خشونت کلامی زخمی ماندگار

فریبا داودی مهاجر

صحبت های لیلا آشنا بود. بسیاری از زنانی که روایت خود از خشونت را نقل می کنند از خشونت کلامی به عنوان یکی از ابزار کنترل و اعمال قدرت نام می برند.

قلدری، بدنام کردن، بی اهمیت کردن، محدود کردن، مورد پرسش و بازجویی قرار دادن، تحقیر کردن و بی اهمیت نشان دادن، تهمت، مورد خجالت و شرمساری قرار دادن، فحش و توهین، خندیدن به شخص، مخالفت دائم، دروغگویی، سرزنش، دست انداختن، طعنه زدن، دست انداختن، تهدید، نام یا لقب درست کردن ،اظهارات و حرف های منفی زدن درباره لباس، ظاهر، نژاد، دین، اخلاقگرایی، زندگی جنسی و حتی غذا و آشامیدنی طرف مقابل همه از اشکال خشونت کلامی محسوب می شود.

لیلا دو دختر دارد ، اگرچه لیلا نام مستعار زنی چهل و چند ساله است.

لیلا چنین می نویسد: شش ماه عقد کرده بودم یک کلام حرف نامناسب از او نشنیدم ولی از فردای عروسی ناسزا برایش نقل و نبات بود و برای من هربار مانند زخم خنجری که بر بدنم زده می شد. بی احترام می شدم ، از خودم خجالت می کشیدم و با هر کلمه ای که به کار می برد حقیر و حقیرتر.

فحش می داد. یک ریز فحش می داد. به مادرم ، پدرم.  وقتی عصبانی می شد جلوی بچه ها حرف های رکیک می زد و من از شنیدن این حرف ها تنم می لرزید. عادی نمی شد. سال ها از ازدواج من می گذشت و برای من عادی نمی شد.

 

خشونت کلامی از اشکال خشونت محسوب می شود. در میان انواع خشونت ها، خشونت کلامی- روانی که زنان در سطح خانوادگی و اجتماعی به شدت درگیر آن هستند، خشونتی پنهان است که  درسطح خصوصی باقی می ماند.

از لیلا سوال می کنم که آیا درباره این رفتار همسرش با خانواده صحبت کرده است واو می گوید که ده سال اول زندگی سعی در پنهان کردن تحقیر شدنم داشتم با این که اطرافیان می فهمیدند و به روی خودشون نمی آوردند. راحت نیست که به اطرافیانت بگویی همسرت تو را لایق چنین رفتاری می داند. فکر می کردم دیگران چه حسابی روی من می کنند.

همسر من کاملا دو رو داشت و روی رفتارش با من و بچه ها من را از خودم و زندگی بیزار کرده بود. یافته های گسترده ترین تحقیق انجام شده با عنوان «بررسی پدیده خشونت خانگی علیه زنان» در ۲۸ مرکز استان کشور نیز نشان می دهد ۵۲٫۷ درصد از کل پاسخگویان از اول زندگی مشترک تا کنون قربانی خشونت های روانی و کلامی بوده و این نوع خشونت، اولین رتبه را در میان انواع خشونت خانوادگی علیه زنان دارد و بیش از انواع دیگر خشونت های خانوادگی رخ می دهد.

 

آزار زبانی رفتارها و کلماتی است که خشونت گر برای کنترل و تحقیر فرد مقابل به کار می گیرد. آنچه که تحمل آزار زبانی و هتاکی را سخت می کند توصیفات بی رحمانه ای است که نوع زندگی، نوع فکر و احساسات ، نیازهای فرد مقابل و عقاید وشیوه زندگی فرد مقابل را مورد هجوم قرار می دهد.

«بی عرضه »،«  علاف»، «بی مصرف»،«احمق»، «بی ارزش»،« مفت خور»، « دست و پا چلفتی»، «این دستش به اون دستش می گه غلط نکن» و بسیاری عبارت های این چنین از جمله هتاکی هایی است که قربانی خشونت در معرض آن قرار دارد.

عبارت ها و جملاتی که شایسته هیچ انسانی نیست و به مرور زمان به شخصیت و اعتماد به نفس قربانی لطمه می زند به شکلی که فرد واقعا باورمی کند بی لیاقت و بی ارزش است و توانایی تغییر وضع موجود را ندارد.

در بسیاری از موارد رفتارهای افراد خشونت گر قابل پیش بینی نیست وقربانی نمی تواند حدس زند چه زمان و مواقعی فرد عصبانی می شود و یا کنترلش را از دست می دهد و به همین دلیل دچار استرس و اضطراب دائمی است.

چنین افرادی تن به گفت و گو نمی دهند و اگر هم در زمان هایی که رفتار عادی دارند و یا به دیگران ابراز علاقه می کنند قول هایی دهند پای بند به آن نیستند و به محض عصبانیت و خشم رفتارهای خود را تکرار می کنند.

در بسیاری موارد خشونت ورز خشمگین نیست ولی به منظور کنترل از کلمات و رفتارهایی استفاده می کند که فرد یا افراد روبرو را کنترل کند.

«دست چپ و راستت را بلد نیستی حالا هوای درس خوندن به سرت زده»، «زیر سرت بلند شده هر روز به هوای دیدن مامانت و این و اون می زنی تو خیابون»،«بذارم کارکنی فردا خدا را بنده نباشی »، « بدبخت هر چه داری از من داری. من نخوام ازگشنگی می میری».

فردی که خشونت کلامی دارد می تواند همسرش را کنترل کند، می تواند طوری رفتارکند که مسیر قضاوت اطرافیان را نیز کنترل کند و حقایق را پنهان و یا وارونه جلوه کند.

بسیاری از این افراد چنین رفتارهایی را به منظور تحقیر بیشتر قربانی در مقابل دیگران به کار می گیرند.

بسیاری از آنهایی که این چنین مورد آزار قرار می گیرند اصلاً معنای آزار زبانی را نمی دانندو یا آن را پنهان می کنند. معمولاً قربانیان این نوع خشونت چنین رفتاری را نادیده می گیرند و تنها زمانی که بددهانی ها با خشونت های جسمی شدید همراه شود نسبت به آن واکنش نشان می دهند.

 خشونت های کلامی بدتر از خشونت های جسمی هستند و حقارت و تاثیرات پنهانی دارند که اگر قربانیان وشاهدان خشونت آن را درک می کردند در برابر این نوع اهانت ها واکنش نشان می دادند و دنبال راه حلی برای خروج و یا تغییر شرایط می گشتند.

به خاطر داشته باشیم چنانچه همسرتان عصبانیتی مهارنشدنی و غیرعادی داشته باشد و نتواند یک مکالمه عادی را پیش ببرد او مبتلا به خشونت کلامی است.

لیلا نمونه ای است که برای درک بهترخشونت خانگی روایتش را نقل کردیم.

لیلا می گوید همسرم وقتی که مثلا عصبانی نیست خنده خنده می گوید: « توپ قلقلی خوابلو شدی ، بد نیست یک دستی به پله ها و سرووضع خونه بکشی شاید تو کیلو لاغر بشی بتونی تکون بخوری». بعد هم که می بیند ناراحت شدم می گوید : شوخی کردم بابا می خواستم سربه سرت بگذارم . ماشالله که چقدر جنبه داری .

خودت مقصری ، عصبانی نکن مرا تا نشنوی، چقدرغر می زنی ، چقدر ایراد می گیری جملاتی است که به جای معذرت خواهی می گوید تا من خودم را سرزنش کنم و فکر کنم من مقصرم و شاید او درست می گوید و احساس گناهی به من می دهد که من هر روز عقب و عقب تر بروم و فکر کنم این من هستم که مشکل دارم.

درحالیکه حتی اگر فردی دچار خطا هم شود شایسته شنیدن کلمات نامناسب و فحاشی و تحقیر نیست و به همین دلیل چنین بهتر است قربانیان خشونت خانگی به جای بازیچه خشونت گر شدن به تغییر فکر کنند.

بسیاری از لقب های جنسیتی یا توهین آمیزی که فردی به دیگری نسبت بدهد نمونه بارز خشونت کلامی است. این نوع صفت های کلامی تحقیرآمیز به مرور زمان فرد را شایسته آن توصیفات نشان می دهد و اعتماد به نفس و شخصیت را از انسان می گیرد.

کسی که خشونت کلامی دارد معمولاً بعد از هتاکی هایش طوری رفتار می کند که گویا اصلاً اتفاقی نیفتاده است و همه چیز مثل سابق است. این رفتار بخشی از نقشه است. زیرا معمولاً فرد قربانی بعد از دیدن چنین رفتاری تصور می کند آنچه به او گفته شده نه از روی عمد بلکه از روی بی توجهی و یا بدون قصد قبلی بیان شده است.

فرض کنید همسرتان به شما هر صفت تحقیرآمیز دیگری را به شما نسبت بدهد. با اینکه شما در همان لحظه جا خورده اید و توقع شنیدن چنین حرفی را نداشته اید، اما او طوری رفتار کند که گویا اسمتان را صدا زده و هیچ حرف زشتی نزده است، در این حالت شما ممکن است حرف او را جدی نگیرید و با خودتان بگویید «منظوری نداشته و یا از روی عمد حرفی نزده». این دقیقاً همان چیزی است که همسرتان می خواهد. در واقع او سعی می کند احساسات تحریک شده شما را کنترل کند بدون اینکه هیچ نوع درگیری ای پیش بیاید.۱

در بسیاری از مواقع خشونت گر همیشه از رفتارهای شما حتی خرید معمولی انتقاد می کند یا تمسخر می کند و حتی با شوخی و چاشنی خنده تحقیر می کند.

می خواهد خودش را بهتر جلوه دهد و جلوی دیگران رانندگی ،غذا پختن و رفتارهای دیگر شما را به استهزا می گیرد وسعی می کند با طنز و لودگی فرد را کوچک و بی مایه و یا بی عرضه نشان دهد. همه این رفتارها و استعاره های کلامی خشونت محسوب می شود.

ممکن است ناسزا نگوید اما خنده تمسخرآمیز، داد زدن، تهدید کردن،سر تکان دادن با نگاه تحقیر آمیزبا هدف کنترل و اعمال قدرت نیز خشونت و حداقل آزار محسوب می شود هر چند که مرز خشونت و آزار بسیار باریک است.

چنین رفتارهایی سلامت قربانی و شاهدان خشونت را به خطر می اندازد و حتی با علائم جسمی خودش را نشان دهد.

خشونت کلامی به شکلی است که به جای مشت و کتک، از کلمات بهره می گیرد. در اعمال خشونت گفتاری، کلمات برای حمله، کنترل، یا آسیب به کار برده می شوند. این خشونت رفتاری است بسیار بالاتر از بی ادبی. خشونت کلامی با ضربه روحی یا هدف قرار دادن طبیعت فرد، به روحیه ی او آسیب می زند.
تاکید می کنم بسیاری مواقع خشونت های کلامی به صورت جوک گفته می شود، وقتی فرد مورد هدف جوک احساس آسیب یا توهین کرد، گوینده جوک  می خندد و می گوید که قربانی خیلی حساس است. در حالی که منظور او از بیان این جوک آزار فرد مقابل بوده است. در بسیاری مواقع خشونت کلامی به خشونت فیزیکی می انجامد. ۲

کوتاه سخن آن که خشونت کلامی زخمی هایی از خود به جا می گذارد که از حافظه بلند مدت انسان ها حذف نمی شود. زخم هایی که تا سالیان دراز بر روح و جسم قربانی تاثیر می گذارد وچنانچه قربانی نجات پیدا کند هر از چندی مانند فیلم از جسم و روح و جان وی می گذرد و تکرار می شود.

بسیاری از کسانی که مورد آزار خشونت های کلامی قرار می گیرند شرایط را می پذیرند و در یک چرخه بیمارگونه عشق و محبت، هتاکی و خشونت به زندگی با خشونت گرادامه می دهند. درحالیکه پذیرفتن این نوع زندگی فقط نادیده گرفتن احساسات و تجربه خوشبختی است.

 

۱-   http://www.persianpersia.com/social/sdetails.php?articleid=۱۶۶۴۵&parentid=132&catid=136

۲-   https://fremdlog.wordpress.com/2011/03/30/خشونت-کلامی-چیست-و-چه-عواقبی-در-پی-دارد؟/

 

 

 

 

 

 

Comments are closed.