اگر بهائی بودم

اگر بهائی بودم

اثر: طارق حجی

روز گذشته، متفکّر و روشنفکر برجستۀ مصری، دکتر طارق حجی، مقاله‌ای به زبان عربی با عنوان “اگر بهائی بودم”انتشار داد که ابتدا در سایت Civic Egypt درج شد و به علّت لحن صریح و قاطعش و بیان روشن و واضح حقایق، که مصائب و بلاهایی را بر می‌شمرد که بهائیان مصری در طول سالها و تا زمان حال تحمّل کرده‌اند، مورد توجّه واقع شد. این مقاله در سایت http://www.bahai-egypt.org به زبان اصلی و با ترجمه انگلیسی درج گردید. این مقاله مسلّماً ارزش خواندن و تأمّل و تفکّر رادارد!

اگر بهائی بودم، نظر جمیع شخصیت‌ها و اندیشمندان جهان را به احترام و تکریمی جلب می‌کردم که همتایان آنها در مصر در استقبال از عبدالبهاء (پسر بهاءالله) در طیّ سفرش به مصر در اوایل قرن بیستم به معرض شهود گذاشتند و توجّه آنها را به شخصیت‌های متظاهر و اندیشمندان دروغین مصر معطوف می‌داشتم که نام نیک امر بهائی و بهائیان را به چه پلیدی و زشتی لکّه‌دار می‌کنند.

اگر بهائی بودم، هواداران عدالت و انصاف در عالم را در خصوص متنفّذین و صاحبان قدرت الأزهر به شهادت می‌گرفتم و به علمای محترمش می‌گفتم: چگونه می‌توانید امروز به این نتیجه برسید که امر بهائی دین نیست در صورتی که محکمۀ شرعی علیا در ببا، سوهاج، در سال ۱۹۲۵ حکم کرد که “البهائیه دینٌ مستقلّ”؟

اگر بهائی بودم، هواداران عدالت در جهان را در مورد متنفّذین و صاحبان قدرت الازهر به شهادت می‌گرفتم که با تمامی مساجد، دانشگاه‌ها و مدارس مکتبی که در اختیار دارند، لازم دانسته‌اند که جامعۀ بهائی را از ساختمان اصلی مرکزی خود سلب مالکیت کرده آن را برای مدرسۀ قرآنی مورد استفاده قرار دهند.

اگر بهائی بودم، هواداران عدل و انصاف در سراسر جهان را در خصوص زندانی شدن حدود ۹۲ بهائی، اعم از زن و مرد، بین دو و هشتاد ساله، به شهادت می‌طلبیدم. آنها را، صرفاً به دلیل بهائی بودن، در نیمه شب و بامداد در سراسر مصر بازداشت و به زندانی در طنطا منتقل کردند و سپس، به نحوی گسترده در رسانه‌ها، به دروغ آنها را به خیانت، فسق، تخلّف و جاسوسی متّهم نمودند.

اگر بهائی بودم، هواداران عدالت و انصاف را در سراسر جهان در مورد بازداشت مکرّر بهائیان، اعم از زن و مرد، و زندانی کردن آنها در محبس به مدّت چند روز، یا هفته، یا ماه برای استنطاق، به شهادت می‌طلبیدم. دادگاه‌ها هرگز آنها را در ارتکاب جُرم و جنایت متخلّف و گناهکار نیافتند، امّا آنها را بهائی یافتند.

اگر بهائی بودم، اهل هنر در غرب و شرق را در قضیۀ یکی از بزرگترین و ممدوح‌ترین هنرمندان مصر، حسین بیکار، به شهادت فرا می‌خواندم؛ هنرمندی که همراه با سایر بهائیان سرشناس در منزلش دستگیر شده چندین روز به زندان افتاد تا دربارۀ دین و عقیدۀ خود که امر بهائی است تحت استنطاق قرار گیرند.

اگر بهائی بودم، اهل هنر در شرق و غرب را گواه می‌گرفتم و به آنها می‌گفتم: حسین بیکار، یکی از بزرگترین و ممدوح‌ترین هنرمندان مصر در هنگام وفاتش در سنّ قریب به نود سالگی دارای کارت هویت نبود. مقامات مصری از صدور کارتی که در قسمت دین کلمۀ “بهائی” قید شده باشد امتناع کردند.

اگر بهائی بودم، سازمان‌های حقوقی و عدالت و حقوق بشر، اعم از دولتی و غیردولتی، را به شهادت فرا می‌خواندم و به آنها می‌گفتم: آیا می‌توانید در نظر مجسّم کنید که در مصر قرن بیست و یکم، کارت هویت فردی باید دارای اشارۀ الزام‌آوری به دیانت فرد باشد؟

اگر بهائی بودم، سازمان‌های حقوقی و عدالت و حقوق بشر، اعم از دولتی و غیردولتی، را به شهادت فرا می‌خواندم و به آنها می‌گفتم: آیا می‌توانید تصوّر و تجسّم نمایید که در مصر قرن بیست و یکم ذکر یکی از تنها سه دیانت در کارت هویت، علیرغم میل یا عقیدۀ فرد، الزامی باشد؟

اگر بهائی بودم، سازمان‌های حقوقی و عدالت و حقوق بشر، اعم از دولتی و غیردولتی، را به شهادت فرا می‌خواندم و به آنها می‌گفتم: در مصر قرن بیست و یکم، برای دختران و پسران بهائی کارت هویت فردی صادر می‌شود که در قسمت دین “—” می‌گذارند امّا از صدور کارت برای والدین آنها خودداری می‌کنند. چرا؟ زیرا دولت مصر ازدواج بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد! ای اهل عالم، ای اهل انصاف، بیایید، بیایید و برتری و مزیت قوانین اداری را مورد مداقّه قرار دهید!

اگر بهائی بودم، کلّیه وزرای آموزش و پرورش سراسر عالم را به شهادت می‌طلبیدم و آنها را آگاه می‌کردم که، وزیر معارف و تعلیمات مصر اعلام کرده که از پذیرش اطفال – بلی، اطفال بهائی – در مدارس دولتی امتناع خواهد کرد زیرا این کودکان بهائی هستند!

اگر بهائی بودم، اهل عالم را مطّلع می‌ساختم که قانون اساسی مصر از عناصر لازم برای حذف اقلّیت بهائی در مصر برخوردار است.

اگر بهائی بودم به اهل عالم می‌گفتم که طعمۀ حریق ساختن خانه‌های بهائیان در مصر با مصونیت از مجازات صورت می‌گیرد.

اگر بهائی بودم، جمیع سازمان‌های جهانی رسانۀ گروهی، حقوقی، دادگستری و حقوق بشری، اعم از دولتی و غیردولتی، را به شهادت می‌طلبیدم و آنها را آگاهی می‌بخشیدم که در مصر، تحریک به قتل بهائیان با ایراد سخنرانی‌ها و بیانیه‌ها در تلویزیون امری عادّی است و مجازاتی به آن تعلّق نمی‌گیرد!

با این همه:

اگر بهائی بودم به مقامات مسئول مصری می‌گفتم، من به کشورم وفادارم؛ به کشورم عشق می‌ورزم؛ برای موفّقیت و ترقّی کشورم می‌کوشم و کودکان همسایه را، بدون در نظر گرفتن دین یا آئین، همچون فرزندان خودم تلقّی می‌کنم. اگر شما نیز، که بر مسند قدرت جالسید، همین شیوه را در پیش می‌گرفتید و در همین سبیل قدم می‌گذاشتید، مصر چه جای عالی و چه کشور شگفت‌انگیزی می‌شد.

Comments are closed.