پیام علی اکبر نیکبخت به مردم جهان
مردم ایران!
فعالان حقوق بشر!
آزادی خواهان جهان!
ساعتی پیش با خبر شدم دامادم اصغر خلیلی در فرودگاه اصفهان در حالی که تصمیم داشت به محل کارش در بهرگان برود توسط اطلاعات بازداشت شده است و متاسفانه به مقر اطلاعات اصفهان واقع در هشت بهشت منتقل شده است.یقین دارم این دستگیری در ارتباط با کمک آقای خلیلی به اینجانب و خانواده ام بوده است چرا که ایشان هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشته است.
اینجانب ضمن درخواست یاری از همه هموطنان آزاده خطاب به عناصر خودسر و مزدور که در این دستگیری نقش داشته اند اعلام میکنم اگر ایشان تا پایان وقت اداری امروز آزاد نشود کفن پوشیده و جلوی اداره اطلاعات حاضر و تا حصول آزادی تحصن خواهم کرد
علی اکبر نیکبخت
مورخ٢٣اردى بهشت ١٣٩۵
عدم حضور جعفرعظیم زاده درملاقات هفتگی
روز چهارشنبه ٢٢ اردی بهشت ماه طبق روال هر هفته نوبت ملاقات هفتگی کابینی جعفر عظیم زاده با خانواده اش بوده است.اما وی به خانواده اش خبر داد که به دلیل پائین آمدن فشار خون، بیحالی و ضعف شدید جسمانی پس از ١٣ روز اعتصاب خوراک نمیتواند مسیر طولانی تا محل ملاقات را طی کرده ودر آنجا حاضر شود در نتیجه ازبستگانش خواست که به ملاقاتش نیایند.لازم بذکر است که مسیر طولانی و سر بالایی بند زندان تا محل ملاقات از پلکان بسیار زیادی میگذرد که جعفر عظیم زاده بدلیل ناتوانی جسمی دیگر قادر نیست این مسیر را طی کند. ملغی کردن لحظات اندک زمان ملاقاتی که جعفرعظیم زاده ،یک هفته در بدترین شرایط موجود، مشتاقانه منتظردیدار با عزیزانش بود، حکایت از رو به وخامت نهادن وضعیت جسمانی این کارگر معترض و مقاوم دارد.از آنجائیکه جعفر عظیم زاده بمنظور جلوگیری از بروز نگرانی در همسر و فرزندان و بستگان و دوستانش همواره در طی اینمدت میزان وخامت روز افزون جسمی اش را بگونه ای پنهان میکرد و در مقابل اصرار دیگران برای بیان وضعیت جسمی اش با جملاتی از قبیل “مشکلی نیست” یا ” لطفا نپرسید” مصمم بودن روی خواسته خودرا با پاسخی کوتاه برای عبور از آن میداد ، در نتیجه حذف ملاقات از طرف ایشان و درخواست از همسر و فرزندانش برای ناتوانی از دیداربا آنها، باعث نگرانی و دغدغه بسیار شده است.اتحادیه آزاد کارگران ایران با آغاز شروع بحران سلامت جسمی جعفر عظیم زاده وبا هشدار به ادامه این وضعیت ، مسئولیت بروز هرگونه عواقب ناگوارو غیر قابل پیش بینی را بعهده مسئولین قوه قضائیه میداند.اتحادیه آزاد کارگران ایران-بیست و دوم اردیببهشت ١٣٩۵
عدم درمان زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر
روز پنجشنبه ٢٣ اردى بهشت ١٣٩۵ زندان رجایی شهر از درمان محروم هستندو ازار واذیت زندانیان سیاسی همچنان در این زندان ادامه دارد.
بنابه گزارش سایت خبرى نگاه، تعدادی از زندانیان توسط مدیریت زندان از درمان محروم هستند ؛از جمله زندانیان مذکور رمضان کمال احمد ؛ رسول حردانی؛سید محمدابراهیمی و زندانیانى که نامشان محفوظ است.
گفتنى است، بر اثر جلو گیری از درمان ودر ادامه شکنجه و ازار زندانیان در چند سال اخیر شاهرخ زمانی و منصور راد پور و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی و عقیدتی جان خود را از دست دادند .
کیوان مهرگان از زندان اوین آزاد شد
روز چهارشنبه ٢٢ اردى بهشت ماه ١٣٩۵کیوان مهرگان، روزنامهنگار و مستندساز نیز برای اجرای یک سال حبس تعزیری خود بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است.
بنابه گزارش سایت خبرى نگاه، کیوان مهرگان روزنامه نگار امروز ٢٢ اردى بهشت ماه از زندان آزاد شد.
گفتنى است، مهرگان در سال ۱۳۹۰ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیتهای مطبوعاتی، سیاسی، فرهنگی و مجازی محکوم شده بود.
این روزنامهنگار در سال ۸۸ نیز بازداشت و پس از دو ماه با قرار وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شده بوده بود.
کیوان مهرگان همچنین در زمستان ۹۱ در جریان بازداشت تعدادی از روزنامهنگاران دستگیر و پس از نزدیک به یک ماه آزاد شد.
شکوفه آذر در مراسم مصطفى کرم بیگى
برای تو می سرایم ای دیار با شکوه ، فراموش شده ترین مسلخ کفتارهای پیر ….
ذره ذره خاکت را بو می کشم ،نه بوسه باران می کنم …
ای یگانه ترین خاک ،ای دشت شقایق و لاله و سرو …
طراوت عطر اگین ات بوی دلاوران سرزمینم …..
عطر دلاویز ایستاده مردن را هنوز در مشامم تازه می کند….
با انکه گزمه بی شرم ، اهریمن پلید بر خاک خاوران ، از پی هم دمادم پاس میدهد ، لیکن دریغ و درد !!!دستان ناشناسی هر شب ، بر گورهای تازه گل سرخ می نهد ….
در تو چه دیده اند ای خاک پر شکوه که هر بارقلب نجیبت را اماج می کنند ….؟؟!!
امروز در پس دیوارهای بی انتها مرغ دلم عجیب پر می کشد سوی تو ای دشت عاشقان ….دردا که اهریمن پلید میخواهد که فراموش شوی از قلب ها و یادها …..
اما چه سود ….
دیدی ای خاک سترون غمین پر افتخار ؟؟؟
دیدی دشمن چه دشمنست ؟؟
هر شب ستاره ای به اسمان می کشند و باز !!!
این اسمحان پر ستاره غرق ستاره هاست ؟؟!!
کشتند تا که عشق بی یار و یادگار بماند در انتظار ….
کشتند تا امید بمیرد در این دیار ….
کشتند تا که ازادی به سوگ نشیند مسیح وار …
کشتند بی شمار …..
اینک ماییم و چشم تر ، ماییم استوار با قامتی خسته ولی امیدوار……
اما چه باک در قلب هایمان ، در چشم هایمان ، در دستهایمان …جوانه میزند هر دم شکوفه و یاس و اقاقیا ….
ما رنج میبریم ..، ما درد می کشیم ،اری ما گریه میکنیم
!!!!؟؟؟و جاودانه ترین سرودهای جهان را در گوش یکدگر در این شب سیاه عاشقانه زمزمه می کنیم ….
مباد انکه به انچه هست خو کنیم و مثل شاعران فقط خیال ارزو کنیم …..
در این هجوم سرمای استخوان شکن …..
بیا بیا که به تن شعله شستشو کنیم ……
اگرچه بسته بال ما ….؟؟؟!!!نمرده شور و حال ما…
بیا بیا که با سر بریده گفتگو کنیم….
اینجا نهال عشق و ارزو کاشته ایم ما،
از نردبان خشم و غرقاب اشک هابر اسمان …..
درد و فریاد های بی صدا یک افق انگاشته ایم ما ….
بگذار تا شهیدان شیدای این دیار شب را سحر کنند….
نامه حمایت از زندانیان در اعتصاب توسط زندانیان سیاسی رجایی شهر
به همبندان عزیزمان جعفر عظیم زاده، اسماعیل عبدی
دوستان! همبندان عزیز!
ما زندانیان سیاسی در زندان رجایی شهر، به اعتراض شما و بیانیه ای که به مناسبت اول مه منتشر کردید، ارج میگذاریم و از آن پشتیبانی میکنیم. شما براستی از حق ما زندانیان سیاسی و حق ما کارگران و ما مردم دفاع میکنید. اعتراض شما به فقر، دستمزدها و حقوقهای زیر خط فقر و بی تامینی، اعتراض شما به امنیتی کردن هر اعتراضی علیه این وضعیت تحت عنوان “اخلال در امنیت ملی” و برابر شدن آن با زندان، اعتراض همه ما کارگران و ما مردم است. ازجمله ما زندانیان سیاسی که امضا کننده این نامه هستیم تحت اتهاماتی از همین دست حکم زندان گرفته و بهترین سالهای زندگی مان را داریم در زندان میگذرانیم.
خوشحالیم که تشکلهای مختلف کارگری و معلمان و بسیاری از همکارانمان به این اعتراض پیوسته اند. این حمایت ها نشان میدهد که ما بسیاریم.
اما اعتصاب غذای شما که از دهم اردیبهشت واردش شده اید، بشدت ما رانگران وضعیت جسمی و سلامتی شما کرده است. ما وضعیت شما را متوجه هستیم. چه بسا بارها خودمان بخاطر اینکه صدایمان را به بیرون برسانیم ناگزیر شده ایم، با دست بردن به اعتصاب غذا فریادمان را بلند کنیم. اما نیرویی که همیشه به ما قدرت داده است، اتحاد و همبستگی هم طبقه ای هایمان و مردم معترض با خواستهای برحق ما بوده است.
دوستان اعتراض شما شنیده شد. صدای آن نه فقط در ایران بلکه در آنسوی مرزها انعکاس یافت. با اتکا به این حمایت ها و پشتیبانی ها از شما میخواهیم که هر چه زودتر به اعتصاب غذایتان خاتمه دهید. بگذارید تا در کنار یکدیگر و با نیرویی قویتر خواستهایمان را پیگیر شویم و به جلو بریم. از اعتصاب غذای آقای محمود بهشتی نیز خبر داریم و سخنمان خطاب به ایشان نیز هست. و میخواهیم که در کنار ما باشد و به اعتصاب غذایشان خاتمه دهد.
به امید آزادی همه کارگران زندانی، معلمان زندانی و تمامی زندانیان سیاسی
تمامی احکام زندان تحت عنوان “اخلال در امنیت ملی” باید لغو شود
سهیل بابادی، محمد جراحی، بهنام ابراهیم زاده، زانیار مرادی،رمضان احمد کمال،احمد کریمی، مهدی عظیمی، ابراهیم فیروزی، یاسر حمیدی شهرابی، حسین کاکاوند، حمید نوروزی، حسین غلامی آذر
جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر
٢١ اردیبهشت ٩۵، ١٠ مه
۲۰۱۶
اعزام بهشتی لنگرودی از بیمارستان به مرخصی
روز چهارشنبه ٢٢ اردى بهشت محمود بهشتی لنگرودی، سخنگوى کانون معلم پس از ۲۲ روز اعتصاب خوراک خشک، امروز از بیمارستان مرخص و به خانه بازگشت.
بنابه گزارش سایت خبرى نگاه، محمود بهشتی لنگرودی، پس از ۲۲ روز اعتصاب غذای خشک، امروز از بیمارستان ترخیص و به خانه بازگشت.
گفتنى است،محمودبهشتی لنگرودی سخنگوی پیشین کانون صنفی معلمان که در اعتراض به اجرای حکم ۹ سال حبس، در دادگاهی غیرعلنی و بدون حضورهیات منصفه، پس از انجام یک اعتصاب خوراک ۲۱ روزه نیز به مرخصی آمده بود و روز پنج شنبه ۲۴ دی ماه سال گذشته، با درخواست تمدید مرخصی وی از سوی مسئولین زندان مخالفت شد و مجددن به اوین بازگشته بود روز چهارشنبه٢٢اردى بهشت ماه پس از ٢٢ دو روز اعتصاب از بیمارستان به منزل بازگشت.
وى بیش از دو سال پیش از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به زندان محکوم شد.
میثاق یزدان نژاد از زندان آزاد شد
روز چهارشنبه٢١ اردیبهشت ماه ١٣٩۵ زندانی سیاسی میثاق یزدان پناه دانشجوی زندانی از زندان سمنان آزاد شد.
بنابه گزارش سایت خبرى نگاه، میثاق یزدان پناه با شکست شدن حکمش۱۳سال حبس از زندان سمنان آزاد شد.
یک منبع آگاه اعلام کرد، “میثاق در نتیجه پذیرش اعاده دادرسی و بررسی مجدد پرونده و با تقلیل حکم در نهمین سال از حبسش آزاد شد”.
گفتنى است، میثاق یزدان نژاد، نوزده شهریور ۱۳۸۶ بازداشت و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۱۳ سال زندان محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز از سوی شعبه ۳۶ تایید شد.
اتهام او شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق عنوان شده بود.
اعاده دادرسی او در حالی پذیرفته شد و حکم صادره از سوی شعبه ۱۴ دیوان عالی کشور نقض شد که بیش از هشت سال از زندانی شدن وی می گذشت.
میثاق یزدان نژاد چهارم آبان ماه سال ۹۴ از سالن ۱۲ زندان رجایی شهر به بند دو-الف سپاه منتقل شد و همچنان در این بند نگهداری می شد.
میثاق یزداننژاد دانشجوی زندانی در نهمین سال حبس به زندان سمنان تبعید شد. این زندانی سیاسی دهم اسفند ماه سال گذشته از زندان اوین منتقل شد و دوازدهم اسفند ماه طی یک ملاقات کابینی با خانوادهاش دیدار کرد.
طناب های دار مرا دریابید
شانزده سال قبل هنگامی که در انفرادی بودم بعد از چند ماه بازجویی و انفرادی یک روز از بازجوی پرونده ام پرسیدم من که کاری نکردم تا کی باید در انفرادی باشم، کی آزاد می شوم، با خنده ای گفت اگر بچه خوب و حرف گوش کنی باشی پرونده ات مشکلی ندارد و زود آزاد می شوی. گذشت… در هنگامی که به دادگاه می رفتم از کسانی که همراه من در ماشین بودند پرسیدم چرا اینقدر دیر مرا به دادگاه آوردید؟ همگی خندیدند یک سال، یک ساعت پارک رفتن حاجی است. متوجه نشدم، در دادگاه از قاضی پرسیدم کی آزاد می شوم؟ نگاهی به من کرد و گفت نمی گذارم بیشتر از۵ سال در زندان بمانی.
در بازداشتگاه ٢٠٩ یک روز صبح مرا به یکی از سلول های بازجویی که مسئول قضایی جعفری در آن بود بردند. درست ساعت ٩ صبح بود یک پرونده ٢٠ صفحه ای به من داد و گفت بخوان و امضاء کن. با خوشحالی مشغول خواندن آن شدم صفحات را که می خواندم هیچ کدام از بندهای آن ارتباطی به من نداشت ضمنا نام یک وکیل هم در آن قید شده بود که من هیچ وقت او را ندیده بودم و در آخر حکم اعدام برای من صادر شده بود. به آقای جعفری گفتم این پرونده اصلا به من ربطی ندارد او گفت امضاء کن من عجله دارم ربط دارد یا ندارد را کسی دیگر تشخیص می دهد. چون اولین بار بود که با چنین صحنه ای مواجه می شدم و واژه اعدام برای من قابل حضم نبود بی اختیار امضاء کردم.
مدتی بعد آنقدر تحت فشار روحی و روانی بودم که آرزوی اعدام شدن داشتم و می گفتم کی آن روز فرا می رسد خدایا. تا اینکه ۵ سال به همین منوال با درد و رنج های فراوان برای خود و خانواده ام گذشت. یک روز عصر مرا صدا زدند که بازجویت آمده، رفتم، مرا همراه چند زندانی دیگر که پایند و دستبند زده بودند به انفرادی ٢٠۴ اوین منتقل کردند. در راه متوجه شدم آنها را برای اعدام کردن می برند و تا می توانستم به آنها دلداری می دادم غافل از اینکه خودم هم چنین سرنوشتی دارم تا اینکه در ٢٠۴ که رسیده بودیم از یکی از ماموران به نام کولیوند پرسیدم چرا مرا به اینجا آوردید به من گفته اند بازجویت آمده، بدون کوچکترین مکثی به من گفت برو داخل سلول تو هم برای اعدام آمده ای. با شنیدن این جمله ناخودآگاه زانوهایم سست شد و پشتم لرزید. تقریبا چند دقیقه ای مات و مبهوت بودم و بعد از آن راستش ساعت ها بی اختیار برای همسر و دو فرزند دلبندم اشک می ریختم که چگونه آنها را تنها بگذارم. ساعتها بر این شیوه گذشت که توصیفش به هیچ وجه امکان پذیر نیست. بگذریم به قرآنی که در سلول بود پناه بردم و با خواندن قرآن اندکی آرام شدم. باز گریه کردم باز قرآن خواندم و باز… تا آنکه کمی آرام گرفتم و خود را برای اعدام آماده کردم، ٣روز به همین شیوه که مثل برزخی برایم بود تمام شد. مرا از انفرادی ٢٠۴ اوین به بازداشتگاه ٢٠٩ بردند و در آن لحظه در زندگی نکبت بار و ۵ سال در زندان بودن خداحافظی کردم یک لحظه احساس آرامشی به من دست داد که هیچ وقت در تمام عمرم تجربه نکرده بودم. وقتی به بازداشتگاه ٢٠٩ رسیدم بازجوی پرونده ام را دیدم که با لبخندی آلوده به تعفن به من گفت حکمت از اعدام به ابد تقلیل یافت. به او خیره شدم و گفتم چرا مرا سه روز در انتظار طناب دار در انفرادی نگه داشتید می دانی به من چه گذشت؟؟
باز بعد از ٧ سال بازجویی را دیدم گفتم کاش اعدام می شدم و از این زندگی پر از خفت و خواری نجات پیدا می کردم. لبخند زد و گفت افشین ما قصد داریم بلایی بر سرت بیاوریم که هر روز صد بار آرزوی مرگ بکنی… راستش باورم نشد حال که نزدیک به ١٠ سال از آن واقعه می گذرد با تمام وجود احساس می کنم که ایشان در این مورد خاص راست می گفت….
حال از تمام نهادهای بین المللی و داخلی می خواهم حداقل از رژیم درخواست بکنند که حکم اولیه مرا که اعدام بود به من برگردانند و مرا با دهها نفری از هبندیانم که هر هفته دراین کشتارگاه گوهردشت به دار می کشند مرا هم با آنها به دار بکشند تا از این زندگی پر از دروغ و نفرت و ریا رها شوم و هم بیش از این نسبت به دوستان اعدامی احساس درد نکنم لازم به توضیح است اگر کسی نسبت به بیگناهی من افشین بایمانی شک دارد یک لحظه به این فکر بکند که دو نفر از اشرف برای عملیات آمدند برادرم مهدی بود و دیگری آرش صامتی پور. برادرم به خاطر آرمانی که داشت تا آخر جنگید و جان خودش را برای آرمانش فدا کرد و ارش صامتی پور زخمی شد و به دست وزارت اطلاعات افتاد. چگونه است که آرش بعد از مدت اندکی زندان آزاد و حال در خیابان های اروپا آزادانه برای خود می چرخد ولی من که نه در اشرف بودم و نه سازمان های رسمی را می شناختم باید ١۶ سال از عمر خود و خانواده ام را در بدترین شرایط سپری کنم. از من بپرسید در یک جمله می گویم برادرم عاشق سازمان مجاهدین بود تسلیم نشد و جان خود را فدای راه و هدفش نمود. آرش صامتی پور خود را به وزارت اطلاعات فروخت و آزادانه می چرخد و من افشین بایمانی که نه سازمانی بودم و نه به خودم یک لحظه اجازه می دادم که مزدور وزارت اطلاعات بشوم حال باید در زندان بمانم.
طناب های دار مرا دریابید که محتاج شمایم…
افشین بایمانی – زندان گوهردشت (رجایی شهر کرج)
محمود بهشتی لنگرودی: چیزی برای از دست دادن برایم باقی نمانده است
و من به انتظار روزی نشسته ام
که عدالت و آزادی یکدیگر را در آغوش کشند
حتی روزی که دگر نباشم.
معلم زندانی محمود بهشتی لنگرودی که از اول اردیبهشت در اعتصاب غذا به سر برده و از تاریخ ١٣اردیبهشت در اعتصابخوراک خشک است، در نامهای چنین مى نویسد: «چیزی برای از دست دادن برایم باقی نماندهاست تا از آن وحشت داشته باشم».
وى مى افزاید: ”برخی مسئولان کشور، ایران را آزادترین کشور جهان نامیدهاند اما واقعیتهای زندانهای ما چنین چیزی را گواهی نمیدهد و حضور معلمان، دانشجویان، روزنامهنگاران، کارگران، زنان، حقوقدانان و بالاخره دگراندیشانی که بسیاری از آنها با اتهاماتی کذایی و تنها به جرم حقخواهی و حقگویی، دوران حبس خود را در زندانها سپری میکنند، علاوه بر اینکه کذب بودن این ادعاها را اثبات میکند، دستمایهای برای به سخره گرفتن مطرح کنندگان این ادعاها فراهم کرده و میکند. به راستی کدام کشور استبدادزده را میشناسید که چنین احکامی را برای معلمان جامعه خود صادر کردهباشد؟ آیا زندانی کردن انسانهای بیگناه به مصلحت جامعه و ملت است؟ ”
زندانی سیاسی محمود بهشتی لنگرودی در پایان نامه خود میافزاید: «اما برای این بنده که از اول اردیبهشتماه و در اعتراض به احکام رنگارنگ و ناعادلانهای که برایم صادر گردیده، در اعتصابغذا بهسر میبرم و برای رساندن پیام تظلمخواهی خویش از جانم مایه گذاشتهام، چیزی برای از دست دادن باقی نماندهاست تا از آن وحشت داشته باشم».
فراخوان تجمع اعتراضی شاگردان محمدعلی طاهری مقابل ساختمان لاستیک دنا تهران
دوره محکومیت ظالمانه استاد محمدعلی_طاهری در تاریخ ١٨ بهمن ١٣٩۴ به پایان رسیده است. از آن تاریخ بازجوهای قرارگاه_ثارالله مرتبا با فشار به قوه قضاییه بازداشت موقت معلم بی گناه ما را تمدید کرده اند. یک بار با فشار به حمدزاده و بار دیگر با امضا گرفتن از صلواتی هر بار به حیله ای و نیرنگی، این دانشمند مظلوم را رها نکرده اند.امروز هم که وکلای پرونده، در چهارمین ماه بازداشت غیرقانونی، به مصاحبه های ضد و نقیض بسنده کرده اند و تمام تلاش آنها به این محدود است که یکی بگوید پرونده اعدام دوباره به جریان افتاده و دیگری تکذیب کند.ما شاگردان محمدعلی طاهری از این ظلم و جور و بی انصافی خسته ایم و تا روشن شدن تکلیف پرونده و آزادی_بی_قید_و_شرط این معلم آزاده دست از مطالبه حقوق قانونی، شهروندی و انسانی استاد محمدعلی طاهری بر نخواهیم داشت.
نخستین قرار گردهمایی ما:
پنجشنبه، ٢٣ اردیبهشت ١٣٩۵
ساعت ١٠ صبح
میدان ونک – روبروی ساختمان لاستیک دنا
بازداشت دو دانشجوى دانشگاه پیام نُور در مریوان
روز دوشنبه ٢٠ اردى بهشت ماه ١٣٩۵مأموران اطلاعاتی و امنیتی دو تن از دانشجویان دانشگاه پیامنور مریوان را بازداشت کردند.
بنابه گزارش سایت خبرى نگاه، این دو دانشجو که فاروق نیکپی و هیوا نیکپی نام دارند، توسط مأموران اطلاعاتی و امنیتی بازداشت و به سلولهای انفرادی ستاد خبری این شهر منتقل شدند.
گفتنى است، مأموران به بهانهی ‘مسائل امنیتی با یورش به یک روستای حومهی مریوان این دو جوان را بازداشت کردند.گفته میشود این بازداشت با موضوع ‘مراسم نوروز ٩۵ و به آتشکشیدن پرچم خرچنگنشان جمهورى اسلامى حاکم بر ایران’ در ارتباط است.
اعتراض محمد صدیق کبودوند به پرونده سازى بااعتصاب غذا
«محمد صدیق کبودوند» روزنامهنگار و رئیس «سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان» در اعتراض به “پروندهسازی و تشدید فشارها و اذیت و آزار مقامات امنیتی علیه وی”، در اعتصاب غذا به سر میبرد.
در این اطلاعیه دلایل اعتصاب غذای این روزنامهنگار کُرد در آستانه گذراندن دهمین سال از حبسش، اعتراض به “پروندهسازی و تشدید فشارها و اذیت و آزار مقامات امنیتی علیه او” اعلام شده است.
در بخشی از اطلاعیه مطبوعاتی دبیرخانه «سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان» آمده: «از حدود چهار ماه پیش، پروسه دادگاهی محمد صدیق کبودوند آغار شده و تاکنون بیش از سه جلسه دادگاه تحت عنوان اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی و سایر اتهامهای انتسابی برگزار شده است و قاضی دادگاه برای او قرار صادر کرده است. همچنین به وی اعلام شده تجمیع حکم ۶ ماه حبس مربوط به فعالیت روزنامهنگاریاش در مورد او اعمال نمیشود و ایشان باید تمام مدت حبس ۱۰ سال و ۶ ماه را تحمل کند.»
این سازمان اعلام کرده: «با توجه به اتهامهای انتسابی جدید، اینگونه به نظر میرسد که مقامات امنیتی قصد آزادی او را حتی پس از پایان یافتن مدت مقرر حبس ندارند و شرایط را برای حبس طولانیمدت وی آماده میکنند. این در حالی است که محمد صدیق کبودند از بیماریهای متعددی از جمله بیماریهای قلبی عروقی و کلیوی (پروستات) که در زندان به آن دچار شده است رنج میبرد و اعتصاب غذا برای وی بسیار خطرناک است و میتواند جان و سلامت وی را به خطر اندازد.»
این در حالی است که «محمد صدیق کبودوند» در طول ۱۰ سال گذشته، تنها یک بار جهت عیادت از فرزندش که مبتلا به سرطان است به مرخصی اعزام شده است.
«محمد صدیق کبودوند» دبیر «سازمان حقوق بشر کردستان» (۱۳۸۴) و مدیرمسوول هفتهنامه «پیام مردم» (۱۳۸۲)، در یکشنبه ۱۰ تیرماه ۱۳۸۶، توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بازداشت شد. طی این زمان، نزدیک به ۶ ماه را در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برد.
او یک سال بعد در دادگاه انقلاب تهران در دو پرونده به اتهامهای “نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق تشکیل سازمان حقوق بشر کردستان و فعالیت در آن”، “تبلیغ علیه نظام”، “انتشار کتاب غیرقانونی” به “تحمل یک سال حبس”، “محرومیت از فعالیت روزنامهنگاری”، “لغو امتیاز و جلوگیری از انتشار نشریه پیام مردم” و “حبس قطعی ۱۰ سال”، در مجموع به تحمل ۱۱ سال حبس محکوم شد. حکم صادره در شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، به ده سال حبس از بابت تاسیس سازمان، مورد تایید قرار گرفته و قطعی شده است.
همچنین پرونده مربوط به فعالیت روزنامهنگاری که به اتهام تشویش اذهان عمومی از طریق درج مطالب در هفتهنامه پیام مردم توسط دادگاه عمومی و انقلاب سنندج به یک سال حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از روزنامهنگاری و مدیریت نشریه و ابطال پرونده انتشار پیام مردم محکوم شد؛ پس از تایید در دادگاه تجدیدنظر استان تهران میزان محکومیت حبس در دیوان عالی کشور به ۶ ماه تقلیل یافت.
او در سهشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۷ (۲۰ ژانویه ۲۰۰۹) جایزه «هملن/همت» (که به نویسندگان تحت آزار و اذیت تعلق میگیرد) را از سازمان «دیدهبان حقوق بشر» دریافت کرد.
“پدر حقوق بشر کردستان” همچنین در سال ۲۰۰۹ و در مراسم «جوایز مطبوعات بریتانیا»، به عنوان “روزنامهنگار بینالمللی سال” برگزیده شد. در بیانیه این جایزه گفته شده بود که او به خاطر فعالیتهای روزنامهنگاری و حقوق بشریاش، نقش مهمی در خلق شبکه جامعه مدنی برای جوانان و فعالان کُرد داشته است.
ایالات متحده آمریکا طی سالهای گذشته بارها درباره وضعیت پرونده و مطالبه آزادی «محمد صدیق کبودوند» موضعگیری کرده و خواهان رسیدگی عادلانه و آزادی بدون قید و شرط او شده است.
این روزنامهنگار زندانی کُرد هماکنون در «زندان اوین» دوران حبس خود را میگذراند.عتراض محمد صدیق کبودوند به پرونده سازى بااعتصاب خوراک
«محمد صدیق کبودوند» روزنامهنگار و رئیس «سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان» در اعتراض به “پروندهسازی و تشدید فشارها و اذیت و آزار مقامات امنیتی علیه وی”، در اعتصاب غذا به سر میبرد.
در این اطلاعیه دلایل اعتصاب غذای این روزنامهنگار کُرد در آستانه گذراندن دهمین سال از حبسش، اعتراض به “پروندهسازی و تشدید فشارها و اذیت و آزار مقامات امنیتی علیه او” اعلام شده است.
در بخشی از اطلاعیه مطبوعاتی دبیرخانه «سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان» آمده: «از حدود چهار ماه پیش، پروسه دادگاهی محمد صدیق کبودوند آغار شده و تاکنون بیش از سه جلسه دادگاه تحت عنوان اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی و سایر اتهامهای انتسابی برگزار شده است و قاضی دادگاه برای او قرار صادر کرده است. همچنین به وی اعلام شده تجمیع حکم ۶ ماه حبس مربوط به فعالیت روزنامهنگاریاش در مورد او اعمال نمیشود و ایشان باید تمام مدت حبس ۱۰ سال و ۶ ماه را تحمل کند.»
این سازمان اعلام کرده: «با توجه به اتهامهای انتسابی جدید، اینگونه به نظر میرسد که مقامات امنیتی قصد آزادی او را حتی پس از پایان یافتن مدت مقرر حبس ندارند و شرایط را برای حبس طولانیمدت وی آماده میکنند. این در حالی است که محمد صدیق کبودند از بیماریهای متعددی از جمله بیماریهای قلبی عروقی و کلیوی (پروستات) که در زندان به آن دچار شده است رنج میبرد و اعتصاب غذا برای وی بسیار خطرناک است و میتواند جان و سلامت وی را به خطر اندازد.»
این در حالی است که «محمد صدیق کبودوند» در طول ۱۰ سال گذشته، تنها یک بار جهت عیادت از فرزندش که مبتلا به سرطان است به مرخصی اعزام شده است.
«محمد صدیق کبودوند» دبیر «سازمان حقوق بشر کردستان» (۱۳۸۴) و مدیرمسوول هفتهنامه «پیام مردم» (۱۳۸۲)، در یکشنبه ۱۰ تیرماه ۱۳۸۶، توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بازداشت شد. طی این زمان، نزدیک به ۶ ماه را در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برد.
او یک سال بعد در دادگاه انقلاب تهران در دو پرونده به اتهامهای “نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق تشکیل سازمان حقوق بشر کردستان و فعالیت در آن”، “تبلیغ علیه نظام”، “انتشار کتاب غیرقانونی” به “تحمل یک سال حبس”، “محرومیت از فعالیت روزنامهنگاری”، “لغو امتیاز و جلوگیری از انتشار نشریه پیام مردم” و “حبس قطعی ۱۰ سال”، در مجموع به تحمل ۱۱ سال حبس محکوم شد. حکم صادره در شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، به ده سال حبس از بابت تاسیس سازمان، مورد تایید قرار گرفته و قطعی شده است.
همچنین پرونده مربوط به فعالیت روزنامهنگاری که به اتهام تشویش اذهان عمومی از طریق درج مطالب در هفتهنامه پیام مردم توسط دادگاه عمومی و انقلاب سنندج به یک سال حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از روزنامهنگاری و مدیریت نشریه و ابطال پرونده انتشار پیام مردم محکوم شد؛ پس از تایید در دادگاه تجدیدنظر استان تهران میزان محکومیت حبس در دیوان عالی کشور به ۶ ماه تقلیل یافت.
او در سهشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۷ (۲۰ ژانویه ۲۰۰۹) جایزه «هملن/همت» (که به نویسندگان تحت آزار و اذیت تعلق میگیرد) را از سازمان «دیدهبان حقوق بشر» دریافت کرد.
“پدر حقوق بشر کردستان” همچنین در سال ۲۰۰۹ و در مراسم «جوایز مطبوعات بریتانیا»، به عنوان “روزنامهنگار بینالمللی سال” برگزیده شد. در بیانیه این جایزه گفته شده بود که او به خاطر فعالیتهای روزنامهنگاری و حقوق بشریاش، نقش مهمی در خلق شبکه جامعه مدنی برای جوانان و فعالان کُرد داشته است.
ایالات متحده آمریکا طی سالهای گذشته بارها درباره وضعیت پرونده و مطالبه آزادی «محمد صدیق کبودوند» موضعگیری کرده و خواهان رسیدگی عادلانه و آزادی بدون قید و شرط او شده است.
این روزنامهنگار زندانی کُرد هماکنون در «زندان اوین» دوران حبس خود را میگذراند.
سازمان عفو بینالملل با صدور فراخوانی خواستار اقدام فوری در جهت مشخص شدن سرنوشت یوسف سیلاوی در ششمین سال ناپدیدشدن قهری او شد
یوسف سیلاوى متولد ٣ اردیبهشت ١٣٣٨، فرزند عباس متولد اهواز از روز ١٧ آبان ١٣٨٨ ناپدید شده و جستوجوی خانوادهاش برای پیدا کردن او بی نتیجه مانده است. خانواده سیلاوی با مراجعه به نهادهای امنیتی، انتظامی و قضایی تاکنون پاسخ مشخصی را از طرف مسئولان این نهادها در مورد سرنوشت یوسف سیلاوی دریافت نکردند.
مونا سیلاوی، فرزند یوسف سیلاوی در رابطه با آخرین وضعیت پدرش به عدالت برای ایران میگوید: «از روزی که پدرم مفقود شده، ما هیچ اطلاعاتی از وضعیت او در دست نداریم. هرچند که برخی به ما گفتند که در زندان اهواز بوده و بعد او را به زندان اوین منتقل کردند اما به صورت رسمی هیچکس اطلاعاتی در مورد پدرم در اختیار ما قرار نداده است.»
مونا سیلاوی در مورد پیگیریها و تلاشهای خود و خانوادهاش برای پیگیری وضعیت پدرش میگوید: «مادر من الان در اهواز زندگی میکند و از همان زمان به شعبه ۶ نیروی انتظامی خبر داد و آنها به او گفتند که در سردخانهها به دنبال پدرم بگردد. ما حتی به ترمینالها هم سر زدیم که شاید از شهر خارج شده باشد که اسمش هیچ جا ثبت نشده بود. مثلا مدارک شناسایی، پاسپورت و حتی پولهای نقد در روز مفقود شدن پدرم دست نخوردهاند و امکان ندارد که او با اراده خودش از خانه خارج شده باشد.»
عفو بینالملل در فراخوان فوری خود خواسته است که با نوشتن نامه به زبانهای انگلیسی، فارسی، عربی، فرانسوی، اسپانیایی یا زبانی که به آن تکلم میکنید از مقامات ایرانی بخواهید که:
در جهت مشخص شدن محل نگهداری و سرنوشت یوسف سیلاوی اقدامات لازم را انجام دهند.
چنانچه او در زندان است، از مقامات مسئول بخواهید که در صورتی که او مرتکب جرم کیفری به رسمیت شناخته شدهای نشده است، او را آزاد کنند و به او فورا اجازه ارتباط با خانواده خود و دسترسی به وکیل و پزشک دهند و در یک روند قضایی منطبق بر استانداردهای بینالمللی برای دادرسی عادلانه، محاکمه شود.
از مقامات مسئول بخواهید که بیدرنگ و بدون قید و شرط کنوانسیون حفاظت از تمام ناپدیدشدگان قهری و پروتکلهای اختیاری مرتبط را در مورد او به اجرا بگذارند.
عفو بینالملل در فراخوان فوری خود خواسته است که نامههای خود را تا تاریخ هفتم ژوئن ٢٠١۶ به آدرسهای زیر ارسال کنید:
دفتر رهبری، سید علی خامنهای
رئیس قوه قضاییه، صادق لاریجانی
و یک رونوشت به حسن روحانی، رئیس جمهوری
اسماعیل عبدی به بند هفت اوین منتقل شد
روز یکشنبه ١٩ اردى بهشت١٣٩۵ اسماعیل عبدى به بند هفت اوین منتقل شد.
بنابه گزارش سایت خبرى نگاه، اسماعیل عبدی دبیر کل کانون صنفی معلمان که دیروز به محل نامعلومى منتقل شده. بود به بند ٧ زندان اوین منتقل شد.
گفتى است، که این معلم زندانى دیروز طی جلسه دادگاه ۳۰۰ ملیون وثیقه براى ازادیش در نظر گرفته شده بود در یازدهمین روز اعتصاب غذای خود با کلیه وسایل از بند هشت زندان به محل نامعلومى منتقل شده دقایقی پیش به بند ٧ اوین باز گردانده شد.
زرتشت راغب مى نویسد:
امروز گفتگویی با افشین سهراب زاده هم میهن کرد زندانی در میناب داشتم . همچنان بیمار و ناتوان ، گفت که سرطان روده اش پیشرفت کرده و همچنین وزن زیادی از دست داده است ، قرار بود دادستان در زندان میناب دیداری با او داشته باشد که چنین نشده ، خانواده این جوان زندانی برایش وثیقه نیز گذاشته اند تا برای مداوا و معالجه مرخص شود اما دستگاه قضایی در مرحله پایانی مانع آزادی او شده و مبلغ وثیقه را یکصد میلیون دیگر افزایش داده اند که خانواده چنین سندی نداشت و این جوان در اعتراض دست به اعتصاب غذا می زند که تا مرحله مرگ پیش میرود ، افشین سهراب زاده علاوه بر اینکه چند سال زندانیست و از بیماری رنج می برد ، از نبود منبع مالی و تهیدستی نیز همواره در سختی بوده و گاهی توان خرید داروهای خود را نیز ندارد ، دوستان در صفحه هرانا شماره حساب پدر افشین سهراب زاده را گذاشته اند که هر آنکه خواست یاری برساند . از همه دوستان و فعالان حقوق بشر تقاضا دارم که برای آزادی این جوان بیمار زندانی که جانش در خطر است از هیچ تلاشی فروگذار نباشند . و به مقامات حکومت و دستگاه قضا نیز هشدار میدهم پیش از اینکه فاجعه ای رخ دهد جلوی آن را بگیرند . صدای آزادی افشین سهراب زاده باشیم ….
اعتصاب غذای ۴۹۲نفر در حمایت از زندانیان اعتصابى
روز ١٨ اردى بهشت ١٣٩۵شمار کسانی که تا کنون با دست زدن به اعتصاب، از خواستههای معلمان زندانی حمایت کردهاند به ۴٩٢تن رسیده است.
زندانى سیاسی افشین بایمانی نیز پس از ١۶ سال حبس و زندان با صدور بیانیهیی اعلام کرد که به اعتصاب غذای آنان میپیوندد.
در این بیانیه چنین آمده است:
این رژیم که ٣٧سال با دجالیت شعار میدهد که معلمی شغل انبیاء است به جایی رسیده که معلمان زحمتکش برای کوچکترین خواسته خود باید زندانی شوند و در زندان هم برای حداقل حقوقشان دست به اعتصابغذا بزنند. شرم بر آنها که این همه ظلم و ستم و جنایت را میبینند و با سکوتشان ظالمان را یاری میکنند.
شماری از بازنشستگان آموزش و پرورش، سازمان تامین اجتماعی و وزارت نفت طی نامهیی از اعتصاب کنندگان اوین حمایت کردند و اعلام کردهاند که آنها شایسته گستردهترین حمایتها هستند.