·دیدگاهها برای تکثرگرایی دینی و گفت و گوی بین ادیان بسته هستند
تکثرگرایی دینی و گفت و گوی بین ادیان
اى پسران إنسان! دین الله و مذهب الله إز براى حفظ و اتحاد و اتفاق و محبت و ألفت عالم است، او را سبب و علت نفاق و اختلاف و ضغینه و بغضاء منمایید – بهاءالله
کاویان صادق زاده میلانی
مقدمه
یکی از چالشهای بزرگ امروز بشر مساله بنیادگرایی دینی و فقدان همزیستی مسالمت آمیز و گفت و گوی بین ادیان است. در شرایطی که در برخی از نقاط دنیا وضعیت بحرانی و خشونت بار دیگرستیزی به شدت در جریان است و گروههایی مانند داعش به راحتی باورمندان به مذاهب و ادیان دیگر خود را با بوق و کرنا و در ملاء عام گردن می زنند و در مورد تجاوز به زنان و دختران آنان فتوا صادر می کنند. در امریکا در واکنش به سیل احتمالی پناهجویان عرب و متواری از داعش و پیرو حملات پاریس موج اسلام ستیزی و ضد عرب به جریان می افتد و از سوی بنیادگرایان دینی تغذیه می شود. در ایران خودمان نیز شاهد سی و شش سال سرکوب دگراندیش غیرمسلمان و مذاهب سنی و حتی روشنفکران دینی توسط افراطیون دینی بوده ایم. پرسشی که در این راستا مطرح می شود این است که ریشه این بنیادگرایی دینی در کجاست و بستر آن از کجا آبیاری می شود؟
بنیادگرایی بنابر سایت ویکیپدیای فارسی عبارت است از «…بطور جوهری به معنای محور قرار دادن مفاهیم حداکثری دین و یا یک ایدئولوژی در تمام شؤون اندیشه و سبک زندگی است. در مطالعه همسنجشی ادیان، منظور از بنیادگرایی چندین برداشت متفاوت از تفکر و عمل دینی است، از طریق تفسیر تحتالفظی متون دینی همانند انجیل یاقرآن و همینطور گاهی نهضتهای ضدمدرنیست در ادیان گوناگون میباشد.
بنیادگرایی یک پدیده تاریخی است، که صفت بارز آن مقاوت بر سر اصول در قلب فرهنگ است، حتی در جایی که ممکن است فرهنگ به ظاهر تحت تأثیر دین پیروان آن فرهنگ باشد. این اصطلاح همچنین میتواند به طور خاص به این باور شخص اطلاق شود که فهم او از متون دین، علیرغم هر امر دیگر و ادعاهای دانشمندان در مورد تناقضات احتمالی، بدون اشتباه و در طول تاریخ همواره درست بودهاست. در اندیشه بنیاد گرایی این خطر وجود دارد که فرد بخواهد اندیشه خود را (چه دینی و چه غیر دینی) به دیگران تحمیل کند؛ اما از متن و جوهر بنیاد گرایی به خودی خود چنین تحمیلی بیرون نمیآید و میتواند اجمالاً با احترام به دیگران همراه گردد.» {برگرفته ۹ دی ۱۳۹۴}
تعریف بالا کاستی های خاص خود را دارد ولی نقطه مناسبی برای آغاز بحث است. متخصصان علوم اجتماعی چهار خط فکری را در تعریف بنیادگرایی ارائه کرده اند:
الف. مصونیت مطلق متون دینی از خطا
ب. فراتاریخی بودن متون دینی
پ. برتری قانون دینی و شرع بر قوانین عرفی
ت. باورمندی به اسطوره پیدایش یعنی عجین بودن قدرت سیاسی در امت
با توجه به موارد بالا می توان دریافت که باورمند به بنیادگرایی معتقد به یک سیستم دینی است که “حقیقت و عصاره مطلب” را در مورد انسان و خدا بیان می دارد و بقیه راهها به سوی حقیقت را به غیرحقیقت و ناصواب می بیند. این چهارچوب فکری تعلیم می دهد که فقط و فقط یک سیستم خاص انحصاری دینی که در طول تاریخ تغییر نایافته است تنها راه نجات بشر است.
آسیب شناسی بنیادگرایی
چند حکم پیرو این چهار اصل به راحتی مشاهده می شود:
یکم. عدم مدارا. افراد باورمند به حقیقت انحصاری که خداوند عالم به ایشان عطاء داشته مشخصا تمایلی به تعامل و مشارکت و رشد و راهیابی به سوی حق ندارند و تحمل باورهای دیگران نیز البته برای ایشان دشوار است. این عدم مدارا توجیه روانی خشونت و آزار احتمالی دیگراندیش که یا دشمن یا کافر یا ملحد یا مرتد خوانده می شود نیز خواهد شد.
دوم. افراطی گرایی. تقلید کورکورانه از یک رهبر در یک سیستم بسته دینی موجب افزایش گرایشهای افراطی در جامعه می شود.
سوم. فراروایت (توهم) آزار دینی . مشخصا گروههای دینی بنیادگرا (برای نمونه مسیحیان تبشیری در امریکا) معتقد به این هستند که توسط نیروهایی در رسانه ها، دولت و دانشگاهها تحت آزار و اذیت قرار می گیرند. البته واقعیت این است که بسیاری از ابزارهای قدرت در امریکا در دست مسیحیان تبشیری است ولی این دوگانگی مفرط بین نیروهای الهی و شیطانی هر نوع برخورد با بیرون را به صورت ایذا و اذیت می نماید. برای نمونه اگر دولت در مورد وضعیت مالیاتی یک کلیسا یا جامعه مسیحی سوال کند این جزوی از فراروایت آزار مسیحیان دیده می شود.
چهارم. برخورد تهاجمی و خشونت امیز . با توجه با بینش بالا و نگرش معطوف به دوگانگی مذاهب و ادیان بنیادگرا به راحتی به خشونت رو می آورند و حذف فیزیکی رقیب میتواند در دستور عملکرد اجتماعی قرار گیرد. در کشوری مثل امریکا که قوانین محکمی بر کشور حاکم هستند این نوع اقدامهای خشونت بار به ندرت اتفاق می افتند ولی هر از گاهی دیده می شود. در کشوری مثل ایران که دولت گرایش بنیادگرایی دارد و بنیادگرایان در دولت و سیاستگذاری سهم دارند البته خشونت علیه دگراندیش نادر نیست.
نظر جان هیکس در مورد تکثرگرایی دینی و آموزه های بهایی
در مهمترین و آخرین اثر خود جان هیکس پژوهشگر حوزه دین و نظریه پرداز تکثرگرایی دینی و گفت و گوی بین مذاهب در مورد آموزه های بهایی در گفتمان دینی چنین می آورد:
«واضح ترین ترین آموزه دینی پیرامون تکثرگرایی به عنوان حقیقت دینی از سرزمینی که نه شرقی و نه غربی است بر می خیزد، یعنی ایران. اینجا بود که پیامبر ایرانی قرن نوزده میلادی بهاءالله، آموخت که حقیقت نهایی الهی خود فراتر از درک مردمان است ولی انسان به مظاهری از آن حقیقت که توسط پدیدآورندگان ادیان در ابعاد تاریخی و فرهنگی به تصویر کشیده شده، پاسخ داده است. دین بهایی که او پدید آورد امروزه می کوشد که این پیام را در کشورهای مختلف جهان عرضه کند.» (بُعد پنجم: جستاری در عوالم روحانی ص ۸۵)
البته هیکس با عطف به مطالعات خود در الهیات بهایی انگشت بر نکته مهمی می گذارد. نظریه مظهریت که بهاءالله در کتاب ایقان به طور منظم و منسجمی ارائه می کند وحدتی بین ادیان برقرار می کند و ظهور ادیان را در چهارچوب تاریخی، اجتماعی و فرهنگی قرار می دهد.
ولی گفتمان بین دینی که بهاءالله ترسیم می کند علاوه بر جنبه الهیات بهایی که مد نظر هیکس است آموزه های عملی و راهکارهای موثری برای این گفت و شنود بین ادیان دارد که در زیر به یک فقره آن اشادره می کنم:
«الیوم دین الله و مذهب الله آنکه مذاهب مختلفه و سبل متعدده را سبب و علت بغضاء ننمایند. این اصول و قوانین و راههای محکم متین از مطلع واحد ظاهر و از مَشرق واحد مُشرق. و این اختلافات نظر به مصالح وقت و زمان و قرون و اعصار بوده.» (لوح شیخ ص ۱۰)
و علاوه بر اهمیت گفت و شنود مسالمت آمیز و مملو از محبت با همه ابناء بشر بهاءالله یکی از وظایف بهاییان را ایجاد محبت و عشق و دوستی بین مردم دنیا و به خصوص دوری از دشمنی و عناد دینی می داند:
«ای اهل بهاء کمر همت را محکم نمایید که شاید جدال و نزاع مذهبی از بین اهل عالم مرتفع شود و محو گردد…ضغینه و بغضای مذهبی نارسیت عالم سوز و اطفاء آن بسیار صعب. » (لوح شیخ ۱۱)