روادارى، فضیلتی که سازش نیست

384194_4321054337524_857885708_n

فریبا داودى مهاجر: 

آنچه که من را به شما و ما را به جهانی پیوند می زند رواداری است که پیش نیاز رواداری نیز داشتن نگاهی انسانی به دنیای پیرامون ما است .
رواداری در کلام و شعارآسان است ودر ادعا آسان تر ولی درعمل پشتکار می خواهد وانگیزه . هیچ انسانی به دلیل دین ، طبقه ، آیین و منطقه ای که در آن متولد شده نمی تواند به تنهایی به این گوهر ارزشمند دست یابد بلکه باید طلب کند و هر روز این طلب را به خودش یادآوری.
رواداری زندگی بدون جنگ است، بدون خشونت و همراه با رفتار و شیوه ای در زندگی که شخص با اراده و آگاهی با دیگر اندیشه ها با مدارا و تساهل رفتار کند و حق برای داشتن سبک دیگری از زندگی و نوعی دیگر از اندیشه را به رسمیت بشناسد.
رواداری مولود تفاوت هاست . زاییده تفاوت ها که در یک بلوغ فکری با یکدیگر زندگی می کنند و در خوبی و شادی و غم یکدیگر نیزشریک هستند.

به عبارتی می توان مدعی شد آزادی‌های فردی تنها هنگامی از تعرض در امان می‌ماند که جامعه باورها و عقاید مختلف مردم را تاب بیاورد و هیچ عقیده‌ای سرکوب نشود. رواداری ضرورت همزیستی است نه مصلحتی که امروز باشد و فردا به هر دلیلی کنار گذاشته شود . جامعه ای که چنین رفتاری در آن نهادینه نشده باشد جامعه ای است که سرکوب را در دامن خود پرورش می دهد .

انقلاب اسلامی به جای رواداری با نفرت آغاز شد. از پشت بام مدرسه رفاه که صدای رگبار گلوله سرود ملی کشور ما شد و آدم ها بدون محاکمه سوراخ سوراخ شدند چراکه عده ای خود را حق مطلق و مقدس می دانستند . انسان هایی که از جانب آسمان برای زمین انتخاب شدند و هر فکر و اندیشه ای جز خود را مستوجب عذاب الیم .
کینه و نفرت سیاست و جامعه را درنوردید و در خانه هایمان بیتوته کرد . تلخی بد بینی و خشونت اندک اندک مانند زهر حلاهل به جانمان رخنه و درد ماندگاری شد بر ملتی که آرام آرام فضیلت رواداری بر هموطن و هم نوع خود را فراموش می کرد .

فضیلتی که سازمان یافته از میان ما رخت بر بست و به جایش معنی جعلی سازش با حکومت تمامیت خواه جایگزین شد و ما را به جای مدارا با یکدیگر به انفعال در مقابل سیستمی کشاند که از ملت جز یک سایه کم رنگ و سردرگریبان و تکه تکه چیزی باقی نگذاشت .
حکومت ایران در دو سو تاخت . هم بر فضیلت رواداری تاخت و هم مردم را در مقابل سرنوشت خویش و هم وطن بی تفاوت کرد تا حاصلی جز مرعوب کردن همین مردم در مقابل ظلم درو نکند .

در واقع آنچه بعضی محققان پیرامون فضیلت رواداری را به اشتباه انداخته تفاوت قایل نشدن بین رواداری و پذیرش تکثر در میان مردم با رواداری با حکومت ظلمه ای است که همان فضیلت را به نکبت تبدیل کرده است و این اشتباه کوچکی نیست .
مغالطه و تفکیک نکردن این دو مفهوم بسیار خطرناک است. رواداری با فردی که جز ما می اندیشد با رواداری با حکومتی که دیگر اندیشه ها را دار می زند و یا معتقدان به سبک دیگری از زندگی را می رباید و سربه نیست می کند فرق دارد . مدارا با حکومتی که اگر نکشد تکفیر می کند و در واقع از مردمش انتظاری جز رعیتی ندارد از زمین است تا آسمان و این همان نکته ای است که چنین محققانی باید به آن توجه کنند .
ملت ما برای بهره مندی از فضیلت رواداری باید با سیستمی که رواداری را بر نمی تابد مقابله کند. در این نوشتار درباره شیوه ها و روش های مقابله حرف نمی زنیم بلکه درباره ضرورت هم اندیشی و عمل گرایی و آینده نگری برای بهره مندی از صلح در داخل کشور خودمان می کنیم.
اما مساله این است چرا ما توان رواداری با هم نوعان خود را از دست داده ایم و در چه مکانیسمی توان رویارویی با سیستمی که ما را دشمن یکدیگر می خواهد به دست خواهیم آورد .چرا با خود و یکدیگر خشونت می ورزیم و با حکومت خشونت ورز تحمل را بر اعتراض ترجیح می دهیم ؟و چنانچه خواهان صلح و آرامش و احترام و همزیستی مسالمت هستیم چرا برای فراهم کردن مقدمات آن تلاش نمی کنیم و در سیکل بسته ای بدون موقعیت یابی و آینده نگری حرکت می کنیم . وگاهی طوری نمایش می دهیم و وانمود می کنیم که ماندن روی این سیکل بسته حرکت به سوی آزادی است . چرا ماندن و بی عملی را توجیه می کنیم و خود بخشی از توجیه دستجمعی می شویم .
چرا زمانی که می توانیم برای بهره مندی از احترام و آزادی مداخله کنیم ، دخالت نمی کنیم و فضای اطراف خود را همچنان تاریک و بدون آینده نگه می داریم و این فضای بی آیندگی چه مصیبتی برای فرهنگ ، هویت فردی و جمعی و روابط متقابل انسانی ما فراهم می کند ؟

آیا واقعا دست یابی به رواداری در قانون و فرهنگ ما غیر ممکن است ؟ آیا ما برای تغییرات اساسی به بن بست رسیده و در همان سیکل بسته معلق هستیم ؟ آیا ملت ما که از گروهها و عقاید و ادیان مختلف تشکیل شده برای بهره مندی از چنین فضیلتی و پس از توافقات اخیر بین المللی دست بسته و مستاصل شده است و باری به هر جهت باید به تغییرات حداقلی و دورهای دل خوش کند ؟
بدون شک رواداری و تعمیق آن در فرهنگ عمومی کلید تحقق دموکراسی در ایران است . بدون شک بدون درون های دموکراتیک نهاد های دموکراتیک شکل نمی گیرد و بدون شک در هیچ کشوری دستیابی به آزادی بدون هزینه و تلاش نبوده است پس چرا در کشوری چون ایران با خصوصیات ویژه تاریخی حرکت به سمت جامعه باز و آزاد شکل نمی گیرد و هر حرکتی در نطفه خفه می شود و حرکت های عوام فریبانه حتی در زمانی که مردم می دانند حرکت ها جعلی و تقلبی است می تواند موجی را پشت سر خود درست کند که حتی روشنفکران ما با خود همراه می کند و حتی همین روشنفکران جاده صاف کن آن می شوند و همان قوانین پدر سالارانه را با بزک روشنفکرانه باز تولید می کنند ؟ و در نهایت آنکه آیا واقعا جامعه روشنفکری ما با فضیلت و آرمان رواداری به چون و چرا و تجزیه و تحلیل جامعه پیرامون خود می پردازد و یا اساسا آنها و مردم در هدف گذاری واقعی برای حرکت به سمت دموکراسی دچار خطای فاحش نقطه گذاری در اهداف خود شده اند ؟

به نظر می رسد این خطا جدی است . نحوه اعتقادات و رفتار و شیوه عمل ما در گذار به دموکراسی درست هدف گذاری نشده است و برای همه ایرانیان جامع نیست . ما در هر بزنگاه تاریخی همه مردم را فراموش می کنیم تو گویی آن ها انسان نیستند . از حقوق دیگر ادیان سخنی نمی گوییم . تبعیض علیه زنان و قومیت ها را فراموش می کنیم و با همان توجیه و عوام فریبی تصمیم می گیریم که در بازی های از پیش تعیین شده مشارکت فعال داشته باشیم و از نتایج مقطعی آن غرق سرور می شویم .

آیا مفهوم رواداری در میان روشنفکران ما این چنین محدود است که بسیاری هم وطنان ما در آن جا نگرفته و یا به عمد از آن به پرتاب می شوند و یا دیگر مردم همچنان که باید ارزش چندانی ندارند و اگر چنین است می توان از چنین جامعه ای امکان حرکت به سمت و سوی آزادی و دموکراسی را انتظار داشت .

آیا ما دموکراسی خواهانی هستیم که هنوز به حقانیت بسیاری از اطرافیان خود اعتقاد نداریم و به همین دلیل است که حتی لنگان لنگان هم به سمت دموکراسی حرکت نمی کنیم . آسیب شناسی فرهنگ رواداری در میان حاملان و عاملان دموکراسی یک ضرورت است . ما باید تحمل خود برای ایجاد یک جامعه و حکومت کثرت گرا صادقانه در بوته نقد قرار دهیم تا علی رغم همه تفاوت ها آحاد ایرانیان بتوانند از آزادی و برابری و حقوق انسانی خود بهره مند شوند تا جامعه بتواند در آینده خود ثبات و امنیت را ببیند .

کلید مساله رواداری است . من ایرانی اگر نتوانم آینده خود را به روشنی در پس تلاش هایم ببینم برای تغییر تلاشی نخواهم کرد . اگر من ایرانی در عملکرد آنها که از جامعه باز صحبت می کنند مال اندیشی و حذف و باز تولید خشونت ببینم برای تغییر مشارکت نخواهم کرد .

کلید درهای بسته ایران در یک مفهوم نهفته است . رواداری و آنچه که قرار است از این کوزه به بیرون تراوش کند . صلح و برابری و آزادی برای همه.

Comments are closed.