خیره ام از چشم بندی خدا
– مولانا
زهی حیرت
چندی پیش برای شرکت در کنفرانس ادب و هنر ایران به آمریکا میرفتم طبق معمول در مرز توقف کردم مأمور مربوطه شروع به سؤالات نمود. مرز خلوت بود و درجائی کم رفت و آمد قرار داشت.وقتی فهمید ایرانی هستم اولین سؤالش این بود که برای چه آمریکا میروم من جواب دادم برای شرکت دریک کنفرانس ادب وهنر ایران وبعد برای آنکه به مسافرت من جنبه سیاسی ندهد توضیح دادم که جلسه از طرف بهائیان منعقد می گردد.بلافاصله گفت من در باره آئین بهائی شنیده ام ولی هیچوقت فرصت پیدا نکردم که بپرسم اساس اعتقادات شما چیست ؟ من که در موقعیّتی نبودم تا بتوانم در باره اعتقادات و تعالیم بهائی اطلاعات کافی به سؤال کننده بدهم خواستم در چند کلمه اساس تعالیم بهائی را بیان کنم لذا به سادگی ودر نهایت اختصار به او گفتم اساس تعالیم ما عشق و وحدت است. Love and Unity
باتعجب چندبار تکرار کرد Love and Unity? من با نگرانی پرسیدم مگر چه اشکال دارد .گفت اشکال ندارد ولی تعجب آور است دردنیائی که پیروان ادیان در اکثر نقاط جهان مخصوصاً در شرق به کشتار یکدیگر مشغولند شما از محبت سخن می گوئید وبعد گفت اگر این طور است این واقعاً دیانت خوبی است وسپس از من اطلاعات بیشتر خواست که منابع لازم را به او دادم.
درراه کنفرانس تمام مدت در فکر مأمور اداره مهاجرت بودم و به این نتیجه رسیدم که او واقعاً حق داشت که از اعتقادات بهائی تعجب نماید چون من هم وقتی بیشتر فکر کردم دیدم واقعاً تعجب آور است دردنیائی که احساس کینه توزی وجنگ وحس انتقامجوئی بر افکار بشر سایه افکنده، آئین بهائی توانسته ملیون ها نفر از مردم جهان را از ملیّت های مختلف، با سوابق دینی و فرهنگی متفاوت ،رنگ ها و نژادهای مختلف،زبان های گوناگون که در نقاط مختلفه دنیا پراکنده اند، با نیروی عشق و محبت وبه کمک وتأثیر تعالیم بهائی، در زیر خیمه وحدت ویگانگی گرد آورد که مدل دنیای آینده ماست ودر میان این عده افرادی هستند که قبل از پیوستن به آئین بهائی باهم در نهایت دشمنی وکینه بود ند وحال گذشته را به تاریخ سپردند بطوری که شما هیچگاه درداخل این جامعه نمی بینید که افراد باهم به مجادله و ستیز ولو به لفظ بپردازند چیزی که مرا بیاد خاطره مسافرت آمریکا انداخت این بود که چند روز پیش یکی از دوستان ای میلی برای من فرستاد که فردی کتابی رامعرفی مینمود که شخصی در باره بهائیت نوشته بود نویسنده کتاب،خود وابسته به دیانتی است که از ده ها بلکه صد ها فرقه تشکیل گردیده و سالهاست پیروان آن به کشتار یکدیگر مشغولند و در میان معتقدین به هیچیک از فرق آن نیز وحدت واتحاد وجود ندارد بطوری که بااعمال و رفتارشان سبب بدنامی دیانتشان در سطح جهانی شده اند. حال ببینید برای من چه اندازه حیرت آوراست که این نویسنده البته صادق! و محترم!،از یکپارچگی و وحدت بین جامعه ای که خود به آن وابسته وظاهراً به آن معتقد است سخن میراند! وبعد مفصّلاً از اختلافات وانشعابات در جامعه بهائی وآلودگی آنان به تروریسم و ار تباط آنان با بیگانگان مینویسد.خواندن این ای میل مرا یاد گفته آندره موروآ انداخت که گفته بود .
ای کاش یک دست مرا می بریدند و به من کمی رو میدادند .
دیده ور