عید رضوان و نفی “دیگر” سازی
کاویان صادق زاده میلانی
هذا عید ٌ فیه ِ …احاط الجود کلّ َ الوجود…
{این جشنی است که در آن بخشش خداوند تمام وجود را پوشش داد}
به راستی عید رضوان چیست؟
آیا عیدی است که بهائیان در آغاز اردیبهشت از یکم تا دوازدهم اردیبهشت جشن می گیرند؟ آیا منزلت رضوان فقط درعید بعثت و آغاز دعوت عمومی بهاءالله است؟ روزهای یکم و نهم و دوازدهم آن را بهائیان جشن می گیرند و از روزهای محترم و مقدس در گاهنامۀ بهائی است. آیا اهمیت رضوان در انتخابات سالانۀ محفلهای محلی و ملی بهائی است که در همان روزها انجام می شود؟
.عید رضوان صرفا عید بعثت و آغاز دعوت پیامبری بهاءالله نیست
واژۀ رضوان در لغت از ریشۀ سه حرفی «رضی» به معنی خوشنودی است. خوشنودی مورد نظر در کاربرد قرآنی آن شرطی و یا حالتی است که در آن بنده به خوشنودی الهی برسد یعنی آن کیفیت روحانی و عرفای است که ذات حق از بنده اش راضی است.
بهاءالله در بسط معنی عید رضوان در کتاب اقدس چنین می آورد:
و کذلک رفع الله حکم دون الطهاره عن کلّ الاشیاء و عن ملل الاخری…قد انغمست الاشیاء فی بحر الطهاره فی اوّل الرضوان اذ تجلینا علی من فی الامکان باسمائنا الحسنی و صفاتنا العلیا…لتعاشروا مع الادیان و تبلغوا امر ربکم الرحمن (بند ۷۵)
در این نوشته بهاءالله می نویسد که حکم نجاست (عدم پاکیزگی دینی) را از تمام اشیاء و مردمان برداشته است و در اول رضوان و ظهور تازۀ الهی تمام جهان در دریای پاکیزگی الهی شسته شده است. باید با دیگران با خوبی و خوشرویی و محبت معاشرت و نشست و برخاست کرد و این صفا و صمیمیت را در رفتار و گفتار نشان داد. یعنی حداقل بهائیان باید به این مهم عامل باشند.
یکی از موارد ساختار نظری “دیگر” بیرونی “نجس” دانستن یا نالایق یا حقیر دانستن دیگری است. ساختن یک “دیگر” بیرونی و عینی بر مبنای یک “دیگر” ذهنی صورت می گیرد. یک نوع “دیگر” سازی ذهنی و عینی همین مسالۀ نجاست و تمیز نبودن دیگران است. ساختارهای قدرت همیشه در پی ِ تحمیل یک “دیگر” و ارائۀ یک “بیگانه” در برابر خودی هستند خواه کافر، خواه زن، خواه نژاد دیگر، خواه ملت و مردم دیگر و خواه طبقۀ دیگر. مرزبندی هویتی بر قالب این ساختارهای تنیده شده صورت می گیرد و سپس محرومیت ها، ازار، تبعیض و حتی قتل “دیگر” توجیه می شود و در دستور کار قرار می گیرد.
«ای اهل عالم! سراپردۀ یگانگی بلند شد. به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید. همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.»
مقایسه تطبیقی در ادبیان انجیل و آثار بهاءالله نیز شاید مفید باشد. همانگونه که با ظهور عیسی مسیح گناه افراد (گناه در سطح خرد و کوچک) بشر پاک شد، در ظهور بهاءالله و تجلی دوبارۀ حقیقت «دیگر ستیزی» و «دیگرپردازی» که یکی از اشتباهات (گناهان) افراد و جوامع است (خرد و کلان) در بحر رضوان پالایش می شود. یعنی عید رضوان زمان کنار نهادن خصومت و دشمنی و زمان محبت و بخشش به انسانها است.
بنابراین پیرو رضوان عدم پاکیزگی دینی (نجاست) که برداشتی سپری شده و خرافی از دین را در بر دارد از واژه نامۀ دین جدید و مرام جهان نو حذف شده است. ادیان و ملتهای دیگر را اکنون نمی توان «نجس» خواند و بر حذف فیزیکی و اجتماعی آنان قیام کرد. در جهان تازه ای که بر الگوی وحدت عالم انسانی بنا شده باشد پیروان مکاتب و اندیشه های ناسازگار با آراء رسمی قدرتها را نمی توان در منگنه و زیر فشار گذاشت. نابرابری ها و ناعدالتی های روزگار پیشین با شستشو در دریای رضوان به برابری و عدالت تبدیل می شود.
در جهان تازه خون را که انتقالش از شخص سالم به بیمار موجب نجات جان دیگری می شود نمی توان نجس انگاشت و سگ حیوان باوفایی را که در زلزله ها و فجایع انسانی به مدد انسان می آید را نمی توان نجس دانست و با بی رحمی و قساوت با توجیهی فقهی با سنگ و چوب زد و دور راند. در دین نو که برای جهان امروز است نجاست و پلیدی دینی جای خود را به توجیه علمی آلودگی و آسیب شناسی آن داده است. یعنی چیزی اگر کثیف است، به دلیل وجود میکرب ها و ویروس ها و انگلها و مواد خطرناک و مسموم کنندۀ آن است، نه کثیفی ذاتی آن.
آلودگی های جهان با شستشو در آب صاف رضوان به پاکیزگی تبدیل شده است. معمای رضوان نیز در همین است. شاید جهان به سویی می رود که از تاریکی و خرافه آزاد شود.
پلیدیهای جهان امروز را باید در دریای پالایش رضوان شست. باید با مردم جهان معاشرت کرد و هیچکس را “بیگانه” ندانست. و باید مژدۀ رضوان و خوشنودی الهی و ظهور عصر تازه ای در زندگی اجتماعی بشر را به گوش همگان رساند.