پاسخی بر اعتراضات یک نامۀ سر گشاده
شخصی بنام مستعارِ بهاره مقدم که در کاذب بودن هویّتش و نیز سوء نیتش جای تردید نیست در تاریخ ٢۵ نوامبر ٢٠١٣ نامه ای خطاب به این جانب نوشته و آنرا برای اطّلاع همگان بصورت سر گشاده فرستاده و در آن علاوه بر اظهار نظر در مورد سخنرانی بنده در شیکاگو (سپتامبر امسال) سؤالاتی مطرح کرده که لازم است برای رفعِ شبهات به آن پاسخ فوری داده شود:
١– همچنان که هر شخص مجرّبِ فرهیختهای اطّلاع دارد مقالاتی که در کنفرانس ها مطرح می شود کلّاً در حیطۀ مسؤلیّت شخص تهیّه کننده است و عضویّت وی درگروهی یا تعلّق بدیانتی بمعنی آن نیست که همۀ آراءِ مندرجه در آن مقالات مورد تأیید یا تصویب آن مراجع باشد چنان که این جانب که چند تألیف برای سازمان بینالمللی یونسکو انجام داده می داند که حتّیٰ اگر کتابی بدستور آن سازمان تهیّه شود، سازمان کوچکترین مسؤلیّتی در بارۀ محتوای کتاب ندارد. لذا مطالبی که در شیکاگو ارائه کردم نتیجۀ مطالعات شخصی بوده و ارتباط مستقیم با عضویّت بنده در جامعۀ بهائی نداشته و ندارد و این جانب چنان که رسم مجامع علمی است حاصل تحقیقات خود را در اختیار آن مجمع محترم نهادم همان طور که ناطقان غیر بهائی آراء خود را آزادانه مطرح کردند.
٢– بیت العدل اعظم که در صدر تشکیلات بهائی قراردارند در این گونه امور یعنی تعیین برنامه و نحوۀ بر گذاری صد ها و هزار ها مجالس بهائی که در سراسر دنیا منعقد می شود مداخله نمی فرمایند، چه خطّ مشیِ کلّی و نحوۀِ خدمتِ همۀ مؤسّسات از قبل در نظم اداری بهائی مشخّص شده است .
٣– کنفرانس امسال شیکاگو مثل سنوات قبل برای تجلیل از فرهنگ و ادب ایران و تبادل نظر در راههای ترقّی و تعالی آن سرزمین بوده و مطلقاً برای بحث از مسائل سیاسی بمعنی مبارزه برای حصول قدرت و ارائه دیدگاه های ضدّ رژیم ایران تشکیل نشده و اگر کسی سخنی در خلاف آن جهت گفته اعمِّ از ناطق بهائی یا غیر بهائی خود مسؤل آن بوده . بنده در عرایض خود همان طور که در سرآغاز گفتم بجای اظهار نظر شخصی تقریباً همه جا اقوال محقّقان معتبرِ معاصر و عموماً غیر بهائی را نقل کردم که البتّه ردّ یا قبول آنها بر عهدۀ قضاوتِ شنوندگانِ هوشیار بوده است.
۴– اظهار نظر در بارۀ بدی یا خوبیِ یک قانون اساسی بحثی حقوقی است که آیا فِی المثل با اعلامیّۀ جهانیِ حقوق بشر می خواند یانه و این جنبۀِ قضیّه برای بنده مطرح بوده که مطلقاً از آن دعوت به بر اندازی رژیم را نمیتوان استنباط کرد بلکه صِرفاً در جهت خیر اندیشی برای آیندۀ ایران طرح شده و البتّه واقفم که این جامعه است که باید یک قانون اساسیِ اصلاح شده را بپذیرد. اگر به سوابق مراجعه کنند می بینند که این بحثِ کاملاً حقوقی را خانم شیرین عبادی در خود ایران در تألیفی آغاز کردند و کسی آن را بمعنای مخالفت با رژیم فعلی نگرفت.
۵– در مورد سؤال اوّلِ شما باید یاد آور شوم که بیت العدل اعظم در دستخطّ های متعدّد و اخیراً در تاریخ ١٢ اسفند ١٣٩١راهنمائی های لازم را در بارۀ اصل عدم مداخله در امور سیاسی و معنای درست آن که همراه با مشارکت در همۀ خدماتی است که سبب ترقّی و تعالی اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی جامعه گردد بیان فرموده اند و البتّه بر عهدۀ افراد و جوامع بهائی است که آن ارشادات را نصب العین خود کنند.
۶– در مورد سؤال دوّم روشن است که جامعۀ بهائی با هیچ گروه سیاسی اعمِّ از سکولار یا مذهبی اتّحادی نداشته و ندارد تا بگفتۀ نویسندۀِ نامۀ سر گشاده به پشتیبانی آنها متّکی یا خوشبین باشد. این جامعه مستقلّاً و به مددِ تاییداتِ الٓهی و با همکاری افراد و گروه های همفکر و هم آرمان، راه خود را برای حصولِ وحدت عالم انسانی و سعادت حقیقی بشر و اعتلاء اخلاقی و معنوی افراد و جوامع طبق رهنمود های آیین خود ادامه داده و می دهد و القائات مزوّرانۀ برخی نفوس مانع از یگانکی این جامعه درسایۀ هدایت بیت العدل اعظم نخواهد شد.
٧– در پاسخ سؤال سوّم ، رفتار بهائیان در طول دوران اخیر که مورد ظلم شدید بودند مسلّماً اولیای امور را قانع و مطمئن کرده است که این جامعه کوچکترین تمایلی به خشونت و منازعه و در گیری نداشته و ندارد و اساس کار را بر تنویر افکار وتهذیب اخلاق نهاده است واز هر نوع مقابله و مجادله پرهیز داشته و دارد. جامعۀ بهائی ایران که بزرگترین اقلّیّتِ دینی آن سرزمین است عملاً نشان داد که هرگز از فرامین الٓهی و معتقدات روحانی خود تخطّی و سر پیچی نمی کند و از این رو سؤالِ پرسشگر منطقی ندارد ، و بنده هم در عرایض پایانی خود گفتم که دیانت بهائی در عرصۀ سیاست فعّال نمی تواند باشد و فقط در آبادانی و ترقّی ایران کوشاست وهر چه گفته شود از بابِ نیک خواهی است و بس.
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
در خاتمه اضافه می کند که نفوسی که با تفسیر مغرضانه از گفتار یا رفتار بهائیان برون مرزی مایلند که تفرقه در جامعۀ بهائی ایران بیندازند بی گمان راه خطا می روند. یگانگی جامعه از آن محکمتر است که به این حیَل متزلزل و منحلّ گردد. بهائیان کوچکترین موضعِ موافق یا مخالفی نسبت به تغییر حکومات در ایران نداشته و ندارند و ایجاد روابط عادلانه با اقلّیّت ها واز جمله بهائیان را در حیطۀ مسؤلیّتِ وجدانی اولیای امور یعنی حکّام می دانند و ناگزیر تا زمانی که عدالت نسبت بهم کیشان آنان در ایران مرعی ومجریٰ نگردد ملزم هستند که بمراجع داد رسی بین المللی برای استیفای حقوق انسانی آن مظلومان مراجعه کنند و تهدیدات اولیای امور مانع عدالتخواهی آنان نخواهد شد.
۸ – و نیز در خاتمه باید بگویم که دیانتی که من با عدم لیاقت به آن دلبسته و پیوسته هستم دو چیز را از روزِ نخست بمن آموخته است:
اوّل تطابق علم و دین و دوّم احساس دلبسنگی و محبّت بهمۀ نوع انسانی. اگر ظلمی بر من رود باید بر ظالم ببخشایم و کینه ای در دل نداشته باشم ولی اگر ظلم بر همنوعانم اعمِّ از همکیش و هم وطن و دگران رود حقّ دارم که ندای اعتراض بر آرم و داد خواهی کنم، کاری که تمام سخن رانیِ من معطوف به آن بود . اصلِ تطابق علم و دین هم بمن تلقین می کند که تحرّی حقیقت کنم و حقایق را در پس پردۀ تظاهر و تملّق به اصحابِ قدرت نگاه ندارم.
۹ – به خاطر سؤالِ عدّه ای که چرا بعضی افراد معروف به مخالفت با رژیم در اجلاس شیکاگو دعوت شده اند و یا چرا سخنران بهائی مطالبی در نقد نظام سیاسی کنونی گفته ناچارم که این چند کلمه را بر آنچه معروض افتاد اضافه کنم:
الف – شیکاگو مجمعی است برای تبادل نظر در فرهنگ ایران و در های آن بروی همۀ افراد، فارغ از عقاید سیاسی آنها باز است. سوء استفادۀ یکی از دعوت شدگان و حملات غیر منتظر او بحکومتِ ایران کاملاَ غیر مترقّبه بوده و مطلقاً مسؤلیّت دعوت کنندگان را در بر نمی گیرد.
ب – این جانب مطلقاً سخن ایشان را تصدیق نکردم و اگر کسانی دست زده اند از روی سوء تفهّم بوده و بحث علمی و حقوقی من در باب نواقص و معایب قانون اساسیِ کنونی بمعنی مخالفت با حکومت کنونی یا آینده تلقّی نتواند شد و این بحثِ شخصی هیچ ارتباطی با موضع رسمی جامعه و تشکیلا ت بهائی نداشته است.
ج – عدم مداخله در سیاست بمعنی بی علاقه بودن به ایران و سرنوشت مردم آن نیست چنانکه چند سال قبل ضمن نطقی در بارۀ سهم بهائیان در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی ایران در همان شیکاگو مفصّلاً از آن صحبتکردم. چه اشکالی دارد که شخص بهائی علم و تجربۀ خود را برای بهبود اوضاع نا بسامان ایران از بابِ خیرخواهی و وطن دوستی بگوید بدون آنکه بر سخنش اتیکت مذهبی زنند؟ و چنین خیر خواهی را چگونه میتوان نوعی خروج از دایرۀ بی طرفیِ سیاسی جامعۀ بهائی تلقّی کرد؟
امید که این توضیحات با همۀ اجمال، حقایق را بر پرسشگر نامۀ سر گشاده نویس روشن کرده باشد .
با احترام به همۀ پژوهندگانِ راستین حقیقت ،
شاپور راسخ
ششم آذر ماه ۱۳۹۲
تکمله– نقل عباراتی از سخنان آخرین خود درشیکاگو را بی فایده نمی بینم:
… امّا این که بهائیان که بتصدیق همۀ افراد مطّلع مشتاق ورود در عرصۀ سیاسی بمعنای مبارزه برای تحصیل قدرت نیستند بلکه خواستار ترقّی و تعالی ایران و جامعه ایرانی و بطور کلّی خیر خوا ه جامعه بشریّت هستند اینک پای در آن عرصه نهاده اند ناشی از عشق و علاقۀ صمیمی ایشان به این سرزمین و مردم آن و اطمینان به آیندۀِ درخشانی است که در انتظار این کهن زادگاه آیین جهانی بهائی وپیش از آن مهد برخی از شکوهمند ترین فرهنگ ها وتمدّنهای تاریخ بشر است و البتّه بهائیان خود را به احیاء افتخارات گذشته و اصلاح حال آن دیار خجسته مسؤل میدانند.
بهائیان همۀ اجزاء مرکّبۀ آن مملکت اعمِّ از گروه های قومی ، زبانی، مذهبی و دینی را به دیدۀ محبّت و احترام مینگرند. بی طرف هستند و البتّه آمادۀ تقویت همبستگی و همدلی میان همۀ آن گروه ها و ایفای نقش وساطت و نیز همدستی و همیاری برای تحقّق آنچه در آثار بهائی نوید آن داده شده که دولت ایران محترم ترین دول وملّت ایرانی ارجمند ترین جامعه ها و خود آن سرزمین آبادترین بقاع عالم گردد.
پس بی جهت نبوده که در طیّ چهار سال اخیر، تمرکز برنامه های انجمن بر روی باز سازی ایران نهاده شده….