد. نظریهء بارون روزِن قبلاً مطرح شد (به سطور فوق نگاه کنید). امّا، قبل از تعیین فحوای کلام، باید متن را تعیین کرد، یا حدّاقلّ توضیح داد چرا مغایرتهای چشمگیر متنی بین نسخهء خطّی بشارات براون و روزِن وجود دارد.
مغایرتهای متنی در بشارات: نسخهء خطّی بارون ویکتور روزِن
روسی اوّلین زبان اروپایی است که آثار حضرت بهاءالله به آن ترجمه شد.[۴۰] یکی از دلایل آن این است که، در طی قرن نوزدهم، امپراطوری روسیه به رویدادهای جاری و تحوّلات سیاسی که در ایران روی میداد، بخصوص وقایعی که حول ظهور ادیان بابی و بهائی رخ میداد، فوقالعاده علاقمند بود. ایران همیشه مورد توجّه سوقالجیشی برای علائق جغرافیایی سیاسی روسیه بوده است.
این علاقهء خاصّ روسیه به ایران در صدها، اگر نه هزارها، سند و نوشتهای که توسّط حکومت قبل از انقلاب روسیه جمعآوری شده عینیّت یافته است. ازجمله این مطالب، که به طور مداوم به درون امپراطوری روسیه جریان داشت، اطّلاعاتی دربارۀ نوشتههای اصلی ادیان بابی و بهائی بود. خوشبختانه این اطّلاعات به طور مرتّب و منظّم توسّط نمایندگان سیاسی و محقّقان روسی که در ایران کار میکردند تهیّه و تأمین میشد. از جمله این نمایندگان سیاسی روسیه خاورشناسان تعلیمدیدهای هم بودند که میتوانستند به نحوی صحیح اهمّیت نسخههای گوناگون خطّی بابی و بهائی را که جمع کرده بودند تعیین کنند.[۴۱] در سال ۱۸۷۷، اوّلین بخش مجموعهای از نسخ خطّی از نوشتههای حضرت بهاءالله، توسّط بزوبرازوف M. Bezobrazoff، به کنسول جنرال روسیه در آذربایجان (ایران) تحویل شد، و سپس به وسیلهء ام آ گامازوف M. A. Gamazoff به کتابخانهء دپارتمان آموزشی وزارت امور خارجه ارسال گردید.[۴۲]
عمل جمعآوری، حفظ، شناسایی، طبقهبندی، مطالعه، ترجمه و انتشار مطالب مربوط به ادیان بابی و بهائی توسّط تعدادی از افراد انجام میشد که مهمترین و برجستهترین آنها مأمور سیاسی و محقّق، آ گ تومانسکی، و بارون ویکتور روزِن، دانشگاه برجسته بودند. برخی از سایر شخصیتهای صاحبنام عبارت از محقّقانی مانند پروفسور ژوکوفسکی V. A. Zhukovski و دُرن B. Dorn ، و مأموران سیاسی باکولین F. A. Bakulin، بزوبرازوف، و گامازوف بودند. فرد اخیر ریاست دانشکدهء زبانهای شرقی را در بخش آسیایی وزارت امور خارجه به عهده داشت. محقّق برجستهء روسی، ایوانف W. A. Ivanow در جمعآوری نسخ خطّی – و بخصوص تصاویر چاپی – مشارکت عمدهای نمود.[۴۳]
طبقهبندی، شناسایی و توصیف این نسخههای خطّی و نیز تأسیس انجمن جغرافیای روسیه را باید به حساب بارون ویکتور روزِن گذاشت. روزِن سردبیر گاهنامهء خاطرات (یادداشتهای) بخش شرقی انجمن (سلطنتی)باستانشناسی روسیه[۴۴] بود که با عنوان اختصاریاش ZVORAO[۴۵] شناخته میشود، و ترجمههای او و تومانسکی از متون بهائی در آن به چاپ میرسید. این نشریه گسترهء وسیعی از موضوعات از جمله تاریخ، زبانشناسی، دین و فرهنگ را تحت پوشش داشت.[۴۶]
بارون روزِن، یکی از اشراف آلمانیتبار روسی، استاد درس عربی، رئیس شاخهء شرقی انجمن باستانشناسی روسیه، و مترجم چندین اثر بهائی به روسی بود. او مجلّدی از رسالههای حضرت بهاءالله را به زبان اصلی فارسی و عربی برای نشر آماده ساخت و توصیف بسیاری از نُسَخ خطّی بابی و بهائی را از خود به جای گذاشت، که اکنون به مجموعه نسخ خطّی شاخهء سن پترزبورگ مؤسّسهء مطالعات شرقی آکادمی علوم روسیه تعلّق دارد. روزِن برخی از رسالههای مهم، مانند سورهالملوک، را که از قلم حضرت بهاءالله نازل شده، شناسایی نمود. روزِن شاگردانش، تومانسکی و دیگران را تشویق کرده مطالب مربوط به ادیان بابی و بهائی را جمعآوری و مطالعه نمایند.
در سال ۱۸۹۱، بهائیان عشقآباد نسخهای از بشارات را برای بارون روزِن فرستادند که متعاقباً توسّط روزِن ترجمه و منتشر شد و به دنبال آن مقالهای در این نشریه درج گردید که در آن، روزِن دربارهء بشارات نظرات بیشتری ابراز داشت.[۴۷] نسخهء خطّی فرستاده شده برای روزِن متعلّق به شخص او بود و بنابراین در مجموعهء خاورشناسی قرن نوزدهم سن پترزبورگ حفظ نمیشود. بنابراین، نسخهء خطّی روزِن از لوح بشارات، بر خلاف نسخهء خطّی خود براون از همان لوح، در دسترس نیست و شاید دیگر وجود نداشته باشد.
عجیب این که، در نسخهء خطّی روزن از بشارات، فقرۀ مربوط به سلطنت مشروطه در بشارت پانزدهم (که در نسخهء خطّی براون وجود دارد) به نحو بارزی مفقود است،[۴۸] در حالی که بقیهء بشارت پانزدهم به بشارت چهاردهم پیوسته شده است. به این ترتیب، از لحاظ ساختاری و شماره، نسخهء خطّی روزِن از ۱۴ – و نه ۱۵ – بشارت تشکیل شده است. هنوز معلوم نیست که آیا حذف فقرهء مزبور عمداً صورت گرفته یا ناشی از اشتباه کتابت بوده است. این مغایرت عمدهء متنی را براون به عنوان “حذف مصلحتی” توصیف کرده است.[۴۹]
طولی نکشید که بارون روزِن موضوع بشارات پانزدهم را از همکارش در کمبریج، یعنی ادوارد براون فهمید. این کشف مطالعهء جداگانهای را سبب شد به طوری که بارون روزِن عملاً دو مقاله دربارهء بشارات در نشریهء درج کرد. اینها در زمرهء اوّلین مطالعات آکادمیک است که دربارهء یک متن بهائی منتشر میشد.[۵۰] اوّلین مطالعه انتشار خود متن، همراه با ترجمهء فارسی لوح به شکلی بود که دریافت کرده بود.[۵۱] اندکی بعد، روزِن موضوع بخش مفقوده را دریافت، و مغایرتها با نسخهء دیگر، احتمالاً نسخهء خطّی کمبریج، را بررسی کرد.
براون، در نامهای به تاریخ ۹ اکتبر ۱۸۹۲ به بارون روزِن، اطّلاع میدهد: “مقابلهء بشارات را برایتان میفرستم. در حاشیهء نمونهء چاپی که برایم فرستادید آنها را وارد کردم.”[۵۲] براون میافزاید که تفاوت عمده بین نسخهء خطّی بشارات که در اختیار او است، و نسخهء خطّی روزِن این است: “(۱) حذف بشارت پانزدهم دربارهء مزایای جمهوریت، یا، همانطور که متن نشان میدهد، حذف آنچه که ما “حکومت مشروطه” مینامیم، در نسخهء خطّی شما.”[۵۳] براون با توضیح روزِن موافق است که بشارت پانزدهم به دلایل مصلحتی حذف شده است: “ابداً شک ندارم که که حدس شما در مورد دلیل این حذف کاملاً صحیح است. در لوح سلطان نیز که در مقالهء شخص سیّاح نقل شده مواردی حذف شده است، که بدیهی است برای اجتناب از آزردن خاطر افراد غیربابی صورت گرفته است.”[۵۴]
بارون روزِن به همین تفاوت توجّه میکند، “از دلایل مذکور در مقالهء ادوارد براون[۵۵]، که نویسنده محبّت کرده برایم فرستاد … دریافتم که نسخهء رسالهء بشارات از عکّا برای ادوارد براون نیز فرستاده شد و این که نسخهء مزبور حاوی ۱۵ بشارت است نه ۱۴.”[۵۶] بر خلاف براون، روزِن موضوع را “حذف مصلحتی” بشارت پانزدهم نمیداند. نظریهء روزن، بر خلاف او، این است که بشارت پانزدهم “افزایش” مصلحتی (و نه حذف مصلحتی” به نسخهء خطّی براون است تا “موجب خرسندی انگلیسیها” شود، زیرا به نظام پارلمانی و سلطنت مشروطه مربوط میشود.[۵۷]
براون تفاوت دوم را نیز بین دو نسخهء خطّی متوجّه میشود: “(۲) جابهجایی قسمت طولانی نسخهء من که در نسخهء شما به لوح خاتمه میدهد.” براون میافزاید، “معدودی مغایرتهای لفظی نه چندان مهم هم وجود دارد … که همهء آنها را در حاشیه یادداشت کردهام.”[۵۸] بنابراین، مقالهء دوم روزِن مندرج در نشریه بر مسألهء بشارت پانزدهم و مغایرتهای جزئی متنی بین نسخ خطّی سن پترزبورگ و کمبریج متمرکز شد.[۵۹] تفاوتهای بین نسخ خطّی براون و روزِن توسّط روزِن تحت سه مقوله طبقهبندی شده است:
۱- خطاهای املائی ناچیز فاقد اهمّیت.
۲- موارد حذف یا افزایش بعضی واژهها و جابجایی کلمات. این موارد نادرند و هرگز معنی [متن] را تغییر نمیدهند.
۳- “تحریفاتی” در نسخهء براون: (الف) فقرهء مربوط به سلطنت مشروطه؛ (ب) یادداشت / نوشتهء مقدّماتی در صفحهء اوّل خود بشارات (که در بالا بحث شد).[۶۰]
مسألهء این مغایرتهای متنی (و این که چرا وجود دارند) تا کنون، نه در مجهودات پژوهشی به طور کامل مورد بررسی قرار گرفته و نه منابع بهائی به خود جرأت دادهاند توضیحی بدهند یا اعلامیهء رسمی معتبری دربارهء مغایرتهای عمدهء دو نسخۀ خطّی براون و روزِن از بشارات صادر کنند.
انتقال بشارات به بارون ویکتور روزِن: نقش “مأمور سرّی”
با مجوّز و مسئولیت چه کسی لوح بشارات برای روزِن فرستاده شد؟ متأسّفانه، روزِن اشارهای به آن نمیکند. روزِن، در اوّلین مقالهای که دربارۀ بشارات در نشریه درج کرد، مینویسد، “رسالهء جدید از عشقآباد به ما تسلیم شده است.”[۶۱] در اینجا، روزِن افشا میکند که کسی – که با عبارت “طرف مکاتبهء من” از آن یاد میکند – لوح بشارات را در دسامبر ۱۸۹۱ برای او فرستاد.[۶۲] امّا، در هیچیک از این دو مقاله کاتب را، که نسخهء خطّی به دست او نوشته شده، مشخّص نمیکند. ضمیمهء نسخهء خطّی روزِن، به اصطلاح، “نامهء ضمیمه”ای وجود دارد که در معرفی بشارات به روزِن به کار رفته است. در مقالهء Eshcho o Poslanii، به این نامهء ضمیمهء بدون نام به طور گذرا و با لاقیدی، بدون هیچ توضیح اضافی، اشاره شده است.[۶۳]
فقط میتوان حدس زد که چه کسی ممکن است مخاطب این “نامه” باشد. روزِن چند فقره از متون بهائی را از طریق تومانسکی از عشقآباد دریافت داشت (که برخی از آنها به زبان اصلی و ترجمههای تومانسکی به روسی در ZVORAO درج گردید). در هیچ مورد دیگری روزِن در افشای نام فرستندهء متن اینقدر اکراه نشان نداده است. “پنهانکاری” حاکم بر این قضیه نشان دهندهء برخی شرایط و اوضاع خاصّ است و این نظریه را به ذهن متبادر میسازد که فرستندهء بشارات نمیتواند تومانسکی بوده باشد، بلکه کسی بوده که روزِن در ارتباط با هویت او متعهّد به عدم افشاء بوده است. بسیار نامحتمل است که چنین شخصی فردی عادّی بوده باشد. امّا در قضیهء مقام حکومتی (روسی)، که برای مأموریتی سرّی به منطقه اعزام شد، این “پنهانکاری” کاملاً موجّه است.
بر مبنای این فرضیه، میتوانیم سعی کنیم شخصی را در میان طرفهای مکاتبهء روزِن بیابیم که با این اوصاف منطبق آید. یکی از آنها مسلّماً تطبیق خواهد کرد. این فرد ولادیمیر ایوانوویچ ایگناتیف Vladimir Ivanovich Ignatyev، یکی دیگر از دانشجویان پیشین روزِن، است که در طهران، عشقآباد و بخارا مأموریت دیپلماتیک داشت (و، بنا به اطّلاعات تأیید نشده، کنسول روسیه در رشت نیز بوده است). سمَت او در بخارا “مأمور سرّی” بود. فقراتی از نامههای او به روزِن، که در آرشیوهای سن پترزبورگ نگهداری میشود، ممکن است حاوی کلیدی برای حلّ این موضوع باشد که “بشارات ” چگونه، و به وسیلهء چه کسی، برای روزِن ارسال شد. ذیلاً یک مورد از چنین فقراتی نقل میگردد:
لطفاً پوزشهای مرا برای چنین تأخیر طولانی در ارسال جواب به نامهتان بپذیرید. قبل از عزیمت کوروپاتکین Kuropatkin کارهای مبرم زیادی باید انجام میدادم و بعد از آن نیز مشغول تدوین گزارشهای سیاسی بودم که اخیراً به [سن] پترزبورگ فرستادم. دلیل این تأخیر تا حدّی این واقعیت بود که اعتماد به کارکنان بیسواد دفترمان برای استنساخ ترجمه محال است، در حالی که به تنها کارمند واجد شرایط، که قبلاً نسخهای برای کوروپاتکین نوشته بود، وظایف بیش از حدّ احاله شده است.
قبل از هر چیز مایلم مراتب قدردانی صمیمانهء خود و کوروپاتکین را برای ترجمه خدمت شما تقدیم نمایم. او ترجمه را با خود به [سن] پترزبورگ برد. به ضمیمه نسخههای اصلی را، که با مساعدت تومانسکی انجام شده، و نیز نسخههایی از ترجمه را ارسال مینمایم. بنا به گفتهء تومانسکی، بابیان کلّیه تصحیحات شما را وارد دانستند و علّت اشتباه را عجلهء [خودشان] در نسخهبرداری عنوان کردند. بنا به توضیح بابیان، نیمهء اوّل سند دوم تا لغت “انتهی”، از لسان بهاءالله توسّط کاتبش حاجیالله نوشته شده و بقیهء آن کلام خود کاتب است.
من ترجمه را به کور[وپاتکین] و در گزارشی کوتاه به ضمیمهء آن، عقیدهء شما دربارهء اسناد مزبور را [برای او] بیان کردم.[۶۴]
آلکسی نیکلایویچ کوروپاتکین Aleksey Nikolayevich Kuropatkin سرلشگر، فرماندار کلّ منطقهء ماوراء خزر (۸-۱۸۹۰) بود و بعدها وزیر جنگ شد.[۶۵] فقرهای از نامهای دیگر اطّلاعاتی به مراتب بیشتر در این رابطه به دست میدهد:
در پاسخ نامهء مورّخ ۸ آوریل شما، که روز بیستم دریافت نمودم، لازم است فوراً به اطّلاع شما برسانم که به علّت برخی ملاحظات سیاسی، در هنگام انتشار اسناد بابی به نظرم میرسد که مصلحت در آن است که نام من ذکر نشود و نیز ابداً اشاره نشود که این اسناد را بابیان در اختیار جنرال کوروپاتکین نهادهاند. همانطور که کاملاً واقفید، این وزارتخانه با مجهودات اولیاء حکومت در منطقهء ماوراء خزر در حمایت استثنایی از بابیان نظر موافق ندارد. ذکر نام من، با توجّه به مقام رسمی من در اینجا، به تسلیم رسالههای بهاءالله توسّط بابیان به من، ماهیتی تا حدّی رسمی خواهد بخشید، که مطلوب نیست. لهذا، احسن و اولی آن که صرفاً اشاره نمایید که رسالهها خطاب به بابیان ساکن عشقآباد بوده که شما از آنها دریافت کردهاید.[۶۶]
اگر، در بند فوق، این فرض را مسلّم بدانیم که در میان اسناد مورد بحث، اشارتی تلویحی به “بشارات” وجود دارد، در این صورت توانستهای حلقهء مفقوده برای تکمیل این تصویر را بیابیم که لوح “بشارات” چگونه از عشقآباد برای روزِن ارسال شده است. تاریخ نامهها نیز مؤیّد فرضیهء زیر است: در سال ۱۸۹۱، اندکی قبل از ماه دسامبر، بهائیان عشقآباد نسخهای از لوح بشارات را به جنرال کوروپاتکین، والی منطقهء ماوراء خزر، که مرکزش عشقآباد بود، تسلیم نمودند. جنرال کوروپاتکین لوح را در اختیار ایگناتیف Ignatyev، دیپلمات و “مأمور سرّی” حکومت در منطقه، گذاشت. آنها به کسی نیاز داشتند که به اندازهء کافی در ترجمهء متن مزبور به روسی کفایت داشته باشد. بعد از مشورت با تومانسکی و کسب نظر او، تصمیم گرفتند که نسخه را برای روزِن بفرستند که به روسی ترجمه کند.
در نامهای به تاریخ چند ماه بعد از وصول نسخهء خطّی بشارات به دست روزِن، ایگناتیف – برای انجام شدن ترجمهء بشارات، و برای اظهار نظر و تصحیح اشتباهات مستنسخ – از طرف کوروپاتکین و خودش – از روزِن تشکّر کرد. ایگناتیف همچنین به روزِن علیه ذکر نام او یا کوروپاتکین در حین انتشار متن مزبور هشدار داد. ما قطعیّاً نمیتوانیم وقوف پیدا کنیم که چه کسی متعاقباً اقدام به نشر آن در نشریهء ZVORAO نمود، اعم از آن که کروپاتکین یا ایگناتیف بوده باشند که از طرف اولیاء حکومت روسیه بودهاند (باید این نکته را نیز مدّ نظر داشت که ایگناتیف، آنطور که از نامههایش به روزِن استنباط میشود، در میان طرفهای مکاتبهء روزِن، نسبت به امر بهائی کمترین نظر موافق را داشت)، یا خود روزِن، که کاملاً به ابتکار خود دست به این کار زده باشد.
با این همه، از نامهای که در بالا نقل شد، بدیهی است که کوروپاتکین و ایگناتیف، هر دو، قطعاً از ترجمهء بشارات و متعاقباً انتشار آن آگاهی داشتند و ابداً با آن مخالف نبودند. بنابراین، این فرضیه میتواند منطقی باشد که یکی از اهداف غایی بهائیان در ارسال لوح بشارات به اولیاء حکومت روسیه (غیر از اعلام و ابلاغ امر بهائی به محافل حکومتی) انتشار بشارات توسّط و از طریق محقّقین روسی بود. مکاتباتی که در بالا نقل شد نیز نشان میدهد که بارون روزِن – و پژوهشگرانی مانند او – در شکلگیری طرز تلقـّی حکومت روسیه نسبت به امر بهائی چه نقش مهمّی ایفا کردهاند.
روزِن لوح بشارات را چکیدهء تعالیم توصیف میکند، که مقصود کلّی آن چنان بود که بابیان بتوانند در کمال آرامش، طبق شرایط مورد توافق بابیان و غیربابیان، زندگی نمایند. او مینویسد، “[این لوح] خیلی جالب است بخصوص از آن جهت که حاوی احکام بسیار دقیق است که بابیان چگونه باید در کشوری زندگی کنند که “پیرو دیانتی دیگر” است امّا اساساً با آئین بابی خصومتی ندارد.”[۶۷] روزِن در ادامه میگوید که پیام حضرت بهاءالله به طور کلّی مشحون از صلح و آرامش، محبّت، متانت و عکسالعمل فاقد خشونت به شرارت است”.[۶۸]
“نزول مجدّد” گزینشی
یکی از ویژگیهای ساختاری لوح بشارات آن چیزی است که میتوان به عنوان “محتوای اقدس” به آن اشاره کرد. کتاب اقدس که در سال ۱۸۷۳ نازل (یا تدوین) شد، مهمترین اثر و نوشتهء بهائی است که در آن احکام و اصول عمدهء حضرت بهاءالله بیان میشود. همانطور که قبلاً ذکر شد، در آن زمان تمامی این اصول برای بیان و اعلام عام نبود. حضرت بهاءالله گزینشی عمل کردند. ایشان دقیقاً انتخاب کردند که کدام اصول – و برای چه افراد مهمّی – این “اصلاحات جهانی” و اصلاحات مذهبی، که دربارهء آنها سخن بسیار رفته و در کتاب اقدس بیان شده، باید اعلام گردد. باید این نکته را در نظر داشت که در این جریان گزینش کتاب اقدس قابلیت توسعهء متنی و عقیدتی معیّنی از طریق پدیدهء “نزول مجدّد”[۶۹] – اصطلاح ابداعی ادیب طاهرزاده – را به نمایش میگذارد. مقصود از “نزول مجدّد” آن آثاری از حضرت بهاءالله است که انتخاب و در سایر آثار (که “نزول” تلقی میشود) نقل شده (و به این ترتیب “مجدّداً نازل شده”) است. تحلیل منابع لوح بشارات نشان میدهد که تقریباً تمام اصلاحات پیشنهادی حضرت بهاءالله، در واقع، از کتاب اقدس و متون تکمیلی آن استخراج شده است.
تشبیه به “بیانیه مطبوعاتی”
موارد قلب و تحریف فعلی اهداف و مقاصد امر نوپای بهائی در ایّام اوّلیهء این دیانت مشکلی جدّی بود. با توجّه به زمینهء تاریخی، حضرت بهاءالله طبیعهً در مورد رفتار منصفانه با مطبوعات به طور اعمّ نگران بودند. از آنجا که مطبوعات یا حضرت بهاءالله را ندیده گرفته یا منصفانه دربارهء خودشان و نهضت ایشان رفتار نکرده، و، وخیمتر از آن این که، نسبت به اذیت و آزار جمعی بهائیان در ایران تغافل نموده بودند، شاید این یکی از دلایلی بود که دیباچهء لوح بشارات اینگونه آغاز میشود:
هذا نِداءُالأبهَی الّذِی ارتَفَعَ مِنَ الأُفُقِ الأعلی فی سِجنِ عکّاء هو المبیّن العلیم الخبیر
حقّ شاهد و مظاهر اسماء و صفاتش گواه که مقصود از ارتفاع نداء و کلمهء عُلیا آن که از کوثر بیان، آذانِ امکان از قصصِ کاذبه مطهّر شود و مستعدّ گردد از برای اصغای کلمهء طیّبهء مبارکهء علیا که از خزانهء علم فاطر سماء و خالق أسماء ظاهر گشته. طوبی لِلمُنصِفین.[۷۰]
در این مختصر مجال تشریح تاریخ این مسأله نیست. از همه مهمتر توزیع اطّلاعات تجویزی بود نه اطّلاعات تصحیحی. به نظر میرسد که حضرت بهاءالله، به عنوان مظهر و چکیدهء اصول بهائی، لوح بشارات را نازل فرمودند تا رهبران در غرب، و غربیان به طور اعمّ، بتوانند با برخی از اصلاحات جهانی ایشان، که در کتاب اقدس و متون مرتبط با آن مطرح شده، آشنا شوند. به عبارت دقیقتر، این لوح، همانطور که قبلاً ذکر شد، به همان ترتیبی عمل کرد که امروزه “بیانیهء مطبوعاتی” نقش ایفا میکند.
از آنجا که اصول انتخاب شدهء کتاب اقدس اصل و منشأ لوح بشارات است، افراد مهمّ گزینش شده (رهبران سیاسی و مذهبی، و نیز دولتمردان و پژوهشگران) از جمله افراد منتخبی بودند که میبایستی دریافت کنندهء لوح بشارات باشند. از جمله شواهد تاریخی معاصر در تأیید این مطلب آن که یکی از اروپاییان بسیار معدودی که واقعاً با حضرت بهاءالله ملاقات کرد “کنت کترل” (هنری ادوارد پلانتاژنه) بود. کنت کترل در یکی دو سال آخر حیات عنصری حضرت بهاءالله، در رابطه با خطّ آهن عکّا به دمشق، در عکّا به سر میبرد. کنت کترل، همراه با همسر و دخترش، گاهی اوقات بین سالهای ۱۸۹۱ و ۱۸۹۲ از مهماننوازی حضرت بهاءالله بهرهمند میشد. در موقعیتی، نسخهای از کتاب اقدس، به خطّ میرزا آقاجان، کاتب وحی حضرت بهاءالله، به کنت داده شد. کنت کُترل مینویسد:
با رهبران فعلی نهضت بابیه در ایران، چهار پسر مرحوم میرزا حسین [بهاءالله]، که در عکّا زندانی سیاسی هستند، آشنایی شخصی و نزدیکی دارم … پدرشان در وصیتنامهاش به پسرانش توصیه کرد که نسخههایی از بعضی آثارش را، همراه با دستخط خودشان برای کلّیه امرا و حکّام اروپا ارسال دارند. مرحوم تزار روسیه، از زمان درگذشت میرزا حسین، نامههایی به پسرانش او نوشت و نسخههایی از چندین اثر عمده و مهمّ را به دست آورد و امر کرد به روسی ترجمه شود. شاهزادگان بسیار مشتاقند که طبق تمایل پدر مرحومشان [بهاءالله] عمل کنند، و نسخههایی از آثار را به علیاحضرت ملکه تقدیم نمایند؛ و همچنین، به نحوی غیررسمی، حمایت وزارت خارجه بریتانیا را به دست بیاورند تا مکان تماس آنها با هدفهای مشابهی را فراهم آورد. آنها چکیدههایی از آثار اصلی به زبان فارسی و عربی را در اختیار من قرار دادند و هدفشان چنان بود که این آثار در بریتانیا و ایالات متّحده امریکا ترجمه و منتشر شود.[۷۱]
حضرت بهاءالله، با فرایند انتخاب، الواحی را نازل فرمودند که نقش آنها عرضهء، کم و بیش، “چکیدههای” (به قول کترل) کتاب اقدس بود، که به صورت متون مزبور انتخاب میشدند تا برای سلاطین، و به قول کترل “کلّیه حکّام و امرای اروپا” فرستاده شود. لوح بشارات را میتوان نمونهای شاخص از آن چیزی دانست که کنت کترل “چکیدههایی از آثار اصلی به زبان فارسی و عربی که هدفشان چنان بود که این آثار در بریتانیا و ایالات متّحده امریکا ترجمه و منتشر شود” توصیف میکند.
بنا به تعریف فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد “بیانیهء مطبوعاتی” عبارت از “اعلامیهء رسمی صادره جهت رسانهها برای عرضهء اطّلاعات دربارهء موضوعی خاصّ”[۷۲] است. در اینجا، لوح بشارات همین مقصود “اعلامیهء رسمی … برای عرضهء اطّلاعات دربارهء موضوعی خاصّ” را تأمین میکند. تفاوت عمدهء بین بیانیهء واقعی مطبوعاتی و بشارات این است که این لوح برای پژوهشگران و دولتمردان، و نه روزنامهنگاران، صادر شد. امّا نتیجهء مورد نظر تقریباً یکسان بود: مقصود حضرت بهاءالله، در کنار موارد دیگر، اصلاح برخی اطّلاعات نادرستی بود که قبلاً در مطبوعات درج شده بود.
جواب به تجدّدگرایی: تقدّسزدایی ارزشهای مقدّس و تقدیس ارزشهای غیرمذهبی
درست همانطور که الگوهایی معیّن در انتخاب اصول بشارات به ظهور رسید، سایر الگوها نیز، همانطور که قبلاً ذکر شد، در بشارات قابل تشخیص است: (۱) تقدّسزدایی – یعنی، اصلاحات مذهبی که با نَسخ و منع برخی مناسک و مراسم مسیحی، اسلامی و بابی به مرحلهء اجرا در آمد؛ و (۲) تقدیس – یعنی، تقدّس بخشیدن به برخی ارزشهایی که در غیر این صورت غیرمذهبیاند (جذب “فضیلتهای مدنی”) به عنوان جواب بهائی به تجدّدگرایی (مدرنیته). این فرایند “تقدیس” برخی از ارزشهای غیردینی را میتوان به صورت بخشی از جواب بهائی به تجدّدگرایی مشاهده کرد.
پیتر اسمیت، در جامعهشناسیاش از ادیان بابی و بهائی، چشماندازه هزاره، اصلاحطلبی و نوگرایی اجتماعی را طرح و درونمایهء عمده در آگاهی بهائی در طیّ دوران تکوین شناسایی میکند: “دومین درونمایهء عمدهای که در دوران ۱۹۲۱-۱۸۶۶ در امر بهائی حکمفرما شد مبیّن مجموعهای از علائق دینی و اجتماعی بود که بر نظریهء متحوّل کردن جهان تمرکز داشت. این علائق متضمّن دیدگاهی هزاره و نیز برنامهء اصلاحات اجتماعی “غیرمذهبی”تر بود. امّا، هر دو عنصر مزبور قویّاً مشحون از خصائص دینی بود و هر دو آنها بخشی از آنچه را که مرحلهء آخر نقشهء الهی برای نوع بشر تلقّی میشد، تشکیل میدادند.”[۷۳]
مختصر آن که، فرایند تقدّسزدایی حضرت بهاءالله در لوح بشارات از ارزشهای مقدّس شامل نسخ احکام و مناسک مذهبی است که ذیلاً ذکر میشود:
۱- جهاد (بشارت اوّل)
۲- تعارض بین پیروان ادیان (بشارت دوم)
۳- ممنوعیت مذهبی علیه نحوهء لباس پوشیدن (بشارت هفتم)
۴- تجرّد (بیهمسری) کشیشها و رهبه (بشارت هشتم)
۵- محو کتب (بشارت دهم)
۶- بار سفر بستن برای زیارت اهل قبور (بشارت چهاردهم)
تقدیس ارزشهای غیرمذهبی مکمّل تقدّسزدایی ارزشهای مقدّس در برنامهء حضرت بهاءالله برای اصلاح عالم است. این فرایند تقدیس ارزشهای غیردینی را میتوان در اصولی که ادوارد گرانویل براون شخصاً از خود حضرت بهاءالله شنید، و نیز اصولی که در لوح بشارات دیده میشود، مشاهده کرد.
مکاتبات براون با روزِن شامل ۷۳ نامه، از تاریخ ۱۸۸۹ تا ۱۹۰۲ است (که یک نامه به فارسی و بقیه به انگلیسی است). این نامهها دامنهء بسیار وسیعی از موضوعات را در بر میگیرد و همکاری نزدیک براون با روزِن را در طیّ تحقیقاتش دربارۀ ادیان بابی و بهائی نشان میدهد. براون در نامهای به تاریخ ۶ مه ۱۸۹۰ راجع به پنج مصاحبهاش با حضرت بهاءالله چنین مینویسد:
در طیّ این پنج روز کاملاً در میان بابیان بودم، که در نهایت مهربانی و محبّت با من رفتار نمودند. پنج مرتبه اجازهء مصاحبه با خود بهاء را یافتم، امّا البتّه هیچ سؤالی نتوانستم مطرح کنم. در حالی که او صحبت میکرد، خاضعانه در مقابلش نشستم. سخنانش پیشگویانه امّا دارای ماهیت کلّی بود. مانند “کسی که دارای مرجعیت و اقتدار است” سخن میگفت، امّا نه دقیقاً آنطور که انتظار داشتم – مانند یک مولی، و یک پیامبر – امّا نه به عنوان مظهر الوهیت … روش و رفتار او بزرگوارانه و متین، امّا قدری ناآرام، و حاکی از وجود منبع عظیمی از نیرو بود. عمدتاً در این خصوص صحبت میکرد که لازم است جمیع ملل عالم زبانی را برای ارتباطات بینالمللی و یک خطّ واحد انتخاب کنند (نوعی موعظه دربارهء نصّ نهایی لوحالأقدس [الکتاب الأقدس] و لازم است که جنگ و حسادت و خصومت بینالمللی را کنار بگذارند. در واقع دربارهء خود آئین و مکتب سخن زیادی نگفت.[۷۴]
امّا، در مقدّمهاش بر مقالهء شخصی سیّاح، براون اظهار میدارد که چهار مصاحبه داشته است:
در طیّ پنج روزی که در بهجی گذشت (سهشنبه، پانزدهم آوریل تا یکشنبه بیستم آوریل[۱۸۹۰])، چهار مرتبه به حضور بهاء رسیدم. این مصاحبهها همیشه یک یا دو ساعت قبل از ظهر صورت میگرفت و از بیست تا سی دقیقه طول میکشید. یکی از پسرهای بهاء همیشه مرا همراهی میکرد، و یک بار میرزا آقاجان (جناب خادمالله) کاتب (کاتب آیات) نیز حضور داشت. این مصاحبهها از لحاظ ویژگیهای کلّی شبیه اوّلی بود که سعی کردهام آن را توصیف کنم.[۷۵]
به این ترتیب، براون میگوید که در طیّ دیدارهایش با حضرت بهاءالله – از سهشنبه پانزدهم آوریل تا یکشنبه بیستم آوریل ۱۸۹۰ – پنج ملاقات با حضرت بهاءالله داشته، و در جای دیگر گوید که چهار مصاحبه داشته، در حالی که میرزا بدیعالله سه مورد را گزارش میکند. بنا به گفتهء میرزا بدیعالله:
بعضی سالها در تابستان به حیفا تشریف میبردند … به واسطهء بعضی آشنایان گشتیم تا آن که منزل “اُلفانت” در محلّه آلمان [هیکلیون] را، از وکیلش “مستر جی” ماهیانه مفروش گرفتیم … بعد از مدّت قلیلی خبر آوردند “مستر براون انگریزی استاد لغات شرقیه در جامهء [جامع] کمبریج” از ایران برگشته از راه خشکی به قصد شرفیابی وارد قصر بهجی میشود. چون حضورش به حیفا مخالف حکمت بود، به قصر بهجی توجّه فرمودند. در همین سال هزار و هشتصد و نود میلادی … “مستر براون” مذکور حاضر شد و آن ایّام غصن اکبر [میرزا محمّدعلی] برای طبع آثار مبارکه، حسبالامر، به هند تشریف برده بودند و غصن اعظم [حضرت عبدالبهاء] مسکنشان در شهر عکّا بود. این نگارنده [میرزا بدیعالله] حسبالأمر و غصن اطهر [میرزا ضیاءالله] [۷۶] مهمان عزیز مزبور [ادوارد براون] را پذیرایی نمودیم … شخص فاضلی بود و به لسان عذب فارسی خوب تکلّم مینمود…
دفعهء اوّل که به شرف حضور فائز شد، با آن که میخواست چند سؤال بکند، یک سؤال از سبب اختلاف ادیان کرد و ساکت شد و حالش تغییر کرد. بعد از مرخّصی رفتیم به اطاقی که جهت او مهیّا شده بود. مدّتی مدهوش بود و پاهایش را حرکت میداد… بعد از آن که ساکن شد پرسیدم شما را چه روی داد به کلّی ساکت شدی؟ گفت به مجرّد آن که به من نگاه کردند در چشمشان قوّهای موجود که به کلّی حال من را تغییر داد. این قوّهء خارقالعادهای که در چشم ایشان دیدم در هیچیک از چشمهای ملوک و بزرگانی که ملاقات نموده [بودم] ندیدم…
مدّت اقامتش در قصر بهجی یک هفته بود و یک دفعه او و [جمال] مبارک به جُنَینه رفته بود کتاب مقاله [مقاله شخصی سیّاح] را همراه برد به لسان انگریزی ترجمه و طبع نمود و یک نسخه فارسی و انگریزی مطبوع [برای بهائیان عکّا] فرستاد؛ موجود است.[۷۷]
براون، در نامهای به تاریخ ۶ مه ۱۸۹۰ به بارون روزِن، به صلای حضرت بهاءالله برای زبان عمومی و صلح جهانی اشاره کرد. اینها اصول کتاب اقدس بودند که به وضوح به عنوان دو بشارت از پانزده اصل مذکور در لوح بشارات انتخاب شدند. مختصر آن که، فرایند تقدیس ارزشهای غیرمذهبی توسّط حضرت بهاءالله در لوح بشارات را به صورت زیر میتوان خلاصه نمود:
۱- زبان و خطّ عمومی باید انتخاب شود (بشارت سوم)
۲- سلاحهای مخرّب باید به ابزار و وسیلهء ائتلاف تبدیل شود (بشارت پنجم)
۳- صلح عمومی وعده داده میشود (بشارت ششم)
۴- علوم و فنون ممدوح است، مشروط بر آن که نافع باشند (بشارت یازدهم)
۵- (الف) جمیع نفوس باید برای امرار معاش صنعتی را فرا گیرند؛ و
(ب) کار عبادت محسوب میشود (بشارت دوازدهم)
۶- (الف) مردمسالاری جمهوری و سلطنت توصیه میشوند؛ و
(ب) مطلوب چنان است که جمهوریت و سلطنت ترکیب شوند (بشارت پانزدهم).
در عالم مابعدالطّبیعی گفتگو، غیر از مدح و قدح غرب، حضرت بهاءالله برتری غرب را، تا حدّی، به عملی ساختن برخی از همان اصلاحاتی که حضرت بهاءالله همیشه از آن حمایت کردهاند، نسبت میدهند. در لوح حکمت، حضرت بهاءالله میفرمایند: “لمّا ملئَت عیونُ أهلِ الشّرق مِن صنآئعِ أهلِ الغرب لذا هاموا فی الأسباب و غفلوا عن مسبّبها و مُمِدّها مع انّ الّذین کانوا مطالع الحکمه و معادنها ماأنکروا علّتها و مُبدعَها و مَبدئَها إنّ ربّک یَعلَمُ و النّاسُ أکثرُهُم لایعلمون”.[۷۸] در اینجا حضرت بهاءالله به نحوی کاملاً علنی بیان میفرمایند که پیشرفتهای مادّی در غرب عمدتاً نتیجهء قدرت و نفوذ ترقّیخواهانهء اصول نیرومند اجتماعی – اخلاقی ایشان است. بدیهی است که این ادّعای بحقّی فراتر از تصدیق و تکذیب است.
اشارات ضمنی به مطالعهء آتی بشارات
قابل توجّه است که ادوارد براون و بارون روزِن – که به ترتیب، بشارات را به همکاران دانشگاهی انگلیسیزبان و روسیزبان خود و سایر روشنفکران معرفی کردند – هیچیک در خصوص منحصر به فرد بودن بینش و دیدگاه وسیع و عظیم حضرت بهاءالله اظهار نظر نکردند. به اهتمام روزِن، لوح بشارات به زبان اصلی فارسی/عربی و نیز ترجمهء روسی انتشار یافت. امّا اثر روزِن، عمدتاً در غرب در دسترس نبود و هنوز هم نیست. لذا، امید چنان است که مطالعهء فعلی سبب شود به مشارکتهای روسی و نیز انگلیسی در تحقیقات دربارهء ادیان بابی و بهائی توجّه جدیدی مبذول گردد. مطالعۀ جدید کار براون و روزِن در بازسازی مطرح شدهء اوضاع و احوال نزول لوح بشارات ارزش خود را نشان میدهد. برای ملاحظهء تحلیل مفصّلتری از وجوه تاریخی معاصر، عملی، ساختاری بشارات و منابع و مآخذ آن، نگاه کنید به کتاب Paradise and Paradigm (۱۹۹۹) اثر کریستوفر باک.[۷۹]
این مقاله نشان میدهد که چگونه مطالعات اثرگذار بهائی همچنان بنیادی باقی ماندهاند. براون و روزِن، اگرچه دربارهء اشارات تلویحی انقلابی دیانت جدید مشتاق و علاقمند بودند، و نسبت به جنبههای چشمگیر اجتماعی آن در دنیای اسلام کاملاً وقوف داشتند، امّا هر دو دیانت بهائی را از دریچهء تفوّق و برتری غرب مینگریستند. تیزحسّی و حسّاسیت روششناختی آنها تحتالشّعاع تعصّبات و سوگیریهای فرهنگی و، تا حدّی، مسیحی آنها قرار داشت. حتّی در این حالت، مطالعهء فعلی ما دربارهء مطالعات گذشتهء آنها دربارهء لوح بشارات دارای اشاراتی تلویحی به مطالعهء آتی این لوح و سایر متون بهائی است.
لوح بشارات خطاب به اهل عالم است، به پژوهشگران تسلیم شد، با دست استنساخ گردید، چاپ عکسی (لیتوگرافی) شد، به چاپ رسید، ترجمه و به عنوان آنچه مبیّن دستور کار اصلی بهائی برای اصلاح عالم است، به افراد گوناگون هدیه شد. بشارات یکی از طرق مهمّی بود که حضرت بهاءالله بنفسه المبارک بدان وسیله جوهر کتاب اقدس را تلخیص نموده، مورد تأکید قرار داده اعلام فرمودند. کاملاً امکان دارد سؤال شود، “در لوح بشارات چه چیزی “مژده و بشارت” محسوب است؟” واضح است که اصول اجتماعی و اخلاقی لوح بشارات ابعادی جهانی، گسترهای ترقّیخواهانه و کاربردی وسیع و فراگیر دارد. اگرچه متن واقعی نسبتاً کوتاه و مختصر – حتّی در اشاره به تعالیم حضرت بهاءالله که در جای دیگر توضیح و تشریح شده، مرجعی – است، امّا، اگر اصلاحات جهانی مندرج در لوح بشارات عملاً و واقعاً به مرحلهء اجرا در میآمد، دارای مفاهیم ضمنی عمیق است. در انتهای لوح، حضرت بهاءالله عملاً به توصیف بشارات به عنوان وضع قوانین الهی (“حدود و احکام الهی”) میپردازند.
حضرت بهاءالله از طریق بشارات که نقش “اقدس بیانیهای” را ایفا میکرد فرایند تقدیس را از راه روحانی ساختن “دیانت مدنی” در بهترین حالتش به جریان انداختند – و به این وسیله ظهور بعضی “ارزشهای جهانی” در جهت منفعت اصلاح عالم را اعلام فرمودند. در انتظار و نیز تدارک جهت مدنیت جهانی بود که حضرت بهاءالله این را پیشبینی فرمودند. در ارتباط با این جهتگیری ترقّیخواهانهء کلّ نظام بهائی، نینیان سمارت دربارهء امر بهائی نوشت، “نمونهای از انقلابی روحانی است که با شمّ و احساس وضعیت جهانی فرهنگ دنیا را قبل از زمان خود دریافت و برای اتّحاد عالم تهیّه و تدارک دینی دید.”[۸۰]
عنوان پیشنهادی برای نقل قول
Buck, C. and Ioannesyan, Y. A. (2010), ‘Baha’u’llah’s Bisharat (Glad Tidings): A Proclamation to Scholars and Statesmen’, Baha’i Studies Review ۱۶, pp. 3-28. Doi: 10.1386/bsr.16.3/1
مشخّصات مؤلّفین
کریستوفر باک پژوهشگر مستقل و وکیل دعاوی در پنسیلوانیا با مدرکی در حقوق قانون اساسی و حقوق مدنی از دانشکدهء حقوق Thomas M. Cooley در لنسینگ Lansing ، میشیگان (۲۰۰۶). او مدرک دکترای خود را در مطالعهء علمی دین از دانشگاه تورونتو (۱۹۹۶) دریافت کرد. او قبلاً در دانشگاه ایالتی میشیگان (۴-۲۰۰۰)، دانشگاه کوئینسی Quincy (۲۰۰۰-۱۹۹۹)، دانشگاه میلیکین Millikin (۹-۱۹۹۷)، و دانشگاه کارلتون (۶-۱۹۹۴) تدریس میکرد که موضوع تدریس مطالعات امریکایی، مطالعات امریکایی افریقایی، مطالعات اسلامی، مطالعات دینی، نظریهء استدلال و نوشتار تحقیقی به صورتهای گوناگون بود. موارد زیر از جمله آثار او هستند:
Alain Locke: Faith and Philosophy (۲۰۰۵); Paradise and Paradigm: Key Symbols in Persian Christianity and the Baha’i Faith (۱۹۹۹); Symbol and Secret: Qur’an Commentary in Baha’u’llah’s Kitab-I Iqan (۱۹۹۵/۲۰۰۴); Religious Myths and Visions of America: How Minority Faiths Redefined America’s World Role (۲۰۰۹).
یولی ای آیوانسیان مستشرق وابسته به شاخهء سن پترزبورگ مؤسّسهء مطالعات شرقی در ظلّ آکادمی علوم روسیه و دانشگاه دولتی سن پترزبورگ است. او در دانشگاه ویرجینیا (۸-۲۰۰۷) بهتدریس مشغول بود. در سال ۲۰۰۱، آیوانسیان متن برجستهء بهائی را به روسی ترجمه کرد:
Baha’u’llah, Kitāb-i Īqān (The Book of Certitude): An academic translation from the original Persian into Russian, with introduction, commentary and a textological supplement (St. Petersburg: Perburgskoye Vostokovedeniye, 2001).
او یک تکنگاری نیز باعنوان “مقالاتی دربارۀ ادیان بابی و بهائی: مطالعهای در پرتو منابع دست اوّل” منتشر کرد:
Ocherki Veri Babi I Bahayi: Izucheniye v svete pervichnych istochnikov (St Petersburg: Peterburgskoye Vostokovedeniye, 2003).
[۱] برای مطالعهء لوح بشارات نگاه کنید به کتاب مجموعه الواح مبارکه طبع مصر، ص۱۱۶ الی ۱۲۴ یا کتاب مجموعهای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده، ص۱۰ الی ۱۵؛ بشارات،F. 25 (9) نسخ خطّی ادوارد گرانویل براون (کتابخانهء دانشگاه کمبریج). ترجمه انگلیسی آن را میتوانید در کتاب Tablets of Baha’u’llah lahets of Baha’توانید در کتاب ی که بعد از کتاب اقدس نازل شدهانی جدیدی در افق تجدّد طلوع کرده است.
علام فرمودند. مطالعهسازندص ۱۹ الی ۲۹ ملاحظه نمایید.
[۲] نگاه کنید به A Descriptive Catalogue of the Oriental MSS belonging to the late E. G. Browne اثر آر ای نیکولسون R. A. Nicholson، (کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۳۲)، صفحات ۵-۶۴. که در اینترنت به نشانی زیر قابل مشاهده است: http://www.lib.cam.ac.uk/arabic_catalogues/nicholson1932/index.php. مؤلّفان از خانم کاترین آنسورج، رئیس دپارتمان خاور نزدیک و میانه، بخش دستخطها و مجموعههای چاپی کتابخانهء دانشگاه کمبریج، برای فراهم آوردن نسخههای دیجیتال کمال امتنان را دارند.
[۳] مجموعه اشراقات، صفحهء ۱۱۲ الی ص۱۳۳ / مجموعهای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده، ص۳۰ الی ۴۵. باید توجّه داشت که ورق یازدهم از کلمات فردوسیه در نسخهء اشراقات وجود ندارد. ترجمهء انگلیسی آن را در کتاب Tablets of Baha’u’llah صفحات ۵۷ الی ۸۰ بیابید.
[۴] مجموعه اشراقات، صفحات ۵۰ الی ۸۵ / مجموعهای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده، صفحات ۵۷ الی ۸۰. ترجمه انگلیسی در Tablets of Baha’u’llah صفحات ۱۰۱ الی ۱۳۴ درج است.
[۵] مجموعه الواح، ص۲۹۲ / مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس، ص۵۰
[۶] مجموعه اشراقات، ص۲۰۱ / مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس، ص۲۷
[۷] نگاه کنید به اظهارنظرهای مؤلّف گمنام در “حرکت الأفکار” اثر ادیب اسحق در نشانی اینترنتی زیر: http://www.h-net.org/~bahai/areprint/vol5/ishaq.htm
[۸] نگاه کنید به اظهار نظرهای مؤلّف گمنام در “سیّد جمالالدّین الافغانی: مکاتبه با بطروس البستانی” در اینترنت به نشانی زیر: http://www.h-net.org/~bahai/areprint/afghani/bustani.htm زیر:
اظهار نظرهای مؤلّف گمنام در “سیّد جمالالدّین الافغانی: مکاتبه با بطروس البستانی” در اینترنت بهنشانیصران اسحق، که به “ا
[۹] به یادداشت ۷ توجّه کنید.
[۱۰] لوح دنیا، مجموعه الواح طبع مصر، ص۲۹۸ / مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس، ص۵۴
[۱۱] مجموعه الواح طبع مصر، ص۱۱۶ / مجموعه الواح بعد از کتاب اقدس، ص۱۰
[۱۲] دریای دانش، ص۴۳ / اقتدارات، ص۳۰۳ / الواح نازله خطاب به ملوک و رؤسای ارض، ص۲۲۹ / مجموعه الواح، ص۱۰۲
[۱۳] واژهء یونانی kerygma (که آریانپور به موعظهء انجیل ترجمه کرده) در یونانی به معنای اعلام کردن به عنوان مبشّر آمده و مفهوم موعظه، اعلام و بیان از آن گرفته شده است. در انجیل (متی، باب ۳ آیهء ۱ / لوقا، باب ۴، آیات ۱۸-۱۹) به معنای موعظه به کار رفته است – م
[۱۴] در انجیل لوقا آمده که حضرت مسیح با حواریون از کوه “به زیر آمده بر جای هموار بایستاد” و سپس به موعظه پرداخت. موعظهء جبل در انجیل متی، بابهای ۵، ۶ و ۷ درج است؛ موعظه در دشت، در انجیل لوقا، باب ۶، آیات ۱۷ الی ۴۹ درج شده است.
[۱۵] یادداشت ۱۴ دسامبر ۲۰۰۸ دارالتّحقیق بینالمللی خطاب به دکتر کریستوفر باک در جواب سؤالات پژوهشی وی. عنوان این یادداشت چنین است: “توزیع لوح بشارات بین محقّقان و رهبران، صاحب بیان منقول، و محرمانه بودن و نامههای اصلی آلن لاک به حضرت شوقی افندی”.
[۱۶] مکاتیب عبدالبهاء، ج۳ ([قاهره]: فرجالله زکی الکردی، ۱۹۲۱)، صفحات ۴۵۵ و ۴۴۶
[۱۷] فرد مورد بحث سرکیس موبایاجیان Sargis Mubayeajian، نویسندهء ارمنی است که به نام مستعارش آترپت Atrpet معروف است. نگاه کنید به جلد پنجم مصابیح هدایت، تألیف عزیزالله سلیمانی، طهران، مؤسّسهء ملّی مطبوعات امری، ۱۱۸ بدیع، صص ۲۰۲-۱۹۹.
[۱۸] یادداشت دارالتّحقیق دربارهء توزیع لوح بشارات بین محقّقان و رهبران (پاورقی شمارۀ ۱۵)
[۱۹] ترجمه – مکتوب مورّخ ۹ فوریه ۱۹۳۰ حضرت ولی امرالله مندرج در صفحهء ۴۲۴ کتاب The Unfolding Destiny of the British Baha’i Community (طبع لندن، مؤسّسهء ملّی مطبوعات امری، ۱۹۸۱).
[۲۰] الکساندر تومانسکی به بارون ویکتور روزِن، ۱۰ ژوئن ۱۸۹۶. بایگانی آکادمی علوم روسیه (سنت پترزبورگ)، صندوق ۷۷۷؛ صورت موجودی: ۲؛ واحد ۴۶۰ (ترجمهء یولی آیوانسیان).
[۲۱] این تاریخ (و برخی از سایر تاریخهای مذکور در مکاتبات) طبق تقدیم قدیمی یولیانی* Julian است که در روسیهء قبل از انقلاب استفاده میشد که تا آن زمان دوازده روز با تقویم گریگوری تفاوت داشت.
*گاهشماری یولیانی نوعی تغییر یافته از تقویم رومی است که در سال ۴۶ قبل از میلاد توسط ژولیوس سزار معرفی شد. در تقویم یولیانی برای هر ۴ سال یک روز به روز های سال اضافه میکنند.. در پی آن هر ۴۰۰ سال ۳ روز اشتباه محاسبه میشود که این باعث شد گاهشمار گریگوری ایجاد بشود تا اشتباه گاهشماری یولیانی را به یک روز در ۴۰۰۰ سال کاهش دهد – (مترجم به نقل از ویکیپدیا)
[۲۲] سروانالکساندر جی تومانسکی، Kavkãz، شمارهء ۱۸۰ (۹ ژوئیه ۱۸۹۲) (ترجمهء یولی آیوانسیان)
[۲۳] نگاه کنید به جلد دوم اسرارالآثار خصوصی، صفحهء ۴۶. مؤلّفین از عادل شفیعپور کمال امتنان را دارند که این مأخذ را در تاریخ دوم نوامبر ۲۰۰۸ از طریق گروه اینترنتی تاریخ به اطّلاع آنان رساند.
[۲۴] نگاه کنید به Paradise and Paradigm، اثر کریستوفر باک، صص ۲-۱۴۱
[۲۵] قرن بدیع، ص۴۳۲
[۲۶] مجموعه الواح طبع مصر، ص۱۱۶
[۲۷] Brown, Descriptive Catalogue ۶۵. Online at:
http://www.lib.cam.ac.uk/arabic_catalogues/nicholson1932/view.php?id=85
[۲۸] Edward Granville Browne, ‘Catalogue and Description of 37 Babi Manuscripts’, Journal of the Royal Asiatic Society ۲۴ (۱۸۹۲) ۴۳۳-۹۹ and 637-710, see p. 676 (emphasis added).
[۲۹] Browne, ‘Catalogue’, ۶۷۷. براون متن اصلی فارسی را در همان صفحه قرار داده است. همچنین نگاه کنید به مأخذ زیر:
Baron Viktor Rosen, ‘Eshcho o Poslanii “Blagiye Vesti”’ (More about Bisharat), Zapiski Vostochnago Otdeleniya Imperatorskago Russkago Arkheologicheskago Obshestva, 1 (1893) 311-16, see p. 313 این و کلّیه ترجمههای بعدی این مقاله توسّط یولی آیوانسیان انجام شده است.
[۳۰] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۶
[۳۱] اصل نامه فارسی است که توسّط یولی آیوانسیان به انگلیسی ترجمه شده است.
[۳۲] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۵
[۳۳] Adib Taherzadeh, The Revelation of Baha’u’llah, Volum 4: mazra’ih and Bahji, ۱۸۷۷-۹۲ (Oxford: George Ronald, 1987) 161
[۳۴] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۵
[۳۵] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۶
[۳۶] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۶
[۳۷] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۶
[۳۸] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۵
[۳۹] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۵
[۴۰] Youli A. Ioannesyan, ‘The St. Petersburg 19th Century Orientalist Collection of materials on the Babi and Baha’i Faiths: Primary and other Sources’ Lights of Irfan: Papers Presented at the Irfan Colloquia and Seminars, ۷ (۲۰۰۶), ۷۵-۱۰۰, see p. 76
[۴۱] Ioannesyan, ‘St. Petersburg … Collection’ ۷۶.
[۴۲] Ioannesyan, ‘St. Petersbur … Collection’ ۷۶.
[۴۳] Ioannesyan, ‘St. Petersbur … Collection’ ۷۵.
[۴۴] Memoirs (Notes) of the Oriental Department of the Russian (Royal) Archaeological Society
[۴۵] Zapiski Vostochnogo Otdeleniya Russkago” Arkheologicheskogo Obshestva
[۴۶] Ioannesyan, ‘St. Petersbur … Collection’ ۷۶.
[۴۷] Baron Viktor Rosen, ‘Poslaniye: “Blagiye Vesti”’ (Translation of the Lawh-I Bisharat’ with the original text and footnotes), Zapiski Vostochnogo Otdeleniya Russkago” Arkheologicheskogo Obshestva, ۷ (۱۹۸۳), ۱۸۳-۹۲; Ioannesyan, ‘St. Petersburg … Collection’ ۹۵.
[۴۸] Rosen, ‘poslaniye’ ۱۸۷
[۴۹] See Browne’s letter to Baron Rosen, dated 9 October 1892, Archive of the Russian Academy of Sciences (St Petersburg), fund: 777; inventory:2; unit: 44.
[۵۰] Rosen, ‘Poslaniye’.
[۵۱] Rosen, ‘Poslaniye’.
[۵۲] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۱.
[۵۳] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۱.
[۵۴] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۱.
[۵۵] JRAS 1892, vol. XXIV (New Series), 433-90 and 637-710
[۵۶] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۱.
[۵۷] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۱.
[۵۸] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۱.
[۵۹] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۲-۱۳.
[۶۰] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۲-۱۳.
[۶۱] Rosen, ‘Poslaniye’ (translated by Youli Ioannesyan).
[۶۲] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۶.
[۶۳] Rosen, ‘Eshcho’ ۳۱۶.
[۶۴] تاریخ نامه ۲۵ مارس ۱۸۹۲ و ارسالی از عشقآباد مندرج در Archive of the Russian Academy of Sciences (St. Petersburg), fund: 777; inventory:2, unit: 186, p. 18 (a-b) بود. (ترجمهء یولی آیوانسیان)
[۶۵] نگاه کنید به قرن بدیع، ص۶۱۳ (گاد پاسز بای، ص۳۰۰)
[۶۶] نامه به تاریخ ۲۳ آوریل ۱۸۹۲ و ارسالی از عشقآباد است (ترجمه شده توسّط یولی آیوانسیان) نگاه کنید به پاورقی ۶۴.
[۶۷] Rosen, ‘Poslaniye’ ۱۸۳ (translated by Youli Ioannesyan)
[۶۸] Rosen, ‘Poslaniye’ ۱۸۳ (translated by Youli Ioannesyan)
[۶۹] نگاه کنید به Revelation of Baha’u’llah، ج۴، ص۳۷۲ [جناب طاهرزاده در مطلبی تحت عنوان The Re-revelation of Tablets اشاره دارند که حضرت بهاءالله در آثار خود به نقل بعضی از بیانات خود که از قبل نازل شده مبادرت میفرمایند. البتّه، اگرچه لوح مبارک خطاب به شیخ نجفی نیز در این زمره محسوب، آن را مستثنی نموده گلچینی از آثار گذشته قلمداد میکنند – م]
[۷۱] Moojan Momen (ed.), The Bābī and Baha’i Religions, 1844-1944: Some Contemporary Western Accounts (Oxford: George Ronald, 1981) 236, See also Count Cottrell, Henry Edward Plantagenet, ‘Babism’, The Academy (Syracuse, NY), vol. 46, no. 1192 (9 March1895) 200.
[۷۲] Oxford English Dictionary Online, s.v. ‘press release’ (under ‘press’)
[۷۳] Peter Smith, The Bābī and Baha’i Religions: From Messianic Shi’ism to a World Religion (Cambridge: Cambridge University Press, 1987) 74.
[۷۴] See Youli A. Ioannesyan, ‘Baron Rosen’s Archive Collection of Bābī and Bahā’i Materials’, Lights of Irfan, Papers Presented at the ‘Irfan Colloquia and Seminars. Book Eight (۲۰۰۷), ۱۱-۳۴.
[۷۵] Edward G. Browne, A Traveller’s Narrative(Makālla-i-Shakhsī Sayyāh) Written to Illustrate the Episode of the Bāb (۲ vols., Cambridge: University Press, 1891) 2: xli.
[۷۶] این لقب بعد از درگذشت میرزا مهدی به میرزا ضیاءالله داده شد.
[۷۷] میرزا بدیعالله، خاطرات بدیعالله، جوانترین پسر بهاء (ترجمهء غیررسمی عادل شفیعپور)، صص ۱۱-۱۰. متن فارسی در نشانی زیر: http://www.bayanic.com/showPict.php?id=badi&ref=1&err=0&curr=10
[۷۸] آثار قلم اعلی، ج۲، ص۱۳۶
[۷۹] Christopher Buck, Paradise and Paradigm ۱۴۲-۷۹.
[۸۰] نینیان سمارت، ادیان جهان: سنن کهن و تحوّلات نوین (Ninian Smart, The World’s Religions: Old Traditions and Modern Transformations) (کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۹۵)، ص۴۸۰. مؤلّفین از کسانی که این مقاله را قبل از انتشار مطالعه کردهاند و توصیههای سازندهء آنها بسیار سودمند بوده، قدردانی و سپاسگزاری مینمایند: دان اَدیسون Don Addison، استیو کُنی Steeve Cooney، بتی فیشر Betty Fisher، اسکندر هایی، تاد لاوسون Todd Lawson، هژیر مقدّم، دیوید پیف David Piff، برنت پوآریه Brent Poirier، کنراد پاپ Konrad Popp، آهنگ ربّانی، اندرو ریپین Andrew Rippin، عادل شفیعپور، پیتر تری Peter Terry و اسکندر میکائیل تینتو Iscander Micael Tinto. مؤلّفین از ویراستار Baha’i Studies Review، دکتر موژان مؤمن، برای ویراستار و نیز توصیههایش که برای بهتر و صحیحتر ساختن نظریهء ما مؤثّر بود سپاسگزاری مینمایند.