گفتگویی دوستانه با جمهوری اسلامی ایران

www.negahsite.org

سایت نگاه

گفتگویی دوستانه با جمهوری اسلامی ایران

به خاطر دارم زمانی که خدمت سربازی را حدود سی و چهار و پنج سال قبل انجام می‌دادم، دو گروهان دانشجویی بودیم.  فرمانده گروهانی که من در آن بودم از اوّل کار به هر ترفندی دست زد تا بچه‌ها را مطیع خود سازد و فرمانبردار نماید و موفق نشد.  یک روز فشار وارد می‌آورد؛ یک روز قدم آهسته می‌برد؛ یک روز کلاغ‌پر می‌برد؛ یک روز محبت می‌کرد و آخرالامر اقرارکرد که از عهده بر نیامده است.  امّا فرمانده گروهان دیگر از ابتدا با شناخت روحیه جوانان آن سنّ و سال با آنها ارتباط صحیح برقرار کرد و گروهان موفقی به وجود آورد.

 

 

حال، این نظام جمهوری اسلامی ایران از ابتدای تأسیس در سال ۱۳۵۷ شمسی و ۱۹۷۹ میلادی به هر ترفندی دست زده و جامعه بهائی را با هر گروه و طایفه دیگری مقایسه کرده و آنچنان که با دیگران رفتار نموده سعی کرده با این جامعه نیز رفتار نماید.  یادم می‌آید یکی از حضرات مسئولین کمیته که بنده زمانی در آن محبوس بودم می‌گفت دیگر نمی‌دانیم با شما بهائیها چه کنیم.  بعد گروه‌های دیگر را یکی بعد از دیگری اسم می‌برد که آنها را قلع و قمع کردیم و از هر فعالیت باز داشتیم امّا با شما هر نوع رفتاری که در پیش گرفتیم، باز هم فعالیت خود را از سر گرفتید و ادامه دادید.

عزیزان مسئول نظام جمهوری اسلامی  از ابتدا به اصطلاح خودتان با رهبران جامعه در افتادید و آنها را گرفتید و در حبس انداختید و تیرباران کردید یا بالای طناب دار فرستادید.  به قول آقای طلوعی به یکی از دوستانی که بعداً اعدامش کرد گفته بوده، "امروز می‌خواهم تو را به نعمت عظمی برسانم."  بعد او را برده بود و کسانی را که به دار آویخته بود نشانش داده بود.  عدّه‌ای را مصادره اموال کردید؛ اموال جامعه را گرفتید؛ از دانشگاه‌ها اخراج کردید؛ دانشگاهی را که بهائیان خودشان تأسیس کردند چندین بار قلع و قمع کردید و به مراکز اداری‌اش که عمدتاً خانه‌های بهائیان بود حمله‌ور شدید؛ میلیونها تومان دستگاه کامپیوتر و فتوکپی را مصادره فرمودید.  باز هم دیدید که دایر شد و جوانان درسشان را خواندند و ادامه دادند.

عزیزان مسئول نظام جمهوری اسلامی  این جامعه زنده و نبّاض و پویا است؛ نقطه اتّکائش آنچنان که شما برچسب می‌زنید این دولت یا آن حکومت؛ این کشور یا آن مملکت؛ این نظام یا آن رژیم نیست؛ نقطه اتّکائش ذات باری تعالی است؛ از او کسب مدد می‌کند و البتّه چون امدادات غیبی دائمی است، ابداً از حرکت باز نمی‌ماند و از هر مانعی به دشواری یا سهولت رد می‌شود و پیش می‌رود.  شما اینها را آزموده‌اید و به خوبی می‌دانید که این جامعه متوقف شدنی نیست.  اگر در سازمان ملل سخنی گفته میشود، نه از برای آن است که تظلّمی شده باشد، بلکه از برای آن است که همه بدانند که این گروه اندک، تحت فشار، دارد پیش می‌رود؛ این گروه نه اسلحه‌ای دارد، نه قیامی می‌کند و نه حتّی راهپیمایی ترتیب می‌دهد.  بلکه در نهایت محبّت و شفقت پیش می‌رود.  به بیان حضرت بهاءالله خطاب به عالی پاشا، "این ذکر … نه به جهت آن است که ظلم‌های وارده بر انفس طیّبه ذکر شود چه که این نفوس از خمر رحمن به هیجان آمده‌اند و سّکر سلسبیل عنایت الهی چنان اخذشان نموده که اگر ظلم عالم بر ایشان وارد شود در سبیل حق راضی بل شاکرند؛ ابداً شکوه نداشته و ندارند.  بلکه دمائشان در اَبدانشان در کلّ حین از ربّ‌العالمین آمل و سائل است که در سبیلش بر خاک ریخته شود و همچنین رئوسشان آمل که بر کلّ سنان در سبیل محبوب جان و روان مرتفع گردد."

عزیزان جمهوری اسلامی  شما کلّیه راهها را رفتید و نتیجه نگرفتید.  حال، در نهایت شرمندگی عرض می‌کنم، چون از عهده برنیامدید خود را با کودکان معصوم طرف نمودید؛ از پس بزرگترها برنیامدید، به نوجوانان پرداختید؛ این که بیشتر به ضرر شما است؛ وقتی در اینجا نیز با همان نتایج قبلی مواجه شوید آیا دنیا به شما چه خواهد گفت؟  آیا شما را تمسخر نخواهند کرد که دولتی با اطفال بهائی مواجه شد و آنها در کمال استقامت ایستادند و خم به ابرو نیاوردند؟  آیا دون شأن شما نیست که کودکان را بیازارید و در مدرسه، در حالی که معصومانه ایستاده‌اند و نه پدری در کنار آنها است و نه مادری، معلّمی به ظاهر متمسّک به دیانت اسلام، آنها را زیر رگبار اکاذیب و افتراها قرار دهد و نهایتاً کودکی دبستانی را به گریه بیندازد؟  آیا خلاف اصول انسانی و به قول شما اسلامی نیست که از همه جا درمانده و وامانده کودکان بی‌دفاع را مورد هجوم و حمله قرار دهید؟  آن هم نه با استدلال؛ نه با استفاده از کلام حق؛ نه با استناد به قرآن و احادیث؛ بلکه با اکاذیب و افترائات.  آیا این است انسانیت و اسلامیت؟  شما که الحمدلله کتابهای ما را برده و انشاءالله مطالعه فرموده‌اید.  حضرت بهاءالله خطاب به عالی‌پاشا می‌فرمایند، "در هیچ مذهب و ملّتی اطفال مقصّر نبوده‌اند.  قلم حکم الهی از ایشان مرتفع شده؛ ولکن شراره ظلم و اعتساف تو جمیع را احاطه نموده.  اگر از اهل مذهب و ملّتی در جمیع کتب الهیّه و زبر قیّمه و صحف متقنه بر اطفال تکلیفی نبوده و نیست."  اهل بهاء ابداً راضی نیستند که شما در این ترفند جدید هم شکست بخورید و نزد اهل عالم خوار و خفیف شوید.  چه که حضرت بهاءالله می‌فرمایند، "و از این مقام گذشته نفوسی هم که به حقّ قائل نیستند ارتکاب چنین امور ننموده‌اند؛ چه که در هر شیئی اثری مشهود و احدی انکار آثار اشیاء ننموده مگر جاهلی که بالمرّه از عقل و درایت محروم باشد.  لذا البتّه ناله این اطفال و حنین این مظلومان را اثری خواهد بود." البته مختارید که راه خود را ادامه دهید و نهایتاً به این نتیجه برسید که پیشنهاد بنده را نیز که در همین یادداشت مطرح می‌کنم مورد نظر قرار دهید.

مگر داستان مؤمن آل فرعون را که در قرآن کریم آمده است فراموش کرده‌اید؟  امر بهائی یا به حقّ است یا ناحقّ.  اگر ناحقّ است که ذات الهی بنفسه در قرآن کریم فرموده نابودش خواهد کرد و اگر بحق است چرا با حق مقابله می‌کنید؟  البتّه در جمیع ادوار این موضوع وجود داشته است.  به بیان حضرت بهاءالله خطاب به ناصرالدّین‌شاه‘ "در ظهور خاتم انبیاء و سلطان اصفیاء روح‌العالمین فداه ملاحظه فرمایید که بعد از اشراق شمس حقیقت از افق حجاز چه مقدار ظلم از اهل ضلال بر آن مظهر عزّ ذی‌الجلال وارد شده؛ به شأنی عباد غافل بودند که اذیّت آن حضرت را از اعظم اعمال و سبب وصول به حقّ متعال می‌دانسته‌اند؛ چه که علمای آن عصر در سنین اوّلیه از یهود و نصاری از آن شمس افق اعلی اعراض نمودند و به اعراض آن نفوس جمیع ناس از وضیع و شریف بر اطفای نور آن نیّر افق معانی کمر بستند.  اسامی کلّ در کتب مذکور است."

بهائیان در کمال صداقت و امانت در این مملکت زیسته‌اند و ادنی مخالفتی و خیانتی ننموده‌اند.  به بیان حضرت بهاءالله، "جمعی که ابداً در ممالک شما مخالفتی ننموده‌اند و با دولت عاصی نبوده‌اند در ایِّام و لیالی در گوشه‌ای ساکن و به ذکرالله مشغول؛ چنین نفوس را تاراج نمودید و آنچه داشتند به ظلم از دست رفت."  با این همه کشور ایران را دوست دارند و برای آن فداکاری مییکنند و به هم‌وطنان خود عشق می‌ورزند.

حال، بنده راه دیگری را به شما پیشنهاد می‌کنم.  بهائیان می‌گویند راهی را برای رستگاری نوع بشر یافته‌اند و حاضرند با قبول تمام مشقّات صرفاً برای رضای الهی آن را به کلیه اهل عالم بخصوص هموطنان حضرت بهاءالله نشان دهند.  شما که طرفدار گفتگوی مسالمت‌آمیز هستید بیایید بدون هیچ تعصّبی با بهائیان صحبت کنید؛ بگذارید ملت خود قضاوت کند که آیا این راه درست است یا خیر.  در این گفتگو از هر گونه افترا، تهمت، تحقیر و توهین بپرهیزید؛ چه که خود شما خواهان گفتگوی بدون قید و شرط در مواضیع دیگر با سایر کشورها هستید.  اگر در ادّعای خود صادقید و به اقتدار اسلام و ابدیت آن قائل، بنابراین نباید ترسی از گفتگوی بدون قید و شرط داشته باشید.  ملّت را مرعوب نسازید که اگر شخصی ترک عقیده نمود و به عقیده دیگری روی آورد، مرتد محسوب می‌شود و مهدورالدّم است.  "لا اکراه فی الدّین" را ناظر و به آن معتقد باشید.  ما معتقدیم هر فردی حق دارد از ظهور پیامبری که خداوند مبعوث فرموده آگاهی داشته باشد و هر کس سدّ راه او شود خلاف اراده الهی عمل نموده و حقوق انسانی افراد را پایمال کرده است.  می گویید حضرت بهاءالله پیامبر الهی نیست؛ بسیار خوب.  می‌نشینیم و صحبت می کنیم و ادلّه و براهین را مورد بررسی قرار می‌دهیم امّا با رعایت احترام به افراد و نظرات.  همانطور که بهائیان لفظ "حضرت محمّد" را به کار می‌برند، شما نیز نام حضرت بهاءالله را با احترام یاد کنید؛ نه به معنای اعتقاد به ایشان، بلکه نظر به احترام به کسی که با او طرف صحبت هستید و او معتقد به ایشان است.  عالم انسانی غرق در مشکلات و معضلات بسیار است و بهائیان معتقدند که راه حلّ را دارند و عرضه می‌کنند.  شما می‌توانید بپذیرید می‌توانید نپذیرید.  بهائیان معتقدند آنچه را که در اختیار دارند و می‌دانند به دیگران بگویند، "اگر مقبول افتاد مقصود حاصل، والاّ تعرّض باطل."  او را به او وامی‌گذاریم و در حقّ او دعا می‌کنیم نه جفا.  در قرآن فرموده، "خلق الإنسان علّمه البیان"؛ نفرموده "علّمه الجدال و النّزاع".  لذا، باید که از بیان استفاده کرد و در کمال مسالمت به بیان ادلّه و براهین پرداخت.

باور کنید اذیت و آزار بندگان خدا، بخصوص اطفال معصوم، عندالحق مذموم و ناپسند است و روزی در درگاه الهی باید جواب بدهید.  امّا اگر از این گفتگوی متقابل ثمری حاصل نشد، حدّاقل در درگاه الهی خواهید گفت که صحبت کردید امّا قانع نشدید.  والسّلام علی من اتّبع الهدی.

 

Comments are closed.