دیدگاه: مقاله‌ای در سایت جرس با عنوان فلسطین و بهاییان

دیدگاه

نگارنده: مقدم

چندی پیش مقاله‌ای در سایت جرس با عنوان فلسطین و بهاییان درج شد که نویسنده محترم در آن مقاله با نکوهش وضعیت بهاییان در ایران و پرداختن به دعوای فلسطین و اسرائیل سرانجام به منویات قلبی مقامات جمهوری اسلامی پرداخت و از عدم صدور بیانیه توسط بیت العدل اعظم در محکوم نمودن اسراییل شکایت نمود. گرچه نگارنده ، نویسنده آن مقاله را نمی‌شناسد ولی ظاهراً برخی از دست اندرکاران آن سایت زمانی از پیروان نظام بوده که با بروز رویدادهای سال ۸۸ از آن نظام بریدند اما گویا نویسنده محترم مقاله مزبور هنوز در پسِ زمینه‌های فکری و اندیشه‌های ذهنی خویش وامدار و وابسته باقیمانده است چه که با مطالعه منصفانه در آثار بهایی می‌توانست به آسانی نفی جنگ و خشونت و اثبات صلح و آرامش را بیابد.

اما شایسته است برای بررسی این مطلب قدری در اوضاع و وقایع اخیر جهان تامل نماییم. در این مدت اخیر تندباد وقایع پرشتاب در غرب آسیا به حرکت آمد. گروه‌هایی مانند دولت اسلامی یا همان داعش سابق در قسمتهایی از عراق و سوریه داعیه حکمرانی بلند نمودند ، از بهار عربی که به عقیده نگارنده اصطلاحی ناموزون و نامرتبط با کنه تحولات و بنیان انقلابات داشت دستاوردی چشمگیر که سبب رفاه مردمانش گردد حاصل نشده و آنچه که به چشم می‌آید و دیده می شود طوفان لامذهبی است که به نام اسلام به خراب کردن بنیان کشورها و دودمان و خانمانها پرداخته است و بر طبل تعصب دینی و نژادی می‌کوبد.

 

گرچه در ایران حتی در میان طبقه حاکمه ، اعمال داعش از عدم مشروعیتی اخلاقی و انسانی برخوردار است ولی برخی از ایرانیان از حقیقتی تلخ غافل و ناآگاهند و آن وجه اشتراک شدید بین دو ایدئولوژی شبیه یعنی جمهوری اسلامی و داعش است . در تلویزیون دولتی تصاویری دردآور از کشتار شیعیان به دست داعشیان به نمایش در می‌آید و سرکوب و فراری دادن مسیحیان و ایزدی‌ها و دیگر اقلیت‌ها و غصب اموال ایشان محکوم می‌گردد . اما اسفا که این تلویزیون نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند که سیمایی از حقیقت در بر داشته باشد و تنها به مصلحت نظام خود آنچه را که خوشش آید و سبب تحکیم ستون‌های قدرتش گردد را به نمایش می‌گذارد . تلویزیون و دیگر رسانه‌های دولتی هیچگاه از کشته شده بیش از بیست هزار بهایی توسط فتوای فتنه‌گران در طول این ۱۷۰ سال سخنی بر زیان نیاورده‌اند ، از به آتش کشیدن منازل بهاییان شیراز در اوایل انقلاب سخنی نگفته‌اند ، از دربدری بیش از سه هزار روستایی بهایی در کهکیلویه و بویر احمد گزارشی نساخته‌اند ، از آوارگی صدها خانواده کشاورز و دامدار بهایی سیسان خبری منتشر نکرده‌اند ، از رانده شدن بهاییان ایلخچی از زادگاهشان برنامه‌ای تهیه ننموده‌اند ، از زنده زنده سوزانده شدن پیرمرد و پیرزن بهاییِ بیرجندی فیلمی تهیه نکرده‌اند ، از فشار سیستماتیک بر بهاییان سمنان ، پلمپ مغازه‌های بهاییان تنکابن و همدان ، تخریب قبرستان‌های بهایی در بسیاری از شهرهای ایران و از غصب اموال و اماکن جامعه بهایی در سراسر کشور و تخریب بیت حضرت اعلی در شیراز و هتک حرمت سایر بقاع و اماکن مقدسه بهایی زبان به بیان حقیقت نگشوده‌اند و از هزاران مورد ستم و بیداد ناگفته دیگر حتی به سرمویی نیز اشارت ننموده‌اند.

برخی چنین گمان می‌نمایند که با قطع کشتار بهاییان در ایران اکنون اوضاع ایشان رو به بهبودی و آرامش است دگر غافل از آنند که شیوه‌های بی‌عدالتی به قماشی دیگر آراسته شده و کشتار و خونریزی با شیوه‌های قانونی و کاملاً هدفمند به زجر روزمره تبدیل و پیگیری و دنبال میگردد. داعیه این مدعا وجود جمعیتی کثیر از زندانیان بی‌گناه بهایی در سیاه چال‌های ستمگران و تنگناهای شدید اقتصادی است. حقیقتاً داعش جز یک الگویی کوچک و ناچیز از جمهوری اسلامی چیز دیگری نیست.

اما هدف از بیان این موارد اشاره به ریشه پاره‌ای از مشکلات کنونی عصر حاضر است که به انحاء مختلف ، برهه‌ای به صورت القاعده ، زمانی به هیئت داعش ، دورانی به نام جمهوری اسلامی و یا گاهی به شکل نزاع فلسطین و اسراییل در جهان متظاهر می‌شود که ریشه مشترک همه این ستم‌ها و فجایع در بیگانگی انسان‌ها با یکدیگر است . بهاییان تنها گروه و ملت و جامعه‌ایی در جهان هستند که ظلم و بیداد را با گشودن آتش بر روی بیدادگر پاسخ ندادند و حتی بالاتر از آن ، اجازه ورود نفرت و خشونت به جامعه و قلب خود را نمی‌دهند. چون می‌دانستند و می‌دانند که نفرت سبب تباهی روح آدمی شده و مشکل بیگانگی با پرخاشگری و مقابله به مثل درمان نخواهد شد. اگر عزیزشان ربوده و اعدام گردید ، در وجودشان از مهر ایران ذره‌ای کاسته نشد. اگر اموالشان توسط ظالمان و نادانان بی‌خرد غصب گردید با بزرگواری و دلیری به دنبال اعاده حقوق خود بودند. اگر مجبور به ترک وطن عزیزشان شدند در محل جدید به اعزاز ایران و ایرانی پرداختند. شیوه بهاییان در مواجهه با ستم و کشتار بنا به اعتقادشان متفاوت با دیگر مردمانِ در رنج و ستم است که یا به تهییج کاخ نشینانشان خود را منفجر می‌نمایند و یا خصم خود را سربریده می خواهند .

بیت العدل اعظم بنا به وظیفه خویش نه تنها از جان همه بهاییان جهان در هرجایی از این کره خاک که باشد در برابر دشمنان این دیانت محافظت می‌فرمایند ، بلکه از آسیب‌هایی که به دیگر مردمان در اثر جنگ و خونریزی میان متخاصمان پدید می‌آید نیز اظهار تالّم و تاسّف و افسوس عمیق می‌نمایند و با بازماندگان هر دو طرف دعوا از آن جهت که انسان هستند اظهار همدردی می‌فرمایند. که نمونه آن را در جنگ اسراییل و حزب الله دیدیم. اما در مخاصمات سیاسی رایج در بین کشورها جبهه‌گیری نمی‌نمایند. متأسّفانه در درگیری‌های قومی و نژادی و دینی همواره اطفال و کودکان و زنان و بیماران بیشترین آسیب را می‌بینند و چیزی که در این میان اهمیتی برای هیچ یک از سردمداران دعوا ندارد جان همین بیچارگان است و این از خصایص جدال و خونریزی است. صدور بیانیه به منزله تاکید این نکته است که ما همه اعمال شما را جز این مورد می‌ستاییم و قبول داریم. حال آنکه نفس جنگ و درگیری و خونریزی در منظر بهایی مذموم وحرام است تا چه رسد به عواقب آن از جمله کشتار زنان و کودکان و دیگر غیرنظامیان. بنا به اعتقاد و منظر بهایی این جنگ‌ها و نزاع‌های عالم به علت ادبار و رویگردانی نوع بشر از فرمان خداوند است که راه آزادی و رفاه و سعادت را از طریق آموزه‌ها و تعالیمی جدید هویدا ساخته که جز این راه جدید ، راههای دیگر به جنگ و کشتار و مضرات و عواقب آن ختم می‌شود. تا زمانی که مردمان جهان نخواهند که بپذیرند خداوند دستور و راه جدیدی برای آنان به ارمغان آورده هر روز در جایی از این کره خاک عده‌ای به خاک و خون کشیده خواهند شد. این رنج و محنت و سختی و مشقت و شداید و بلایا نتیجه استنکاف مردمان از دیانت بهایی است . غرور و نخوت آفریده شده از افکار علما زندگی را بر ، ایشان سخت و تباه ساخته و جهالت و خودکامی سبب گردش چرخه ظلم و عدوان گشته خلاصه نتیجه و جزای اعمال و افکار خود را به گونه‌ای دردناک تجربه می‌کنند ولی باز از علت و مبداء آن غافل و بی‌خبرند. صدور بیانیه کدامیک از مشکلات ایشان را حل می‌کند و چه سرانجام خوشی برایشان دارد؟ زمانی که نهیب پروردگار خود را به سخره می‌گیرند که فرموده ” ای اهل ارض به راستی بدانید که بلای ناگهانی شما را درپی است و عقاب عظیمی ازعقب ” چه تدبیری باید اندیشید که راه و طریق فکری خویش را تغییر دهند ؟ آیا اینکه گفته شود که فی المثال بمباران مدارس محکوم است این کافی است یا نفس جنگ و قتال را با ترویج راه خداوندگار به صلح و برادری تبدیل نمودن و ریشه نفرت را خشکاندن ، ارجح است؟ آیا بمباران مراکزی دیگر که سبب کشته شدن جوانان و مردان میگردد خالی از اشکال است ؟ صدور بیانیه به عنوان یک روش سیاسی و فاقد پشتوانه اجرایی در جهان سیاست متداول شده اما دردی از دردهای عالم را چاره ساز نیست. زمانی که حضرت بهاءالله مردمان جهان را چنین تعلیم دادند که محکمه‌ایی بزرگ که متشکل از نمایندگان همه ملل عالم است باید ایجاد شود و در آن یکبار و برای همیشه اختلاف مرزی حل و فیصله یابد و نیروها و قوای مصروف شده در راه جنگ به صلح و آبادانی جهان تخصیص یابد ، آیا این آموزه پروردگار مورد توجه جهانیان قرار گرفت؟ امروز فلسطین و اسراییل نمونه بارز این بی توجهی و عدم اعتنا به این آموزه است. فردا کشوری دیگر ادعای مالکیت قسمتی از سرزمین کشور همسایه را خواهد نمود و تا زمان تشکیل این محکمه کبرا که حتما و قطعا و سرانجام تشکیل خواهد شد این منازعات مستمر خواهد بود و تبعات این منازعات کشته شدن بی‌گناهان در این نبردهای نژادی ، قومی و مذهبی است. زمانی اسراییل مدارس را بمباران می‌کند و زمانی فلسطینیان خود را در اتوبوس شهری در اسراییل منفجر می‌کنند . زمانی مناقشات بالکان شدت میگیرد و زمانی دیگر قاره افریقا از تندرویهای بوکوحرام در نیجریه یا نزاع قبایل هوتسی و هوتو در رواندا دچار لطمات میگردد. آیا نویسنده محترم مقاله از نسل کشی چند صد هزار نفری در رواندا درسال ۱۹۹۴ بین هوتسی ها و هوتوها اطلاع دارند؟ یا فقط نزاع اسراییل و فلسطین برای ایشان دارای اهمیت است و کشته شدن دیگر مردمان را دلیلی برای صدور بیانیه نمی‌بینند؟ اما بیت العدل اعظم نه فقط برای یک درگیری خاص بلکه برای پایان بخشیده به همه منازعات جهانی بیانیه وعده صلح جهانی را در سال ۱۹۸۵ خطاب به عموم مردم کره زمین صادر و راهکار عملی ارائه فرمودند. ای کاش بیانیه مزبور مورد تعمن و تعمق نویسنده محترم قرار میگرفت تا دیدگاه دیانت بهایی و هدف غایی این دیانت را بهتر درک نمایند.

در پایان اگر موارد فوق سبب اقناع نویسنده محترم نشده از منظر عقیدتی سوالی از ایشان دارم که امیدوارم پاسخی قانع کننده نه برای من که برای خودشان داشته باشند. اگر اکنون داعش به ایران حمله کند و بخواهد همه شیعیان را سنی نماید آیا این عمل آنها مقبول است و شما می‌پذیرید یا خیر ؟ چرا زمانی که اعراب مسلمان به ایران حمله نمودند هیچ یک از امامان شیعه بیانیه‌ای در محکوم نمودن تجاوز و کشتار ایرانیان به دست مسلمانان ، در طول تاریخ صادر نکردند ؟ و از نخلستان‌های اعراب آه و انینی در به خاک و خون کشیدن ایرانیان برنخاست؟ مگر ایرانیان انسان نبودند؟ چرا حضرت علی بی ابیطالب پس از رسیدن به خلافت دستور تخلیه سرزمین‌های اشغالی ایرانیان را صادر ننمودند؟ و آن سرزمین‌ها تا امروز همچنان در اشغال اعراب باقی مانده است همچنین چرا بردگی مردان و کنیزی زنان ایرانی را نکوهش نکردند و بیانیه‌ای صادر نفرمودند و حکم آزادی ایشان را صادر ننمودند؟ و بسیار چراهای دیگر که می‌تواند ذهن هر ایرانی را به خود مشغول می‌نماید و مطمئنم که شما پیرو عقیده و آیین متجاوزین به ایران یا هر کشور دیگری نیستید که تجاوز را به نام جهاد موجه جلوه می‌دهند.

تاریخ درس‌های فراوان اما تکراری به ما می‌آموزد.

Comments are closed.