نقد چیست؟
نوشته ای در باب اهمیت وجود نقد
نویسنده: ایمان مطلق
“این قاعده در یوروپا متداول است و فواید عظیمه در ضمن آن مندرج. مثلاً وقتی شخصی کتابی تصنیف میکند، شخص دیگری در مطالب تصنیفش ایرادات مینویسد به شرطی که حرف دل آزار و خلاف ادب نسبت به مصنف در میان نباشد و هر چند گفته آید به طریق ظرافت گفته شود. این عمل را قریقا، به اصطلاح فرانسه، کریتیک، مینامند.” ۱
نقد یا سنجش، به معنای تفکیک سره از ناسره، و شناخت محاسن و معایب است و همچنین به معنای داوری و قضاوت در مورد گزاره ای نیز گرفته میشود. در زبان فرنگی به این لغت، کریتیک “critic” میگویند، که علاوه بر معانی ای که عرض شد به معنای بحران نیز است، وضعیت بحرانی“critical situation” وضعیتی است که نیاز به بازبینی و بازرسی دارد، بدین معنا که در وضعیتی متلاطم و ناآرام قرار گرفته ایم که التزام به بررسی و تفکیک سره از ناسره داریم تا به سبب آن از وضعیت کریتیکال خارج شویم. پس نقد اساساً خبر از وجود بحرانی میدهد، تلاطمی در کار است که نقدی پدید میاید و منتقد آن کسی است که این بحران را دیده، از آن نگذشته و برعکس به آن توجه کرده، در باب آن تاملاتی انجام داده و نتیجتاً انتقادات خود را مطرح میکند.
برای اینکه مطلب بازتر شود مثالی میزنم؛ در اواسط قرن بیستم پس از جنگ جهانی دوم، در نزد اندیشمندان و فلاسفه این سوال سوال مطرح شد که چرا پس از پیدایش اندیشمندانی چون کانت، شیلینگ، هگل و به طور کلی دوران مدرن و بر راس نشینی عقل خود بنیاد، جنگی چنین درگرفت؟ مگر نه اینکه این فلاسفه سخن از صلح و آشتی و اخلاقیات میزدند، پس چگونه شد که ما به اینجا رسیدیم؟ در اینجا من قصد این را ندارم که به بیان پاسخهایی که اندیشمندانی چون هوسرل و یا هایدگر دادند بپردازم، و به همین اندازه کافی میدانم که تنها بگویم، سخن از یک پرسش بود، پرسش از خود، وضعیت خود، و از پس این پرسش انتقاد به وضعیت کنونی و راهی که رفته ایم و میرویم بود. پس وجود نقد به علت پرسشی است که منتقد طرح میکند، حال میتواند این پرسش از یک وضعیت باشد چنانچه مثالش آورده شد، میتواند علتش یک متن باشد و یا یک فیلم و یا هر چیز دیگری از این دست. ماتقدم از آن پرسش، علت وجود خود آن تلاطم، نابسامانی و ایرادات است. به هر روی برای اینکه تعریفی هم ارائه داده باشم تعریفی که فوکویاما در نقد در فرایند بررسی آورده است را میاورم: ” نقد، روشی مهم برای ارزیابی مفاهیم، پدیده ها و داده های مختلف در تولید و ارائه اندیشه هاست. نقد، روش بررسی، در فرایند تحلیل ذهن است که در یک ارتباط دو سویه ی نگرش نقادانه و اندیشه و رفتار شکل میگیرد.”
با توجه به آنچه رفت مشخص است که منتقد کیست، اما ایجازاً توضیحاتی درباره ی منتقد نیز داده میشود. منتقد کسی است که اولاً ریزبینانه به ارزیابی پدیدار پیش روی خود مینگرد و از آن به سادگی نمیگذرد، در ثانی او خود در مورد آن موضوع در حد خود که تبحر و تخصص دارد و همچنین به ویژگی های نقد عمیق و سالم آگاه است. ثالثاً منتقد با نقدش دریافت جدیدی از مفهوم یا مفاهیم موجود در متن یا پدیدار پیش روی خود دارد و همچنین توجه به دیگر رویکردها و نظریه هایی که ممکن است در متن رفتار و اندیشه باشد نیز دارد.
اما پدیدار مورد نقد یا نقد شونده کیست؟ نقد شونده میتواند هر چیزی باشد، از یک وضعیت کلی مانند شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی دنیا، مملکتی یا گروه خاصی، یک مفهوم کلی مانند عقل، اخلاق، روح و … میتواند معتقدین به باور و مسلکی باشد، و همینطور میتواند یک مخاطب خاصی همچون نویسنده ی متنی باشد.
بنده چند نکته را میخواهم به نقد شونده مختصراً یادآوری کنم که به نظرم میاید در درک التزام وجود نقد بر خویش، و اهمیت آن ایشان را یاری کند.
اولاً نقد مطلب یا مقاله ای به معنای نقد نویسنده یا باورمند به آن نیست، چرا که از نظر هستی شناسانه این دو هستی ای جدای از یکدیگر دارند، و زیست جدایی از یکدیگر هم دارند، یعنی نقد مقاله ی من به معنای نقد خود من نیست. که اگر نقد شخصیتی خود من باشد، چیزی نیست جز یک مغالطه ای به نام مغلطه ی حمله به شخص، که اساساً در اینجا نقاد زیر سوال است و نه نقد شونده. در ثانی اساسا نقد لحن شکرینی ندارد و نقد شونده از آن جهت که تلاش اش به زیر یوق انتقاد رفته است محزون میشود و از این حزن گریزی نیست مگر آنکه نقد را به منزله ی کلام یا متنی فهم کنیم که منتقد اصلح آن را نگاشته یا بیان نموده که اولا خود آن متن ارزش خوانده شدن داشته و دوما ارزش مضاعفی هم داشته که خواننده وقت دوچندانی برای نقد کردنش هم بگذارد. در زمانه ای که ما در زیر بمب باران اطلاعاتی به سر میبریم و بسیاری از نوشته ها حتی یکبار هم خوانده نمیشود به نظر من نقد ولو با طعم تلخ هم میچسبد! ثالثاً خود نقد به ماهو، سبب پویایی ذهن نویسنده ی آن میشود که پی به جهات دیگر مطلبش میبرد و از نقایص و نقاط قوت آن با خبر میشود و در آینده آنرا اصلاح میکند. چهارماً اگر نقد از جانب فردی شناخته شده و اصلح باشد که دیگر نور الا نور است، چرا که به واسطه ی نقدی که صورت گرفته شده است، نویسنده ی ناشناس یا کم شناس شهره میشود و حتی اگر به قدر کافی شناس هم باشید، آن مقاله به زیر زبانها میافتد که از این حیث هم برای نویسنده خوب است و هم برای متن. به نظر من بهترین نویسنده از لحاظ پذیرایی از نقد همانا رنه دکارت فیلسوف شهیر فرانسوی بود که پس از نگارش اثر معروفش “تاملات در فلسفه ی اولی” آنرا برای خردمندان زمانه ی خود فرستاد تا آنرا پیش از انتشارش بخوانند و نقد کنند، و سپس اثرش را با تمام نقدها و پاسخهایی که به نقدها داده بود انتشار داد.
وظیفه ی اهل بهاء به عنوان وارثان حقیقی تحری حقیقت نیز چنین است که در راستای تحری خود، گوشی شنوا از برای شنیدن انتقادات و چشمی تیزبین برای انتقاد و نقد عمیق داشته باشند.
منتقدین بهایی نیز باید در هنگام نقد و حتی در زمانی که قصد و خواست آغاز نقدی را میکنند ناظر به کلمات حضرتش باشند که در ذیل چندی از آنها به عنوان حصن ختام آورده میشود.
حضرت بهالله جل ثنائه در کلمات مکنونه میفرمایند: حکمای عباد آنانند که تا سمع نیابند لب نگشایند چنانچه ساقی تا طلب نبیند ساغر نبخشد و عاشق تا بجمال معشوق فائز نشود از جان نخروشد. پس باید حبّه های حکمت و علم را در ارض طیّبه قلب مبذول دارید و مستور نمائید تا سنبلات حکمت الهی از دِل برآید نه از گِل.
همچنین میفرمایند: لسان را به سب و لعن احدی میالایید، آنچه را دارائید بنماید اگر مقبول افتاد مقصود حاصل است والا تعرض باطل است.۲
و همچنین میفرمایند: ای جمال، به مقر اقدس وارد شدی و به منظر اکبر فائز گشتی. امواج بحر معانی الهیه را به چشم ظاهر مشاهده نمودی و کلمات تامّات که هر یک مخزن لئالی حکمت بود به گوش خود اصغا کردی، و فیوضات منبسطه ی رحمانیه و رحمت واسعه ی الهیه را نسبت به کل بریّه به قدری که عرفان آن ممکن است علی ما ینبغی لک ادراک نمودی. ای جمال، الیوم باید به محبت وخضوع و خشوع و تقدیس و تنزیهی ظاهر شوید که احدی از عباد از اعمال و افعال و اخلاق و گفتار شما، روائح اعمال و گفتار امم قبل استشمام ننماید که به مجرّد استماعِ کلمه یکدیگر را سبّ و لعن مینمودند، انّا خلقنا النّفوس اطواراً، بعضی در اعلىٰ مراتب عرفان سائرند و بعضی دونِ آن. مثلا نفسی غیب منیع لایدرک را در هیکل ظهور مشاهده مینماید من غیر فصل و وصل و بعضی هیکل ظهور را ظهورالله دانسته و اوامر و نواهی او را در نفسِ اوامر حق میداند. این دو مقام هر دو لدی العرش مقبول است و لکن اگر صاحبانِ این دو مقام در بیان این دو رتبه نزاع و جدال نمایند هر دو مردود بوده و خواهد بود.۳
همچنین حضرت ولی عزیز امرالله میفرمایند: شاید بزرگترین امتحانی که اهل بهاء همواره مشمول آن هستند از ناحیهء یکدیگر باشند. اما به خاطر حضرت عبدالبهاء آنان باید همیشه آماده باشند از عیوب وخطاهای یکدیگر چشم پوشی کنند واز کلمات تند و درشتی که ادا کرده اند پوزش طلبند ، ببخشند وفراموش کنند. این است نحوهء عملی که هیکل مبارک قویا توصیه می فرمایند که شما انجام دهید. ۴
۱- آدمیت، فریدون؛ اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده، تهران، خوارزمی، ۱۳۴۹، ص ۲۴۴ – ۲۴۳
۲- طرازات، ص ۱۹
۳- مازندرانی، فاضل، ظهور الحق، جلد ۶ صفحه ی ۳۰۹
۴- حضرت ولی امرالله ۱۹۴۵