سنتگرایان مشروعه خواه و آئین بهائی(۳)

سنتگرایان مشروعه خواه و آئین بهائی(۳)

علی اصغر حقدار

اشاره ای هم به مفهوم و پدیده مشروطیت می کنم، که برای روشنگری در مفاهیم سیاست مدرن در دیانت بهائی و توضیح مخالفت سنتگرایان مشروعه خواه با مشروطیت و بهائیان ضرورت دارد؛ مشروطیت،اشاره به نوعی از سیاست و کشورداری است و در اندیشه سیاسی، حکومت‌ مشروطه‌ پدیده‌ای‌ جدید است‌ که‌ در واکنش‌ به‌ اقتدار سیاسی‌ پیشینیان‌ و گسترش‌ طبقه‌‌ بورژوازی‌ در قرن‌ هیجدهم‌ و برای‌ محدود کردن‌ قدرت‌ سیاسی‌ شاهان‌ و حاکمان‌ به‌ وجود آمد. اساس‌ فلسفی‌ دولت‌ مشروطه‌، نظریه‌ حقوق‌ طبیعی‌ بود که‌ در قرن‌ هجدهم‌ از طرف‌ جان‌ لاک‌ در واکنش‌ به‌ اندیشه‌های‌ ماکیاوللی‌ و هابز که‌ در خدمت‌ حکومت‌ مطلقه‌ بودند، عرضه‌ شد. در حقوق‌ طبیعی‌ این‌ امر مسلم‌ گرفته‌ می‌شود که‌ هر انسانی‌ ذاتاً آزاد آفریده‌ شده‌ و هیچ‌ مرجعی‌ حق‌ ندارد که‌ این‌ آزادی‌ را از بین‌ ببرد یا این‌ که‌ در آن‌ دست‌ اندازی‌ کند؛ این‌ مساله اساسی‌ است‌ که‌ دولت‌ را نماینده‌‌ ملت‌ و تبلور اقتدار جمعی‌ گردانیده‌ و زیر مجموعه‌های‌ آزادی‌ در تمامی‌ عرصه‌ها، برابری‌ و وجود قانونی‌ برای‌ استقرار نظم‌ در جامعه‌‌ انسانی‌ را به‌ وجود می‌آورد.

در دوران‌ مدرن‌ بر پایه‌‌ همین‌ حقوق‌ طبیعی‌ بود که‌ اجتماع‌ متشکل‌ انسان‌های‌ دارای‌ فردیت‌ به‌ شکل‌ جمع‌ آحاد و افراد به‌ وجود آمد و در همین‌ دیالکتیک‌ میان‌ ساحت‌ جمع‌ و فرد، مفهوم‌(دولت‌) پدیدار شد. با شکل‌گیری‌ دولت‌، ضرورت‌ قانون‌ اساسی‌ برای‌ استقرار نظم‌ در میان‌ انسان‌ها یا همان‌ جامعه‌ ظاهر شد و مفاهیمی‌ چون‌ قانون‌، آزادی‌، برابری‌ و تفکیک‌ قوای‌ دولتی‌ برای‌ اداره‌‌ قانونمند جامعه‌ شکل‌ گرفتند. از طرف‌ دیگر چون‌ در نظام مشروطه حوزه‌ اقتدار دولت‌ در جغرافیای‌ مشخصی‌ و با قانون‌ معینی‌ اعمال‌ می‌شود که‌ در حقیقت‌ حافظ‌ نظم‌ داخلی‌ و مدافع‌ مملکت‌ از تجاوز بیگانگان‌ است‌، مفهوم‌ ملت که‌ معرف‌ تشکل‌ متمایزی‌ بود که‌ آن‌ را از دیگر تشکل‌ها و جامعه‌ها بر حسب‌ تفاوت‌های‌ اقلیمی‌ و فرهنگی‌ و زبانی‌ مشخص‌ می‌کرد، پدیدار شد.

بنیان‌ نظام‌ مشروطه‌، ایجاد نهادی‌ برای‌ قانون‌ گذاری‌ و تحول‌ در ساختارهای‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ را در دستور کار خود قرار داد؛ پارلمان‌ به‌ عنوان‌ رکن‌ قانونگذار نظام‌ مشروطیت‌ پایه‌های‌ اولیه‌ نهادهای‌ سیاسی‌ را در جامعه‌ استوار ساخت‌.

رویداد مشروطیت در ایران، برآمدی از شرایط اجتماعی، مسائل اعتقادی و تحول فرهنگی بود که از سده ای پیش از آن در تاریخ ایران زمین پدید آمده بودند؛ ریشه اولیه این جنبش در رویارویی نظامی ایران و روسیه قرار دارد که در آن جنگ منجر به از دست رفتن بخش عمده ای از خاک سرزمینی شد و بر ذهن و هویت برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی ضربات سرنوشت سازی وارد ساخت؛ شکست در آن جنگ ها که شروع تاریخ معاصر ایران را در خود جای داده است، ریشه در ناکارآمدی سیاست اجرایی از سویی و بی هودگی دیانت سنتی از سوی دیگر دارد. در آن دوران، مردان سیاست با ابزارهای قدیمی و طرح های ابتدائی به مصاف ارتشی مدرن در سلاح و صلاح رفتند که نتیجه ای جز شکست در پی نداشت. مردان دیانت نیز با تقدیرباوری و اعلان جهاد قدمائی، نتیجه ای جز تائید بن بست اعتقادی نمی توانستند به دست آورند.

در همان دوران با گشوده شدن راه های آشنایی ایرانیان با دنیای غرب، مسافران دیار فرنگ به انتقال مفاهیم و مضامینی پرداختند که سابقه ای در پیشینه تمدنی ایران زمین نداشتند. طرح مسائلی نظیر پارلمان – قانون – حقوق اجتماعی – آزادی و… از جمله مواردی هستند که در سفرنامه های نخستین ایرانیان عازم دنیای غیرایرانی عصر قاجاریه ثبت شده اند؛ از آن پس بود که نخبگانی از علم آموزان و کنشگران سیاسی ایران در مقام دانشجو و شارژدافر، در تدوین رسالات – نامه ها و تألیفات خود، با انتقال لایه های نظام دانایی مدرن انسان ها، به بازخوانی فرهنگ سنتی و بازنگری در اندیشه های ایرانی مبادرت نمودند و جریان منورالفکری را در دنیای پرتلاطم ایران به وجود آوردند.(صد سال اندیشه های ایرانی،ج۱،ص۱۱۵)

تحولی هم که در آموزه های دینی و اعتقادات مذهبی در دوره پیشامشروطه به وقوع پیوست، زمینه ای دیگر از جنبش مشروطیت را نشان می دهد؛ جامعه ای به غایت گرفتار در بی اخلاقی برآمده از انحطاط مذهبی و انسداد سیاسی و معضلات اقتصادی، استقبال قابل توجهی از انگاره های میرزا علی محمد شیرازی(باب) که درس آموخته مکتب شیخیه و آشنا با ایده های آخرت گرایی و آگاه به دگرگونی زمانه بود، به وجود آورد و شیعی گری در سرآغازهای نوسازی ایران زمین به محاق سنجش و بن بست های جدی اعتقادی و اخلاقی گرفتار شد. می توان در تاثیرات اجتماعی و سیاسی ظهور موعود بابی، به خفت و سرافکندگی شکست در جنگ های روسیه اشاره کرد که وجدان غبار گرفته و تسلیم شده به سرنوشت مقدر ایرانیان را به چالش کشید و ظهور موعود را برای رسیدن به آرمان های اخلاقی-مذهبی و اهداف میهنی روزآمد کرد. طرفه آن که بخش عمده ای از شکست در آن جنگ ها را اعتقادات تقدیری و سرنوشت باوری سنتی بر دوش می کشید و دست اندازی غیر ضروری و بعضن توطئه گرانه عده ای از پیشوایان دینی بر امور سیاسی و نظامی، پوسیدگی آن اعتقادات را بر مؤمنان و پیروان از عوام و برخی از خواص روشن گرداند و راه را بر تجدید مطلعی در آئین و آموزه های سنت فراهم ساخت.

در زمانه ای که اعتقاد قدمائی در انتظار ظهور موعود برای برقراری عدل و دادگستری بود و حاکمان به هم دستی پیشوایان مذهبی بیش از پیش بر ظلم و جور ناسخ و منسوخ پای فشرده و جان و مال و ناموس رعیت ایرانی را بازیچه مطامع خویش کرده بودند، میرزا علی محمد شیرازی داعیه موعودگرایی آغاز و اعلان ختم شریعت قدمائی را در شروع آئین نوپیدای معنوی خویش بنیان گذاشت. آموزه های باب در خصوص حکومت و سیاست، مبتنی بر مشروعیت دینی و آسمانی حکمرانی است و وی در رساله «قیوم الاسماء» از مشروعیت دینی سلطنت می نویسد و پادشاه را حاکم نماینده خدا می داند و منشا سلطنت را به قدرت الهی می رساند. اما با جداسازی حوزه دیانت از حکومت، آموزه های سیاسی نوین را ارائه می کند. همین اندیشه های اجتماعی و آموزه های آئین بابی است که در سیر تحولی و پالایش خویش در دیانت بهائی به جداسازی حوزه های حکمرانی الهی و حکومت دنیوی و بنیان آئینی معنوی و روادار ارتقا می یابد و راه را برای دگردیسی در اندیشه های سیاسی ایرانیان و همراهی و حضور کنش گران نوآئین در رویدادهای مشروطیت فراهم می سازد.

بر اساس روشنگری مساله مشروطه خواهی سنتگرایان مشروعه خواه و پدیده مشروطیت، می رسم به مفاهیم سیاست مدرن در آثار و ایده های بهائیان؛ مفاهیم و اعتقاداتی که با مخالفت سنتگرایان مشروعه خواه مواجه شد و در زمانه مشروطیت، فرهنگ و سیاست ایران را از تجدد اعتقادی دور و پدیده غیرانسانی بهائی کشی و بهائی آزاری را در جامعه ایران رقم زد.

ادامه دارد…

Comments are closed.