۲۲ خرداد ۱۳۸۴ یک هفته قبل از انتخابات نهمین دور ریاست جمهوری و در آخرین روزهای دولت اصلاحات، تصمیم گرفتیم به عنوان فعالان جنبش زنان از فضای انتخاباتی استفاده کرده و با تجمعی مقابل دانشگاه تهران خواستار تغییر اصولی از قانون اساسی شویم که نسبت به زنان تبعیضآمیز است .
در شرایطی که همه گروه های سیاسی به دستیابی به قدرت به رای زنان نیاز داشتند به مطالبات زنان بی توجه بودند تصمیم گرفتیم به جای آنکه از این و آن گروه حمایت کنیم به ریشه مشکلات ایران یعنی قانون اساسی بپردازیم و آن را در فضای عمومی مطرح کنیم .
مقابل مرکز فرهنگی زنان جمع شدیم . با برنامه ریزی قبلی یک اتوبوس شرکت واحد گرفتیم در حالیکه از قبل روز و ساعت تظاهرات را اعلام کرده بودیم و اطمینان داشتیم که با برخورد نهادهای اطلاعاتی و نیروی انتظامی مواجه خواهیم شد .
قبل از شروع تظاهرات مرتب موبایل های دوستان زنگ می خورد و سربازان گمنام امام زمان با تهدید و وعده تلاش می کردند ما را از رفتن بترسانند .
از دو ساعت قبل دوستان اطراف دانشگاه خبر دادند که فضا امنیتی شده و از میدان انقلاب تا پارک دانشجو پلیس و بسیجی و لباس شخصی مثل مور و ملخ ریخته اند.
سوار اتوبوس شدیم که انگار که مسافر هستیم تا بتوانیم بدون حساسیت نیروی انتظامی به درب اصلی دانشگاه تهران نزدیک شویم .
من که چادری بودم هم برای اطمینان بیشتر صندلی بغل راننده نشستم و یک عکس تبلیغاتی هاشمی رفسنجانی را به دست گرفتم که مامورهای سر چهار راه فکر کنند ما یک گروه حامی هاشمی هستیم که از جایی به جایی می رویم .
قرار شد به محض رسیدن مقابل درب اصلی دانشگاه، اتوبوس یک نیش ترمز کند و ما بریزیم پایین تا هسته اولیه جمع شود و مردم به تبع هسته اولیه ای که جمع شدند به مابپیوندند؛بگذریم که کمی جلوتر نیروی انتظامی تمام شیشه های اتوبوس را شکسته بودند و کمی جلوترراننده را گوشمالی داده بودند.
از آنجاییکه من چادر سرم بود دوستان گفتند که بلند گو را زیر چادرم پنهان کنم . قرار دیگر ما این بود که به محض رسیدن روی زمین بنشینیم تا با هول دادن و کارهای دیگر نتوانند ما را متفرق کنند و به هیچ عنوان ما از جا بلند نشویم.
ما فکر می کردیم فقط اگر ده دقیقه روی زمین تاب بیاوریم مردم جمع می شوند و اتفاقا همینطور هم شد حالا بگذریم که زمین چقدر داغ بود.
نیروی انتظامی که رسید شروع کرد با پوتین تو کمر و پهلوی ما زدن و خداییش هم کم نگذاشت .
دوست بغل دستی من که هم خودش با نوک پوتین لگد می خورد و هم من به افسر نیروی انتظامی گفت خجالت نمی کشی این دوست باردار من را می زنی .
البته بار من بلند گو بود و همچنان همه روی زمین نشسته بودیم و تکان نمی خوردیم .
نمی دانم چند دقیقه گذشت که جمعیت ۵۰ ، ۶۰ نفره اولیه من صدها نفر شد . اغراق نمی کنم که شاید ۶۰۰۰ نفر آمده بودند .
خانم سیمین بهبهانی بلند شد و من امنیتی ترین محموله یعنی بلند گوی دستی را تحویل دادم . به جرات می توانم بگویم که شعر ایشان به گونه ای اثر کرد که همان ماموران انتظامی یک گام عقب گذاشتند و سعی کردند از پیوستن جمعیت خودداری کنند .
استراتژی ما سرعت عمل بود .
سریع جمع می شویم ، سریع سخنرانی و بیانیه را می خوانیم و سریع متفرق می شویم تا بتوانیم از منطقه ای که موبایل خط نمی دهد دور شده و با رسانه ها گفتگو کنیم . در تقسیم کار قرار شد من اصلا زمان سخنرانی و خواندن بیانیه از جایم بلند نشوم و به محض تمام شدن تجمع سریع خودم را به منطقه ای برسانم که مصاحبه کنم .یک تقسیم کار معین و مشخص کلید موفقیت بود.
هدف از بیان این خاطرات یادآوری یک حرکت اجتماعی موفق در عرصه عمومی است که تنها با کار تیمی انجام می شود و اینکه در هر فضایی می توان به حرکت های قانونی اثر بخش دست زد ، بگذریم که آقایان همه فعالیت ها را با توهم بررسی می کنند ولی فعالیت ما با توجه به همین قانون اساسی نیمه کاره و غیر شفاف قانونی بود . چرا که در همان زمان هم کوچکترین تجمعی با مقابله جدی نظام روبرو می شد و برای برگزارکنندگان و شرکت کنندگان هزینه های مختلف داشت.
هدف دیگر این تجمع اعتراض به قانون اساسی به عنوان ریشه تبعیض در جمهوری اسلامی ایران بود . اینکه نشان دهیم هر آنچه در قوانین عادی و خانواده و مجازات اسلامی موجب تبعیض و نابرابری است ریشه در قانون مادر یعنی قانون اساسی ایران دارد.
زنان در بزنگاه انتخابات تصمیم گرفتند به جای دنباله روی خلاقانه عمل کرده و یک حرکت اجتماعی از متن جامعه ایجاد کنند . البته مثل همیشه فضا امنیتی و امکان دستگیری بالا بود و همه در ستادهای انتخاباتی به دنبال معجزه در ایران می گشتند در حالیکه خودشان هم می دانستند و امروز هم می دانند کار از پای بست ویران است و جابجایی خودی ها حقوق اولیه ملت را تامین نمی کند.
فعالان جنبش زنان درباره شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات نسخه ای نپیچیدند ولی فکر کرده بودند که در چنین شرایطی که جنگ بر سر قدرت و جمع آوری رای با شعارهای مختلف کوچه و بازار را پر کرده مطالبه و نظر اصلی خود مبنی بر اصلاح و تغییر قانون اساسی تبعیض آمیز جمهوری اسلامی ایران را مطرح و از فضای موجود به نفع زنان استفاده کنند.
این تجمع را بزرگترین تجمع زنان بعد از تظاهرات هشت مارس سال ۱۳۵۷ در اعتراض به حجاب اجباری خواندهاند. هرچند این تجمع در محاصره اتوبوسها و نیروهای امنیتی برگزار شد و یکی از مهمترین تجمع های تاثیر گذار بعد انقلاب اسلامی بود چرا که ایدئولوژیک نبود و همه افراد با نظرات مختلف را در بر می گرفت . مستقل بود و به ضرورت و تاثیر حضور در عرصه عمومی تاکید می کرد .
زنانی که رجل سیاسی نیستند
یکی از نکات محوری که در این تجمع به آن اشاره شد صرفنظر از تاکید بر روی دیگر نکات مطرح شده در بیانیه پایانی منع زنان در قانون اساسی ایران برای کسب مقام ریاست جمهوری بود که با عبارت پر ایهام “رجل سیاسی” آن ها را به حاشیه پرتاب شده بود .
جمهوری اسلامی محتاج رای زنان بوده و هست ولی حاضر نیست سهمی از این قدرت را در اختیار زنان قرار دهد و صراحتا زنان را فاقد شایستگی و توانایی برای کسب قدرت سیاسی عنوان کرده و نقش اول زنان را همچنان که در مقدمه قانون اساسی آمده است خانه داری بیان می کند .
در بیانیه پایانی این تجمع تاکید شده بود که ما با همه امکانات مطالبات مطرح شده در این بیانیه را دنبال خواهیم کرد و به همین دلیل پیش بینی برگزار کنندگان تجمع آن بود که هر سال تجمعی به این مناسبت برگزار کنند.
۹ ماه بعد در روز جهانی زن، فعالان زن در پارک دانشجو جمع شدند، اما این تجمع با سرکوب شدید نیروهای امنیتی و ضرب و شتم زنان همراه شد. سیمین بهبهانی شاعر ۷۰ ساله ایرانی در این تجمع از جمله کسانی بود که مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ۱۷ اسفند ۱۳۸۴نیز روزی بود که به راحتی برگزار نشد و برگزار کنندگان از روزها قبل تحت فشار و بازجویی و تهدید برای لغو این تظاهرات بودند .
چنانچه تنها ۳ بار قبل از تجمع من در فرمانداری تهران و چندین بار در ساختمان مرکزی وزارت اطلاعات تهدید شدم و اطمینان دارم که دیگر دوستان نیز این بازجویی ها را پس دادند و حاضر نشدند حتی در جمع دوستانه خودمان این تهدید ها را مطرح کنند.
چندماه پس از این واقعه، در سالروز تجمع ۲۲ خرداد، یک بار دیگر فعالان زن تصمیم گرفتند برای بیان خواستههای خود به میدان هفت تیر بروند اما این تجمع با حمله پلیسهای زن و مرد و دستگیری بیش از ۷۰ نفر روبرو شد .
استراتژی ما این بود که هیچ کار مخفیانه ای انجام ندهیم و دعوت به شرکت در این تجمع را با امضا و نوشتن نام هایمان بر روی وب سایت ها قرار دهیم چرا که معتقد بودیم زنان به عنوان یک انسان از حقوق اولیه خود در قوانین برخودار نیستند و این نابرابری باید به گوش دیگر اقشار جامعه و دیگر مردم جهان برسد و زنان در تاریکی و بی صدایی ذبح نشوند .
مرگ تدریجی و بی صدا
ما به خوبی می دانستیم مرگ تدریجی و بی صدا استراتژی نهاد های اطلاعاتی و عملیاتی و سیاست کلی نظام جمهوری اسلامی است که جامعه ایران را به سمت انفعال عمومی سوق می دهد . گروه ها را با سیاست نفوذ و انهدام تضعیف و نابود، و هراس را به جای عمل برای خفه کردن فعالان سیاسی ، اجتماعی در جامعه مثل ویروس واگیردار پخش می کنند .
زنان هم در آن زمان به خوبی می دانستند که باید این فضا را شکست و اگرنه عقب نشینی کامل و همه جانبه خواهد بود .
در حالیکه حضور در عرصه عمومی که رسانه ای شود آنهم با تاکتیک های مختلف، می تواند همراه با نافرمانی مدنی نظام جمهوری اسلامی را که مصلحتش مهمتر از نماز است وادار به دادن امتیاز کرده و گروه های سیاسی مردانه را متوجه قدرت و مطالبات زنان می نماید تا آن ها در تصمیم گیری های حزبی یا مطبوعاتی و عرصه های دیگر مجبور به پذیرش مشارکت زنان شوند . فعالیت هایی که امروزبه دلایل مختلف فتیله اش پایین کشیده شده و در خواب خرگوشی به سر می برد.
خوابی که دامن بسیاری دیگر از کنشگران سیاسی ، اجتماعی را گرفته و صحنه را یک سره به جناحی که با افتخار از تبعیض ها دفاع می کنند سپرده است .
حال که در آستانه انتخابات دیگری در جمهوری اسلامی قرار گرفته ایم فرصت مناسب است تا زنان بر طبل مطالبات خود بکوبند . شاید جامعه فقیر ایران خسته دار از آن باشد که مثلا به حق ریاست جمهوری زنان در ایران اشاره کند ولی خسته “مرده “ نیست .
کالبد ایرانیان هنوز جان دارد و چه بسا اگر همچنان به بهانه های مختلف به تبعیض های جاری اعتراض نکند همین جان باقیمانده را تسلیم تمامیت خواهان کرده تا هر از چندی در جریان انتخابات با علم و آگاهی از اینکه تغییری حاصل نخواهد شد به امید بدتر نشدن با دست خودشان قدرتی را به رو بکشد تا با شیو ه های دیگر آن ها را سرکوب کند .
این جملات ناضر به رای ندادن یا تحریم انتخابات نیست چرا که چنین عملی نیاز به عزم عمومی و برنامه ریزی دارد و بدون برنامه ریزی بی نتیجه خواهد ماند ولی چنانچه گروههای مختلف اجتماعی برای مطالبات خود عرصه عمومی را انتخاب کنند حداقل جمهوری اسلامی در یک جاده صاف با سرعت بالا نمی راند و برای رسیدن به مقصد هر چه بر سر راه هست را نابود نمی کند .
زنان می توانند به عنوان یک گروه تاثیر گذار در اعتراض به قانونی که زنان را از ریاست جمهوری منع می کند در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کنند و حداقل یک خواسته خود را به بهانه این روزها با نمایندگان مجلس مطرح کنند . زنان می توانند در فرصت موجود مجددا مطالبات خود را مطرح و بر رفع تبعیض از زنان تاکید کنند .