مجتبی واحدی:
پس از رسوایی برنامه تلویزیونی اکسیر ، دست اندرکاران سیمای جمهوری اسلامی برای توجیه ماجرا ،رسوایی جدیدی آفریدند. آنها نمایشی از پشت پرده ماجرا پخش کردند که در صحت آن تردید اساسی وجود دارد. اما حتی به فرض صحت ، دلیل دیگری بر ضدیت دستگاههای حکومتی با اقشار ضعیف جامعه است. بگذارید این پرسش را مطرح کنم : “اگر بازتاب وسیع و موج سراسری محکومیت ، در شبکه های مجازی به راه نمی افتاد آیا باز هم مسئولان سیمای جمهوری اسلامی ،پشت مرده مورد ادعای خود از برنامه مزبور را به نمایش می گذاشتند ؟” قطعا پاسخ به این پرسش منفی است. در آن صورت، “جمشید ” در میان اعضای خانواده ،همسایگان ، بستگان و هر کس که برنامه را دیده ،تحقیر می شد. ضمن آنکه عبارات به کار رفته در “دیالوگ حسنی – جمشید” به خودی خود ،تحقیر کننده و مروج بی ادبی و بی شخصیتی بود. معتقدم هر دو مورد ،نقض آشکار حقوق اولیه انسان ها بود. چه تحقیر جمشید به صورت خاص چه مبتنی نمودن اساس یک برنامه بر تحقیر یک انسان برای خنداندن عده ای دیگر. البته در صورت صحت “پشت پرده ” نکته ظاهرا جانبی در این نمایش وجود دارد : “مسابقاتی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود تماما ساختگی و فریب کارانه است “.
اما آیا فرزاد حسنی و تهیه کنندگان برنامه ،تنها متهمان این نقض رسمی حقوق انسان ایرانی هستند ؟ آیا تماشاچیانی که همراه با تحقیر جمشید -چه نمایشی چه واقعی- از ته دل می خندیدند و مجری بی شخصیت برنامه را تشویق می کردند در این زمینه تقصیری ندارند ؟
هشتم اردیبهشت سال گذشته ،مقاله ای با عنوان “جمهوری اخلاق کُش ،جمهور بی اخلاق “نوشتم که در بخشی از آن آمده بود :” اگر خوب به اطراف خود بنگریم هر یک قادر خواهیم بود دهها نمونه از بی اخلاقی ها بیابیم که قطعاً همواره در میان ایرانیان وجود داشته اما رفتار ضد اخلاقی سران جمهوری اسلامی و ترویج بی اخلاقی در رسانه های پر مخاطب حکومتی بر حجم آن افزوده و روز به روز بر گستره آن اضافه می شود. مهم ترین پیامد اخلاق کُشی در جمهوری اسلامی آن بوده که اکنون بسیاری از بی اخلاقی ها به موضوعی عادی در میان مردم و مسئولان تبدیل شده است . امروزه دروغ گویی ، فخر فروشی ، دزدی های کلان، بخل و حسادت ، توطئه علیه دوست و فامیل، رقابت ناسالم با نزدیک ترین افراد، پیمان شکنی ،تحقیر دیگران و سایر مظاهر بی اخلاقی ،موجب شرمندگی و انزوای کسی در حوزه جغرافیایی اشغال شده توسط جمهوری اسلامی نمی شود و همین امر احساس امنیت برای سران جمهوری اسلامی به ارمغان آورده است. آنها مطمئن هستند جامعه ای که فساد و تباهی در آن عادی شود امن ترین مکان برای مدیران فاسد و بی اخلاق است. بزرگترین خیانت جمهوری اسلامی ، کشتن اخلاق در میان جمهور مردم بوده که متاسفانه روز به روز بر تعداد ” اخلاق مرده ها ” افزوده می گردد و ” قومی که گشت فاقد اخلاق ، مردنی است “.
اکنون با هم به استودیوی ضبط برنامه اکسیر برویم. یک مجری لوس و بی شخصیت بر اساس طرحی از پیش تعیین شده یا به زعم خود با بداهه گویی ،یک کارگر ساده را به تمسخر می گیرد و او را به خاطر نیازمندی مالی ، تحقیر می کند. یقین دارم تعدادی از تماشاگران برنامه ، در شرایط مالی مشابه جمشید بودند و این امکان وجود داشت که هر یک از آنان در جایگاهی بایستد که آن روز جمشید ایستاده بود. اما همان کسانی که خودشان “جمشید ” هستند آن روز به همراه فرزاد حسنی به جمشید و در واقع به خود خندیدند تا به دست خود “بشر ایرانی ” را تحقیر کرده باشند. تماشاگران برنامه از اقشار متفاوت جامعه ایران بودند اما حتی یک نفر از آنها برای اعتراض به این نقض آشکار حقوق ایرانیان ،واکنش نشان نداد . سهل است !با تحقیرکننده ، همراهی کردند.
مبلغان مذهبی در ایران ،درجات مختلفی از امر به معروف و نهی از منکر تعریف می کنند که آسان ترین آنها ،روی بر گرداندن از انسان متخلف است. گروه زیادی از هموطنان پس از برنامه اخیر اکسیر ،مجری بی شخصیت برنامه را دیده اند. به نظر شما چند نفر از آنان ،به او اعتراض کردند و چند نفر حتی در حد “روی بر گرداندن ” ،تنفر خود از تحقیر انسان ها را به نمایش گذاشتند ؟ از این به بعد کسانی که در مراسم مختلف با مجری خود خواه و بی هویت برنامه اکسیر مواجه می شوند با او چگونه برخورد خواهند کرد؟
انقلاب اسلامی ایران با ادعای توسعه کرامت انسانی ،هزینه های فراوان مالی و جانی بر ایران و ایرانیان تحمیل کرد اما ثمره آن ،جامعه ای است که در آن ، مردم ساعت ها در هوای سرد یا گرم ، سرپا می ایستند تا اعدام یک قربانی را به تماشا بنشینند. در جامعه ای که اکثریت قاطع آحاد آن در فضای جمهوری اسلامی رشد کرده اند دروغ و دورویی بیش از اغلب جوامع بشری رایج است. در همین جامعه ، تسلیم در برابر قدرتمندان و ثروتمندان ،نوعی ارزش است. آنچه در برنامه اکسیر اتفاق افتاد نه اولین مورد از لذت خواهی بخشی از جامعه به قیمت تحقیر بخشی دیگر جامعه است و نه آخرین نمونه خواهد بود . اما در این سوژه نیز ،غیرت نمایی در فضاهای مجازی ، غوغا می کند . محکوم کردن عوامل و رسانه های حکومتی به خاطر نقش غیر قابل انکار آنها در تحقیر “انسان “ها کاری لازم است اما قطعا کافی نیست. اکنون که حساسیت عمومی نسبت به رفتار سیمای جمهوری اسلامی و روش های غیر اخلاقی آن به اوج رسیده ، خوب است از فرصت استفاده کنیم و همراه با محکومیت ” جمهوری اخلاق کُش” ، تلنگری هم به خودمان بزنیم که بخشی از “جمهور بی اخلاق “هستیم. باور کنیم اگر بی اخلاقی در جامعه نهادینه نشده بود فرزاد حسنی و فرزاد حسنی ها تا این حد در تحقیر دیگران ،گستاخ نمی شدند. یقینا سران نظام جمهوری اسلامی ،تداوم بی اخلاقی ها را به نفع خویش و موجب تثبیت حکومت خود می دانند . پس نباید از آنان انتظار داشت که برای توقف “اخلاق کُشی ” در ایران، کاری بکنند. اما کسانی که از نهادینه شدن “حق کشی “به ویژه به خاطر ترویج بی اخلاقی در جامعه نگرانند باید با کنار گذاردن رودربایستی ها ،نبرد با بی اخلاقی را از خود و اطراف خویش آغاز کنند. در آن صورت می توان به توقف بسیاری از حق کشی ها و نیز ایستادگی عمومی در برابر تضییع حقوق انسان ها امیدوار بود.