اظهارات اخیر محمد جواد لاریجانی در توجیه آپارتاید دینی ایران
کاویان صادق زاده میلانی
در این نوشته نقدی کوتاه به اظهارات اخیر آقای محمد جواد لاریجانی رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه پیرامون مساله بهائیان ایران خواهم داشت. تلاش ایشان –برای توجیه تبعیض و آپارتاید دینی و عقیدتی که نظام جمهوری اسلامی برای این گروه مذهبی ایجاد کرده است –تلاشی است در خلاف جهت روندهای اندیشه مترقی و نوین و منافی با اصول پذیرفته شده حقوق بشر و در راستای سرکوب یک دین نوین و پیروان آن آئین.
مصاحبه ایشان را در زیر با خط قرمز می آوریم. اصل مصاحبه در لینک زیر ذخیره شده است:
http://mellat.majlis.ir/archive/1385/09/28/daytalk.htm
محمدجواد لاریجانی رئیس ستاد حقوق بشر گفت : سیاست جمهوری اسلامی در قبال بهایی ها سیاست صحیحی است.
محمدجواد لاریجانی رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در گفتگو با خبرنگار خانه ملت گفت : فرقه بهائیت با چند شعار احترام خاص به همه ادیان به خصوص اسلام ، تاکید بر دوستی و مهربانی و عدم سخت گیری حتی با کسانی که با جان و مال مردم این سرزمین تعرض می کنند( یعنی به نوعی بی تحرکی و گوشه گیری را تبلیغ می کردند) و کشف حجاب و حتی آزادی زنان در روابط جنسی متعدد به وجود آمد.
بر خوانندگان گرامی پوشیده نیست که دین بهائی فرقه نیست. اطلاق واژه فرقه بر دین مستقل بهائی از لحاظ علمی کاملا اشتباه است. اجازه بدهید کاربرد واژه های کلیدی را به طرزی درست و تخصصی آغاز کنیم. دین بهائی دینی است مستقل و با اعتقادات و اصول ویژه خود و دارای کتاب مستقل و آموزه هایی است مختص خود و به هیچ وجه نمی توان دین بهائی را فرقه ای از حرکت دینی دیگری دانست. از لحاظ گسترش جغرافیایی دین بهائی دومین دین گسترده جهان است. خاطرنشان می سازم که اطلاق واژه فرقه به باورهای آقای لاریجانی از لحاظ علمی کاملا درست و به جاست. ایشان از فرقه (یا انشعاب) اصولی شیعه هستند و شیعه اصولی خود نیز فرقه ای از اسلام شیعه است. از سوی دیگر آئین اسلام چون دین بهائی دینی مستقل است و فرقه نیست. ولی شیعه اصولی زیرمجموعه ای از یک فرقه اسلام است. جالب اینجاست که فرقه یا دین مستقل در اصل مهم هم نیست چون هم فرقه های دینی و هم ادیان مستقل در یک جامعه باز باید حق حضور داشته باشند. ما بهائیان هم به سهم خود امیدوار هستیم که کسی حق فرقه شیعه اصولی را در جامعه مدنی ایران به صرف فرقه بودن و اصولی بودن پایمال و ضایع نکند.
ای کاش آقای لاریجانی به خود زحمت می دادند و در پیشگاه اهل تحقیق و صاحبنظران و در فضای باز اینترنت نشان می دادند که در کدامین برهه و کدام مورد بهائیان با "کسانی که با جان و مال مردم این سرزمین تعرض می کنند" "دوستی و مهربانی و عدم سخت گیری" نشان داده اند؟ در کدام زمان و مکان زنان بهائی در روابط جنسی متعدد "آزادانه" عمل کرده اند. آیا بی بند و باری جنسی و فساد اخلاقی بی سابقه کنونی ایران نتیجه سیاستگذاری و روشهای بهائی است یا نتیجه مستقیم پیاده شدن آموزه های اسلامی است؟ چرا پس از بیش از ربع قرن حکومت اسلامی فحشا و اعتیاد در ایران بی داد می کند و روز بروز رو به افزایش است؟ آیا این ورشکستگی فکری و عملی نظام را نمی رساند؟ درمورد مساله کشف حجاب البته بابیان و بهائیان از پیشگامان آزادی زنان و حضور اجتماعی و سیاسی زنان بودند و زنانی بزرگ و شریف چون طاهره قره العین از همان بستر تاریخی ظاهر شدند. و صد البته این پیشگامی در آزادی زنان و احقاق حق از نیمی از جامعه بشری افتخاری بزرگ برای جامعه بهائی است. راهکار دین بهائی آزادی زنان و نتیجه عملکرد راست افراطی توسعه تصاعدی فحشا و اعتیاد در ایران است. تا به کی باید ایران و ایرانیان را در مسلخ راهکارهای ایدئولوژیک و ورشکسته قربانی کرد؟ و چرا به دین بهائی که اندیشه ای نوین و برآمده از ایران است اجازه حضور در جامعه مدنی ایران داده نمی شود؟
وی با اشاره به این مطلب که جمهوری اسلامی برای مسائل مربوط به این فرقه تدبیری بیندیشد، توضیح داد : بهائی ها جزء اقلیت های مذهبی در کشور محسوب نمی شوند زیرا در قانون اساسی در خصوص اقلیت هابه تفضیل شرح داده شده است .سیاست و تمهیداتی که جمهوری اسلامی در قبال آنها اتخاذ کرده بر اساس تعهدات شهروندی است زیرا آنها جزء شهروندان این کشور محسوب می شدند و به حکومت نیز اذعان دارند. حکومت نیز مسئول است حقوق اولیه آنها را چون امنیت شغلی ، زندگی، تحصیل ، املاک، ازداواج و … را تامین نماید. اما آنها نیز حق تبلیغ و تشکیل مجالس تبلیغی فرقه خود را ندارند و نمی توانند کتاب ، نشریه و یا جزوه ای چاپ کنند همچنین حق تاسیس مدرسه خاصی را هم ندارند.
با سپاس فراوان از آقای لاریجانی که با روشنگری خاص خود مسائل مهمی را مطرح کردند. پس معلوم شد که نظام اسلامی با بهائیان بر اساس تعهدات شهروندی معامله کرده است. شاید لازم به تذکر باشد که بهائیان ایران از تمامی آنچه آن را "حقوق اولیه" نامیده اند محروم بوده و هستند. این ادعا که در آپارتاید مذهبی نظام حاکم بر ایران بهائیان از "حقوق اولیه…چون امنیت شغلی، زندگی، تحصیل، املاک، ازدواج و …" برخوردار بوده اند تنها ازکسی بر می خیزد که ۲۷ سال اخیر را در خواب سپری کرده باشد یا از روی غرض واقعیتها را نادیده بگیرد. شرط لازم و کافی حقوق شهروندی چیست؟ باید پرسید که ایشان از کدام امنیت شغلی سخن می گویند؟ آیا دهها هزار بهائی بیگناه که از کارهای دولتی اخراج شده اند و از همان اول انقلاب پاکسازی شده اند و حقوق بازنشستگی آنها را نیز در کمال راحتی و به سهولت قطع کردند مشمول کدام امنیت شغلی شدند؟ دانش آموزان اخراجی از مدارس و دانشجویان اخراجی از دانشگاه که صرفا به دلیل باورهای دینی اخراج شده اند و از حق تحصیل محروم شده اند و بیش از دو نسل از جوانان بهائی را که از شرکت در آزمون سراسری و ورود به دانشگاه محروم شده اند جز تلاشی برای عوام فریبی و شعاری بی محتوا در گفته های ایشان نمی یابند؟ مگر نظام جمهوری اسلامی دو نسل از جوانان بهائی را از تحصیل محروم نکرد؟ پس حقوق اولیه و شهروندی بهائیان کجاست؟ سخن را به درازا نمی کشم ولی هزارها نفر را که به ناحق و فقط و فقط به دلیل بهائی بودن حبس و زندانی و شکنجه کردید از کدام حق "زندگی" بهره برده اند و البته صدها نفر را که به دلیل باورهای دینی شان اعدام کردید باید از کدام مرجع نظام اسلامی استمداد و درخواست عدالت نایافته را نمایند؟
باید اضافه کنم که بنا بر اصول پایه ای حقوق بشر و میثاق نامه های بین المللی که دولت جمهوری اسلامی ایران نیز امضا کننده و پایبند آنهاست حق باورهای دینی و اجرای مراسم مذهبی حق مسلم بهائیان است و بستگی به رضایت راست افراطی و اقلیتی کوتاه بین و بهائی ستیز ندارد. این حقی است خدادادی و مطابق با پیشروترین آراء روشنفکران دنیا. حضور در عرصه جامعه مدنی و شرکت در گفتمانهای اجتماعی و فکری ایرانیان و معرفی و ارائه تعالیم بهائی نه تنها که حق مسلم بهائیان است بلکه رسالت خاص و ویژه آنان نیز می باشد و این حقی است که تعطیل بردار نیست. اجازه بدهید مطلب را شفافتر و آشکارتر بیان کنم. جامعه باز و آزاد و چند صدایی در ایران بدون حضور فعال جامعه بهائی امکان پذیر نخواهد بود. دولت و مردم ایران هرگاه که جامعه بهائی وارد گفتمانهای روز شده باشد از حضور دین بهائی و آموزه های آن در فضای اندیشه ایران بهره مند شده اند گرچه نهادهای ثروت و قدرت و آپارتاید دینی را خوش نیاید.
مثالی از عهد قاجار می آورم. در خفقان و انحطاط عصر ناصری همگان موافقند. در عصر ناصری بهاالله فرزند برومند ایران زمین آموزه های نوینی برای ایران و جهان ارائه کرد. از جمله تعالیم او ضرورت نظام پارلمانی است و بهاالله اولین ایرانی است که انتخابات همگانی، آزاد و پارلمانی را مطرح و ارائه کرد. به پاس اندیشه بلند و در راستای نخبه کشی متداول ایرانیان حبس، مضروب و تبعید شد و هزاران نفر از پیروانش را نیز کشتند. ولی او بنابر رسالتی که داشت از آموزه های انسان ساز و تمدن ساز خود دست بر نداشت. پس از چهل سال تبعید و زندان در گذشت. او در کتاب اقدس مشروطیت و نظام پارلمانی در ایران را پیشگویی کرد ( بیش از چهل سال قبل از مشروطه) و به شهادت تاریخ هسته اصلی روشنفکران و فعالان مشروطیت از پبشینه بابی و بهائی بودند. اصطلاحاتی چون مجلس و وکیل و انقلاب را که او برای بار اول مطرح کرده بود وارد مباحث سیاسی روز شده بود و رسما به کار برده شدند. دقت کنید که تا جایی که آموزه های بهائی بر روند تاریخی اثر گذاشت به نفع دولت و مردم ایران و به ضرر استبداد و قدرتهای ظالم بود. شکست مشروطیت نیز از همانجا آغاز شد که از آموزه های بهائی فاصله گرفت. بهالله آموخته بود که انتخاب باید انتخاب عمومی و همگانی باشد ولی در انتخابات مشروطه حق رای فقط به برخی از اصناف و فرادستان داده شد. زنان که تصور آزادی و حضور آنان در عرصه فکری و سیاستگذاری نظام را چنین آزار می دهد نیز بر خلاف آموزه های بهائی از حق رای محروم شدند. چنین بود که در نهایت مشروطیت شکست خورد.
پس هرگاه که آموزه های بهائی در عرصه فکری و اجتماعی ابران حضور داشت عنصری خلاق و پیشرو بود و حضورش برای ایران منفعت داشته است. از این روست که راست افراطی برای متوقف کردن دین بهائی از هیچ جنایت و اقدام شوم و غیر اخلاقی سرباز نمی زند.
لاریجانی با صحیح دانستن این سیاست در قبال بهایی ها، تصریح کرد : همانطور که بهایی هاانتظار دارند دولت ایران به تعهدات خود عمل کند آنها نیز باید به قوانین کشور احترام گذاشته و به تعهدات خود نسبت به قوانین و مردم این کشور عمل نمایند .
میزان احترام دولت ایران به دین بهائی و بهائیان و اجرای تعهدات نظام اسلامی را به بزرگترین گروه ایرانیان غیر مسلمان دیدیم. فقط خاطر نشان می سازم که با وجود انواع جنایت و حق کشی و ظلم به بهائیان از سوی نظام اسلامی و راست افراطی بهائیان در راستای آموزه های خود با نفی هر گونه خشونت و مقابله به مثل با سرخ نگاه داشتن صورت با سیلی به فعالیتهای فرهنگی، توسعه، سوادآموزی، هنری و علمی خود با وجود انواع محدودیتها و دشواریها ادامه می دهند و به ازای خدمات خود توقع هیچگونه پاداش و حتی تقدیر هم ندارند. بهالله می آموزد که پاک ترین نوع خدمت به همنوع خدمتی است که فقط در جهت خدمت به همنوع و نه برای پاداش و تقدیر باشد. این است روش و شیوه بهائیان در خدمت به ایران و ایرانیان. سزاوار است که نظام جمهوری اسلامی نیز به این رفتار و همت ارج نهد و دست از تبعیض و فشار بر بهائیان بر دارد. لازمه نیل به آینده ای روشن برای ایران دادن رسمیت به دین بهائی است تا جامعه مدنی ایران از حضور اندیشه های نوین بهره مند شود.
وی خاطر نشان کرد :به نظرم این فرقه سیاسی دیگر آن نفوذ و کارآیی لازم را نه تنها برای نسل امروز و فردای مردم ایران ندارد بلکه میان خود بهائی ها نیز دیگر جاذبه ای ندارد لذا اگر به این فرقه کمتر اعتنا کنیم مسائل آن خودبخود حل خواهد شد .
اگر دین بهائی نفوذ و کارآیی و توانمندی لازم را برای بازسازی و عمران ایران نداشت راست افراطی و کوتاه فکران دینی به طرز روزافزون با تاسیس سایت و رسانه به تبلیغات دروغین علیه دین بهائی نمی پرداختند و نظام اسلامی نیزدست از اذیت بهائیان و نظارت و جاسوسی محرمانه آنها دست برمی داشت. هم میهنان گرامی حتما واقفید که پارسال دستوری مهم و سری در مورد نظارت محرمانه تمامی فعالیتهای بهائیان از سوی ستاد فرماندهی نیروهای مسلح خطاب به کلیه نهادهای انتظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی صادر شد. این واکنش یک نظام به "فرقه" ای سیاسی که "آن نفوذ و کارآیی لازم" را ندارد نیست. شدت یافتن این جاسوسی و نظارت کاملا عکس ادعای ایشان را می رساند. عموم مردم ایران ورشکستگی بهائی ستیزان و ناتوانایی آنها را در حل معضلات ایران در تمام ابعاد آن دیده اند. مشاهده ورشکستگی نظری و عملی و اخلاقی نظام جمهوری اسلامی و عدم پذیرش خشونت نهادینه در آن از سوی مردم ایران و از سوی دیگر آشنایی ایرانیان با شهامت و آزاد اندیشی بهائیان و روش نفی خشونت آنان موجب جذب و گرایش ایرانیان به آشنایی با دین بهائی شده است. این چنین است که بهائی ستیزان چاره ای جز افزایش فشار بر بهائیان و متشبث شدن به هر حیله و تزویربرای پخش دروغ در مورد بهائیان نیافته اند و ناچار به این فعالیتها و دیگر فعالیتهای منافی حقوق بشرادامه می دهند.
هم میهنان گرامی گذشته آئینه آینده است و گذشته ایران نشان می دهد که پیش زمینه وجود ایرانی آزاد و مردم سالار حضور فعال و پرتوان اندیشه های گوناگون و متنوع در عرصه اندیشه ایرانیان است. دین بهائی یکی از این اندیشه هاست. حال که کاستیها و ورشکستگی اندیشه های افراطی آشکار شده است آیا بهتر نیست که نظام اسلامی از اذیت و آزار بهائیان دست بردارد و فضای حضور در جامعه مدنی را به بهائیان بدهد؟