رجعت امتحانات برای خانوادهای ایرانی – نمونهای کوچک از تضیقات بهائیان ایران
نوشته: مونا کاشانی هرن (Mona Kashani Heern)
اواخر ماه گذشته بود که عمویم و پنج بهائی دیگر را از شهر گرگان، در شمال ایران، به زندان منحوس اوین طهران، که سرنوشت آنها در هالهای از راز و رمز قرار میگیرد، منتقل کردند. این جدیدترین دور تضییقات است که ماه پیش شروع شد. روز هفدهم اکتبر بود که با تماس تلفنی آخر شب از موضوع خبر شدم؛ و خبر گویای آن که عمویم، کمال کاشانی، همراه با تعدادی از سایر بهائیان در گرگان، صرفاً به علّت اعتقاد به دیانت بهائی، بزرگترین اقلّیت دینی غیرمسلمان در ایران، دستگیر شدهاند.
گزارشهای بعدی که در طیّ دو روز بعد از ایران واصل شد سخت دردناک و مایۀ اندوه و حاکی از آن بود که بهائی بیگناه جوانی را، که هجده ساله بود، ربودند و به نقطهای نامعلوم بردند و تحت شکنجه قرار دادند تا ایمانش را، عقیدهاش به دیانتش را، انکار کند و از آن روی برگرداند؛ خانههایشان را مقامات رسمی زیر و رو کردند و چپاول نمودند؛ اولیاء حکومت نسبت به خانوادههای اسرا به نحو غیرعادلانهای با خشونت رفتار کردند. بعد از ۳۵ روز رفتار ددمنشانه با عمویم و پنج تن دیگر از بهائیان، آنها را به زندان اوین انتقال دادند که سرنوشت آنها به مراتب وخیمتر میتواند باشد.
آخرین دفعهای که عمویم را دیدم ۲۸ سال پیش بود. در حیاط دادگاه، محاط به سربازان مسلّح و نگهبانان زندان ایران، ایستاده بودیم. در آن موقع ۲۵ ساله بود و محکوم به تحمّل شش سال زندان به علّت اعتقاد به دیانت بهائی. من ده ساله بودم؛ وقتی برای وداع او را در آغوش گرفتم، به تلخی میگریستم. صحنههای از این قبیل از سال ۱۹۸۳، که عمو و پدرم به علّت اعتقادشان به تعالیم امر بهائی، مروّج یگانگی نوع انسان، وحدت در میان کلّیه ادیان، برابری مردان و زنان، و اهمیت تعلیم و تربیت برای همگان، به زندان افتادند، با حقیقت وجودم در هم آمیخته است.
چند ماه قبل از این دیدار، همراه با سایر کودکان بهائی از دبستان اخراج شدم زیرا حکومت ایران تصمیم گرفته بود که اطفال بهائی حق برخورداری از تحصیل را ندارند. آن روز را هرگز از خاطر نمیبرم که مدیر دبستانم به درون کلاس پنجم، که من دانشآموزش بودم، قدم گذاشت و گفت، “در این کلاس چه کسی بهائی است؟” دو نفر بودیم و هر دو دست بلند کردیم. در حالی که اشک در چشم داشت به ما گفت که، اگرچه ما دو تن از بهترین دانشآموزان مدرسهاش هستیم، او چارهای ندارد جز آن که امر حکومت را اجرا کند و ما را از مدرسه اخراج نماید.
مدّتی بعد از این رویداد، برای ملاقات ده دقیقهای ماهانه با پدرم، به زندان اوین رفتیم. علیرغم آن که با پنجرهای شیشهای از هم جدا بودیم و مکالمات ما دقیقاً تحت نظر مسئولین مربوطه بود، خدا میداند چقدر آن ملاقاتهای کوتاه مدّت برایم عزیز بودند. بعد از ساعتها انتظار غیرمعمول در بیرون حیاط زندان، ناگهان به خشنترین صورت ممکن به ما اطّلاع دادند که پدرم، همراه با سایر بهائیان، بعد از ۱۹ ماه اسارت در زندان، اعدام شدهاند. تنها چیزی که به ما دادند شمارۀ قبر، نشانی محلّ دفن، و جعبهای کوچک حاوی معدودی اقلام شخصی او، شامل دو پیراهن پاره که هنوز آثار شکنجهاش بر روی آن مشهود بود، کفشهایش و تصویری از خواهرم و من بود. روی صندلی عقب اتومبیل کوچکمان نشسته بودم و با مادرم که سعی میکرد در تردّد سنگین اتومبیلها در خیابانهای طهران رانندگی کند به سوی گورستان میرفتیم، نمیتوانستم کفشهای پدرم را از خودم دور کنم و اشکهایم را در تمامی طول راه به سوی آرامگاه جاودانیاش در آن کفشها پنهان میکردم.
چند ماه بعد از اعدام پدرم بود که مادرم، خواهرم و من در سفری بس دشوار سوار بر شتر، ایران را به مقصد پاکستان ترک کردیم؛در آنجا تحت حمایت سازمان ملل متّحد در زمرۀ پناهندگان بودیم. بعد، به آلمان و سپس به ایالات متّحده نقل مکان کردیم. از آن زمان تا کنون، توانستهام به تحصیلاتم ادامه دهم، معلّم شوم، با سایر بهائیان برای خواندن دعا و مناجات و انجام دادن خدمات آزادانه اجتماع کنیم. امّا، عمویم، فرزندانش، و صدها هزار بهائی در ایران هنوز از این حقوق اوّلیۀ انسانی محرومند. حال که در منزل راحتم در مورای، کنتاکی، نشستهام ابداً نمیتوانم باور کنم که عمویم، در سن ۵۳ سالگی، دیگربار، به اتّهام ارتکاب جنایت بهائی بودن، راهی زندان شده است.
دوستانم در اینجا غالباً از من میپرسند که چگونه میتوانند به بهائیان ایران کمک کنند. در واقع، کارهای زیادی میتوان انجام داد. کنگرۀ آمریکا در حال حاضر مشغول بررسی قطعنامۀ ۱۳۴ مجلس نمایندگان است که در طیّ آن حکومت ایران به علّت تضییقات حکومتی علیه بهائیان و نقض مداوم میثاقهای بینالمللی حقوق بشر محکوم میشود. لطفاً از نمایندگان خود در مجلس بخواهید از قطعنامۀ ۱۳۴ حمایت کنند. به علاوه، لطفاً به نشانی www.educationunderfire.com مراجعه کنید تا از هزاران دانشجوی بهائی ایران، که از حضور در دانشگاههای کشور خود محرومند، حمایت کرده باشید.
*********
متن انگلیسی این نوشته را میتوانید در نشانی زیر بیابید: