گزارش حقوق بشری سایت نگاه هفته ۷ فروردین ۱۳۹۵

Atena-Faraghdani-saham-news1

آتنا فرقدانى همچنان در بلاتکلیفى است

 

 امروز پنجشنبه ۵ فروردین ١٣٩۵ وضعیت پرونده اتنا فرقدانى همچنان در بلاتکلیفى است. بنابه گزارش سایت خبری نگاه ، دادگاه تجدید نظر اتنا فرقدانى که چندین ماه است در شعبه قاضى پور عرب تشکیل شده ،و هنوز نتیجه آن مشخص نشده است.

 

 یک منبع إگاه در این رابطه اعلام کرد، تا زمانى که دادگاه تجدید نظر آتنا فرقدانى انجام نشود وى نمى تواند درخواست مرخصى وَیَا آزادى مشروط بدهد. وى إظهار داشت، پرونده آتنا را معلق نگهداشته اند، تا از این وضعیت بیرون نیاید پرونده به دیوان عالى کشور هم فرستاده نخواهد شد.

 

گفتنى است، با مرخصی زندانی سیاسی آتنا فرقدانی در ایام نوروز مخالفت شده است.علیرغم پیگیریهای خانواده آتنا فرقدانی و وکیل وی آقای محمد مقیمی با مرخصی این زندانی سیاسی در ایام نوروز مخالفت شد و به وی اجازه داده نشد که در سال تحویل و شروع سال جدید همراه با خانواده اش باشد.

 

 لازم به ذکر است، آتنا فرقدانی فارغ التحصیل رشتهٔ نقاشی از دانشگاه الزهرا است. وی که با معدل کل ۱۹٫۷۸ و رتبه برتر کل دانشگاه الزهرا در مقطع کارشناسی در رشتهٔ هنر از دانشجویان نخبه و استعدادهای درخشان این دانشگاه بود، به خاطر کشیدن طرحی از نمایندگان مجلس از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد منع گردید. آتنا علاوه بر فعالیتهای هنری در انجمن حمایت از کودکان کار به کودکان نقاشی نیز درس می‌داد.

 

 A1EC7CA7-295B-4162-97E3-DE411EFA85B2_mw1024_s_n

ماموریت احمد شهید برای یک سال دیگر تمدید شد

 

شورای حقوق بشر سازمان ملل برای ششمین سال پیاپی احمد شهید را برای بررسی وضعیت حقوق بشر ایران مامور کرد. رای گیری شورای حقوق‌بشر در آخرین ساعت‌های چهارشنبه شب به وقت ژنو سوئیس برگزار شد و ۲۰ رای موافق در مقابل ۱۵ رای مخالف و ۱۱ رای ممتنع منجر به تمدید ماموریت احمد‌شهید برای یکسال دیگر شد.

 

این اولین جلسه برای تمدید ماموریت آقای شهید بعد از توافق هسته ای کشورهای پنج بعلاوه یک با رژیم ایران است. رژیم ایران تلاش زیادی کرد تا بتواند مانع تمدید ماموریت آقای شهید شود اما در نهایت نتوانست.

 

در جلسه چهارشنبه شب، ونزوئلا، چین و روسیه از جمله کشورهایی بودند که خواستار پایان ماموریت احمد شهید شدند. نمایندگان این کشورها در سخنانی به دلایل مخالفت خود اشاره کردند و در نهایت خواستار رای منفی به تمدید ماموریت احمد شهید شدند.

 

با اینحال برخی کشورهای غربی همچون بریتانیا خواستار ادامه ماموریت احمد شهید شدند. آنها گفتند هنوز وضعیت حقوق بشر در ایران مناسب نیست.

 

نماینده جمهوری جهل و جنایت  هم پیش از رای گیری سخنرانی کرد و گفت که برگزاری دو انتخابات مجلس و خبرگان در ایران نشانه آزادی است.

 

احمد شهید در حالی گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران شد که پیش از آن در دو مقطع بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ وزیر خارجه مالدیو بود. این سیاستمدار و دیپلمات، از فعالان امور حقوق بشر و دمکراسی اهل مالدیو است.

 

وی دکترای روابط بین‌الملل خود را از دانشگاه کوئینزلند استرالیا دریافت کرده است.

 

احمد شهید از سال ۲۰۱۱ به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران انتخاب شد اما از همان ابتدا با مانع بزرگی روبرو شد. رژیم ایران اجازه به او برای حضور در ایران را نداد.

 

ماموریت او در حالی آغاز شد که تنها دو سال از وقایع سال ۸۸ می گذشت و هنوز صدها فعال سیاسی و مدنی بعد از اعتراض ها به آن انتخابات زندانی بودند.

 

از همان ابتدا مقام های قضایی ایران علیه احمد شهید و گزارش او موضع گرفتند. حتی برخی مقام های قضایی ایران به او توهین کردند و گفتند او ابزار گروه های اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی شده است.

 

رژیم ایران هنوز اجازه حضور احمد شهید را در ایران نمی دهد. آقای شهید در حال حاضر از طریق مصاحبه یا ملاقات حضوری با قربانیان نقض حقوق بشر ایران در خارج از کشور گزارش خود را تنظیم می کند.

 

 در اولین جلسه شورای حقوق بشر، جمهوری جهل وجنایت حاکم بر ایران تلاش زیادی کرد تا با عدم تمدید ماموریت احمد شهید، به ماموریت او پایان دهد.ولی موفق نشد

 

تنها ده روز پیش، احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در مورد ایران در حاشیه سی و یکمین اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو  گزارش جدید خود از وضعیت حقوق بشر در ایران را با خبرنگاران در میان گذاشت.

به گفته آقای شهید، در سال ۲۰۱۴-۲۰۱۵ شانزده نفر نوجوان در ایران اعدام شده اند که بیشترین میزان در ۵ سال گذشته است.

او گفت با وجود این تلاش ها آمار اعدام نوجوانان نه تنها کاهش پیدا نکرده که طی دو سال گذشته افزایش داشته است.

گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران از دولت ایران خواست سریعا و بدون شرط مجازات به اعدام نوجوانان خاتمه دهد.

او گفت: “نیاز فوری به اصلاحات اساسی در نظام دادرسی قضایی این کشور” وجود دارد که می تواند به “بهبود قابل توجه وضعیت حقوق بشر” در ایران منجر شود..

 

احمد شهید گفت که “به طور مرتب و نگران کننده ای” گزارش هایی از زندان انفرادی طولانی مدت، شکنجه ، اعتراف زیر شکنجه و عدم دسترسی به وکیل دریافت می کند؛اقداماتی که قوانین جاری ایران را نقض می کند.

به گفته گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، “صدها ایرانی از جمله روزنامه نگاران، فعالان رسانه ای مدافعان حقوق بشر و اپوزیسیون در زندان های ایران هستند.”

او اشاره کرد که به طور مشخص ۴۷ روزنامه‌نگار و بلاگر در ایران زندانی‌اند.

احمد شهید در گزارش خود نگرانی شدید از رفتار دولت ایران با جامعه بهاییان این کشور را اعلام کرد و از سیاست های ستیزه جویانه ای که ایران برای هدف قراردادن بهاییان، به حاشیه راندن آنها و تبعیض و آزار اذیت آنها بوجود آمده و آنها را از حقوق اولیه زندگی محروم می کند انتقاد کرد.

 

 

 

نامه خانم زبیده حاجی  زاده همسر زندانی سیاس بهنام ابراهیم  زاده در اعتراض به فشارها و تهدیدات از سوی حکومت جمهورى اسلامى حاکم بر ایران:

 

من زبیده حاجی زاده همسر زندانی سیاسی در بند بهنام ابراهیم زاده می باشم قبل از هر چیزآغاز سال نو را با امید آزادی تمامی زندانیان سیاسی در بند به مردم ایران تبریک می گویم . در روزهای پایان سال، من و فرزندم نیما در حالی تهران را به مقصد کردستان شهرستان اشنویه برای تعطیلات عید ترک کردیم که متاسفانه تلاشها و پیگیریهای ما برای گرفتن مرخصی برای همسر زندانی ام بهنام به سرانجام نرسید و دستگاه قضایی با وجود نامه وکیل و پزشکان بیمارستان محک مبنی بر بیماری فرزندم نیما و اینکه بهنام باید در کنار فرزند بیمارش باشد مانع مرخصی وی شدند .آنها پرونده قطور پزشکی فرزندم نیما ، نامه و تاکید پزشکان بیمارستان فوق تخصصی محک را نادیده گرفتند و راضی به این نشدند که یک پدر زندانی در کنار فرزند بیمارش باشد .مخالفت دستگاه قضا با مرخصی بهنام آن هم در آستانه سال نو و پرونده سازی مضحک و مجدد و محکومیت نزدیک به ۸ سال حبس ناعادلانه برای وی به اتهام ارتباط با رسانه ها و دکتر احمد شهید و درج بیانیه و مطالب کارگری و حقوق بشری از داخل زندان نشان از این دارد که دستگاه قضایی از تحقق عدالت عاجز است. مسئولان قضایی و امنیتی همواره در طول این سالها به شیوه های مختلف از جمله تحت عنوان بازرسی یورش به منزل ما و مورد بازرسی قرار دادن و بردن وسایل وسایل شخصی ما مانند لپ تاپ فرزند بیمارم که علیرغم گذشت مدت بسیار طولانی هنوز به ما بازنگردانده نشده است و از این طریق ما را مورد اذیت و آزار قرار داده اند .اکنون امیدها در کشور من برای پیشرفت در زمینه حقوق بشر و تحقق عدالت بسیار کم رنگ شده است . دستگاه قضایی و دادستان تهران در چند ماه اخیر هر چند شرط تهیه و تاکید نامه پزشکان بیمارستان محک را برای دادن مرخصی برای بهنام اعلام کرده بودند اما با این حال با بهانه های واهی و بی اساس با وجود تایید و تاکید نامه پزشکان بیمارستان محک مبنی بر اینکه بهنام باید در کنار فرزند بیمارش باشد ، بعد از اینکه روزها من و فرزند بیمارم را در پیچ و خم های راهروهای دادستانی و پزشک قانونی و بیمارستانهای تهران دواندند و پاسکاری کردند با درخواست مرخصی بهنام مخالفت کردند . آنها برنتابیدن که پدری که ۷ بهار و عید است که در زندان بسر می برد در کنار فرزند بیمارش باشد شاید اگر بهنام هم همچون بسیاری از خود مسئولان و آقازاده ها مرتکب اختلاس و دزدی و غرق در فساد شده بود راحت تر با مرخصی ایشان موافقت می کردند.دستگاه قضایی و امنیتی باید بخوبی در یابد که با تهدید و فشار و مخالفت با مرخصی زمانی و عدم رسیدگی پزشکی بهنام نه تنها نمی توانند ما را به زانو و سر تسلیم در بیارند و مرعوب کنند بلکه این فشارها موجب تقویت عزم و اراده ما خواهد شد و نهایتا در این مبارزه ما پیروز خواهیم شد .من با وجود بیماری فرزندم به همراه خانواده با عزم راسخ و قوی با تمام توان در این راه و در این مبارزه در کنار همسر زندانی ام بهنام خواهم بود . اکنون بیشتر از هر زمان به گفته بهنام پی برده ام که همیشه می گفت اگر قرار است ما را از مرخصی و رسیدگی پزشکی حق قانونی محروم کنند و هزینه بدهیم ، دستگاه قضایی ـ امنیتی باید هزینه بدهد و برایش هزینه درست کرد . مسلما دستگاه قضایی و امنیتی توان این همه اجحاف ، بی حقوقی ، تبعیض و اذیت و آزار را خواهند پرداخت و نه من و نه بهنام در این راه لحظه ای ساکت و آرام نخواهیم نشست .لازم به یادآوری است ،همسرم بهنام در ۲۲ خرداد ۸۹ به جرم دفاع از کودکان ، کارگران و فعالیتهای انسانی بازداشت و در یک دادگاهی مضحک و نمایشی و چند دقیقه ای توسط قاضی صلواتی در ابتدا به ۲۰ سال حبس و در نهایت به ۵ سال حبس تعزیری ناعادلانه محکوم گردید . بعد از حادثه حمله گارد زندان اوین به بند ۳۵۰ در ۲۸ فروردین ۹۳ به اتهام اینکه بهنام با رسانه ها و گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران آقای احمد شهید ارتباط داشته و از داخل زندان اقدام به انتشار مطالب ، بیانیه های کارگری و حقوق بشری کرده وی را به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ انتقال و به مدت ۳ ماه و اندی وی را مورد بازجویی و تحت فشار قرار دادند . در ۱۸ مرداد ۹۳ در حالیکه بهنام نسبت به ادامه انفرادی و طولانی مدت خود در بند ۲۰۹ دست به اعتصاب غذا زده بود کینه توزانه در ۲۲ مرداد ۹۳ وی را به فوق امنیتی رجایی شهر تبعید کردند .

در دی ما ۹۴ در یک دادگاه فرمایشی چند دقیقه ای بدون حضور وکیل به اتهام ارتباط با احمد شهید و درج مطالب و بیانیه های کارگری و حقوق بشری به ۹سال و نیم حبس ناعادلانه محکوم کردند که در نهایت این حکم به ۷ سال و ۱۰ ماه و ۱۵ روزقطعی گردید .این حکم یکی از آخرین نمونه های تحمل آزادی بیان از سوی دستگاه قضاییه ایران و فشار رو به فزایند آزاد اندیشان در کشور من است . بهنام در حال حاضر به خاطر انفرادیهای طولانی مدت و ضرب و شتم بازجویان و شکنجه گران وزارت اطلاعات و اینکه بارها دست به اعتصاب غذا زده است از ناحیه کلیه، درد کمر ، آرتروز گردن رنج می برد . اما مسئولان زندان و قضایی تا این لحظه اقدامی موثر برای درمان پزشکی ایشان انجام نداده اند.من از تمامی شخصیتهای سیاسی و انسان دوست ، احزاب و گروه ها و تشکل های حقوق بشری و شخصیتهای فعال در عرصه حقوق بشر می خواهم تا با درخواستهای مکتوب به عفو بین المللی و دیگر سازمانهای حقوق بشری خواهان آزادی فوری همسرم بهنام ابراهیم زاده از زندان باشند .

زبیده حاجی زاده همسر زندانی سیاسی در بند بهنام ابراهیم زاده

اشنویه بهار ۱۳۹۵

 

 

 

هشدار زندانیان سیاسى درمورد جان دو زندانى اعتصابى

 

روز ٢ فروردین ١٣٩۵جان زندانیان سیاسی در حال اعتصاب غذا فرید آزموده و ایرج حاتمی در خطر است .

بنابه گزارش سایت خبری نگاه، روز ٢ فروردین زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در مورد جان دو زندانی سیاسی فرید آزموده و ایرج حاتمی که در زندان رجایی شهر در اعتصاب غذا هستند هشدار دادند. 

گفتنى است، این دو زندانی بدنبال اعلام حمایت از احمد شهید در اسفند سال گذشته مورد تهدید رییس زندان قرار گرفته و سپس پس از یورش به بند و ضرب و شتم توسط گارد زندان به بند زندانیان عادی و خطرناک منتقل شدند، پیش از این در همین خصوص مورد تهدید رییس زندان قرار گرفته بودند.

زندانیان سیاسى زندان رجایى شهر در این مورد إظهار نگرانى کردند و اعلام داشتند، جان این دو زندانی در معرض خطر است ، آنها بدلیل عدم رسیدگی به خواسته های قانونیشان و اعتراض به برخورد غیر انسانی رئیس و گارد زندان وهمچنین انتقال به بند زندانیان عادی از تاریخ ٢٢ اسفند دست به اعتصاب غذا زدند. 

ایرج حاتمی به علت وخامت حالش از دو روز قبل تحت درمان با تزریق سرم قرار گرفته است.

زندانیان سیاسى رجایى شهر، نه به زندان نه به اعدام این انتقال غیر قانونی و وحشیانه را محکوم کرده و از همه هموطنان و مجامع بین المللی و حقوق بشری خواهان کمک برای نجات جان این زندانیان هستند.

 

 

 

 Untitled10

پیام نوروزی سعید شیرزاد  از درون زندان گوهردشت( رجایی شهر)

 

دلتنگ بوی مهربان دستهایتان حبس می کشیم

سلام بچه ها

سلامی با ٧ رنگ از سین های هفت سین، سلامی از جنس روزهای گمشده ی کودکیتان…

بچه ها می خواستم این نامه را برای یکی از دوستانم بنویسم که نامش زینب جلالیان است و داستان زندگی اش شبیه خیلی از شماهاست و فقر و محرومیتی را که در آن بزرگ شد همگی با آن بزرگ شده ایم، می خواستم برای او بنویسم که در سنین کودکی اش برای تن ندادن به ازدواج مثل خیلی از دوستان شما از خانه اش فرار کرد، ولی به جای فرار به خیابان های گرگ زده ی ستمگران به کوهستان قندیل پناه برد که هم درسش را بخواند و هم به اسارت گرگ ها تن در ندهد و امروز در پس سالها فرار اسیر دیوارهای بلند زندان ماکو شده است.

ولی از زینب می گذرم برای آنکه می دانم این روزها که حتی چشمانش به سوی ندیدن می رود، دلش هفت سین است برای شما که نوروز و امید فردایش هستید و به احترام زینب با کمی غلط املایی و انشائی و به همان زبان صحبت کرد، ساده و بدون کلمات فلسفی و به دور از شعر و نثر برای شما می نویسم.

باز هم سلام به شما آشناهای شوش و دروازه غار و پاسگاه نعمت آباد، این روزها که بوی نوروز و بهار خیابان ها را فرا گرفته است برای ما بزرگ شدگان در فقر نوروز هم روزی است مثل دیگر روزهای سال که به جای شادی، غم سفره های خالی و بوی کهنگی کیف و کتابهای پاره شده و از سال قبل برایمان به ارث رسیده و شما آنجا در میان خاک و خل های هرندی و من اینجا اسیر دیوارهای بلند گوهردشت، شما آنجا کنار تمام محرومیت ها و حقوق انسان فراموش شده و من دلتنگ بوی مهربان دستهایتان حبس می کشم.

از دلتنگی گفتم و می خواهم از خاطرات روزهایی بگویم که به وسعت خلیج و خزر ندیده یتان دلتنگ آنروزهایم. شاید برای خوانندگان این نامه که با شما غریبه هستند سوال شده که چرا به جای تبریک و شادی این روزهای بهاری از دلتنگی برایتان می نویسم؟! برای آنکه تا وقتی که کنارتان نباشند و دستان پینه بسته و کودکی گمشده یتان را از نزدیک نبینند هیچ وقت به جواب نخواهند رسید.

دلم برای خانه کودکیتان تنگ شده است، همان جا که سال ها قبل به واسطه امیر امیرقلی برایم آشنایی ابدی شد و این روزها رفیق من و معلم دیروز شما هم در اوین گرفتار است و دلتنگشم و دلتنگ قاسم ١٣ساله آنروزها که تیزی قمه اش را هنوز بر زیر گلویم احساس می کنم وقتی که خاتم مسئول مددکاری بود و شیطنت هایتان را پشت مهربانی او قایم می کردید با دلهره آمد و از قاسم گفت که با بنزین و آتش جلوی در بود و بعد هم تیزی قمه اش روی گردنم…

دلتنگ لحظه های دلهره آوری که آب جوش را بر بالای سر هنگامه همان دختر لوس ولی مهربان خانه کودک گرفتید و دلهره ای که همان لحظات ما را تا خیس کردن خود با خودبرد.

دلتنگ ساعات بعد از جشن نوروزم وقتی که نوجوانان و کودکان محل در گوشه ای از پارک الکل خورده بودند و با تگریهایشان خانه کودکرا به گند کشیدند، همان نیم وجب هایی که قدشان به یک متر هم نمی رسید جلوی خانه کودک صف کشیدید و دوستانمان را کتک زدید و ما از ترس کتک خوردن و تیزی چاقوهایتان ساعت ها خودمان را آنجا محبوس کردیم برای آنکه با بچه محل هایتان بر سرمان نریزید.

دلتنگ شیشه شکاندن ها و داد و هوارهای حسن و فحش دادن هایش و دلتنگ سالهای ٨۶ و ٨۵ و سیاوش نیم وجبی ٧-٨ ساله که با سن کمش همه را کلافه کرده بود و چند وقت پیش همان سیاوش کوچولو در درگیری با پلیس آماج چندین گلوله قرار می گیرد و حسرت نداشتن حتی شناسنامه ای که با خودش تنها حسرت بدیهی ترین حقوق یک کودک را که هویت اش است به خاک برده ،دلتنگ رفیق آنجا و روزهای نوروزتان و رفیق سالهایم، علی و دامونش هستم که برای شما هم رفیق بود به اسم دیوسالار.

دلتنگ عمو حمیدتان هستم که حتی در لباس سربازی اش هر روز ساعات پس از نگهبانی اش را با همان لباس سیاه و سفید دریایی در کنارمان بود و هیچ وقت تنهایمان نگذاشت. عمو حمید شما رفیق حمید خودم که در تمام این سالها با دغدغه ی شما لحظه به لحظه زندگیش را با شما تقسیم کرد.

دلتنگ خانم مرمر که مهربانی هایش را با همه یمان به اشتراک می گذاشت او که به قول خودتان حتی اسمش هم اسم بچه پولدارها بود و کل تهران را هم می گشتی هم نامش را پیدا نمی کردی.

دلتنگ آبجی کوچولو و مهربانتان خانم پگاه عزیز که خنده های همیشگی اش هم با شما تقسیم شده بود دلتنگ خستگی های بی حد و مرز آقا ابوالفضل که در خلوتتان و به دور از حضورش او را آقا درازه خطاب می کردید دلتنگ رفاقت صمیمیتان با آقا آشور و به خنده ایتان در کانال ترکی زدن…

دلتنگ خداحافظی و گودبای پارتی عمو فرهاد که خاطرات سالهای جوانی اش با آنجا پیوند خورده است و دلتنگ آقا پاداشی که با وجودش لحظه ای آنجا کثیف نمی ماند و دلتنگ لقمه های نان و پنیرش که 

برایمان درست می کرد.

دلتنگ پچ پچ ها و طعنه هایتان وقتی که در چشمهایمان خیره می شدید و می گفتید شما بچه پولدارها… و جمله ای که مثل پتک با تمام عقده های روزهای گمشده کودکیتان بر مغزمان تیغ می کشید و نابودمان می کرد…

دلتنگ خنده ها و باورنکردن هایتان وقتی داوطلب بودنمان را توضیح می دادیم و می گفتید دیوانه ایم چرا که برای کار کردن باید پول گرفت و امروز در این نامه می گویم که جواب همه آن ساله ها رفت و آمد به کوچه پس کوچه های آنجا را با بزرگترین پاداشها گرفیتم که ارزشش فراتر از تمامی سکه های طلاست.

وقتی که آنیتا کوچولو خودش داوطلب شده بود که مجموعه را می چرخاند و علیرغم تمام محدودیت ها و محرومیت هایی که مثل شما داشت، خبر دانشگاه رفتنش بهترین هدیه تمام آن سالها برای من و دوستانم بود، وقتی که شنیدم مرضیه با وجود تمام مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می کنید و با بافتن دستبند کمک خرج خانواده اش، پزشکی قبول شده بود و چه خبری بهتر از این برای سالها زحمت کشیدن داوطلبین آنجا…

آره بچه ها وقتی که جبار خودش داوطلب و معلم کلاس های درس جمعیت شد و شهرام از لابه لای خیابان های دودگرفته بهاران خودش و انسانیت را پیدا کرد و وقتی که سعید افیون را زیر پاهایش له کرد و به زندگی بازگشت، دستمزد تمام آن سالهای ما بوده است که از آن خوشحالیم.

دلتنگ خاله آمنه که برای همه مان دوست داشتنی تر از همه بود و عاشقانه برای تمام مهربانیهایش دوستش داریم و دلتنگ عمو محمد کچلتان که مگر می شود به دوست داشتنش حسودی نکرد.

دلتنگ عمو علی و صمیمیتش و پیرمرد غرغرو و بداخلاق ولی دوست داشتنیمان عمو خیاط، دلتنگ خاله اعظم و خاله مریم مهربونتون و دلتنگ عمو اکبر سیبیلو و همیشه اخمو و باز هم دلتنگ دو رفیق و دو همسر عمو حسین و خاله افسانه.

بچه ها با کمی غلط املایی و انشایی از دلتنگی هایم برایتان گفتم باید بگویم که برای تمامی این دلتنگی ها، حسرت فرار کردن آن روزها از دوربین عکاسی، دلتنگی هایم را چند برابر کرده است که اگر فراری نبود حداقل می شد دلم را به ن عکس ها خوش کنم و آن ها را به دیوار سلولم بزنم و غم های نشسته در چشم هایتان و شادی جشن های خانه کودکی جمعیت دفاع را در عکس هایتان بار دیگر برای خودم مرور کنم…

بچه ها این نامه را اگرچه بهانه اش نوروز بود ولی در بی ربطی تمام و سادگی جملاتش که هیچ ربطی به نوروز نداشت را با تمام دلتنگی هایش به پایان می رسانم که نوروز بدون شما برایم بی معناست و به جای خداحافظی برایتان می نویسم : تا دیدار…

سعید شیرزاد – زندانی سیاسی زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج

٢٨/اسفند/١٣٩۴

 

 

HALO

‌نامه‌ ی هالو به قاضی

     

قاضی محترم

     حبس خود را کشیدم و آزاد شدم. هرچند معلوم نیست این خلاصی از زندان تا کی پایدار بماند و کی دوباره به حبس برگردم. دوستان «هم لباس شما و همدل با من» در بازپرسی و در دادگاه به من گفته بودند: عالی پیام، یک مقام کله گنده پشت پرونده‌ی توست و دستور داده حال تو را بگیرند تا دلش خنک شود. برای همین هم شما چشم خود را بر قانون بستید و پرونده‌ای را که امر به مختومه بود باز کردید و به من حکم زندان دادید. وقتی هم که از اوین مرا به رجایی شهر آوردند، یکی از معاونین زندان، خصوصی به من گفت: دستور داده‌اند تو را به رجایی شهر بفرستند تا حالت را بگیرند. 

     علی ایحال هرچه بود گذشت. اما لازم می‌دانم مراتب سپاس خود را از شما به خاطر مسایل زیر اعلام کنم:

     ١-  خیلی ها به من لقب سوپاپ اطمینان رژیم داده بودند و می‌گفتند از خودشان است و چرا او را نمی‌گیرند و … ؟ شما مرا از همه‌ی این اتهامات تبرئه کردید.

     ٢-  یک سال فرصت کافی و بی دغدغه به من دادید تا بدون گرفتاری‌ها و کارهای روزمره و مهمانی‌ها و وقت تلف کردن‌های بیرون زندان، به کارهای تحقیقاتی نیمه کاره‌ی خودم بپردازم. هرچند به دستور مقامات زندان اجازه‌ی استفاده از کتابخانه را نداشتم، ولی بودند دوستانی که کتاب‌های مورد نیاز را برایم می‌آوردند.

     ٣-  تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصتی طلایی برای یک سال زندگی با کسانی که معلول ظلم و فقر و بی‌عدالتی جامعه‌ای هستند که شما ساخته‌اید. لمس درد کسانی که مطرود اجتماع شده‌اند، ولی حق زندگی کردن دارند. 

     ۴-  تشکر از شما به خاطر برقرار کردن ارتباط تنگاتنگ هالو با قشری از جامعه که هیچ گاه با تفکر و مطالعه انسی نداشته است و انتقال افکار و اندیشه‌ی هالویی به آن‌ها. با خبر شدنشان از این که در بیرون زندان چه می‌گذرد و چه بر سر آن‌ها آمده است و چرا آمده است. 

     ۵- تشکر از شما به خاطر ایجاد فرصتی مغتنم برای تشکیل کلاس‌های عروض و قافیه و آشنایی زندانیان با شعر و فرهنگ و ادب و از همه مهم‌تر، توان بیان درد خود به زبان شعر. حضور هالو در این زندان بیش از سی شاعر معترض تحویل شما داد. همه که اعدام نمی‌شوند. نیمی از این ها پس از سال‌ها حبس به جامعه بازمی‌گردند. کما این که در زمان محکومیت خود من، بسیاری از این هنرجو ها آزاد شدند.

     ۶- تشکر از شما به خاطر عوض کردن رنگ و مزه و احساس اشعار من، شعرهایی که در زندان سروده شد و پخش گردید را با اشعار قبلم مقایسه کنید. آیا فکر کردید با زندانی شدن هالو دهانش بسته می‌شود؟ خیر، اشعارش سیقلی شد و واقع بینانه‌تر. چون من بخشی از جامعه را که زندانیان عادی و غیر سیاسی باشند را تا به حال به این خوبی درک نکرده بودم.

     ٧- جناب آقای قاضی، در زندان شنیدم که شاعران دیگری را هم دستگیر و روانه‌ی زندان کرده‌اید. از این بابت هم از شما ممنونم. چون همان طور که زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند، زندان نیز نباید از شاعران دگر اندیش خالی بماند.

     ٨-  جناب آقای قاضی، شما همراه هالو، اشعار هالو را وارد این زندان کردید. کسی هالو را نمی‌شناخت، ولی الان که شما دارید این نامه را می‌خوانید، دفترچه دفترچه اشعار هالو دارد رونویس می‌شود و خیلی از آن‌ها را از بر شده‌اند. باز اشتباه کردید.

     ٩-  آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نامشان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آن‌ها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود. 

     خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید. حتا عدم استفاده از باشگاه و کتابخانه و سالن سینما و بخش فرهنگی و مرخصی و عفو عمومی و عفو مشروط و راه براه محرومیت از ملاقات حضوری و این‌ها هم حالم را نگرفت. دمم گرم. نوروز باستانی بر شما هم مبارک.

     از چنین فرصتی که ساخته‌ای

     من که بردم، ولی تو باخته‌ای

     من اگر پیرم و به زنجیرم

     تو شدی خط خطی و من شیرم

     از قضا یا قدر هر آن چه که بود

     تو ضرر کرده ای و هالو سود

     جان من مثل دفعه‌ی ماضی

     باز هم اشتباه کن قاضی

     باز هم جان استر و یابو

     حال گیری کنید از هالو

                                             محمدرضا عالی پیام

(هالو)

 

 

 11068896756_71160a2734_b

متن پیام سید هاشم خواستار نماینده معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان با تلویزیون رهایی به مناسبت عید نوروز ١٣٩۵به تاریخ ٢٩ اسفند١٣٩۴

 

با درود به ملت قهرمان ایران،در ایام عید سئوالی از فرهنگیان ایران دارم.چرا با تمام منابع زیر زمینی و رو زمینی که کشور ما دارد و استخراج میشود مردم ایران و از انجمله فرهنگیان کشور فقیر ومفلوک هستند؟ایا در نقشه ی جغرافیای کره ی زمین کشوری وجود دارد که ازادی و دموکراسی داشته باشد و پیشرفت نکرده باشد؟ایا کشوری به جز ایران وجود دارد که معلمانش را به جرم حق خواهی زندان کرده باشد؟دوستان و شبکه های زیادی ضمن تبریک سال نو از حقیر می خواهند که سال نو را به خوانندگان و ملت شریف ایران تبریک بگویم.ایا با زندان بودن تعداد زیادی از معلمان عزیز قلب انسان یارا میدهد که عید را تبریک و جشن بگیرد؟اگرچه تعدادی از معلمان همچون اقای محمد امین اگوشی بعد از ۸سال (همسر و دخترش را در طول زندان از دست داد.) و اقای عبد الرضا قنبری بعد از شش سال و اقای علی اکبر باغانی بعد از یکسال ازاد شدند و علی اکبر باغانی  برای یک سال به تبعید به زابل فرستاده شد.، اماتعداد زیادی از همکاران همچون اقای رسول بداقی که بعد از شش سال حبس بدون یک روز مرخصی در حالیکه نزدیک یکسال در سلول انفرادی بوده مجددا به ۳ سال زندان در دادگاه بدوی و تجدید نظر محکوم شده و اقای اسماعیل عبدی دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران (تهران)به هنگام رفتن به کانادا و شرکت در Ei(اموزش بین الملل که ایران عضو ان است.)پاسپورتش توقیف و زمانیکه حهت گرفتن پاسپورت مراجعه میکند دستگیر و در دادگاه بدوی به شش سال حبس محکوم شده و حاضر نمیشوندایشان را با وثیقه ازاد کنند.و اقای محمود بهشتی لنگرودی سخنگوی کانون صنفی ایران که قبلا به ۵سال حبس محکوم و اکنون در داخل زندان نیز مجددا محاکمه و به ۵ سال حبس محکوم میشود. و اقای مهدی فراحی شاندیز کماکان زندان میباشد. البته اقای عبد الفتاح سلطانی و کیل افتخاری معلمان نیز بعد از گذراندن ۵سال حبس هنوز زندان میباشند.و اقای مهدی بهلولی و محمد رضا نیک نژاد نیز در دادگاه بدوی به ۵ سال حبس محکوم شده اند. اینجانب تنها با حفظ سنت های نیاکان ، ایام عید را در تمام دید و بازدیدها به یاداوری مظلومیت همکاران زندانی سپری خواهم کرد و یاد ونام و راهشان را گرامی خواهم داشت.به امید رسیدن به ازادی و دموکراسی و رعایت حقوق بشر. ادرس سایت www.aftab-chorasan.blogspot.de

سید هاشم خواستار نماینده ی معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان

 

 

 

 

 

اسامى جمعى از زندانیان سیاسى که به مرخصى اعزام شدند

 

در آستانه نوروز جمعی از زندانیان سیاسی و عقیدتی محبوس در زندان اوین به مرخصی اعزام شدند ؛ کیوان مهرگان روزنامه نگار و مستند ساز دربند, مصطفی عزیزی کارگردان و تهیه کننده سینما , امیرنوذر نوری پور شاعر و هنرمند , هادی حیدری روزنامه نگار و کاتونیست روزنامه شهروند , علیرضا هاشمی معلم  دربند و دبیر کل سازمان معلمان ایران , محمود بهشتی لنگرودی معلم و سخنگوی پیشین کانون صنفی معلمان, میثم محمدی از کارمندان بنیاد شهید , بهزاد فروزش از فعالین جنبش سبز , مسعود طالبی از فعالین فیس بوکی , امیر گلستانی از فعالین فیسبوکی و مصطفی تاجزاده معاونت پیشین امنیتی وزارت کشور در دوران اصلاحات. این در حالیست که بسیاری از زندان سیاسی محبوس در زندان اوین هنوز از مرخصی محروم هستند و از نظر قانون زندانهای ایران مستحق مرخصی و دیدار با خانواده در فضای خارج زندان هستند.

 

 

 

 1243212_10202071828017683_1725602048_o

سال ١٣٩۵ را به سال اگاهی بخشی و همبستگی تبدیل کنیم

 

عید فرخنده ی باستانی را شاد باش می گویم

 

این عید فرخنده ی باستانی که پیوند دهنده ی همه ی ما که ان را جشن می گیرم ،با گذشته ،تاریخ،تمدن و نیاکان خود است را به شما شاد باش می گویم.می دانم وضعیت کنونی ما ،مناسب با فرهنگ و خرد تاریخی ما ایرانیان نیست ،بلکه ، نتیجه ی بی خردی خود ما، در دیروز است.امروز حکومتی بر ما مسلط است که با خرد تاریخی ما در ستیز است و به همین دلیل، پایه ی حکمرانی اش را بر زور و سرنیزه گذاشته است.امروز بیشینه ی مردم ایران ناراضی هستند اما فقط به این دلیل که از نیروی سازمان یافته ی ملی،دموکرات و مستقل بهره مند نیستند، از هر اقدام رهایی بخش محروم و نا توان هستند. به نا گزیر از ستم خامنه ای و یاران و متحدانش ، به کسان دیگری پناه می برند که اگر چه،با بخش هایی از خواسته های مردم همدلی نشان می دهند اما به هیچ وجه، رهایی بخش نبوده و خواهان حفظ فرهنگ و ایدئولوژی خرد ستیز و واپس گرای حاکم هستند.

 

از این رو است که من همه ی نیروهای دموکراسی خواه و ملی را به یگانه رمز پیروزی و راه رهایی، یعنی امر اگاهی بخشی مضمونی و همبستگی برای تشکیل نیرویی کارساز و شایسته برای تحقق خواسته های ایرانیان خرد ورز از هر قوم یا حزب و گروه ، دعوت می کنم.

 

سال ١٣٩۵ خورشیدی را باید سال اگاهی بخشی به توده ها و همبستگی، حول خواسته های ملی بدانیم. باید در سال ١٣٩۵ ، بیش از پیش تلاش خود را بر این قرار دهیم که توده ها بیش از گذشته با حقوق اساسی خود اشنا شده و بیش از این اجازه ندهند، حکومت متکی یر عوامفریبی و ستمگری، حقوق انها را زیر پا بگذارد.نا اگاهی نسبت به حقوق اساسی و چگونگی دستیابی به ان،از مهم ترین ضعف های بخش های بزرگی از مردم ما و بلکه نخبگان ، در شرایط کنونی است.

 

همچنین با توجه به تشکیل کمپین معیشت(فریاد گرسنگان)، همت خود را بر همبستگی جنبش های اجتماعی در جهت اعاده ی حقوق گرسنگان و مزدبگیران ، قرار خواهیم داد.

 

بنابر این، اگاهی بخشی و همبستگی را دو وظیفه ی خطیر ازادیخواهان و مبارزان راه ازادی می دانم و امید فراوان دارم در سال پیش رو،با تقویت این دو عنصر اساسی در راه رهایی مردم ایران از چنگال فقر، ستم و واپس گرایی ، با سرعت بیشتر به هدف نهایی نزدیک شویم.

 

حشمت اله طبرزدی-دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران و سخنگوی همبستگی و کمپین معیشت(فریاد گرسنگان).

 

نوروز ١٣٩۵ خورشیدی

 

 

 

 

 

محمد سعید حسین زاده موحد

٢٩ اسفند ١٣٩۴

در دوران مرخصى درمان

به نام خداوند مهر و راستی

 

اول از همه وظیفه خود میدانم که از تمامی نزدیکان , دوستان , همراهان , و آن تعداد از مقامات و مسئولینی که دراین یک سال و نیم به هر نحوی مرا حمایت کردند تا قادر باشم مقابل ظلم ایستادگی کنم , صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و فرا رسیدن نوروز را به شما تبریک بگویم ؛ که به تنهایی هرگز قادر نبودم این فشارها و آزارهای جسمی و روحی را تحمل کنم . امیدوارم که در آینده نزدیک روزی برسد که دیگر هیچ انسانی بخاطر فعالیتهای خیریه , مدنی و فرهنگی و یا به خاطر اعتقاداتش بازخواست شود . از یک اندیشه که آید از درون صد جهان گردد به یک دم سرنگون متاسفانه برخی عوامل سعی در بازگرداندن من به زندان دارند , آنهم در شرایطی که بعلت آسیب دیدگیها و بیماریهایم خصوصا مشکلات تنفسی , قلبی و آسیبهای روماتیسمی , مفصلی لازم است هر چه سریعتر بستری شده و تحت درمان و عمل جراحی قرار گیرم . بدانید که (( هر خونی , خونخواهی دارد و هر حقی حق خواهی )). خانمان سوز بود آتش آهی , گاهی ناله ای میشکند پشت سپاهی گاهی  

محمد سعید حسین زاده موحد     

٢٩ اسفند ١٣٩۴

 

 

 

 

جعفرگنجى از زندان، اوین آزاد شد

 

روز٢٩ اسفند ١٣٩۴جعفر گنجی از هواداران نهضت آزادی با اتمام دوران حبس چهار ساله از زندان اوین آزاد شد.

 

بنابه گزارش سایت خبری نگاه ، جعفر گنجی از هواداران نهضت آزادی با اتمام دوران حبس چهار ساله از زندان اوین آزاد شد. گفتنى است، جعفر گنجی با حکم قاضی صلواتی به تحمل پنج سال حبس تعزیری محکوم شد.،وى علاقه‌مند به نهضت آزادی ایران که به حکم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و به اتهامهایی نظیر اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت با تشکیل و راه اندازی گروه [مطالعه] ‌تاریخ، حضور در تجمعات [غیر قانونی] و فعالیت تبلیغی علیه نظام به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است.

 

جعفر گنجی که مشغول به کار طراحی و گرافیک در تهران است، ۲۵ بهمن ماه سال گذشته بازداشت شد و ۶۲ روز را در زندان اوین گذراند.

 

 

 

 

امیرنوذرنورى پور به مرخصى اعزام شد

 

روز ٢٩ اسفند ١٣٩۴امیر نوذر نوری پور محبوس عقیدتی -سیاسی بند هفت اوین به مرخصی آمد.

 

گفتنى است، امیر نوذر نوری پور, که پیشتر به دلیل توهین به رهبری به ده سال زندان محکوم شده بودو پس از گذشت ٢ سال از زندان خود و اعتراض به حکم خودشامل عفو قرا گرفته بود.هفته گذشته توسط ماموران امنیتی به, بند ٢ الف انتقال پیدا می کند و با درخواست همکاری با ماموران امنیتی مواجه می شود که امیر نوذرنوری پور درخواست آنها را رد می کند .پس از رد قبول همکاری وی به زندان اوین برگشت داده میشود و حکم عفو وی نیز لغو شده است .

 

امیر نوذر نوری پور تنها بخاطر سی و دوبیت شعر درصفحه فیسبوکش توسط قاضی مقیسه به دلیل توهین به رهبری به حکم ١٠ سال زندان محکوم شده بود.

 

 

 

 

محمود بهشتی به مرخصی اعزام شد

 

روز ٢٩ اسفند ١٣٩۴ محمود بهشتى فعال فرهنگى و سخنگوى پیشین کانون صنفى معلمان ایران به مرخصى امد.

بنابه گزارش سایت خبری نگاه ، محمود بهشتى به مرخصى اعزام شد.

گفتنى است،محمود بهشتی‌ لنگرودی، فعال فرهنگی‌ و سخنگوی پیشین کانون صنفی معلمان ایران، حکم محکومیت ۵ سال (علاوه بر۴ سال حبس تعلیقی پیشین) زندان خود را که از سوی قاضی صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، صادر شده بود دریافت کرد.

محمود بهشتی‌ لنگرودی، که با قید وثیقه صد و پنجاه میلیون تومانی آزاد شده بود و چندی است که به صفوف بازنشستگان آموزش وپرورش ملحق گردیده، خبر وصول این حکم را چنین اعلام کرده: دیروز آقای صلواتی (رئیس شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب تهران) حکمم را به من ابلاغ کرد. چهارسال زندان به اتهام اجتماع وتبانی علیه امنیت ملی، یک سال زندان به اتهام تبلیغ علیه نظام؛ با احتساب چهار سال حبس تعلیقی جمعا می شود ۹ سال زندان، به همین راحتی.»

پیش از این نیز صفحه فیسبوک کانون صنفی معلمان ایران، تاریخ خبر احضار بهشتی لنگرودی را به اطلاع اعضای این کانون رسانده بود: “محمود بهشتی لنگرودی به دادگاه انقلاب فراخوانده شد. براساس احضاریه ای که از سوی شعبه ی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی (قاضی صلواتی ) ارسال گردید وی باید ساعت ۱۰ صبح روز ۲۱ اردیبهشت به این شعبه مراجعه نماید.”

خاطرنشان می شود، در سال های اخیر  به خصوص بعد از حوادث  انتخابات ۸۸ فشار براعضای کانون صنفی معلمان ایران افزایش یافته است.

٢٩ اسفند ١٣٩۴ یک روز مانده به رسیدن سال جدید

 

 

 

مسعود-چوب-دار 

مسعود عرب چوبدار زندانی سیاسی زندان گوهردشت( رجایی شهر کرج )

 

چندمین سال است که در حبس به سر می برم؟

حس و حالی نسبت به عید باستانی نوروز ندارم و فقط از روی تقویم می دانم که سال جدید رسیده، به هر حال باید تبریک گفت، تبریک به آرتین کوچولوی عزیزم فرزند فرید آزموده دوست و رفیق همیشگی که در حال حاضر در بندهای عادی و ماخوف زندان گوهردشت در اعتصاب به سر می برد و تبریک به فرید که نشکست در مقابل سلول انفرادی، بازجویی، شکنجه و ایستاده تا از آرتین فریدی دیگر بسازد و فریدها تکثیر می شوند تا ایران عزیزمان تنها نماند.

تبریک به خانواده ایرج حاتمی دوست شجاع خود که او هم در اعتصاب غذا در بندهای مخوف در بدترین شرایط برای احیای حق خود ایستاده و عیدی این رژیم ظلم به خانواده ایرج زجر و عذاب مضاعف برای پدر یک خانواده بود.

تبریک به امیر امیرقلی دوست قهرمان که با شنیدن خبر حکم صادر شده از سوی بیدادگاه انقلاب برای او و محکوم کردن امیر به ٢١ سال حبس قلب ما دوستان امیر را به درد آورد و تبریک به تو که پا را فراتر از وطن خود گذاشتی و در هر جای این دنیا که ظلمی به مظلومی دیدی مشت خود را گره زدی و فریاد آزادی و آزادگی را سر دادی. و امیر جان خوب بودن هزیته دارد باز هم تبریک به تو که پیروزی در یک قدمی تو است. تبریک به تمام دوستان در بندم و خانواده های آنها و در سال نو یادی از بزرگ مردان این مرز و بوم می کنم که برای ایران عزیزمان شجاعانه جنگیدند و مظلونانه توسط ظالمان جمهوری اسلامی به دارآویخته شدند.

و تبریک می گویم به مادرم، مادر دل نگران، مادر بی خبر از فرزند، مادری که پس از ماه ها اجازه ۵ دقیقه صحبت تلفنی با فرزند خود را پیدا کرد که آن هم توسط عوانل حفاظت اطلاعات زندان گوهردشت از آن محروم شد. 

عیدی این مادر و فرزند شد تشکیل پرونده جدید به اتهام توهین به رهبری و درگیری با ماموران دولت، حکم و حبس دیگر و تمدید چند سال دیگر این دوری فرزند و تنها عشق زندگیش یعنی مادرش.

و درخواستی دارم از شما مردم عزیز که اگر مادرم را دیدید بگویید که همین است کمی دیگر تحمل کند پیروزی پاداش صبر و استقامت ماست بزودی.

تبریک به خلق شجاع ایران همیشه شاد، پیروز و سربلند باشید برادر و فرزند کوچک شما تا آخرین نفس ایستاده و من قطره ای هستم در دریای بی کران عزم و اراده فرزندان میهنم که برای آزادی ایران از هر آنچه داشتند دل کندند و گذشتند تا مردانه بایستند و امروز به من و تمام هم وطنانم درس آزادگی بدهند و تبریک به خانواده های شهدای زندانی غلام رضا خسروی، محسن دگمه چی، متصور رادپور، شاهرخ زمانی، ستار بهشتی، افشین اسانلو…

مسعود عرب چوبدار زندانی سیاسی زندان گوهردشت( رجایی شهر کرج )

 

Comments are closed.