تاریخ نگاری مدرن ایرانیان و آئین بهائی(۱)

تاریخ نگاری مدرن ایرانیان و آئین بهائی(۱)

(بازخوانی تأخیر معرفتی و تاریخی)

علی اصغر حقدار


تاریخ نگاری مدرن ایرانیان را در برابر وقایع نویسی سنتی قرار می دهم؛ دوگانگی که در دوره میانه قاجاریه به وجود آمد و نتیجه ای از برخورد فرهنگ و ادب ایرانی با دانش و فرهنگ فرنگیان بود. به استناد متون آن دوره، میرزا فتحعلی آخوندزاده بر اهمیت تاریخ نگاری و نقد تاریخی پرداخته و در همان زمانه، میرزا آقاخان کرمانی با نگارش «آئینه سکندری»، بنیان گذار تاریخ نگاری مدرن ایرانیان بشمار می رود. عصری که وقایع نگاری سنتی با «رستم التواریخ» و «ناسخ التواریخ»، به مسلخ سنجش و نسخ رفت و دوره ای نوین در بازخوانی رویدادهای تاریخی با تکیه بر تحلیل علل و عوامل آن ها شروع شد. رویداد مشروطیت، در جامعه ایرانی، نخستین نهادسازی مدرن است و تاریخ نگاری مدرن نیز آن را به عنوان اولین سوژه و موضوع تحقیقاتی خود ارائه می کند؛ مجموعه ای از مشروطه پژوهی و مشروطه پژوهان از «تاریخ مشروطه ایران» احمد کسروی تبریزی تا «ایدئولوژی نهضت مشروطیت» فریدون آدمیت، تاریخ نگاری مدرن ایرانیان را در رابطه با جنبش مشروطیت و پرسش از علل و عوامل آن به جریان اندیشه ورزی مدرن ایران معاصر پیوند می زنند. بی توجهی به لایه هایی از تجددگرایی ایرانیان در زمینه های اعتقادی و جنسیتی، از کمبودهای تاریخ نگاری مدرن و مشروطه پژوهی بشمار می روند؛ بازخوانی تأخیر تاریخی و معرفتی مدرن اندیشان ایرانی در روایت تجدد اعتقادی و تجدد جنسی، ضروری فرهنگی و نیازی بایسته در تکمیل فرهنگ و ادب مدرنیته در ایران است. در این نوشتار به بخشی از این تأخیر معرفتی و کچ تابی های تاریخ نگاری مارکسیستی در روایت تجدد اعتقادی و ظهور آئین های بابی و بهائیت می پردازم.

به اشاره می نویسم تاریخ نگاری مدرن در گسست از وقایع نویسی سنتی، برآمدی از تحول در ذهنیت انسانی و تغییر در شرایط اجتماعی و زیستی است که حاصل مدنیت جدید و مدرنیته است؛ در نگره مدرن به تاریخ و تحلیل روشمند و عقلانی حوادثی که در گذر زمان رخ داده اند، یکی از دستاوردهای اساسی تحول ذهنیت انسانی نمایان است؛ ذهنیتی که در پی کاوش تجربی و خردمندانه از علل و زیرساخت های رویدادهای زمانه بوده و با گذار از روایت ساده، حودث زمانه را به سنجش می گیرد و از چیستی و چرایی آن ها می نویسد. دانشی که در برابر و گذار از اسطوره باوری سنتی، مفهوم رویدادهای تاریخی را بدان گونه که رخ داده اند، نه کم و نه بیش به تحلیل خردمندانه و تأویل بین الاذهانی می کشاند، تاریخ نگاری و تاریخ نویسی خوانده می شود. در واقع از نظرگاه تاریخی، سلسله علل و عوامل سازنده جریانات است و آن چه از پس حوادث و رویدادها نگریسته می شوند، در ظرف زمانی و مکانی خود و به اصطلاحی در افق دانایی و نظام معرفتی زمانه قابل فهم و درک است. به نوشته میرزا آقاخان کرمانی «تاریخ بحث می کند از اطوار و حرکات مردمان نامی و ترقی و تنزل ملل مختلفه دنیا در هر عصر. و ظهور شوکت های بشریه در هر زمان. و تحقیق و تفتیش عادات و اخلاق و موجبات انحطاط و انقراض دولت ها و هر چه از وقایع عبرت بخشای اعضار حالیه در خور و شایان تذکار باشد.»(آئینه سکندری،ص۳۳)

از این دیدگاه که به سیر حوادث نگریسته شود، تمامی اندیشه ها، کنش ها و واکنش ها، اعتقادات و دیگر وقایع رخ داده دارای بار معنایی خاصی بوده و حکایت از تغییر و تحولات عینی و زمانمند می دهند. بی تردید شکل گیری نظام دانایی سوژه باور در اندیشه های فلسفی و مشارکت آدمیان در تعیین و تغییر سرنوشت خویش، مهم ترین رکن ظهور تاریخ نگاری جدید بوده و از این منظر انسان عامل مختار و فاعل با اراده ای است که بر مواد رخ داده، صورت می دهد و بر کنش گری و آزادی خویش در فهم و تأویل صحه می گذارد؛ در تاریخ نگاری مدرن، اندیشه ها در شکل ساختارها پدید می آیند و نهادها موجد اندیشه های تازه ای می شوند. این همه تاثیر و تاثر اندیشه و جامعه را به وجود آورده و فرهنگ ها و تمدن های انسانی در سیر تاریخی خود پدیدار می شوند؛ تبیین خردمندانه جریانات به وجود آورنده تاریخ و گذار از جبرگرایی و اسطوره باوری فراتاریخی، مسائل اولیه تاریخ نگاری مدرن و فلسفه های تحلیلی و انتقادی تاریخ را شکل داده اند.

با این مقدمات، به بازخوانی بخش مارکسیستی تاریخ نگاری مدرن ایرانیان درباره آئین بهائی می پردازم.

Comments are closed.