فرازهایی از زیارتنامه امام حسین(لوح سیدالشهداء) از حضرت بهاء الله همراه با ترجمه فارسی

با توجه به فرارسیدن محرم و ایام سوگواری شیعیان برای حضرت امام حسین (ع) سایت نگاه بر آن شد که بخشی از زیارتنامه نازل از قلم حضرت بهاءالله برای بزرگداشت ایشان را برای اطلاع هموطنان عزیز به فارسی برگرداند. این ترجمه به مضمون است و فقط شامل بخشهای کوتاهی از این زیارت است. علاقمندان برای مطالعه متن کامل به مجموعه الواح چاپ مصر مراجعه بفرمایید.

فرازهایی از زیارتنامه امام حسین(لوح سیدالشهداء) از حضرت بهاء الله همراه با ترجمه فارسی

هذا یوم فیه انتهت آیهُ القبل بیوم یقوم النَّاسُ لربّ العرش و الکرسیّ المرفوع *

امروز روزی است که در آن آیه قبل با روزی که مردم در برابر عرش الهی و کرسی مرفوع قرار می گیرند، به پایان رسید.

و فیه نُکِسَتْ رایاتُ الأوهام و الظّنون * و برز حکم إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون *

و در آن پرچم های اوهام و گمان ها[ی باطل] پاره گشت و حکم ما از خدائیم و به سوی او بازمیگردیم بروز یافت.

و فیه ارتفع نحیب البکاء من کلّ الجهات و نطق لسان البیان اَلْحزنُ لاولیاءِ اللّه و اصفیائه * و البلاء لأحبّاء اللّه و امنائه * و الهمّ و الغمّ لمظاهر أمر اللّه مالک ما کان و ما یکون *

 

و در آن فریادهای ناله و گریه از تمام جهات بلند شد و زبان بیان حزن اولیاء الهی و برگزیدگان او و بلاء دوستداران خداوند و امینان او و هم و غم مظاهر امر خداوند مالک آنچه بود و هست، به نطق درآمد.

و الرَّزیَّه العظمی الّتی بها ناح الرَّسول و ذاب کبِدُ البتول *

و مصیبت بزرگی که رسول بر آن ناله کرد و جگر بتول از آن آب شد[اتفاق افتاد].

و ارتفع حنین الفردوس الأعلی * و نحیبُ البکاء من أهل سرادق الأبهی * و أصحاب السّفینه الحمراء المستقرّین علی سُرُر المحبّه و الوفاء *

و صدای ناله از بهشت اعلی و فریاد گریه از اهل سراپرده های روشنی و همراهان کشتی سرخ مستقر بر تخت های محبت و وفا بلند شد.

آه آه من ظلم به اشتعلت حقَائقُ الوجود * و ورد علی مالک الغیب و الشّهود من الّذین نقضوا میثاقَ اللّه و عهدَه و انکروا حجّتَه و جحدوا نعمتَه و جادلوا بآیاته *

آه از ظلمی که با آن حقائق وجود شعله ور شد و آه از آن ظلمی که بر مالک عالم غیب و شهود روا داشته شد از سوی کسانی که میثاق و عهد الهی را نقض کردند و حجت خدا را انکار نمودند و با نعمت خدا مقابله کردند و با آیات الهی به مجادله پرداختند.

فآه آه ارواحُ الملأ الأعلی لمصیبتک الفداء یا ابنَ سدره المنتهی و السّر المستسرّ فی الکلمه العلیا * یا لیت ما ظهر حکم المبدأ و المآب و ما رأت العیون جسدَک مطروحاً علی التّراب *

آه! ارواح فرشتگان بلندمرتبه به فدای مصیبت تو! ای پسر سدره المنتهی(یکی از القاب حضرت زهراء) و ای سر مخفی در کلمه علیا! ای کاش حکم مبداء و مآب ظاهر نمی شد(ای کاش جهان خلق نمی شد) تا چشم ها جسد تو را افتاده بر خاک نمی دید.

بمصیبتک مُنع بحرُ البیان من أمواج الحکمه و العرفان و انقطعت نسائم السّبحان *

از مصیبت تو دریای بیان از امواج حکمت و عرفان بازماند و نسیم های سبحان قطع گردید.

فآه آه یا سیّدَ الشّهداء و سلطانَهم *

آه ای سرور و سلطان شهیدان!

و آه آه یا فخرَ الشّهداء و محبوبَهم *

و آه ای فخر شهداء و محبوب آنان!

اشهد بک اشرق نیّر الانقطاع من افق سماء الابداع و تزیّنت هیاکل المقرّبین بطراز التّقوی * وسطع نور العرفان فی ناسوت الانشاء *

شهادت می دهم که با تو نور انقطاع از افق آسمان ابداع طلوع کرد و با تو هیکل های مقربین با طراز تقوی مزیّن گردید و و نور عرفان در ناسوت انشاء ساطع شد.

أنّک کنتَ آیهَ الرَّحمن فی الأمکان * و ظهورَ الحجّه و البرهان بین الأدیان *

و شهادت می دهم که تو آیه رحمان در امکان و ظهور حجت و برهان در ادیان بودی.

بک أنجز اللّهُ وعدَه و اظهر سلطانَه *

خداوند با تو به وعده خود عمل کرد و سلطانش را ظاهر ساخت.

و بک ظهر سرّ العرفان فی البلدان * و اشرق نیّر الایقان من افق سماء البرهان *

و با تو رمز عرفان در سرزمین ها ظاهر شد و نور ایقان در افق آسمان برهان طلوع نمود.

و بک ظَهرتْ قدرهُ اللّه و أمرُه و اسرارُ اللّه و حِکمُه *

و با تو قدرت خداوند و امر و اسرار و حکم او ظاهر گردید.

لو لا ک ما ظهر الکنز المخزون و أمره المحکم المحتوم *

اگر تو نبودی، گنج مخزون و امر محکم محتوم ظاهر نمی گشت.

و لو لا ک ما ارتفع النّداء من الافق الأعلی * و ما ظهرت لآلئُ الحکمه و البیان من خزائن قلم الأبهی *

و اگر تو نبودی نداء از افق اعلی برنمی خواست و درهای حکمت و بیان از خزائن قلم ابهی ظاهر نمی گشت.

بمصیبتک تَبدّل فرح الجّنه العلیا و ارتفع صریخ أهل ملکوت الأسماء*

از مصیبت تو شادمانی بهشت بلندمرتبه [به غم] تبدیل شد و فریاد ناله ساکنان ملکوت آسمان ها بلند گردید.

انت الّذی باقبالک أقبلتِ الوجوهُ إلی مالک الوجود * و نطقت السّدرهُ الْملک للّه مالک الغیب و الشّهود *

تو کسی هستی که به اقبال و روی آوردن تو تمام وجوه به سمت مالک وجود روی آوردند و سدره ملک برای مالک [عالم] غیب و شهود به نطق درآمد.

قد کانت الأشیاء کلّها شیئاً واحداً فی الظّاهر و الباطن فلمّا سَمعَتْ مصائبَکَ تفرّقتْ و تشتّتتْ و صارت علی ظهورات مختلفه و ألوان متغایره *

تمام اشیاء در ظاهر و باطن یک شیء واحد بوده اند پس هنگامی که مصیبت تو را شنیدند متفرق و پراکنده شدند و به ظهورات مختلف و رنگ های متغیر در آمدند.

کلُّ الوجود لوجودک الفداء یا مشرقَ وحیِ اللّه و مطلعَ الآیه الکبری *

تمام وجود به فدای وجودت ای مشرق وحی الهی و محل طلوع آیه کبری.

و کلُّ النّفوس لمصیبتک الفداء یا مظهرَ الغَیب فی ناسوت الانشاء *

و تمام نفوس به فدای مصیبت تو ای مظهر غیب در ناسوت انشاء

اشهد بک ثبت حکم الانفاق فی الآفاق * و ذابت أکباد العشّاق فی الفراق *

شهادت می دهم که با تو حکم انفاق در آفاق ثابت گشت و جگرهای عاشقان فراق آب شد.

اشهد أنّ النّورَ ناح لمصیباتک و الطُّورَ صاح بما ورد علیک من أعدائک *

شهادت می دهم که نور برای مصیبت های تو نوحه سرایی نمود و طور از آنچه از طرف دشمنان تو به تو رسید، ناله سر داد.

لولاک ما تجلّی الرَّحمن لابن عمران فی طور العرفان *

اگر تو نبودی رحمن بر پسر عمران(موسی) در طور عرفان متجلی نمی گشت.

أنادیک و اذکرک یا مَطْلَعَ الانقطاع فی الابداع *

تو را صدا می زنم و تو را ذکر می کنم ای محل طلوع انقطاع در ابداع.

بقدرتک ظهرت قدرهُ اللّه و سلطانُه و عزُّه و اقتدارُه *

با قدرت تو قدرت خداوند و سلطه و عزت  و اقتدار او ظاهر گشت.

و بک ماج بحر الجود و استوی سلطانُ الظّهور علی عرش الوجود *

بواسطه تو دریای جود و بخشش به خروش درآمد و سلطان ظهور بر عرش وجود مستقر گردید.

بدمک الأطهر تزیّنت مدائن العشّاق * و أخذت الظلمهُ نورَ الآفاق *

با خون پاک تو سرزمین های عشاق تزئین گشت و ظلمت نور آفاق را برگرفت.

و بک سَرَع العشّاق إلی مقرّ الفداء * و أصحابُ الاشتیاق إلی مطلع نور اللّقاء *

بواسطه تو عشاق به سوی قرارگاه فداء شتافتند و اصحاب اشتیاق به سوی مطلع نور لقاء روی آوردند.

أسألک یا الهَ الأسماء بأمرک الّذی به سخّرت الملک و الملکوت * و بندائک الّذی انجذب منه أهلُ الجبروت *

ای خداوند اسماء از تو به حق امرت که ملک و ملکوت را مسخّر نموده و به حق ندائت که اهل جبروت را به خود جذب نموده تقاضا درخواست می نمایم:

أن تؤیّدَنا علی ما تحبّ و ترضی و علی ما ترتفع به مقاماتُنا فی ساحه عزّک و بساط قربک *

که ما را بر آنچه دوست می داری و به آن رضایت داری و آنچه با آن مقامات ما در ساخت عزت و بساط نزدیکی تو بالتر می رود، تایید فرمایی.

أی ربّ نحن عبادک أقبلنا الی تجلّیات أنوار نیّر ظهورک الّذی أشرق من أفق سماء جودک *

یعنی پروردگارا ما بندگان تو هستیم که به تجلیات انوار نورانی ظهور تو روی آورده ایم که از افق آسمان بخشش تو طلوع کرده است.

أسألک بأمواج بحر بیانک اَمامَ وجوه خلقک أن تؤیّدَنا علی أعمالٍ أمَرْتَنا بها فی کتابک المبین *

از تو درخواست می کنم به امواج دریای بیانت در مقابل صورت های آفرینشت که ما را بر اعمالی تایید فرمایی که ما را به آن در کتاب مبینت امر نموده ای.

انک أنت أرحم الرّاحمین * و مقصودُ مَن فی السّموات و الأرضین *

همانا تو مهربان ترین مهربانانی و مقصود هر آن کسی هستی که در آسمان ها و زمین است.

ثمّ أسألک یا إلهَنا و سیّدَنا بقدرتک الّتی أحاطت علی الکائنات و باقتدارک الّذی أحاط الموجودات أن تنوّرَ عَرْشَ الظّلم بأنوار نیّر عدلک و تبدّلَ أریکهَ الأعتساف بکرسیّ الأنصاف بقدرتک و سلطانک انّک أنت المقتدر علی ما تشاء *

سپس از تو درخواست می کنم ای خدای ما و ای سرور ما به قدرتی که بر کائنات احاطه دارد و به اقتدارت که بر موجودات احاطه دارد که در عرض ظلم را با انوار نورانی عدلت روشن نمایی و اریکه ستم را به کرسی انصاف تبدیل نمایی به قدرتت و سلطه ات همانا که تو بر هر آنچه که می خواهی مقتدر هستی.

لا إله إلّا أنت المقتدر القدیر *

هیچ خدایی جز تو مقتدر و قدیر نیست.

Comments are closed.