بهاییان و روشنفکری دینی – بخش دوم
شاهین ایقانیان
در انتهای بخش اول اشاره شد که نگاه به تاریخ کشورمان از دید بهاییانِ ایران تصویری فراگیر و معنادار از اجزای آن ارائه میکند. در این بخش سعی داریم که معنای این جمله را بشکافیم و مصداقی روشن برای آن به دست دهیم.
انقلابیونی که از شرکت در انقلابِ پنجاه و هفت اظهارِ ندامت میکنند عموماً ابراز میدارند که گول خوردند، اشتباه کردند و کجراهه رفتند. می گویند می دانستند چه نمی خواهند ولی نمی دانستند چه می خواهند. می گویند وعده های رهبر انقلاب را باور کردند بدون اینکه از ناراستی آنها باخبر باشند. اگرچه پیش از هر گونه تغییری در شکل حکومت یک کشور، هر تخمینی در حدِ گمانه زنی بر اساسِ وعده هایِ نامزدهایِ انتخاباتی یا رهبرانِ یک جنبش باقی می ماند، همیشه شاخص هایی هستند که می توانند ما را در پیش بینی آیندهِ یک حکومت یاری کنند.
یک مثال روشن از این شاخص ها پیش از انقلاب پنجاه و هفت هم وجود داشت ولی نه تنها آن زمان کسی آنرا ندید، هنوز هم مورخین و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی از تشخیص آن غافلند. برای انقلابیونی که امروز از انقلاب پشیمان شده اند پیش بینی آنچه گذشت سخت نمی بود اگر به ادبیات و موضعگیری رهبران انقلاب نسبت به یک اقلیت (بهاییان) توجه میکردند. از همان ابتدا واضح بود که سیستمی که نود و هشت درصد مردم ایران را (که بنا به گفته ها به جمهوری اسلامی رأی دادند) بر علیه یک اقلیت کوچک و بی دفاع بسیج و تحریک میکند ضعیف کشی را تنها به یک گروه خاص محدود نخواهد کرد و حکومتی که ستون هایش بر زورگویی بنا شود به مقتضیاتِ زمان هر گروهی که مخالفِ خود ببیند را با همین شیوه از پیش رو برخواهد داشت. با احترام به تمام کسانی که با نیتِ ساختنِ ایرانی بهتر در به ثمر رسیدن انقلاب مشارکت کردند و با سیاست های آن همراه شدند باید عرض کنم که بهانه «گول خوردیم» یا «نمی دانستیم» از کسانی که بخاطر آب و برق مجانی تهدیدها و حملات به اقلیت هموطنشان را نادیده گرفتند به سختی قابل قبول است.
آنچه سال ها بعد در قالب اعدام های سال شصت و هفت، بستن مطبوعات، سرکوبی تجمعات و جنبش های اعتراضی و اصلاح طلب، خشونت در زندان ها و ده ها مورد دیگر اتفاق افتاد برای کسی که چشمانی باز داشت با مشاهده سیاست رسمی حکومت در قبال بهاییان به راحتی قابل پیش بینی بود، ولی متأسفانه هنوز هم بسیاری از اصلاح طلبان از اهمیت آنچه بر بهاییان گذشت غافلند و حتی آنانی که ظلمِ به بهاییان را باور دارند آنرا موضوعی فرعی در جریانِ وقایعِ سیاسی-اجتماعیِ معاصرِ ایران می بینند.
نگارنده خوب میداند که باز هم عده ای خواهند گفت دوباره این بهاییان قصد ماهیگیری از آب گل آلود را دارند و برای دوختنِ کلاهی از این نمد، میان دعوا نرخ تعیین می کنند. لازم به ذکر است که هدف از این مقاله بهیچ وجه متهم کردن شخص خاص یا گناهکار جلوه دادن گروهی نیست، که اصولاً فایده ای بر این روش مترتب نیست. هدف اینست که همه ایرانیان-منجمله بهاییان-از آنچه رفت درس بگیرند که هرچه میگذرد عذرهایی مثل «گول خوردن» بدتر از گناه جلوه خواهند کرد. یک درسِ با ارزش اینست که در انتخاب های پیشِ رو به ادبیات و سابقه افراد نسبت به اقلیت ها دقت شود، چرا که دفاع از حقوق اکثریت برای کسی که به رأی اکثریت نیاز دارد هنر نیست و نباید کسی را متعجب کند.
یک بار هم که شده کسانی که به دنبال دستیابی به قدرت هستند باید توضیح دهند برای اقلیت ها چه کرده اند، و کارنامه شان در دفاع از اقلیت های قومی و مذهبی، دگرباشانِ فکری و جنسی و زنان چگونه است. قطعاً کسانی که از محکِ این آزمایش سربلند بیرون آیند شایسته رأی مردم خواهند بود.