جمهوری اسلامی و اقلیت ها – قسمت اول

gbhgjg

مجتبی واحدی _

تا چند دهه قبل، عمده اختلاف میان علمای طراز اول شیعه چیزی جز  تفاوت دیدگاه  آنها پیرامون شکیات نماز، اصول طهارت و احکام عبادی را در بر نمی گرفت. در آن زمان اغلب قریب به اتفاق روحانیون شیعه ،دخالت در سیاست را قبیح می شمردند ،از کفار اعلام برائت می کردند و مهم ترین توصیه آنان به پیروان خویش رعایت حقوق الهی و حق الناس بود. آنها در خصوص اغلب مبانی اجتماعی و اقتصادی ،اتفاق نظر داشتند و مجموعه احکام و مبانی مورد اجماع را  “تنها مذهب موجب رستگاری “معرفی می کردند.  در آن شرایط  اقلیت های دینی و مذهبی با آرامش در کنار اکثریت” شیعه شناسنامه ای” زندگی می کردند اما  دفاع یک مسلمان شیعه از حقوق اقلیت های مذهبی در این حد که برای اقلیت ها حقوقی مساوی شیعیان قائل باشد کار ساده ای نبود.  در آن زمان ،مبلغان شیعی   به  این آیه قرآن  استناد می کردند که “و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه -هر کس دینی غیر از اسلام برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد” . با تفسیری که آنان از این آیه ارائه می کردند همه  غیر مسلمانان ،کافر تلقی می شدند که هر نوع پیوند خانوادگی با آنان غیر مجاز بود و روابط اقتصادی نیز محدودیت هایی  داشت. البته نیاز به یاد آوری نیست که اسلام مورد نظر آنان نیز تنها مذهب شیعه را شامل می شد که آن را “حقه “می نامیدند تا ناحق بودن سایر تفاسیر و نحله های اسلامی را ثابت کنند. اما با پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی ،شرایط کاملا تغییر کرد. هنوز سال اول حاکمیت ولی فقیه به پایان نرسیده بود که چند تن از روحانیون طراز اول شیعه  ازجمله آیت اله سید حسن قمی در مشهد و آیت اله سید صادق روحانی در قم به دلیل غیر اسلامی دانستن برخی اقدامات حکومت ،به حصر رسمی خانگی رفتند. آیت اله گلپایگانی هم اگر چه به حصر نرفت اما مکاتباتی  با آیت اله خمینی انجام داد تا غیر اسلامی بودن برخی مصوبات مجلس شورای اسلامی را به رخ رهبر جمهوری اسلامی بکشد.  یکی دیگر از مراجع تقلید شیعه یعنی آیت اله شریعتمداری با محدودیت ها و فشارهای فراوان مواجه شد زیرا در کنار مخالفت های مذهبی ، با برخی اقدامات سیاسی ولی فقیه نیز مخالفت می کرد. این رویه در تمام سال های پس از انقلاب ادامه داشته است.

اما اکنون در نیمه دوم از دهه چهارم استقرار  جمهوری اسلامی ،شرایط به مراتب پیچیده تر است. امروز رهبر جمهوری اسلامی بسیاری از روحانیون بلند مرتبه شیعه را مروج  تشیع لندنی می نامد تا بر عدم حقانیت آنها پافشاری کند. در مقابل ،بسیاری از روحانیونی که سال ها با جمهوری اسلامی همکاری کرده اند اقدامات سید علی خامنه ای را خلاف شرع آشکار می دانند و  ادعا می کنند رفتار حکومتی ولی فقیه در تضاد با توصیه های حکومتی امام اول شیعیان است. بنا ندارم با ذکر این تقابل ها ،در خصوص حقانیت یک گروه و انحراف گروه دیگر یا اعوجاج هر دو گروه سخن بگویم.  بلکه مقصود از این اشاره ،یک نتیجه گیری است. اکنون با آسودگی می توان “خود حق بینی”روحانیون شیعه و”باطل پنداری ” پیروان سایر مذاهب و حتی اقشار غیر مذهبی را زیر سوال برد.  به عنوان یک شیعه که به ائمه دوازده گانه عشق می ورزم مایل به طرح یک سوال هستم: کسانی  که به پیروی ازروحانیون شیعه ، تنها راه رستگاری را تشیع و قرائت شیعی از اسلام می دانند   و آن را منحصر و غیر قابل انعطاف می پندارند کدام قرائت را مدنظر  دارند ؟ نگاه آیت اله خمینی یا سید علی خامنه ای ؟ آیت اله منتظری یا مصباح یزدی و احمد جنتی ؟ در احکام عبادی و اجتماعی ،تفسیر رسمی حکومت را موجب رستگاری در دنیا و آخرت می دانند یا نگاه سید صادق شیرازی  و برخی روحانیون سنتی دیگر را ؟

واضح تر بگویم. اگر قرار است  کسانی متعصبانه ،هر مکتب ،مذهب و مسلکی جز تشیع را ناحق بدانند  و از  رفتار تبعیض آمیز نسبت پیروان آن مذاهب  حمایت یا در خوش بینانه ترین حالت در برابر سکوت اختیار کنند کدام قرائت شیعه  مدنظر آنهاست ؟امروز متاسفانه نحله های گوناگون فکری که  علیرغم برخی انتقادات از حاکمیت به قول خود از اصل نظام حمایت می کنند  به راحتی تضییع حقوق بهائیان و سایر اقلیت های فکری و عقیدتی را تماشا می کنند و دم بر نمی آورند. این در حالی است که رهبر جمهوری اسلامی و پیروان او ،در ِاظهار  نظر های علنی ،همین گروه از حامیان جمهوری اسلامی را منحرف و در برخی زمینه ها خطرناک تر از همه دشمنان اسلام و تشیع می دانند.  این گروه ،خود را مدافع حقوق بشر می نامد اما ظاهرا در منحصر دانستن “بشرِ صاحب حقوق”تفاوت چندانی با جمهوری اسلامی ندارد. در یک کلام ، تعدادی از  گروههای پیرو مکتب شیعه  ،هر  یک  خود را بر حق و گروههای  دیگر را در بسیاری از عرصه ها ناحق می داند  اما  همه آنها در یک موضوع همکاری نانوشته دارند و  محرومیت گروهی از انسان های ایرانی،  آنان را نگران نمی سازد حتی  با توجیهات  انحصار طلبانه مذهبی ، در برابر تضییع حقوق غیر هم کیشان خویش سکوت می کنند .

گروهی که روزی اکثریت جامعه ایران بودند  اکنون خود به اقلیت هایی تجزیه و هر یک دیگران  را ناحق می داند . پس اگر لختی بیندیشند شاید نگاه آنان نسبت به گروههای دیگر که آنان هم  از اقلیت های متنوع هستند تغییر کند.  در قسمت دوم این مقاله ،رفتار دو جناح حکومتی جمهوری اسلامی با اقلیت ها را با توصیه های مکتوب اسلامی ،مقایسه خواهم کرد.

One Comment

  1. مشکل خود اسلام عزیز هست اسلام جهاد داره اگر زمانی برسه که فقط دو نفر در روی زمین باشند باز اون دو نفر باید با هم جهاد کنند دینی که جهاد دارد شمشیر دارد اخوند دارد دین اسایش نیست دین درگیری هست