http://www.amasumi.net/article-topic-10.html
بسم الله الرحمن الرحیم
ایرانیان -نسبت به اقوام مجاور خود- سابقهی عداوت، کشتار و نقض حقوق انسانی برادران قومی خود را در پیشینه تاریخی خود نداشتهاند و چه بسا شاهدیم که بارها یکرنگی و همرأیی ایشان از دوران باستان تا سدههای امروز، این سرزمین را از بلایای انسانی چون فساد و ظلم با امید سدید و مجاهدت وثیق و بهره گیری از ایمانی منیب نجات داده است. همچنین بود وقتی که در این سرزمین، فرقههای مذهبی و ادیان مختلف در مسلکها و آیینهای گوناگون در معاشرتهای اجتماعی و همزیستی مسالمتآمیز، راه رشد و تلاش خویش را میپیمودند و به یکدیگر منفعتی زندگیبخش میرساندند که همانا انسان در بستر جامعه خویش انسانیت خود را شکوفا میکند.
اما چه شد که امروزه آن فرهنگ کهن ترک گفته شده و آن آیین و سنت مهرورزی و همنوعدوستی در دلها خاموش گشته و جان و مال و آبرو و کرامت انسان بیارزش گردیده؟؛ آن طور که نه تنها میبینیم احکام جاهلانه مرزهای انسانیت را خدشهدار کردهاند، بلکه فرهنگ انساندوستی و آدمیت چنان به مغاک ضلالت درافتاده که از طرفی مردمانی برای تماشای جان دادن یک انسان محکوم به اعدام همچون بدویان قرون گذشته در انتظار طلوع فجر میایستند و از طرف دیگر هموطنی، هموطن خویش را به گروگان میگیرد و به ظلم حلقآویز میکند و خانوادهی برادر خود را در ایام شادی عزادار مینماید!!. تکملهی “ارزش انسانیت” و حق “انسان بودگی” را چه کسانی خط کشیدند و بر جایش آیات انسانستیزی و دشمنانگاری حک نمودند؟
آن هنگام که خداوند حکیم بر انسانیت خلقت خود احسنت فرمود، وی را نه در شاکله بلکه به جهت قداست جان و روح انسانیتی که در آدمی دمیده شد ارج نهاد و حق حیات اعطا کرد. چنین حقی که هر انسان آزاده برای حیات در سرزمین خود دارد تا از امکانات اجتماعی آن بهرهبرداری کند را هرگز نمیتوان بواسطه ایدهها یا عقیدهها و احکامی که فرض اساسی کرامت انسان را مخدوش میکند، ناحق جلوه داد و محدود نمود؛ چه رسد که اینچنین بر صفحه تاریخ معاصر یک ملت، رنگ آپارتاید عقیدتی خودنمایی نماید و دروغ و تزویر و ریا و نفرت و توهین و افترا، ناموس انسانیت این مرز و بوم را به دریدن بکشاند و برادر را در مقابل برادر قرار دهد. امروزه جامعهی ایران –بخصوص نسل جوان- دچار افسردگی و عصبیتی پس خانمانسوز است. برادری و دوستی، صداقت و راستگویی، امانتداری و حفظ حرمتها، نیکاندیشی و نوعدوستی، شفقت و همیاری، صفا و صمیمیت، ایثار و از خودگذشتگی، غمخواری و دستگیری همنوع، افتادگی و جوانمردی در میانمان کم رنگ، و به یک شعار و ژست توخالی تبدیل شده؛ و جایش را به اختلاف و افتراق، کذب و دروغگویی، خیانت و تجاوز، دورویی و ریاکاری، ظاهرنمایی و بیاعتمادی، بیرحمی و بیحرمتی و ضعیف کشی و استثمار سپرده است. واقعیت این است که شانههای فرهنگ و اخلاق مردمان ما آن روزی بر خاک ذلالت افتاد که عدهای از عالمان و مروجین اخلاقش، انسانیت و شرافت و دین را گردآلود دروغ، تزویر، ریا، ظلم و اعمال ناصالح و گفتگوهای بی حاصل و وعدههای باطل در جهت منافع دنیوی خود نمودند.
این کمترین، از تورات آموختم:”همنوعت را چون خودت دوست بدار”[۱]؛ از انجیل آموختم:”همسایهات را چون نفس خود دوست بدار و به دشمن و لعن کنندهی خود نیز احسان کن و دعای خیر نما”[۲] و از قرآن کریم آموختم: “با هر آن کسی که با شما نجنگیده و یا ظلم نکرده با نیکی و عدالت رفتار کنید ” و همچنین:” گرامیترین شما در نزد خدا با تقواترین (= انسانترین) شماست”[۳] و از فرهنگ غنی و کهن ایرانی آموختم: “بنی آدم اعضا یک پیکرند // که در آفرینش ز یک گوهرند….. تو کز محنت دیگران بیغمی // نشاید که نامت نهند آدمی”.[۴]
بنابراین برپایهی احساس نیاز به یک اقدام عملی و نمادین دیگر به منظور تذکر و یادآوری بر ارج نهادن به انسانیت انسان، همزیستی مسالمتآمیز، همیاری و همدلی و پرهیز از کینهورزی، عصبیت و تعصبات کور مذهبی؛ آیهای از “کتاب اقدس” بهائیان را در قالب تابلویی خوشنویسی و تذهیب نمودم تا سندی نمادین و ماندگار از احترام به کرامت ذاتی انسان، نوعدوستی و همزیستی مسالمتآمیز بدون توجه به تعلقات دینی، مذهبی و عقیدتی باشد. این اثر نمادین ارزشمند را در آستانهی آغاز سال ۱۳۹۳خورشیدی از طرف خود و تمامی هممیهنان آزاداندیشم که برای انسان به جهت انسانیتش ارج و احترام قایلند -نه بخاطر دین یا نوع عبادتش- به همهی بهائیان جهان، بخصوص هموطنان بهائیم که به شکلهای مختلف از تعصبات کور مذهبی آسیب دیدهاند به منظور دلجویی و همدردی تقدیم میکنم. اگرچه قلبا خواستار آن بودم تا “کتاب اقدس” را همچون کتب “قرآن کریم”، “تورات”، “زبور”، “انجیل” و “عزرا” خوشنویسی و تذهیب نمایم، اما متاسفانه توانایی جسمی و مالیام اجازه نمیداد. امیدوارم این اثر کوچک ولی ارزشمند معنوی –که در بیتالعدل اعظم نگهداری خواهد شد- تذکاری بر فرهنگ غنی و کهن مهروزی و همزیستی ایرانیان باشد و عیبهای فراوان هنریاش به دیدهی اغماض نگریسته شود.
این کمترین، مشفقانه و برادرانه مردم عزیز میهن خویش -با هر دین و مذهب و مسلکی- که سخنم بدو میرسد را به مهر و محبت، دوستی و شفقت، رحم و مروت، گذشت و رأفت، همدلی و همبستگی، یاری و حمایت؛ و ستایش جان و مال و آبروی یکدیگر فرامیخوانم. اینک که در آغاز بهار قرار داریم، پسندیده است تا در افکار خویش تفکر کنیم و زنگار از نگرشهای کلیشهای خود نسبت به یکدیگر بشوییم و دست محبت و یاری به سوی انسانیت یکدیگر پیش آریم و از نعمت همبستگی و همزیستی پرخیر و برکت و روحیه بخش زندگی در قالب تفکر شهروند-زیست بهرههایی جاویدان به خود و آیندگان برسانیم، و دست رد بر سینه صاحبان زر و زور و تزویر که میخواهند به شکلهای گوناگون دشمن یکدیگر باشیم و به جان، مال و آبروی همدگر تعدی نماییم بزنیم.
این کمترین، خرسندانه ایمان دارم حرکتهای عملی و گسترده میتواند زمینه برچیدن فرهنگ خصمانه را از میان جامعه ما برداشته و محبت و مهر و انساندوستی و همبستگی را که احتیاج روزافزون جامعهی فرو برده شده در تاریکی افتراق و کینهها است، برافراشته گرداند.
و السـلام على من اتـبع الهـدى
تهران
الراجی؛ عبدالحمید معصومی تهرانی
۱- کتاب لاویان- فصل ۱۳- آیه ۱۸
۲- انجیل متی – باب ۵- آیه ۴۴ تا۴۷؛ باب۲۲ – آیه۳۶ تا ۴۰
۳- ممتحنه – آیه ۸ و حجرات- آیه ۱۳
۴- گلستان سعدی- باب اول