بررسی معنای «رزق» در قرآن

تورج امینی

در نخستین مقاله‌ای که راجع به مفاهیم قرآنی نوشتم، به موضوع حیات و زنده شدن مردگان در قیامت پرداختم. در این مقاله مفهوم «رزق» را در قرآن مورد بررسی قرار می‌دهم.
در کتاب لغت برای «رزق» معانی بسیاری آمده است، همچون: روزی، معیشت، قوت و غذا، درآمد، آنچه نفع رساند، آنچه خداوند برای زندگی عطا فرموده و … و مفهومی که در همۀ آن معنی‌ها نهفته، این است که «رزق» باعث دوام حیات انسان می‌شود.
در قرآن، این لغت به صورت‌های مختلفِ صَرفی، بیش از صد بار تکرار شده است و معمولاً آنچه در ابتدا به نظر می‌آید و مترجمین و مفسّرین قرآن نیز آن را ذکر کرده‌اند، «رزق» به نعمت‌های مادّی اطلاق گشته که در دو موضع به کار رفته است: یکی نعمت‌های این دنیا و دیگر نعمت‌های بهشت.

نعمت‌های عالم خاکی:
ـــ «کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالاً طَیّباً». (مائده/ ۸۸) [مضمون: و از آنچه که خداوند برای شما حلال و پاکیزه روزی داده، بخورید].
ـــ «إنَّ رَبَّکَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ وَ یَقدِرُ». (اسراء/ ۳۰) [مضمون: همانا پروردگار تو برای هر کس که بخواهد و مقدّر فرماید، روزی را افزایش می‌دهد].
ـــ «وَ أنزَلَ مِنَ السّماءِ ماءً فَأخرَجَ بِه مِنَ الثّمراتِ رِزقاً لَکُم». (بقره/ ۲۲) [مضمون: و از آسمان آبی فروفرستاد، پس به وسیلۀ آن، رزقی از میوه‌ها برای شما بیرون آورد].

نعمت‌های بهشتی:
ـــ «فَأولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّهَ یُرزَقُونَ فیها بِغَیرِ حِسابٍ». (غافر/ ۴۰) [مضمون: پس ایشان داخل بهشت می‌شوند و بدون حساب مرزوق می‌گردند].
ـــ «وَ مَن یُؤمِن بِاللّهِ وَ یَعمَل صالِحاً یُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً قَد أَحسَنَ اللّهُ لَهُ رِزقاً». (طلاق/ ۱۱) [مضمون: و کسی که به خدا ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، داخل می‌کند او را به باغ‌هایی که در زیر آنها رودها جاری است که در آن‌جا جاودانه می‌ماند و خداوند برای او روزی را نیکو گردانیده است].

امّا وقتی آیاتی از قرآن را با دقّت بیشتر نگاه کنیم، مشاهده می‌نماییم که همواره نمی‌توان از لغت رزق، معنای مادّی برداشت نمود. آیاتی موجود است که باید معنایی فراتر از آنچه ذکر شد، برای «رزق» در نظر گرفت. به عنوان مثال، در سورۀ هود، زمانی که داستان «شعیب» بیان می‌شود، شعیب به قومش که با او مخالفت می‌نمودند، چنین می‌گوید:

«قالَ یا قَوم أ رَأیتُم، إن کُنتُ عَلی بَیّنَهٍ مِن رَبّی وَ رَزَقَنی مِنهُ رِزقاً حَسَناً …». (هود/ ۸۸) [مضمون: شعیب گفت: ای قوم من، نظرتان چیست؟ اگر من از جانب پروردگارم دلیل قاطعی داشتم و خداوند به من روزی نیکو از جانب خود داد …]

پر واضح است که در این آیه، رزقی که به حضرت شعیب عنایت شده، مربوط به معیشت نیست، بلکه به قرینۀ لغت «بیّنه» باید استنباط کنیم که این «رزق»، قطعاً مترادف با «دین» است، یا توانایی منحصر به فردی که آن‌حضرت در ارتباط برقرار کردن با «حقیقت عالم» داشت و ما نام آن را «وحی» می‌گذاریم. لغت «بیّنه» در قرآن معمولاً در جایی به کار می‌رود که سخن از «کتاب آسمانی»، «دین» یا «مظهر ظهور» در میان است:

«وَ قالُوا لَولا یَأتِینا بِآیَهٍ مِن رَبِّهِ؟ أَ وَ لَم تَأتِهِم بَیَّنَهُ ما فِی الصُّحُفِ الأولی؟». (طه/ ۱۳۳) [مضمون: و گفتند چرا او از جانب پروردگارش برای ما نشانه‌ای نمی‌آورد؟ آیا برای ایشان در آنچه از نوشته‌های پیشین است، دلیلی نیامده است؟].

«لَم یَکُنِ الّذینَ کَفَرُوا مِن اَهلِ الکِتابِ وَ المُشرِکینَ مُنفَکّینَ حَتّی تَأتِیَهُمُ البَیِّنَهُ، رَسُولٌ مِنَ اللّهِ یَتلُو صُحُفاً مُطَهَّرَهً». (بیّنه/ ۱ و ۲) [مضمون: مشرکان و اهل کتاب که کفر ورزیدند، دست بردار نبودند، مگر اینکه دلیلی بر ایشان بیاید، رسولی از جانب خدا که کتاب‌های پاک را تلاوت نماید].

ملاحظه می‌نماییم که قرآن بیّنه را در چه موضعی به کار می‌برد. بنابراین، در آیه‌ای که مربوط به حضرت شعیب بود، نمی‌توان «رزق مادّی» را دلیل برتری آن‌حضرت گرفت، زیرا خداوند به بدکاران نیز معیشت عنایت می‌کند. بلکه رزق در آن‌جا معنای «دین» می‌دهد. پس، آیا با خواندن آیاتی مشابه آیۀ مذکور، می‌توان نتیجه گرفت که وقتی در قرآن با لغت «رزق» رو به رو می‌شویم، این احتمال به وجود می‌آید که بتوانیم در برخی مواضیع معنایی غیر مادّی و روحانی از آن استنباط کنیم؟ امری و چیزی تقریباً به معنای «تجلّی حقیقت» یا «مایۀ ارتقاء روح» که انسان‌ها را در مسیر کمال حقیقی نیرو می‌بخشد و استوار نگاه می‌دارد.
پیش از این نوشتم که «دوام حیات انسانی» به رزق وابسته است. این نکته را در نظر آوریم که در مقاله‌ای که راجع به حیات و ممات نوشته شد، معلوم گشت که از نظر قرآن، حیاتی اهمیّت دارد که مطابق با تعریف رسولان الهی از زندگی باشد. در واقع، آن نوع از زندگی ارزشمند است که نسبتی با حقیقت پیدا کند و اگر شرایط پیشرفت روحانی حاصل آمد، حیاتی قابل تأمّل است که به سمت تعالی سیر نماید. بر اساس مطالبی که در آن مقاله مطرح شد، حتی پیش از این‌که راجع به کلمۀ «رزق» در قرآن به تحقیق بپردازیم و شواهدی برای نظرات مختلف بیابیم، می‌توانیم این پیش‌فرض قوی را در ذهن بپرورانیم که چون حیات اصلی انسان وابسته به نسبتی است که با حقیقت برقرار می‌نماید، بنابراین «رزق»، باید چیزی باشد که «حیات روحانی انسان» را دوام می‌بخشد. به عنوان مثال می‌فرماید:

«تُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ وَ تُخرِجُ المَیِّتَ مِن الحَیِّ وَ تَرزُقُ مَن تَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ». (آل‌عمران/ ۲۷) [مضمون: زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج می‌سازی و به هر کس که بخواهی، بی‌حساب روزی عنایت می‌کنی].

خارج شدن مرده از زنده و یا زنده از مرده، معقول نیست و معنای ظاهری ندارد. این آیه در متن ظهور پیامبران قابل فهم است که وقتی پیامبران ظاهر می‌شوند، کسانی که ایمان می‌آورند، مردگانی‌اند که زنده می‌گردند و کسانی که ایمان نمی‌آورند، زنده‌هایی هستند که گویی مرده‌اند. در ادامه و بدون فاصله، بحث «رزق بی‌حساب» مطرح گشته، لذا مفهوم رزق نیز باید در همان متنِ ظهور فهمیده شود. در حقیقت، از منظر قرآن رزق‌های معنوی و روحانی اصل است و رزق‌های مادّی فرع. به عبارت دیگر، اگر در قرآن اسمی هم از رزق‌های مادّی بیان گشته، منظور مثال‌هایی برای ایصال مردمان به مقامات بلندپایۀ انسانی است، زیرا هدف از ظهور پیامبران و نزول کتاب، همواره ارتقاء مقامات روحانی انسان‌هاست، یعنی فرایندی که روح انسان را از عالم خاک به افلاک می‌برد و به مقام حقیقی خود می‌رساند.
وقتی از این وجه به مفهوم «رزق» نگاه کنیم، نه تنها از بسیاری از آیات قرانی که در بارۀ رزق است، معنای جدیدی ظاهر می‌شود، بلکه در بارۀ خیلی از آیات،خواهیم توانست آیات قبل و بعد از آن آیه را به هم ربط بدهیم و بدون این مفهوم جدید، قادر به درک روابط بین آن آیات نخواهیم بود. برای تشریح این موضوع به چند نمونه اشاره می‌کنم.

بدء خلق و رزق
از ابتدای سورۀ عنکبوت، رسول اکرم ضمن این‌که می‌فرماید امتحان الهی سنّت است، خصائلی را برای مؤمنان و غیرمؤمنان عنوان نموده، سپس به تاریخ پیامبران پرداخته و پس از اشاره‌ای به نوح، به سراغ ابراهیم آمده و شرح داده که ابراهیم به قوم خود تذکّر داد: «خداوند را بپرستید، زیرا بت‌هایی که برای خودتان خلق کرده‌اید، قادر نیستند برای شما روزی بیاورند و شما باید روزی را فقط از خدا بجویید و او را شکر کنید». (عنکبوت/ ۱۶ و ۱۷) سپس خطاب الهی به رسول اکرم بازگشته که به کفّار بگوید:
اگر شما حقّ را تکذیب کنید، کسانی هم بودند که پیامبران پیشین را تکذیب کردند و آیا آنها ندیدند که خلق چگونه به وجود آمد و سپس خداوند آن را بازمی‌گرداند؟ پس در زمین بگردید و ببینید که خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرد و به همین طریق خداوند نشأۀ آخرت را به وجود می‌آورد و شما قادر نیستید که در مقابل خداوند، قدرتی از خود نشان بدهید. (عنکبوت/ ۱۸ تا ۲۲)
با نگاه به آیات بعدی، می‌توان فهمید که مخاطب آیات سورۀ عنکبوت، مشرکان قریش نیستند، بلکه اهل کتاب و احتمالاً یهودیان‌اند، زیرا قصّۀ پیامبران گفتن، برای کسانی که بدان اعتقاد ندارند، منطقی نیست. یعنی رسول اکرم داستان امتحانات الهی را در ذیل ظهور پیامبران برای مخاطبانی که به خداوند و ظهور پیامبران اعتقاد دارند، تشریح کرده و از این رو است که به آنان تذکّر داده که اگر حق را تکذیب کنید، همانند کسانی هستید که پیامبران قدیم را تکذیب کرده‌اند و این تذکّر از آن بابت است که یهودیان، نوح و ابراهیم و لوط و صالح و غیره را قبول دارند و کسانی را که آن مظاهر ظهور را ردّ کردند، ناسپاس می‌خوانند. به عبارت دیگر، همان اعتراضی که یهودیان به مخالفانِ پیامبرانِ قبلی وارد می‌کنند، رسول اکرم به خود آنها وارد می‌نماید و به یهودیان می‌گوید: ببینید خداوند چگونه آیین‌های مربوط به نوح و ابراهیم و موسی و غیره (نشأۀ اولی) را تأسیس نمود، پس به همان شکل قادر است که دین جدید (نشأۀ آخر) تأسیس نماید و خلقی بدیع در عالم امکان ظاهر سازد.
اگر در آیاتِ یادشده، رزق را به معنای مادّی بگیریم، نخواهیم توانست به این سؤال جواب بدهیم که مخالفان حضرت ابراهیم و یا رسول اکرم چگونه و از کجا صاحب رزق شده و معیشتی مناسب پیدا کرده بودند؟ تذکّر این نکته که «رزق را فقط از خداوند طلب کنید»، برای کسانی که به خداوند اعتقاد ندارند، ولی در عین حال وضع خوبی از لحاظ معیشت دارند، استدلالی قابل اثبات نیست و شایسته و منطقی به نظر نمی‌آید. بنابراین در این متنی که مربوط به ظهور است، «رزق» باید همان «تجلّی حقیقت» یا «آیات الهی» باشد که به صورت «دین» ظاهر شده است. وقتی بیان می‌شود که بت‌ها قادر نیستند رزق بدهند و فقط خداوند است که می‌تواند رزق عنایت کند، معنایش این می‌شود که بزرگان قومی که فرهنگش ناکارآمد شده، توانایی اصلاحات ندارند و پیشرفت عالم انسانی و دوام حیاتش، وابسته به فیضی است که خداوند از طریق مظاهر ظهور در اختیار انسان‌ها می‌گذارد. اگر این تعابیر را به کار نبریم، یعنی سخن مفسّران که خلقت را به معنای خلقت کائنات گرفته‌اند، بپذیریم و از حقیقت چشم‌پوشی کنیم و معنای «خلقت» را خلقِ شریعت و آیین جدید نگیریم، در مدلول این آیات قرآنی به اشکالات اساسی برخواهیم خورد.
این‌که خداوند به مخالفان رسول اکرم در هزار و چند صد سال قبل، گوشزد نموده که بروید و در زمین بگردید تا ببینید که آفرینش چگونه صورت گرفته، امری کاملاً نشدنی و غیرممکن بوده است. اگر امروزه به مدد پیشرفت‌های علمی، تصوّراتی و فرضیه‌هایی راجع به خلقت هست، در آن روزگار که مردمان، زمین را مرکز عالم می‌دانستند و ستارگان را چسبیده به سقف آسمان، چگونه باید بر روی زمین به دنبال خلق کائنات می‌گشتند؟ گیریم که نه آن روز، بلکه امروز، کشف شود که گسترش عالم چگونه صورت گرفته، امّا باز اشکال این‌جاست که بشر با توجّه به این‌که در زمان و مکان اسیر است، هیچگاه قادر به کشف آغاز خلقت نخواهد شد و به درکِ فضایی که فارغ از زمان و مکان است، نائل نخواهد آمد! به عبارت دیگر، بشر نهایتاً بتواند تا لحظۀ خلقت به عقب برگردد و این توانایی در او نیست که قبل از خلقت را دریابد. از جهت دیگر، صفتِ «خالقیّت» مانند دیگر صفات الهی، ذاتی است و بنابراین خداوند همیشه خلق داشته است و ابتدایی بر این امر متصوّر نیست. کیفیّتِ خلقتی که ابتدا ندارد، چگونه قابل جستجو و درک خواهد بود؟
امّا نکته در این است که در آیات یادشده، از مردمان خواسته شده که «کیفیّت بدء خلق» را بفهمند و این نشدنی است و بسیار بعید است که خداوند فهم حقیقت را موکول به امر ناشدنی بکند. نکتۀ دیگر آن‌که کشفِ کیفیّتِ خلق عالم، موضوعی است وابسته به دانش و در این صورت اکثر قریب به اتّفاق مردمانِ زمان رسول اکرم و حتّی زمان ما، از ذیل این استدلال بیرون می‌روند، در حالی که آیات الهی برای باسواد و بی‌سواد، فقیر و غنی، توانا و ناتوان حجّت است. وقتی خداوند می‌فرماید «در زمین سیر کنید»، مخاطبانش همۀ آحاد بشر هستند، نه عدّۀ خاص. از این‌رو موضوع «کشف کیفیّت خلقت» باید امری باشد که برای همگان قابل فهم باشد. در واقع رسول اکرم با استفاده از نمادها و تمثیلات یادشده، در این آیات به مخاطبان خود می‌فرماید: یک یهودی به همان صورت که خلق آیین یهودی را فهمیده است، به همان طریق نیز خلق آیین اسلام را بفهمد، زیرا در زمان گذشته، آیین یهود رزق مردمان بود و اینک آیین اسلام.
در کنار هم قرار گرفتن «رزق» و «بدء خلق»، شاهد گویایی می‌تواند باشد که «بدء خلق» همان «رزق الهی» است که توسّط مظاهر مقدّسه ایجاد می‌گردد. در سورۀ اعراف پس از بیان داستانِ تمثیل‌گونۀ حضرت آدم، در آیات ۲۷ و ۲۸ بدین مضمون مطالبی آمده که شیطان، سرپرست انسان‌هایی است که ایمان نمی‌آورند و این کافران «وقتی عمل زشتی را انجام دادند، گفتند که ما پدران خود را بر همین راه یافتیم و خداوند چنین فرمان رانده است». چنین استدلالی از جانب کفّار که سخن از «فرمان خداوند» را به میان آورده‌اند، بدین معناست که آنان از پیروان ادیان قبل هستند که به حضرت رسول ایمان نیاورده‌اند و بر درستی اعتقاداتِ از دست‌رفتۀ خود پای فشرده‌اند. سپس در آیۀ ۲۹ به حضرت رسول فرمان صادر شده که به کفّار بگوید که پروردگار به »عدالت» فرمان داده است و شما باید در هر مسجدی، روی‌های خود را به سوی پروردگار بگیرید و دین را برای او خالص گردانید، زیرا خداوند «کَما بَدَءَکُم، تَعُودُونَ»، یعنی همچنان‌که شما را ایجاد نمود، شما همان‌گونه برمی‌گردید. این بیان جز آن‌که صراحت بر این دارد ‌که در هر ظهور، عدالت معنای جدیدی می‌یابد و جز آن‌که تصریح می‌کند که مسجد، به معنای «ظهور» است، به یهودیان و مسیحیان تذکّر داده شده که همان‌طور که دین شما ایجاد شد، آن دین به سوی خداوند بازمی‌گردد و دین جدید ظاهر می‌شود. نشانۀ درستی این ادّعا در آیۀ ۳۰ آمده است که می‌فرماید پس از ظهور، گروهی هدایت شدند و گروهی حقّ آنان ضلالت است که پیروی شیطان را کرده‌اند و گمان می‌کنند که هدایت شده هستند! امّا بحث اصلی در بارۀ ارتباط ظهور و رزق، در آیات ۳۱ و ۳۲ مندرج است:

«یا بَنی آدَمَ، خُذُوا زینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا، إنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفینَ(۳۱) قُل مَن حَرَّمَ زینَهَ اللّهِ الّتی أخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ؟، قُل هِیَ لِلّذینَ آمَنُوا فِی الحَیاهِ الدُّنیا، خالِصهً یَومَ القِیامَهِ، کَذلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَوم یَعلَمُونَ(۳۲)». [مضمون: ای فرزندان آدم، زینت‌های خود را در هر مسجدی برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید، که همانا خداوند اسراف‌کنندگان را دوست ندارد(۳۱) بگو: چه کسی حرام کرد زینت خدایی را که، خداوند آن را برای بندگانش پدید آورد و همچنین روزی‌های پاک را؟ بگو که آن برای کسانی است که در حیات دنیا ایمان آوردند و در یوم قیامت به طور خالص برای آنهاست، اینچنین تفصیل می‌دهیم آیات را برای کسانی که می‌دانند(۳۲)].

پر واضح است که معنای ظاهری این آیات، گیج کننده و حاوی جملاتی است که ارتباط معنایی با هم ندارند. بنی‌آدم را چه ارتباطی با «مسجد» است؟ و بحث در بارۀ ایمان و کفر و شیطان، چه ربطی به خوردن و آشامیدن و اسراف نکردن و «رزق» دارد؟ چه کسی از پیروان آیین‌های یهودی و مسیحی آنچه برای آنان حلال و پاکیزه بوده، حرام کرده بودند؟ چه کسی را یارای آن است که آنچه در قیامت حلال باشد، حرام کند؟ و اگر در این دنیا رزقی که به مؤمنان عنایت شده، از «طیّبات» بوده است، دیگر «رزق خالص» در یوم قیامت یعنی چه؟ و اگر نسبت اینها معلوم نیست، چرا در آخر آیه می‌فرماید که تفصیل آیات برای کسانی است که می‌دانند؟
در صورتی می‌توانیم از این درهم بودن کلمات و معناها خلاص شویم که روی به تأویل بیاوریم و معنای حقیقی کلمات را در نظر گیریم. «مسجد» نمادی برای هر ظهور است که بنی‌آدم باید در موقع ظهور، دست‌آوردهای اخلاقی و توشۀ خود را برای روبرو شدن با آن در دست داشته باشند. مردمان باید از رزق جدید که در ظهور جدید در اختیارشان گذاشته می‌شود، مرزوق شوند و در استفاده از سنّت و فرهنگِ از دست‌رفته، زیاده‌روی ننمایند که خداوند اسراف‌کنندگان را دوست ندارد. وقتی ظهور جدید، رخ می‌دهد، چه کسی را توانایی هست که بخواهد زیبایی‌هایی جدیدی که به عالم عنایت شده و آیاتی که رزق روحانی برای مردمان می‌آورد، حرام کند؟ این زیبایی و نعمت، برای کسانی است که در میان فرهنگ دین قبلی، به دین جدید ایمان آورده‌اند و اینک که ظهور جدید رخ داده و قیامت برپا شده است، همان رزق‌ها که «تجلّی حقیقت» است، به صورت خالص دوباره در اختیارش قرار می‌گیرد. البته این نکته نیز قابل ذکر است که در آیۀ ۳۵ از سورۀ اعراف به صراحت اعلام شده است که پیامبرانی بر بنی‌آدم ظاهر خواهند شد و آیات الهی را بر آنها خواهند خواند که این آیه نیز تأکیدی است بر این‌که ظهورات ادامه خواهد داشت و قیامتِ تصوّر شده در اعتقاد اسلامی، مطابق با واقع نخواهد بود.
ترکیب موضوع «رزق» با «بدء خلق» در آیات دیگر قرآن نیز تکرار شده است. از جمله در آیۀ ۲۷ از سورۀ روم، می‌فرماید که خداوند آفرینش را آغاز می‌کند و آن را بازمی‌گرداند و این کار برای او آسان است، زیرا نمونۀ برترین، از آنِ اوست. سپس در آیۀ ۲۸ مثالی عنوان شده بدین مضمون که آیا شما در داشتن رزق با بردگانتان شریک و مساوی هستید؟ و آیا همچنان که شما از کسانی مانند خودتان می‌ترسید، از بابت بردگان خود نیز می‌ترسید؟ و در آیۀ ۲۹ موضوع هدایت و ضلالت را مطرح می‌نماید. ترکیب این آیات در کنار یکدیگر که در ظاهر ربطی به هم ندارند، معنایی جز این نمی‌رساند که وقتی دینی در عالم ظاهر شد، خداوند قدرت خود را در پیشبرد آن دین به کار می‌برد و کسانی که به خاطر پیروی از اهوای خود، گمراه شده‌اند، قادر نخواهند بود که تغییری در قضای الهی وارد سازند. این اشخاص همانند بردگانی در موضع ضعف هستند و «صاحب رزق» ترسی از این ندارد که بردگان بتوانند با او مقابله نمایند. به عبارت دیگر، در این آیات، برده، نمادی از فرهنگ قبل است که قدرت خود را از دست داده و در برابر ظهور جدید، تاب مقاومت ندارد و قوّۀ تأثیرگزاری از او سلب شده است.

آسمان و رزق
از کلمات دیگر که در قرآن با «رزق» در کنار هم آمده، آسمان است. آیات بسیاری در قرآن حامل این معنا است که رزق انسان‌ها از آسمان و زمین می‌آید. (نمل/ ۶۴ و سبا/ ۲۴ و فاطر/ ۳) نکتۀ قابل تأمّل در آیاتی از این دست، این است که رزق انسان‌ها در زمین است و از آسمان نمی‌آید. ممکن است در جواب این شبهه، عنوان شود که منظور از رزق آسمانی، باران است که از آسمان فرومی‌ریزد، امّا مشکل این‌جا است که اوّلاً واژۀ باران در زبان عربی «مَطَر» است و از ابر می‌آید، نه از آسمان و ثانیاً، باران رزق انسان‌ها نیست، بلکه وسیله‌ای است که گیاه بتواند رشد کند و در مرحلۀ بعد، محصولی که از گیاه به دست می‌آید، رزق انسان می‌گردد.
در مقاله‌ای که راجع به «حیات و ممات» نوشتم، نشانه‌های بسیار آوردم که باران در قرآن، تمثیلی به معنای «آیات الهی» است که از آسمانِ ادیان فرومی‌ریزد و زمینِ قلوبِ مردگانِ روحانی را زنده می‌کند. بنابراین وقتی در قرآن سخن از این به میان می‌آید که «رزق» از آسمان به مردمان می‌رسد، باید معنایش این باشد که آیات الهی از عالم غیب، به منصۀ ظهور می‌رسند و به عالم شهود تعلق می‌گیرند. این معنا به صراحت در سورۀ غافر، آیۀ ۱۳ مندرج است:

«هُوَ الَّذی یُریکُم آیاتِهِ وَ یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّماءِ رِزقاً وَ مَا یتَذَکَّرُ إِلَا مَن یُنیبُ». [مضمون: خداوند کسی است که آیاتش را به شما نشان می‌دهد و از آسمان برای شما رزق فرومی‌فرستد و متذکّر نمی‌شود، مگر کسی که انابه می‌کند].

در صورتی این نظر تثبیت می‌شود، اگر از ابتدای سورۀ غافر ببینیم که همۀ مضامین آیات در بارۀ اهمیّت ظهور پیامبران است. در ابتدای سوره، از تنزیل کتاب سخن به میان آمده و ضمن آن‌که خداوند خود را از یک طرف بخشنده و از طرف دیگر مجازات‌کننده معرّفی نموده، تذکّر داده که فقط کافران در آیات الهی مجادله می‌کنند. سپس خداوند با بیان صریح این مطلب که همۀ امّت‌های قبلی دنبال نابود کردن رسولان الهی بوده‌اند، وعدۀ نابودی کافران را داده و پس از آن، برای مؤمنان دعا شده که به بهشت داخل شوند و از نعمت‌های الهی بهره ببرند. کافران نیز انذار شده‌اند که به جهنّم داخل خواهند شد.
هم‌چنین در ادامۀ آیۀ مورد نظر، کماکان همین مضامین تکرار شده است و سؤال اصلی این‌جاست که اگر در آیۀ فوق، «رزق» را خوراکی‌هایی که حیات مادّی انسانی را تداوم می‌بخشند، معنا کنیم، نسبت این جمله با بقیّۀ آیات قبل و بعد چه خواهد بود؟ پر واضح است که در این آیه «رزق» نمی‌تواند روزی مادّی باشد، بلکه وقتی همۀ سخن در بارۀ ظهور پیامبران است، «رزق» آن‌چیزی خواهد بود که حیات روحانی انسان‌ها را تضمین می‌کند، حیاتی که توانایی بازگشت به سمت خداوند را به انسان‌ها عنایت می‌نماید.
همین مطالبی که در سورۀ غافر هست، با ادبیاتی دیگر، در سورۀ ذاریّات نیز تکرار و به تاریخ پیامبران استناد گشته و در بین انذار دادنِ به مخالفان، در آیۀ ۲۲ به مردمان اعلام شده که روزی شما در آسمان است. واضح است که چنین تذکّری در این موضوعات، مناسبتی ندارد. مثال‌ها و تمثیلاتی که در سورۀ ذارّیات آمده، در ظاهر ربطی به تذکّراتی که خداوند در بارۀ پیامبران به عباد می‌دهد، ندارد، مگر این‌که بتوانیم از سطح آیات عبور کنیم و به عمق مطلب راه پیدا نماییم. آنگاه درمی‌یابیم که تمام آن تمثیلات و داستان‌ها، حاوی اشاراتی عبرت‌انگیز است. جالب آن‌که پس از آن‌که در سورۀ ذاریات، داستان‌های پیامبران ذکر شد، در آیۀ ۵۸ آمده که همانا خداوند بسیار رزق‌دهنده و صاحب نیرویی استوار است. تکرار این وضعیّت که در قرآن رزق در میان آیات مربوط به ظهور انبیا می‌آید، نشانۀ صحّت بیشتر در ادّعای مطرح شده است.

رزق در قیامت و در عالم بعد
چنان‌که در ابتدای مقال آوردم، در آیاتی چند از قرآن کریم، سخن از مرزوق شدن مؤمنان در بهشت است. بنا بر آنچه در بالا به آیات قرآنی استناد گشت، این احتمال قوی وجود دارد که رزقی که در قیامت و بهشت از آن سخن رفته، از جنس مادّی نباشد و معنایی مترادف با «آیات الهی»، «فیض حقّ» یا «تجلّی حقیقت» داشته باشد. خداوند کسانی را که برای اجرای فرامینش تلاش کرده‌اند، به وعده‌ای چنین بشارت داده است:

«وَ الّذینَ هاجَرُوا فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أو ماتُوا لَیَرزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزقاً حَسَناً وَ إنَّ اللّهَ لَهُوَ خَیرُ الرّازِقینَ». (حجّ/ ۵۸) [مضمون: و کسانی که مهاجرت نمودند در راه خدا سپس کشته شدند و یا فوت کردند، همانا خداوند ایشان را با روزی نیکو مرزوق می‌کند و به درستی که خداوند بهترین رزق‌دهندگان است].

در آیه‌ای که راجع به شعیب بود، مشاهده نمودیم که «رزق حسن» از جنس مادّه نبود و با «تجلّی حقیقت» همخوانی داشت. بنا بر آن مفهوم، می‌توانیم نتیجه بگیریم که مضمون این آیه نیز، یعنی کسانی که در راه خداوند شهید شده‌اند و یا در مهاجرت از این عالم رفته‌اند، خداوند در عالم بعد، حقیقت‌هایی را به آنها عنایت می‌کند که از جنس «وحی» است. این مطلب که عالم بعد از مرگ، محلّ تجلّی اسرار الهی است، در آیۀ ۱۶۵ از سورۀ آل‌عمران مندرج است:

«وَ لا تَحسَبَنَّ الّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أمواتاً، بَل أحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ». [مضمون: گمان مبرید که کسانی که در راه خدا کشته شدند، مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگار مرزوق می‌شوند].

می‌توانیم در ترکیب دو آیۀ ذکر شده، نتیجه بگیریم که چون خداوند در آیۀ اخیر مرزوق بودن شهدا را به قیامت موکول نکرده و اعلام نموده که هم‌اینک شهدا نزد پروردگار در حال روزی گرفتن هستند، پس ارتزاق شهدا و مهاجرین در آیۀ قبلی نیز به دنیای پس از مرگ متعلّق است و نه پس از قیامت. چگونه است که هنوز که حساب و کتابی صورت نگرفته، شهدا به بهشت داخل شده‌اند؟ همچنین صراحتی که در این آیه هست، جای انکار نمی‌گذارد که رزق بهشتی، از جنس حقیقت است و به نعمای مادّی ارتباطی پیدا نمی‌کند.
وقتی از این منظر به آیات قرآنی نگاه کنیم، درمی‌یابیم که وصفی که از بهشت و نعمت‌های بهشتی در قرآن آمده، مربوط به فروپاشیِ عالم مادّه نیست، بلکه مقصود، ظهور بعدی است، زیرا در هر ظهور جدید، ابواب رحمت الهی باز می‌شود و معنا به عالم مادّی تنفیذ می‌گردد. در هر ظهور، کسانی که به پیامبر جدید ایمان بیاورند، حکم کسانی را پیدا می‌نمایند که از بهشت حقیقت بهره‌مند گشته‌اند. این معنا در آیاتی از قرآن کریم درج شده است:

ـــ «وَ بَشِّرِ الّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنّ لَهُم جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الأَنهارُ کُلّما رُزِقُوا مِنها مِن ثَمَرَهٍ رِزقًا، قَالُوا هذَا الَذی رُزِقنا مِن قَبلُ وَ أُتُوا بِه مُتَشابِهاً». (بقره/ ۲۵) [مضمون: به کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، بشارت بده که برای ایشان باغ‌هایی است که در کف آن رودها جاری است. هر گاه از میوه‌های آن مرزوق شدند، گفتند: این همان است که از قبل مرزوق شده‌ایم و به آنها رزق مشابه داده شد].

اگر بخواهیم کلمۀ رزق را در این آیه به خوراکی‌های مادّی اطلاق کنیم، چند سؤال و مشکل جدّی به وجود می‌آید. نخست این‌که بسیاری از مؤمنین از آنچه در بهشت به آنان وعده داده شده، در این عالم بی‌بهره و نصیب بوده‌اند، پس چگونه عنوان شده که در بهشت، همان را خواهند داشت که قبل از آن در این عالم داشتند؟ دوّم این‌که اگر برای کسانی که عمل صالح انجام دادند، در بهشت خوراکی‌هایی بیاورند که پیش از این نیز داشتند، پس چه ارجحیّتی برای بهشت متصوّر است؟ و اصلاً چه چیز تازه‌ای در آن‌جا هست که مردمان برای رسیدن به آن بخواهند ایمان بیاورند و عمل صالح انجام بدهند؟ و سوّم آنکه شاید بسیاری از غیر مؤمنان نیز به «رزق» در این عالم متنعّمند و رزق مادّی منحصر به مؤمنان نیست که در آیۀ مزبور به نوعی، در هر دو عالم، رزق به مؤمنان اختصاص یافته است.
امّا در واقع، تمثیلاتِ ذکر شده در آیۀ بالا، توضیحی است در بارۀ دو ظهوری که در پس هم می‌آیند. مثلاً مسیحیّت و اسلام. مسیحیانی که آیین خود را فهمیدند و بر اساس آن عمل صالح انجام دادند، به آنها بشارت داده شد که از موائد و ارزاق آیین بعدی نیز بهره‌مند خواهند گشت و چون ظهور اسلام رخ داد، آنها به واسطۀ داشتنِ «عمل صالح»، حقیقت را درک کردند و دیدند که حقیقت اسلام نیز همانند حقیقت آیین مسیحی است. یعنی، ورودکنندگان به آیین جدید، همان لذّتی را می‌برند که در زمان اعتقاد به دین قبلی برده‌اند. برای تشریح بیشتر و دقیق‌تر موضوع، به آیاتی دیگر استناد می‌کنم:

ــ «رَسُولاً یَتلُو عَلَیکُم آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخرِجَ الّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إلَى النُّورِ وَ مَن یُؤمِن بِاللّهِ وَ یَعمَل صالِحاً یُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِها الأنهارُ خالِدینَ فیها أبَداً قَد أحسَنَ اللّهُ لَهُ رِزقاً». (طلاق/ ۱۱) [مضمون: پیامبری آیات روشنگرِ خداوند را بر شما می‌خواند تا کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، از تاریکی‌ها به سوی نور خارج کند و کسی که به خداوند ایمان بیاورد و عمل نیکو انجام دهد، خداوند او را داخل بهشت‌هایی می‌کند که در آن جاودانند که همانا خداوند روزی را برای او نیکو گردانیده است].

ترتیب معناهایی که در این آیه آمده، قابل توجّه است. می‌فرماید وظیفۀ پیامبر این است که مؤمنانِ صالح را از ظلمت خارج کند. نکته این‌جاست که مؤمنِ صالح، ابتدا با ایمان آوردن و سپس با عمل صالح انجام دادن، پیشاپیش هدایت گشته، از ظلمت خارج شده و در نور زندگی می‌کند. آیا چنین مؤمنی باید به سمتِ کدام نور هدایت شود؟ دوباره در آیه تکرار می‌شود که «مؤمن صالح» داخل بهشت می‌شود. آیا جز این می‌توانیم استنباط کنیم که تنها مؤمنان صالح در آیین مسیحی در ظهور بعد که اسلام و قیامت مسیحیّت است، به نور جدیدتر هدایت می‌شوند و به بهشت داخل می‌گردند و می‌توانند در آن‌جا جاودانه شوند و از رزق الهی که حقیقت است، بهره‌مند گردند؟ همین مفهوم، امّا از وجهی دیگر نیز در آیاتی از قرآن آمده است:

«وَ مَن أعرَضَ عَن ذِکری، فَإنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنکاً وَ نَحشُرُهُ یَومَ القیامَهِ أعمَی». (طه/ ۱۲۴) [مضمون: و کسی که از ذکر من اعراض نمود، پس برای او زندگی سخت است و ما او را در روز قیامت کور برمی‌انگیزانیم].

ما بر اساس شواهدی که به چشم می‌بینیم یا قرن‌ها در تاریخ ثبت شده است، نمی‌توانیم به مصداق این آیه گردن بگذاریم، زیرا نه فقط بسیاری از ذاکرانِ حقّ، وضع مادّی خوبی نداشته‌اند، که حتّی بسیاری از مخالفانِ قرآن معیشت راحتی را تجربه کرده‌اند. تناقض برطرف نمی‌شود، مگر این‌که معیشت را «زندگی روحانی» معنا نماییم و آیۀ مزبور را چنین تفسیر کنیم که کسانی که در اسلام از «ذکر پرورگار» اعراض نمایند، یعنی «توانایی کشف حقیقت» را به دست نیاورده باشند، نابینایانی هستند که در ظهور بعد نیز نابینا خواهند بود و قادر نخواهند بود حقیقت را بشناسند و از این رو، «زندگی روحانیِ» آسانی نخواهند داشت.
وقتی خداوند می‌فرماید که «معرضانِ از حقیقت» را در قیامت، کور محشور می‌کند، واقعاً به چه معناست؟ کور بودن در صحرای محشر و یا جهنّم، در واقع نعمت برای کافران است، زیرا این نابینایان از دیدن مؤمنان خجالت نخواهند کشید و اگر قرار باشد که اجزای بدنشان در آتش بسوزد، وقتی چشم نداشته باشند، دردشان کمتر خواهد بود! کور بودن کافران در قیامتی که مسلمانان تصویر می‌کنند، چه نتیجه و فایده‌ای دارد؟ در واقع، معنای این آیه بسیار واضح است. کسی که با آیات الهی مأنوس نباشد، رزق روحانی ندارد و در ظهور بعد قادر نخواهد بود حقیقت را بشناسد.

رزق و انفاق
در آیاتی از قرآن که رزق همراه و همردیف ظهور پیامبران آمده، اگر بخواهیم رزق را «مائدۀ روحانی» معنا کنیم، طبیعتاً در همین مضامین وقتی سخن از «انفاق» به کار می‌رود، باید آن را به «تبلیغ آیین الهی» معنا نماییم. مصداق چنین مفهومی در آیاتی از سورۀ بقره بروز می‌کند. پس از ذکر قصّۀ طالوت و جالوت و اشاره‌ای به داستان‌های قوم بنی‌اسرائیل، در آیۀ ۲۵۲ به حضرت رسول بدین مضمون خطاب شده که برخی پیامبران بر برخی دیگر برتری داده شده‌اند و اگر خدا می‌خواست، می‌توانست اقوامی را که بعد از ظهور پیامبران و اظهار بیّنات اختلاف ایجاد می‌کردند، همدیگر را نکشند، ولی مردم اختلاف کردند و برخی ایمان آوردند و برخی کافر شدند و خداوند هر طور که اراده نماید، عمل می‌کند. سپس در آیۀ ۲۵۳ می‌فرماید:

«یا أیُها الّذینَ آمَنُوا أنفِقُوا مِمّا رَزَقناکُم مِن قَبلِ أن یَأتِیَ یَومٌ لا بَیعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ وَ الکافِرونَ هُمَ الظّالِمُونَ». [مضمون: ای کسانی که ایمان آوردید، از آنچه به شما روزی داده شده، انفاق کنید، قبل از اینکه روزی بیاید که در آن داد و ستد و دوستی و شفاعتی نیست و کافران، ظلم کنندگان‌اند».

در ادامۀ این آیه، در عظمت الهی سخنانی گفته شده و سپس عنوان گشته که در دین اکراهی نیست و راه رشد و گمراهی آشکار است و خداوند مولای کسانی است که آنان را از ظلمات خارج و به نور داخل کرده و اولیای کافران، طاغوت است که آنان را از نور به ظلمت کشانده است.
به راستی در این متنی که همه‌اش راجع به ظهور و نور و هدایت و قیامت است، یک جمله در بارۀ «انفاق روزی» چه مناسبتی با متن دارد؟ در واقع وقتی از منظر دیگر به آیات فوق نگاه کنیم، می‌توانیم آن مجموعه را چنین بیان کنیم که وقتی ظهوری صورت می‌گیرد، مردم دو دسته می‌شوند، برخی ایمان می‌آورند و گروهی کافر می‌شوند. در این‌جا وقتی سخن از انفاق به میان می‌آید، در واقع مؤمنان تشویق می‌شوند که تبلیغ کنند و آنچه را باعث دوام حیات عالمیان است، در بین مردمان تکثیر نمایند. آنان باید این کار را انجام دهند، زیرا ظهوری دیگر در راه است و در زمان جدید، دیگر روابط اجتماعی قدیم جوابگو نخواهد بود و تبلیغ آیینِ از دست رفته، به منزلۀ ایجاد اختلاف تلقی خواهد گشت که به جنگ منجر خواهد شد.
این‌که تأکید شده که در روز قیامت، داد و ستد و دوستی و شفاعت، کارایی نخواهد داشت و کافران ظالم خواهند بود، تأکیدی آشکار است بر این‌که «قیامت»، ظهوری دیگر است که کافران با قبول ننمودنِ حقیقتِ جدید، بر خود و دیگران ظلم می‌کنند، زیرا طبق آیۀ بالا معاملات و ارتباطات و هماهنگی‌هایی که در فرهنگ قبل باعث اتّحاد می‌گشت، در ظهور جدید کارآیی خود ار از دست می‌دهد. در غیر این‌صورت، ظلم کردن کافران در قیامت، چه مصداق و معنایی خواهد داشت؟ مگر با تصویری که مسلمانان از قیامت درست کرده‌اند، کافران قادر خواهند بود که ظلم نمایند؟
در سورۀ ابراهیم نیز این معانی تکرار گشته است. آیات ۲۴ تا ۳۰ حاوی این مضامین است که کلمۀ الهی یا دین، کلمۀ پاک است و مانند درختی پاک میوه می‌دهد و کلام ناپاک که در برابر حق قرار می‌گیرد، قرار و دوامی ندارد. سپس از رسول اکرم سؤال می‌نماید که آیا کسانی که نعمت الهی را تبدیل نمودند و قوم خود را به «دار البوار» درآوردند، ندیدی؟ بسیار روشن است که این سؤال در بارۀ نعمت‌های مادّی نیست، بلکه منظور دین الهی است که کسانی آن را نپذیرفتند و به سرای هلاکت درآمدند. پس از این بیانات، آیه‌ای شبیه آنچه در بالا از سورۀ بقره نقل شد، آمده که می‌فرماید، «به بندگان من بگو نماز را به پای دارند و از آنچه به آنها روزی داده شد، انفاق کنند، قبل از این‌که آن روز بیاید که دیگر داد و ستد و دوستی در آن نیست». یعنی دقیقاً همان مفهومی که در آیۀ پیشین آمده، در این‌جا نیز تکرار شده است.

ترجمۀ تفسیری بخشی از آیات قرآنی به عنوان نمونه
مفاهیمی که در برخی آیات قرآنی نهفته است، بیش از آنچه بخواهیم به ظاهر مادّی معنا کنیم، دارای معانی معنوی است. به عبارت دیگر، بسیاری از کلمات در قرآن، حکم نمادهایی دارند که ما را به عمق کلام الهی راهنمایی می‌کنند. در ارتباط با موضوع «رزق» و ترکیبش با کلمات دیگر، بخش‌هایی از سورۀ نحل را انتخاب می‌کنم و پس از آن‌که ترجمۀ آن را می‌آورم، ترجمه‌ای تفسیری از آن به دست می‌دهم تا ارتباط دقیقی که بین این آیات هست، روشن گردد:

« تَاللّهِ لَقَد أرسَلنا إلَى أمَمٍ مِن قَبلِکَ فَزَیّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ أعمالَهُم، فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الیَومَ وَ لَهُم عَذابٌ ألِیمٌ (۶۳) وَ ما أنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ إلّا لِتُبَیّنَ لَهُمُ الّذی اختَلَفُوا فیهِ وَ هُدًى وَ رَحمَهً لِقَومٍ یُؤمِنُونَ (۶۴) وَ اللّهُ أنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأحیا بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها إنَّ فی ذلِکَ لَآیَهً لِقَومٍ یَسمَعُونَ (۶۵) وَ إنَّ لَکُم فِی الأنعامِ لَعِبرَهً نُسقیکُم مِمّا فی بُطُونِهِ مِن بَینِ فَرثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبینَ (۶۶) وَ مِن ثَمَراتِ النَّخیلِ وَ الأَعنابِ تَتَّخِذُونَ مِنهُ سَکَراً وَ رِزقاً حَسَناً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَهً لِقَومٍ یَعقِلُونَ (۶۷) وَ أوحَى رَبُّکَ إلَى النَّحلِ أنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشُونَ (۶۸) ثُمَّ کُلی مِن کلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ ألوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إنَّ فی ذلِک لَآیَهً لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ (۶۹) وَ اللّهُ خَلَقَکُم ثُمَّ یَتَوَ فّاکُم وَ مِنکُم مَن یُرَدُّ إلَى أرذَلِ العُمُرِ لِکَی لا یعلَمَ بَعدَ عِلمٍ شَیئاً إنَّ اللّهَ عَلیمٌ قَدیرٌ (۷۰) وَ اللّهُ فَضَّلَ بَعضَکُم عَلى بَعضٍ فِی الرِّزقِ فَما الّذینَ فُضِّلُوا بِرادّی رِزقِهِم عَلى ما مَلَکَت أیمانُهُم فَهُم فیهِ سَواءٌ أفَبِنِعمَهِ اللّهِ یجحَدُونَ (۷۱) وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُم مِن أنفُسِکم أزواجاً وَ جَعَلَ لَکُم مِن أزواجِکُم بَنینَ وَ حَفَدَهً وَ رَزَقَکُم مِنَ الطَّیّباتِ أفَبِالباطِلِ یُؤمِنُونَ وَ بِنِعمَتِ اللّهِ هُم یَکفُرُونَ (۷۲) وَ یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا یَملِکُ لَهُم رِزقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ شَیئاً وَ لا یَستَطیعُونَ (۷۳) فَلا تَضرِبُوا لِلّهِ الأَمثالَ إنَّ اللّهَ یَعلَمُ وَ أنتُم لا تَعلَمُونَ (۷۴) ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبداً مَملُوکاً لا یَقدِرُ عَلى شَیءٍ وَ مَن رَزَقناهُ مِنّا رِزقاً حَسَناً فَهُوَ یُنفِقُ مِنهُ سِرّاً وَ جَهراً هَل یَستَوُونَ الحَمدُ لِلّهِ بَل أکثَرُهُم لا یَعلَمُونَ (۷۵) وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَینِ أحَدُهُما أبکَمُ لا یَقدِرُ عَلى شَیءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلى مَولاهُ أینَما یُوَجِّههُ لا یَأْتِ بِخَیرٍ هَل یَستَوی هُوَ وَ مَن یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُستَقیمٍ (۷۶) وَ لِلّهِ غَیبُ السَّماواتِ وَ الأرضِ وَ ما أمرُ السّاعَهِ إلّا کَلَمحِ البَصَرِ أو هُوَ أقرَبُ إنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ (۷۷) [مضمون: قسم به خداوند که همانا به سوى امّت‌هاى قبل از تو فرستادیم، پس شیطان اعمالشان را برای خودشان آراست و امروز نیز سرپرستشان است و برای ایشان عذابى دردناک است (۶۳) و ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم، مگر آنکه در چیزی که در آن اختلاف کرده‏‌اند، تو برای آنان روشن سازی و [این کتاب] براى مردمى که ایمان مى‌‏آورند، هدایتگر و رحمت است (۶۴) و خداوند از آسمان آبى فروفرستاد و به وسیلۀ آن، زمین را پس از مرگش زنده کرد، همانا در آن، نشانه‌هایی است براى مردمانى که می‌شنوند (۶۵) و همانا براى شما در حیوانات چهارپا عبرتى موجود است، از میان سرگین و خون که در شکم آنهاست، شیر خالصی را به شما مى‌‏نوشانیم که براى نوشندگان گواراست (۶۶) و از میوه‌های خرما و انگور، شراب و رزق نیکو به دست می‌آورید، به درستی‌که در آن، نشانه‌ای وجود دارد براى مردمانى که تعقّل مى‌کنند (۶۷) و پروردگار تو به زنبور عسل وحى نمود: از کوه‌ها و درخت و از آنچه داربست مى‌سازند، خانه‌‏هایى اختیار کن (۶۸) سپس از همۀ میوه‏ها بخور و در راه‌هاى پروردگار خود، با حالت اطاعت سلوک کن. از درون آن نوشیدنی که رنگ‌هایش مختلف است، خارج می‌شود، در آن براى مردمان درمانی است، همانا در آن نشانه‌ای است براى مردمانى که تفکّر مى‌کنند (۶۹) و خداوند شما را خلق کرد، سپس شما را مى‌میراند و برخى از شما را تا دورۀ پیری می‌برد تا بعد از آموختن، چیزى را به یاد نیاورد، قطعاً خداوند دانایی تواناست (۷۰) و خداوند برخى از شما را در روزى بر بعضى دیگر برترى بخشید، پس کسانى که برتری یافتند، روزى خود را به بردگان خود نمى‏‌دهند تا با ایشان در آن، مساوى باشند، آیا ایشان نعمت‏ خدا را انکار مى‌کنند؟ (۷۱) و خداوند از خودتان براى شما همسران و براى شما از همسرانتان، پسرها و نوه‌هایی قرار داد و از چیزهاى پاک به شما روزى داد، آیا آنان به باطل ایمان مى‌‏آورند و به نعمت خداوند کفر می‌ورزند؟ (۷۲) و غیر از خداوند چیزى را مى‌پرستند که مالکِ روزى آسمان‌ها و زمینِ آنان نیست و ایشان توانایى نیز ندارند (۷۳) پس براى خدا مثال نزنید که همانا خدا مى‏‌داند و شما نمی‌دانید (۷۴) خداوند از بندۀ زرخریدی مثال زد که بر کاری قادر نیست و هم‌چنین از کسى که از جانب خودمان به او رزق نیکو دادیم و او در پنهان و آشکار از آن روزی انفاق مى‌‌کند، آیا آنان مساوی‌اند؟ ‏ستایش برای خداوند است، بلکه اکثر ایشان نمى‏‌دانند (۷۵) و خداوند مثل‏ زد، دو مرد که یکى از ایشان لال است و بر کارى قادر نیست و سربار صاحبش است که هر جا که او را مى‏‌فرستد، خیرى نمى‌‏آورد، آیا او با کسى که به عدالت امر می‌کند و بر راه راست است، ‏مساوی است؟ (۷۶) و نهان آسمان‌ها و زمین برای خداوند است و قیامت، جز همانند چشم بر هم زدن یا نزدیک‌تر نیست، به درستی‌که خداوند بر هر چیزى تواناست (۷۷)».

برخلاف آن‌چه در ظاهر به نظر می‌رسد، خداوند در این آیات نمادهایی از طبیعت و زندگی انسان‌ها را در قالب مثال و تمثیل، برای روشن شدن وضعیّت ظهور پیامبران به تصویر کشیده است. در ابتدا به صراحت سخن از ظهور پیامبران رفته و در بارۀ این‌که اختلافاتی در بین مردمان هست و پیامبر با نزول کتاب، در بارۀ این اختلافات داوری می‌کند و حقیقت را آشکار می‌نماید. این کار مانند نزول آب از آسمان است که زمین مرده را زنده می‌نماید و خداوند این مثال‌ها را برای کسانی می‌زند که گوش شنوا دارند. ظهور پیامبران در محیط فاسد، مانند شیری است که از میان خون و سرگین تولید می‌شود، یا مانند شرابی است که از خرما و انگور به دست می‌آید و یا همچون عسل است که توسّط زنبور از گیاهان مختلف درست می‌شود. این سه مثال از لحاظ مفهوم همانند مثال باران و زمین مرده است. یعنی خداوند در چهار تمثیل، بیان می‌کند که ظهور پیامبران در جایی که قابلیّت پیشرفت موجود نیست، باعث می‌شود که «حیات» به سطح بالاتری که مفیدتر و یا تأثیرگزارتر است، ارتقا حاصل کند. خاک به گیاه، خون به شیر، انگور به شراب و گیاه به عسل تبدیل می‌گردد و این همان کاری است که مظاهر ظهور با مکان و زمان خود انجام می‌دهند.
خداوندی که این‌چنین خلاقیّتی دارد و دین را از دل زمان و مکانی ناهمگون، ایجاد می‌نماید تا نظم جدیدی به عالم بدهد، همان دین را به دلیل رسیدن به پیری و ناتوانی، می‌میراند و خودش بر این فرایند بیش از هر کس دیگر آگاه و توانا است، زیرا با ظهور جدید، فضلِ بیشتر، نصیب آیین جدید می‌شود و مؤمنان به دین تازه موظّفند که به کسانی که در فرهنگ قبل ناتوان و ناکارآمد شده‌اند، دین جدید را ابلاغ کنند، زیرا در این ترکیب، نتیجه‌های خوش‌آیند به دست می‌آید، مانند فرزندان و نوادگان. در اینصورت آیا باید به نعمت خداوند کفر ورزید؟ و پیرو باطل شد؟ و به کسانی اعتماد و اعتقاد حاصل کرد که قادر به ایجاد دین و فرهنگ جدید نیستند و استطاعت خود را از دست داده‌اند؟
چنین فرایندی همانند نسبت ارباب به بنده است. برده که نماد ناتوانیِ فرهنگ قبل است، دیگر قادر به کاری نیست، امّا مؤمنین به آیین جدید که «رزق حسن» یافته‌اند و به حقایق الهی دست پیدا نموده‌اند و آن حقیقت‌ها را تبلیغ می‌نمایند و در اختیار دیگران می‌گذارند، مقام تأثیرگزارتری دارند و با بردگان مساوی نیستند. هم‌چنین، فرهنگِ از دست‌رفته، همانند کسی است که توانایی صحبت کردن ندارد. صاحبانِ فرهنگِ ناکارآمد، در هر چیز دخالت کنند، دیگر نمی‌توانند خیری از آن بیرون بیاورند و هر کاری انجام بدهند، شرّی از آن ایجاد می‌شود. امّا در مقابل، فرهنگی هست که در راه مستقیم قرار دارد و مردمان در ذیل این فرهنگ به عدل دعوت می‌شوند، یعنی فرهنگ جدید به امری قادر است که هر چیز را بر سر جای خود بگذارد و در عالم تعادل ایجاد نماید. این دو فرهنگ قطعاً مانند و مشابه هم نیستند. یکی ناکارآمد و فرتوت است و دیگری توانا و تازه.
نکتۀ بسیار مهمّی که استنباطات بالا را قوّت می‌بخشد، این است که ظاهرِ مثالی که در قرآن آمده، دارای اشکال است، زیرا «لال بودن» نسبتی با «امر به عدالت» و یا «در راه مستقیم بودن» ندارد. وقتی خداوند موضوع عدالت و راه مستقیم را مطرح می‌نماید، نشان می‌دهد که بحثش «دین» است و مثال‌های بالا را برای فهم همین قالب عنوان کرده است. در ادامه نیز خداوند این مثال‌ها را با موضوع قیامت گره زده است. یعنی وقتی که یک دین ظاهر می‌شود، همۀ اتّفاقات بالا در یک چشم بر هم زدن رخ می‌دهد. فرهنگ جدید متولّد می‌شود و فرهنگ قدیم حکم مرده و ناکارآمد پیدا می‌نماید. اگر در این آیات «قیامت» را به معنای ظهور دین نگیریم، چگونه قادر خواهیم بود که «یک چشم بر هم زدن» را توضیح دهیم، در حالی که در قرآن آمده روز قیامت پنجاه هزار سال است؟ (معارج/ ۴).
دو نکتۀ دیگر نیز در آیات یادشده وجود دارد که نشان می‌دهد رزق معنای معنوی دارد، نه مادّی. اوّل آن‌که وقتی خداوند می‌فرماید که مثال‌هایش به خاطر «عبرت» است، از آن‌جا که مخاطب آیات، مؤمنان به ظهور قبل هستند، عبرت گیرندگان یهودیان و یا مسیحیان باید باشند. بنابراین مثال‌های بالا مربوط به اثبات خدا و مقابله با طبیعیون یا بت‌پرستان نیست، بلکه توضیح دو فرهنگ متفاوت است که گروهی که پیش از این، نسبتی با حقیقت داشته‌اند، باید از آن عبرت بگیرند و به فرهنگ جدید روی بیاورند. دوّم آن‌که ما اگر نسبتی را که در آیات یاد شده در بارۀ ارباب و غلام عنوان شده، تأویل نکنیم، مدلول مستقیم آیات مزبور این خواهد شد که ارباب‌ها در انسانیّت برتر و بالاتر از بردگان هستند، در حالی که این معنی با آیۀ «إنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللّهِ أتقیکُم»(حجرات/ ۱۳) منافات دارد.

نتیجه
بر اساس مطالبی که در این مقاله ذکر گشت، می‌توانیم ادّعا کنیم یکی از عناصری که در قرآن در بارۀ ظهور انبیا به کار رفته، در بارۀ قیامت نیز استفاده شده است. رزقی که خداوند در زمان ظهور پیامبران از آن سخن می‌گوید، شکل مادّی ندارد و چون این خصوصیات با قیامت شبیه است، پس در قیامت هم «رزق»، مادّی نیست. رزق در اکثری از آیات قرآن اشاره به امری است که باعث پیشرفت روحانی انسان‌ها می‌گردد و تبعاً باعث ایجاد فرهنگ و تمدّنی جدید در عالم انسانی می‌شود و این اتّفاق با ظهور مظاهر مقدّسه در عالم ناسوت، جلوه و بروز می‌یابد.

۵

Comments are closed.