ماه حرام؟!
باز تلفن ها قطع شد و پچپچه ها شروع. هر کس چیزی می گفت؛ یکی می گفت کابل برگردان است. دیگری می گفت؛ نه به علت بدی آب و هوا خط ها قطع شده اند. آن دیگری چیز دیگری می گفت. به طور کلی همه غر می زدند و نگران خانواده هایشان بودند که منتظر تماس شانند. یکی که رنگش پریده بود از در وارد شد و گفت: اجراست. همه گفتیم: اجرا؟!
در ماه محرم هستیم. دومین روز ماه محرم و پنجمین روز دومین ماه از پاییز زمستانی مشهد. آبان را در زندان پشت سر می گذاریم. دو هفته قبل از آغاز محرم، اعدام ها شروع شد. همه می گفتند که اعدام ها را تند تند انجام می دهند تا به محرم برخورد نکند. چرا که ماه محرم ماه حرام است. لذا در این ماه اعدام نخواهیم داشت. می گفتند از این پس روز های یکشنبه و چهارشنبه اجرا خواهیم داشت و به همین مناسبت تلفن ها قطع می شد. چرا که آقایان و یا خانم ها می ترسیدند که این موضوعات را بچه ها به خانواده هایشان اطلاع دهند.
اما امروز که یکشنبه نیست، دوشنبه است، یکی این را می گوید. دیگری ادامه می دهد که ماه محرم است و هیچ وقت در ماه محرم اعدام نمی کردند. دیگری عنوان می کند که اعدام های این روز ها و ساعات اعدام های مواد مخدری است. برای همین هم هست که تلفن ها قطع می شود.
برای خیلی از زندانیان چرایی اعدام ها و چگونگیش مهم نیست. آن چه در نظر آنان مهم است، قطع تلفن است و عدم توانایی آنان در تماس با خانواده هایشان. این که کسانی به دار کشیده می شوند و این که آیا جرم مواد مخدر باید اعدام داشته باشد، این که چه خانواده های نگران فرزندان، شوهران و پدران خود می شوند، برای آنان مهم نیست. علتش را جویا می شوم. یکی می گوید از بس اعدام کرده اند، دیگر برای ما طبیعی شده است. اگر آنی را که اعدام می کنند بشناسیم، یک آهی و ناله ای می کنیم و چند فحش نثار اعدام کنندگان و تمام. چه کار دیگری می توانیم بکنیم؟! جان و مال و ناموس ما در اختیار اینان است و آن ها هر کاری که دلشان می خواهد با آنان انجام می دهند.
می گویم مگر ماه محرم نیست؟ مگر در این ماه اگر تصادف بکنی، دیه طرف مقابل دو برابر نیست؟ پس اینان چرا این گونه عمل می کنند؟ ظریفی با خنده می گوید: آی آقا تو هم دلت خوشه. ماه حرام و دیه مال ماست. اینان هر کاری که دلشان بخواهد می کنند و به کسی هم پاسخگو نیستند. آن یکی که به جمع اضافه می شود، می گوید: مگر کسی از این ها سوال می کند؟! اصلا سوالی نیست که کسی مجبور به پاسخگویی باشد!!.
آن یکی می گوید خنده دار این است کسانی که باید سوال کنند، خود حکم اعدام را داده اند و طنابش را فرستاده اند. می گویم یعنی چه که طنابش را فرستاده اند؟ نگاهی به من می اندازد، نگاهی عاقل اندر سفیه و بعد می گوید: کجا کاری رفیق. سری تکان می دهم. او ادامه میدهد که طناب ها از تهران می آید و از قوه قضاییه. بر روی هر طناب اسم و مشخصات و حتی کارت عکس طرف آورده می شود و هر کس با طناب خودش به دار آویخته می گردد. با دهان باز به او نگاه می کنم. او که وضع مرا می بیند ادامه می دهد که: بابا خیلی حالیت نیست. کجای کاری؟! تازه پول طناب ها را هم از خانواده ی اعدامی می گیرند. آن ها تا پول را ندهند جنازه ی اعدامی در سردخانه می ماند. با تعجب می گویم: پول طناب؟! زهر خندی می زند و می گوید: ای بابا تو هم خیلی پرتی. هشت سال پیش برای گرفتن جنازه مبلغ صد هزار تومان پول طناب از من گرفتن اما حالا این طور که شنیده ام پول طناب بین یک میلیون و دویست هزار تومان تا یک میلیون پانصد هزار تومان تعیین شده است. و از خانواده ی اعدامی گرفته می شود و بعد از این است که جنازه را تحویل می دهند تا آنان بتوانند با دل خونین او را دفن کنند.
بهت زده نگاهش می کنم. نگاهشان می کنم. هیچ کس لبخندی بر لب ندارد. غم تمامی چهره ها را پوشانده است. اعدام در ماه محرم و ایام سوگواری حسین بن علی (ع). راستی خانواده های داغدار که فرزندان یا شوهران یا پدران خود را از دست داده اند چه خواهند کشید و در آینده چه خواهند کرد. یاد این مثل افتادم که” باد کاران طوفان درو خواند کرد”.
خداوند به حال این مردم و این مرز و بوم رحم کند، از آن روزی که طوفان انتقام مردم وزیدن گیرد و آن موقع است که دیگر نه از تاک نشان می ماند و نه از تاک نشان.
یادداشتهای حسین فرزین
ماه حرام و اعدام در زندان وکیل آباد مشهد
Tags: زندان وکیل اباد حقوق بشر