گفت و شنودی با یکی از خوانندگان
دوست گرامی آقای سورنا از پرسشهای شما سپاسگزارم و اینک جوابها را مینویسم اما اینکه به نظر شما قانع کننده بیاید یا نه البته به قلب حقیقت جوی شما بستگی دارد که باید از تعصب و پیشداوری دور باشد و در وجدان خود پرسش و پاسخ را بسنجد. شما همهء پرسش ها را پشت سر هم در یک جمله نوشته بودید من با اجازه شما آنها را جدا میکنم:
میگویید: چرا حضرت باب که دادن فتوا و بالای منبر رفتن و نماز گروهی و وعظ و خطابهء از منبر را حرام کرد خود با این حرفها فتوا داد.
پاسخ: حضرت باب آغازگر عصر جدیدی در عالم انسانی است یعنی عصر بلوغ انسانیت. عصری که شخص برای فهم و درک خود نیاز به اختراعات ملانمایان و آنها که روحانیت را آلوده کردهاند ندارد. به تاریخ اسلام نگاه کنید ببینید چند فرقه و تفرقه بر اثر همین فتواهای ضد و نقیض و جور واجور پیدا شده. بدینترتیب در دیانت بابی و بهائی طبقهای که خود را همه کاره و صاحب اختیار دین دانسته از بین رفته و دین به دست صاحبان حقیقی خودش یعنی تودههای مردم افتاده است. این تعالیم حضرت باب فتوای یک روحانی نیست بلکه تعالیم دینی است که باید اساس کار جامعههای آینده قرار گیرد. ضمنا منظور فقط ملا در آیین اسلام نیست بلکه شامل کشیش و خاخام و موبد و دیگر کسانی که دین را در انحصار خود دارند نیز میشود.
میگویید: باب به ملا حسین میگوید چه اشکالی دارد که آن موعود من باشم یعنی خودشون هم اطمینان نداشتن که به صورت سوالی پرسیدن… و بقیه سوال.
پاسخ: اولا همین گفتهء حضرت باب نشان روشنی از محکم بودن ادعای ایشان و آوردن دلایل کافی برای عالِمی چون ملاحسین بوده است و ثانیا رافت و محبت مسیح وار ایشان را نشان میدهد که در کمال لطف از کسی که به جستجوی موعود است میپرسند آن علایم را در من نمیبینید؟ که معنای دیگر این سوال آنست که البته میبینید. مثل آنست که شما بروید در کوچهای از شخصی که درب خانهاش ایستاده بپرسید منزل فلانی اینجاست. و او بگوید آیا شما پلاک اسم مرا بر در خانه نمیبینید؟
این چنین آغازی که در کمتر آیینی دیده شده درسی است برای بهائیان که جز با محبت و دوستی آئینشان را تبلیغ نکنند و هرگز دست به خشونت و شمشیر و زور و اجبار برای اشاعه دینشان نبرند. مردم را در اختیار آیین روحانی خود آزاد بگذارند، دیگران را نجس و کثیف نشناسند و اگر دین دیگری اختیار نمودند مرتد و قابل کشتن نشناسند.
میگویید: پس باب امام زمان شد. مگر میشود شخص هم باب بود هم قائم هم صاحب شریعت.
پاسخ: مراحل ظهور هویت پیامبران و تکمیل تعالیم آنان تدریجی است و بستگی به ظرفیت مردم و شنوندگان او دارد. این امر را در همهء پیامبران میبینید. سابقهاش در اسلام قبلهء مسلمانان است که ابتدا اورشلیم بود و بعد مکه شد که اولی سنتی یهودی را دنبال میکرد و دومی سنت اعراب جاهلیت را. شاهد دیگر تکمیل تدریجی تعالیم حرام شدن شراب است که بر وفق آیات کلامالله ابتدا به مصرف معتدل آن توصیه شد و بعد به اینکه در حال مستی به نماز نایستند و سرانجام حرام اعلام گردید. دهها از اینگونه مثالها هست و شما که خود عالمی دینی هستید از بنده بهتر واردید.
میگویید: کسی که گلوی حاج ملا محمد تقی برغانی را بریده چه عقیدهای داشته که مرید شیخ بوده …
پاسخ: شما ما را مسئول عقاید طرفداران فرقهای از اسلام (شیخیه) نکنید که قتل حاج ملا محمد تقی برغانی ارتباطی نه به آیین بابی داشته و نه به آیین بهائی. ارتباطش از آنجا حاصل میشود که طاهرهء قرهالعین را که بابی بود عامل آن دانستند و آمدن این واقعه در تواریخ بهائی فقط به این دلیل است. به همین جهت از هزاران قتلی که به دست علما و مردم عادی به خاطر اختلافات دینی در اسلام شده کلمهای در تواریخ بهائی نیامده است.
می پرسید: عباس نامی که پیشخدمت سلیمان خان (بابی) بوده وقتی دولتیان او را دور انداختند که بابیان را برای کشتن شناسایی کند چرا حضرت بهاءالله را شناسایی نکرد و چرا ایشان خود نگفتند این مرد مرا شناسایی نکرد و من بابی هستم.
میگوییم: آن زمان حضرت بهاءالله نه لقبشان بهاءالله بود و نه به رسالتی برخاسته بودند. ایشان را به نام کوچکشان میرزا حسینعلی میشناختند و یکی از رهبران بابیه بودند. بابیان به سنت اسلامی تقیه مینمودند، ولی پوشاندن اعتقاد، در حالی که شخص در مورد دینش مورد سوال هم قرار نگرفته تقیه نیست نوعی حکمت است. تقیه وقتی است که کسی بگوید من بهائی نیستم مسلمان یا مسیحی و غیره هستم.
برای اطلاع شما بگویم که اولا اگر جناب بهاء را هم شناسایی کرده و کشته بودند خداوند کسی دیگر را بر میانگیخت زیرا جسم و بدن پیامبر فقط حامل پیام و اراده خداوند است و ارادهء اوست که کسی را برگزیند.
ثانیا تقیه تا مدت زمانی در آیین بهائی نیز رایج بود و در میان جمعی از بهائیان مورد عمل بود در حالی که تعدادی دیگر در ابراز عقاید دینیشان صراحت کامل داشتند. اما پس از دوران حضرت عبدالبهاء روش تقیه در آیین بهائی بکلی ممنوع شد و صراحت عقیده جانشین آن گردید. دلیلش صدها شهید بهائی در دوران جمهوری اسلامی است.
میپرسید: (به طور خلاصه) چرا حضرت باب در زمان حیات کتابی در اثبات خود ننوشت و این کار را حضرت بهاءالله [با نگاشتن کتاب ایقان] انجام داد.
پاسخ: کسی که از زندانی به زندانی اسیر و دربند است و تمام عمر کوتاه پیامبریش در حبس و تبعید و سرانجام شهادت گذشته اگر وقت کند به نگاشتن لازمترین مساله میپردازد. کتاب ایقان را حضرت بهاءالله برای دائیهای حضرت باب که از سرنوشت و ادعای خواهر زادهء خود حیرت زده شده بودند نگاشتند و موجب ایمان ایشان به آیین بابی و سپس دیانت بهائی شد. جالب آنست که همان کتاب ایقان بهترین دلیل برای اثبات دیانت بهائی نیز هست زیرا تمامش بر اساس آیات کلام الله و احادیث محکمهء اسلامی است و نه فلسفه بازی و کلام پردازی و یا تهدید به مجازات روز قیامت و آتش جهنم.
میپرسید: اگر بین حضرت بهاءالله و میرزایحیی ازل اختلاف نمیافتاد باز هم دین بابی به بهائی تغییر مییافت …
پاسخ: آنچه به صورت صحیح تاریخی رخ داده حقیقتی است که وجود دارد و دیگر نمیشود با اگر و مگر حدس زد که اگر اینطور نمیشد چه میشد. آیا شما میتوانید پاسخ دهید که اگر زبانم لال حضرت محمد در یکی از غزوات شهید میشدند آیا دیانت اسلام پا میگرفت و به صورت امروز در میآمد؟ اگر توانستید این سوال را پاسخ گویید آن گاه در مورد دیگر رویدادهای تاریخی و اگر مگر های ساختهء فکر بشر میتوان پاسخ گفت.
میگویید: (به اختصار) اسلام فتوحات زیاد کرد و دو امپراطوری ایران و روم را به زانو در آورد و اسلام آوردن ایرانیان با زور و خشونت و شمشیر نبود. بعد میپرسید دین جدید شما چه حرکتی کرده؟
پاسخ : دیانت بهائی با هیچ دیانت دیگری مسابقه و رقابت ندارد و برتری نمیجوید. حقایقی را عرضه میکند اگر قبول شد فبها و گر نه به بیان حضرت بهاءالله اعتراض کننده را بهائیان به خداوند میسپارند و در حقش دعا میکند که لااقل دیدهء جستجوگرش همواره باز بماند و کور کورانه دیانت آباء و اجدادی را نچسبد. دیانت حضرت مسیح هم تا سیصد سال بعد از آن حضرت در گمنامی و خاموشی بود و مسیحیان را رومیها در جشنهای خود جلوی حیوانات وحشی میانداختند. اما سرانجام عالمگیر گردید.
ما حرکت بزرگی نکردهایم جز اینکه چهار پنج میلیون مردم دنیا را با نام ایران و دینی ایرانی آشنا ساختهایم و از راه این دین حقانیت همهء پیامبران و البته حضرت محمد را به آنها قبولاندهایم. همین تاکید ما بر قبول حقانیت حضرت محمد کسانی را از دیانت بهائی رمانده است و ایرانیانی را که بسیار از آیین بهائی تمجید میکنند به دین زردشتی و مسیحی روی آور نموده است. شما آیین الهی را با کار سیاسیون و خشونتگران مقایسه نفرمایید که با یک بمب و یک تصمیم سیاسی میتوانند دنیایی را زیر و زبر کنند.
در آخر میپرسید: چه تفاوتی بین حنبلیها از سنیها، و بهائیت از شیعهها در قرن ۱۹ وجود دارد.
پاسخ: تفاوت از زمین تا آسمان است. بهائیت ادعای شریعت تازه و وحی الهی بر بنیانگذاران این دین میکند. کاری است کارستان که نخستین بار در عالم اسلام رخ داده است. البته در اسلام نهضتهای اصلاح طلبانهای آغاز شد و فرقههای فراوان پا گرفت اما هیچکدام ادعای استقلال آیین جدید نتوانست بکند و همه آنها خود را مسلمان و کتاب آسمانی خویش را قرآن مجید دانستند
از پرسشهای شما که بما فرصت داد مطالبی را برای بینندگان سایت روشن سازیم سپاسگزاریم.