بهاییان و روشنفکری دینی
شاهین ایقانیان
مدتها پیش عزیزی نظر من را درباره روشنفکری دینی پرسید. بد ندیدم که به بهانه اختصاص دو قسمت از برنامه خوب پرگار از تلویزیون فارسی بی بی سی به این موضوع، نظرم در این باره را با دیگر دوستان علاقمند نیز در میان بگذارم.
آنچه آمال و خواسته هایِ فعالینِ سیاسی و اجتماعی را از هم متمایز میکند نگاه متفاوتشان به تاریخ است، چه وقایعِ یک هفته گذشته باشد چه تاریخ صد ساله معاصر. اینکه یک واقعه یا دوره خاص تاریخی برای بخشی شرم آور و برای عده ای مایه مباهات باشد را جز این نمیتوان توضیح داد. مثالِ ملموس این واقعیت داستانِ معروفِ مردان نابینا (یا در تاریکی) و فیل است: تصویر ناقصی که حس لامسه هر یک برایش ترسیم میکرد برابر با کل حقیقت بود، و امکان تکثرِ این حقیقت خارج از تصور. «یکی از ایشان بر پای فیل دست کشید و آن را چون ستونی دانست؛ دیگری بر دم فیل دست کشید و گفت که فیل مانند ریسمانیاست؛ سومین از آنها خرطوم فیل را لمس کرد و گفت که فیل مانند شاخه درخت است؛ چهارمین نابینا بر گوش فیل دست کشید و گفت که فیل همچون بادبزن است؛ پنجمین مرد به شکم فیل دست کشید و فیل را چون دیواری دانست. آخرین مرد نابینا بر عاج فیل دست کشید و فیل را مانند شیپوری دانست.» (۱)
تاریخ سرزمین ما مانند فیلِ این داستان است. عده ای به اسمِ عالِم یا مجتهد یا روشنفکر دینی به قسمت های مختلفِ آن دست میکشند و برایِ مردمِ تشنه حقیقت که این فیل را قرن ها تنها از طریق این «خواص» میشناختند مشاهدات ضدو نقیض خود را باز میگویند. همه از این نکته غافلند که واقعیت این تاریخ، و آنچه برای آموختن در دل دارد، بیش از هر چیز نتیجه بدخوانی و کج فهمیِ همین علماست که سرنوشت امروز ما را چون کلافِ سر در گم چنین پیچیده کرده است. مردمی که هنوز به قدرتِ ادراک خود اعتماد کامل ندارند نمی دانند به کدام توصیف از این پدیده مرموز اعتماد کنند و برای دستیابی به سعادت، کدام روایت از خصوصیات و ضروریاتش را بپذیرند. یکروز میشنوند که شریعتی بزرگمردی آزاده بود، و روز دیگر میشنوند که او معمار انقلاب و خشونت خوانده میشود. یکروز خشونت و ترور تنها راه رهاییست، روز دیگر سیاست گل و لبخند، و دیگر روز آمدن به خیابان و آتش زدن سطل زباله. یکروز شرکت در انتخابات و روز دیگر تحریم آن. در این میان روشنفکران دینی مدعیند که روایتی تازه از این پدیده ناآشنا ضروریست. به گمانشان قصد ارائه خوانشی امروزین از اسلام را دارند، ولی در حقیقت به دنبال مصالحه بین تصویرگرانِ متعارضِ این شییء مرموز هستند. می گویند بیایید ببینیم آن چیست که هم ستون دارد، هم ریسمان، هم شاخه درخت، هم بادبزن، هم دیوار و هم شیپور. با این تصور که خوانشی امروزین از اسلام کلید همه مشکلات است میخواهند ملغمه ای بسازند که همه را راضی کند: هم دگرباشان جنسی و فکری، هم مذهبیونِ قشری، هم خشونت ورزان و هم قربانیان. ولی هرچه میکوشند کمتر میابند چون پدیده ای که هم ستون داشته باشد و هم بادبزن نمیشناسند. در این میان گروهی هستند به نام بهاییان که آنها هم به روش خودشان قصد اصلاح دارند. میگویند مقتضیات دنیای امروز را چون چراغی بکار گیرید، از این شییء مرموز فاصله بگیرید تا از دور تصویر بهتری از نحوه ارتباط اجزای آن داشته باشید. لزومی ندارد که به دنبال کشفِ جسمی جدید باشیم، اگر دانش و بصیرتی که به مدد تسهیلِ ارتباطات و وفورِ اطلاعات در اختیار همگان است بکار گیریم مشاهده این فیل و شکل، ارتباط و کارکردِ اعضای بدنش سخت نیست. مرگ و حبس بهاییان بخاطر تبلیغ و تشویق این روش، نردبانی در اختیار هموطنانشان میگذارد که اگر از آن بالا بروند تصویر بسیار بهتری از تاریخ سرزمینمان و راه سعادت حقیقی خواهند یافت. درک این حقیقت که نگاه به تاریخ کشورمان از زاویه دید بهاییان تصویری فراگیر و معنادار از اجزای آن ارائه میکند اولین قدم برای درس گرفتن از این تاریخ برای ساختن آینده ای روشن است.
۱.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D9%84_%D9%88_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86