پدیدارشناسی دعا

پدیدارشناسی دعا

ایمان مطلق

در این نوشتار سعی میشود که پرسش از چیستی دعا شود، بدین معنا که تلاشی صورت گیرد تا به مفهوم دعا چنانچه هست پی بریم. قطعاً همه ی ما و به طور اخص متدینین و خداباوران درکی از دعا داشته و دارند و با آداب و رسوم آن آشنا هستند و شاید تا حدودی پرسش از چیستی دعا را ناموجه بدانند چرا که آنرا مفهومی بدیهی میدانند؛ اما با دقت در نظرات و اقوال معلوم میگردد که ما نه تنها درک دقیقی از مفهوم دعا و ادعیه خوانی نداریم بلکه در برابر پرسش از چیستی آن گرفتار میائیم و از پاسخ به آن در میمانیم! پس لازم میآید که پرسش از معنای دعا را چنانچه هست و خود را بر ما مینمایناند از سر گیریم و اجازه دهیم تا این مفهوم خود را چنانچه هست بر ما بنمایاند.
اولین مطلبی که در خصوص دعا و مناجات باید دانست این است که دعا همیشه به سوی خداوند است۱ فارغ از آنکه هر درکی از مفهوم خداوند داشته باشیم، دستکم میتوانیم در اینجا قول به آن دهیم که طرف مقابل دعای ما قدرت برتر لانهایه ایست که تواناست، که در بین معتقدین به او خالق کل الشیء بودن را میتوان به عنوان صفت مشترکی در نظر گرفت؛ پس از همین روی مخاطب دعا همیشه خداست.
خود مناجات۲ کردن نیز به چندین جهت و وجه است. میتواند شخصی و به تنهایی خوانده شود و یا در جمع و یا به صورت با هم خوانی –دعای دسته جمعی- باشد. میتواند از نظر موضوعی نیز شخصی باشد بدین معنا که طلب و خواسته ای را با خداوند در میان بگذارد و یا آنکه از نظر موضوعی جمعی باشد فرضاً دعایی برای شفای همه ی بیماران، مسجونین، اهل قبور و ….
اما هدف از خواندن ادعیه به چندین وجه است، نخست آنکه اقرار به مقام و جایگاه خود دربرابر ذات باری میکنیم و گواهی میدهیم و بیان میداریم که ضعفهایی داریم، دوم آنکه شهادت میدهیم که خداوند همان معبود ماست که کمال مطلق و خیر مطلق است که تنها معبود ما و یگانه است۳ و در نهایت اینکه حال که چنین است، من راز دل با تو میگویم که تو محرم اسراری و حال که به گرفتاری افتاده ام تو تنها ناجی من هستی. در واقع ما از خدا در هنگام دعا میخواهیم که جریان امور را طوری پی ریزی کند که مطابق خواست ما باشد، و گره از مشکلات ما به نحوی باز کند در واقع در این جریان دعا اگر به گزینه ی سومی منتهی شود، ما به نحوی میخواهیم که جریان طبیعی پس طبعاً ضروری و مخالف اراده ی الهی را تغییر دهیم و فی الواقع گویی همچون غلامی که به بارگاه پادشاهی میرود با عجز و لابه و مدح و ثنا گویی میخواهیم خواست خود را به پادشاه رسانده و از او بستانیم! و مختصر آنکه به طریقی میخواهیم با خداوند در حین دعا معامله کنیم، که البته این عمل مصادیق دیگری هم دارد از جمله اینکه ما در هنگام دعا به خداوند میگوئیم که من فلان کار-فرضا انفاق- را در راه تو میکنیم تا تو در عوضش فلان کار را برای من بکنی! این در حالی است که هدف از دعا رابطه ی علت و معلولی نیست، یعنی ما دعا نمیخوانیم که اتفاقی بیافتد یا نیافتد، بلکه در هنگام دعا در حداقلی ترین حالتش این است که رفع تکلیف کرده باشیم، دوماً به خودمان یادآوری کرده باشیم که مقام و جایگاهمان چیست و کجاست چه از این حیث که نقایص و ضعفهایی داریم و چه از آن حیث که در نزد حق تعالی چه جایگاه روحانی ای داریم و سوماً در هنگام مناجات ما نباید و البته نمیتوانیم که از خدا چیزی بخواهیم و خداوند به آن گوش بدهد و از آن تاثیر بگیرد و به آن عمل کند چرا که ما نمیتوانیم در تصمیم و اراده ی او تاثیر بگذاریم؛ در واقع رابطه ی ما با خداوند رابطه ی علت و معلولی نیست بلکه رابطه ی ما با خداوند رابطه ی معنایی است. برای اینکه مطلب واضح شود مثالی میاورم؛ بین روشن شدن چراغ و فشار دادن کلید رابطه ی علیت حاکم است، یعنی علت روشن شدن چراغ، فشردن کلید آن است، اما فرض بفرمائید یک نفر که از قوانین راهنمایی رانندگی اطلاعی ندارد شاهد آن باشد که اتومبیل ها به محض اینکه چراغ قرمز میشود میایستند و به محض اینکه چراغ سبز میشود حرکت میکنند، او پیش خود اگر قائل به آن باشد که همه ی روابط بر طبق قانون علیت است باید حکم کند که علت ایستادن اتومبیل ها قرمز بودن چراغ است، حال آنکه چنین نیست، بلکه علت ایستادن اتومبیل ها فشار دادن ترمز اتومبیل است و بین چراغ قرمز و ایستادن اتومبیل ها رابطه ی معنایی برقرار است، یعنی راننده آگاه است که بنا به قوانین قراردادی به محض دیدن چراغ قرمز باید بایستد و البته او مخیر است که چنین هم نکند. رابطه ی ما با خداوند نیز از همین سنخ است. پس بنابراین ما در هنگام دعا از خداوند نمیخواهیم که فلان کار را برای ما انجام دهد، بلکه ما از خدا میخواهیم که بر طبق معیشت و خواست خودش آنچه را که صلاح میداند واقع شود ولو آنکه خواست من با خواست او در تغایر و در تضاد باشد و خواست او علی الاظاهر به منفعت من نباشد.
اما دعا نه فقط همه ی این است که ذکر آن رفت، بلکه دعا در وجهی دیگر منبعی است برای اتصال ما به امر قدسی. – ناگفته پیداست که در اینجا “ما” هم میتواند من باشد که اشاره به رابطه ی فردی من با باری دارد، هم میتواند ما باشد که امری جمعی و اجتماعی است و هم میتواند دیگری ای باشد که جز من و گروه و مسلک و… است. – دعا در حقیقت فرد را از فردیت و وانهادگی و پرتاب شدگی خود در این جهان میرهاند و او را متصل به وجهی دیگری میکند که دیگر او وانهاده و پرتاب شده به عالم خاک نیست که در این نگره فرد هویت دیگری کسب میکند که نه خود را تنها میبیند و هم واقف بر محدودیت های خود است و در عین حال واصل به چیزی نامحدود، و چون خود را محدود و حقیقت نامحدودی را میبیند دیگر نمیتواند که هویتی فرد محور و خود پرست داشته باشد
و حال که چنین شد، فرد میتواند به سمت نوعی از زندگی مومنانه و مسئولانه حرکت کند و در اینجاست که او میتواند وجود دیگری را به رسمیت بشناسد. جیل رابینز که از لویناس پژوهان مطرح است متاثر از وی تقریری چنین دارد که: منی که مشغول دعا هستم، همیشه پیشاپیش چیزی را مسئلت میکنم که دیگری نیز خواهان آن است؛ بنابراین در دعا به صورت بیناذهنیتی آن، هم مفر و هم مقری برای تعالی است, جایی است که از طریق آن حضور الهی در کلمه تجلی می یابد و تعمیق میشود. به این معنا در دعا به عنوان فعالیتی دینی، من به صورت من در دسترس دیگری دی میایم؛ و لذا میتوانم مسئولیت پذیر شده و به زیست جهان دیگری وارد شوم. در این مسیر جا پای دیگری در دعا تثبیت میشود. پس دعا به عنوان یک الگوی دینی اخلاقی از مسئولیت پذیری در برابر دیگری (خود-برای خود) را به ( خود- برای دیگری) تبدیل میکند؛ و اینگونه است که هویتی تحت عنوان (من – بدون – من) با بار اخلاقی دینی مسئولیت پذیری شکل میگیرد.۴
در نهایت تحلیل های پدیدارشناختی متاخر ظرایف دیگری از ماهیت پدیده دعا را آشکار میکنند، به عنوان مثال الیس بنسون و ویرزبا در این زمینه به این چند ویژگی در پدیدارشناسی دعا اشاره کرده اند: عملی شخصی و خصوصی است؛ میانجی میان بنده و خداست؛ تجربه ای بی واسطه از دریافت و برداشت از امر قدسی است؛ تجلی پدیدارشناختی نابی از خودیت قصدمندی است که فرد اجتماعی شده دارد؛ تبلور و بازتاب پدیدارشناختی امر قدسی و متعالی و امر متافیزیکی و معنوی شده در درون فردیت و ذهن و زبان و کنش فردی است.۵



یادداشت ها

۱- ناگفته پیداست که معنای قبله نیز که بدان سمت مومنین هر یک از ادیان دعا میخوانند، جنبه ی ظاهری دارد که باز توجه به خود خداست، فرضاً مسلمین به این علت به سمت کعبه نماز میگذارند که پیامبری که از طرف خداوند است آنجا را ساخته است (اشاره به حضرت ابراهیم) و همچنین به دلایل فرهنگی قوم عرب که در آن زمان کعبه بت خانه ای بود که عبادتگاه ایشان در زمان جاهلیت بود. والا همینکه قبله ی مسلمین از سمت مسجد الاقصی به سمت کعبه تغییر کرد – که آن مکان نیز اورشلیم است که زادگاه و محل ظهور بسیاری از انبیای بنی اسرائیل و حضرت مسیح است – نشان از آن دارد که مسئله ی قبله تنها به این دلیل است که حق به وسیله ی اولیای خود در آنجا ظهور کرده است. به همین جهت هم هست که بهائیان قبله یشان به سمت رمس حضرت بهالله است چنانچه موجود است که حضرت اعلی هم در کتاب بیانمی فرمایند: «انما القبله من یظهره الله» یعنی قبله بیان من یظهره الله است، «حتی ینقلب تنقلب»، هر جا برود جهت قبله هم به جهت سیر و سفر او تغییر می کند و علت این مسئله هم نه هیکل جسمانی حضرت بهالله بلکه مراد از این است که حق در او ظاهر شد، از همین روی شاید بهتر باشد از این جهت فرقی قائل بود بین میرزاحسینعلی نوری که منظور از آن هیکل جسمانی است که در این مقام در ادعیه های متعدد خود را بنده ی خدا و یا حتی پسر بنده ی خدا میخواند و خود را در برابر ذات باری هیچ میشمارد، با بهالله که همان من یظهرالله است بود و از همین روی هم هست که بهائیان در هنگام نماز میگویند ای رب وجهت وجهی علیک.

۲- در این نوشتار مناجات و دعا را به یک معنا به کار برده ایم حال آنکه از نظر لغوی مناجات کردن به معنای راز دل به کس یا چیزی گفتن است چنانچه ثنایی میفرماید ” گهی با می گسارم انده خویش / گهی با جام باشم در مناجات” و دعا به معنای خاص آن به معنای طلب حاجت کردن یا طلب برکت کردن و یا استغاثه کردن از خداست، چنانچه حافظ شیراز میفرماید حافظ مراد می طلبد از ره دعا یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن “ و به همین معنا لفظ دعا دقیق تر از لفظ مناجات است.

۳- به جهت اینکه در اینجا بحث تاریخی نمیکنیم و نگارنده فکر میکند که در زمان حال جوامع و یا افراد چند خداباور ( پلی تئیسم ) دیگر محل اعراب و توجهی نیست پس یگانه پرستی را در پیش فرض خود میگیرد.

۴- برگرفته از مقاله از سید محمود نجاتی حسینی تحت عنوان نسبت (خود- دیگری) در گفتمان دعای شیعی

۵- لیس بنسون و ویرزبا، ۲۰۰۵: ۳۰-۱۲

Comments are closed.