باغبان: نقد و بررسی از جشنواره فیلم بوسان[۱]
محسن و میثم مخلمباف، پدر و پسر فیلم ساز ایرانی، به کند و کاوی در آیین بهایی می پردازند
دبورا یانگ ( Deborah Young )
چکیده مطلب:
تلفیقی از تصاویر و استعاره های زنده در مستندی زیبا و روان به معرفی دیانت بهایی می پردازند.
محل:
جشنواره فیلم بوسان
نویسنده- کارگردان:
محسن مخملباف
بوسان– فیلم باغبان اولین فیلمی است که در چند دهه گذشته، احتمالا از زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹/۱۳۵۷ تا به حال، توسط یک فیلم ساز ایرانی در اسراییل ساخته شده است و پیامی که درباره دین و صلح جهانی مطرح می کند، یکی از رادیکال ترین بیانیه هایی است که فیلم ساز سنت شکنی چون محسن مخلباف ( بای سیکل ران؛ سفر قندهار[۲]) تا به حال ارائه کرده است. در این فیلم که در طبیعت رنگین و خیره کننده مرکز جهانی بهایی در حیفا فیلم برداری شده است، محسن و پسرِ تصویر بردارش؛ در قالب معرفی جذاب و بی پیرایه ای از دیانت بهایی؛ نقش دین در زندگی و جنگ را در فضایی دوستانه به بحث می گذارند. معنویت عمیقی که فیلم به شیوه بسیار هوشمندانه به آن می پردازد هر تماشاگر
روشن فکری را تحت تاثیر قرار خواهد داد و لازم است که از طریق مجاری های فرهنگی از جشنواره ها پا فراتر بگذارد.
این فیلمسازان ایرانی با دوربین های کوچک دی وی DVو تجهیزات صوتی خود در باغهای بهایی ظاهر می شوند. از سایر دست اندرکاران فیلم نشانی به چشم نمی خورد. در این باغ رویایی با پیاده روهایی به سپیدی گچ، گل های شمعدانی قرمز و سرو های سبز مخملین، حالت آرامِ ذن گونه ای حکمفرماست. محسن ،فیلم را در حالی که هنوز دوربین خاموش است با این جمله شروع می کند که او نه مسیحی، نه مسلمان، نه بودایی، نه زرتشتی نه یهودی و نه بهایی است بلکه فردی است بی هیچ دین خاصی که برای ساخت فیلمی درباره آیین بهایی همراه با پسرش به این باغ قدم گذاشته است. او این جمله را در انتهای فیلم تحت تاثیر روحیه اتحاد دیانت بهایی، به این شکل که او پیرو همه این ادیان است تغییر می دهد. بیان چنین جملات شجاعانه ای توسط یک ایرانی باعث شده در سال های اخیر اصول گرایان خانواده مخلباف را مورد انتقاد قرار دهند.
به جای تفسیر های خشک در مورد دیانت بهایی، فیلم روش های متعدد دیگری را برای معرفی این آیین بر می گزیند. بهاالله،دیانت بهایی را ۱۷۰ سال پیش در ایران بنیان نهاد و تحت رهبری پسرش عبدالبها- که در نمایی کوتاه از فیلمی قدیمی ، مردِ مسنِ قابل احترامی به نظر می رسد- این آیین به اروپا و آمریکا گسترش پیدا کرد. آموزه های بهایی با تاکید بر لزوم صلح جهانی و یگانگی خداوند، ادیان و بشر به این بیان نکته می پردازد که موسی، مسیح، بودا و محمد همه پیام آورانی در سیر تکامل بشریت بوده اند. امروزه این آیین در سراسر جهان بیش از ۶ میلیون نفر پیرو دارد.
شخصیت های اصلی فیلم پدر و پسر هستند و باغبان خوش کلامی به نام ائونا -اهل پاپوآ گینه نو- که همان طور که به باغچه گل ها رسیدگی می کند و از باورها و اعتقاداتش سخن می گوید ، آرامش درونی عمیقی به فیلم می بخشد.
محسن و میثم در آنچه احتمالا نوعی تظاهر به اختلاف نظر است به بحث در مورد نقش دین در دنیای امروز می پردازند. پسر جوان پدرش را به فاصله گرفتن از نیت بی طرفانه شان و تبلیغ دیانت بهایی در فیلم متهم می کند. در نظر میثم دین باعث اختلاف بین انسان ها و عامل اصلی بسیاری از جنگ ها به حساب می آید. و اینگونه است که پدر و پسر توافق می کنند که میثم جلوه منفی دیانت بهایی را به تصویر بکشد و محسن جنبه مثبت آن را، که البته یکی از لحظات طنز غریب فیلم وقتی است که درست در صحنه بعدیِ میثم، او یکی از پیروانِ دل سپرده دیانت بهایی را نشان می دهد که در باغ می چرخد و در حالت از خود بی خود شده گی می خواند ” ما همه برگ های یک درختیم”؛ ” اگر مردمان سنگ زنند، به آنها میوه دهید” . کمی بعد همین شخصیت به طور واضح تری درباره دیانت بهایی صحبت می کند؛ هر چند که همچنان حالتی از عرفانهای عصر جدید در فضا وجود دارد. این خانم هم مثل دو نفر دیگری که در فیلم با آنها مصاحبه انجام می شود، لهجه آمریکایی دارد.
“بحث و اختلاف نظر” حتی به سمت سوالِ بی جوابِ ( یکی از موضوعات مورد علاقه فیلم های ایرانی) تعریف سینما و هدف آن می رود : ستاره های هالیوودی یا داستان های واقعی؟ آیا ساختن فیلمی با ریتمی آرام از باغی که شاید فقط عده محدودی به دیدنش علاقه نشان دهند اتلاف وقت است؟ یا اینکه فیلم سازی، همانگونه که محسن به طور قانع کننده ای نشان می دهد، در نوع خود مراقبه ای است که قوه ادراک را قوت می بخشد و یادمان می دهد روشن تر و واضح تر ببینیم؟
میثم به اورشلیم نیز سفر می کند و کلاه یهودیان به سر می گذارد تا از دیوار ندبه دیدن کند جایی که از گروهی از سربازان خندان اسراییلی فیلم می گیرد. همان طور که وعده کرده بود تاملات او درباره دین و ” دنیای ماوراء الطبیعه” بسیار نا امید کننده است. او معتقد است که همه ادیان با وعده صلح شروع می کنند و به انقلاب ختم می شوند، در ابتدا فریادِ آزادی زنان سر می دهند و در انتها آنان را به بردگی می کشند. القاعده و طالبان از دین استفاده می کنند و کودکان معصوم را به تروریست مبدل می سازند. او نتیجه می گیرد اگر دین باعث جنگ شود بی دینی بهتر است.
محسن از طرف دیگر تاکید می کند که در حال تحقیق در مورد دینِ بدون خشونتی است که پیروانش در ایران تحت آزار و اذیت هستند و بسیاری از ایشان در زندان به سر می برند. او شیفته آرامش باغبان است که بزرگوارانه به گیاهانش می رسد، مَنِشی که او به دعا کردن تشبیه می کند . صحنه های پایانی فیلم گفتنی های بسیار دارد، همان طورکه محسن و ائونا در باغ آیینه های بزرگی به دست گرفته اند که گل های قرمز رنگ اطرافشان را نشان می دهد “قلبشان را آیینه ای می کنند” و سپس در ساحل طوفانی می ایستند و به موج های عظیمی که به ساحل خورده و در هم می شکنند،چشم می دوزند.
محل: جشنواره فیلم بوسان ( نمایش ویژه)
محصول خانه فیلم مخملباف
بازیگران: محسن مخلمباف، میثم مخملباف، ائونا ریریوا، پائولا اسدی، گیوم نیاگاتاری
کارگردان: محسن مخلمباف
فیلمنامه نویس: محسن مخملباف
تهیه کنندگان: خانواده مخملباف
مدیر فیلمبرداری: میثم مخملباف
تدوینگر: محسن مخملباف
موسیقی: پائول کولیر
نماینده پخش: ام-لاین دیستریبیوشن
۸۷ دقیقه
[۱] از مجله اینترنتی هالیوود ریپورتر http://www.hollywoodreporter.com/review/gardener-busan-review-377005
[۲] در ترجمه از عناوین فارسی فیلم ها استفاده شده است