شبهه افکنی در مقاله عدالت قائم

شبهه افکنی در مقاله عدالت قائم

 

۳۱/۱/۱۳۸۶

 

چندی قبل مقاله عدالت قائم که توسط فاضل ارجمند و استاد دانشمند جناب بخت آور به رشته تحریر درآمده بود در این سایت گذاشته شد. پس از گذشت مدتی یکی از کاربران در ذیل نظرات خود لینکی به نام تکیه خانه را معرفی کرد. در آن سایت ابتدا مقاله جناب بخت آور درج شده که جای بسی تشکر و قدردانی را دارد و سپس در ادامه آن یکی از ردیه نویسان اینترنتی نوشته ای  در رد دلایل مقاله شهید بزرگوار ، جناب بخت آور ،  آورده است . اما ردیه نویس ، غافل از آنست که عرصه سیمرغ جولانگاه وی و همگنان او نمی باشد و تنها در این عرصه آبرو و حیثیت خود را بیش از پیش بر باد داده ، حقیقت و ماهیت واقعی خویش را بر همگان مشهود و نمایان می سازند . چنانچه در چند پاراگرف بعد آن ماهیت تباه بی پرده و حجاب عیان خواهد شد.

یکی از روش های متداول تئوریسین های نظام اسلامی در مقابله با دیانت جهانی بهایی ایجاد ابهام  در جملات مقالات و سراسر نوشته هایشان است تا بدین وسیله بتوانند در خوانندگانی که به طور اجمالی و سریع نوشته‌های آنها  را می خوانند ، ایجاد شک و شبهه نمایند . مقاله جناب بخت آور مستغنی از هر گونه تعریف و تمجید است و هر نفس منصفی نظام منطقی و انضباط علمی و قاطعیت دلایل و براهین را به راحتی در آن می تواند ببیند . حال که برای مقابله با چنین ویژگی هایی نمی توان از طریق برهان و دلیل وارد شد پس چه باید کرد ؟ باید نوشته هایی ترتیب داد که حاوی جملات معلم شهید،  جناب بخت آور ، بوده و پس از نقل قول عبارات آن بزرگوار ، به جای ارائه دلیل و برهان ، یا نوشته را به تمسخر گرفت یا نویسنده را ، یا سایر بهاییان را و یا شنیع تر و گستاخانه تر از همه ، مظاهر مقدسه الهی را چه حضرت بهاالله و چه حضرت باب و چه حضرت محمد را ! و حتی در صورت لزوم تصویری موهوم از قائم مظلوم به خورد عموم داد که او شمشیر به دست در عرض هشت ماه به شخصه با تک تک افراد کره زمین ملاقات و از ایمان آنها به خود سوال کرده و در صورت عدم ایمان فی الفور سر آنها را بریده و عده ای از کفار به دلایل نامعلوم بخشیده و تنها ملزم به پرداخت جزیه خواهند بود! و با جملاتی مغشوش هدف اجرای عدالت را ، از ظهور قائم جدا دانسته و عنوان کرد که عدالت نه یک شبه بلکه در مدت هشت ماه پیاده و اجرا شده ولی ضمنا به محض ظهورش عدالت نیز فی‌الفور اجرا میگردد!! در یکی از جملات مبهم وی دقت فرمایید که نوشته " وقتی شخص قائم بیاید زمین پر از ظلم را پر از عدل و داد میشود " دقت در ابهام جمله فرمایید فاعل مشخص است ( قائم ) ولی او قرار نیست که زمین را پر از عدل و داد کند بلکه زمین پر از عدل و داد میشود (فاعل این جمله مجهول  است). اینگونه جملات که در سرتاسر مقاله وجود دارد تعمدا مبهم ، کنگ و دوپهلو نوشته شده‌اند تا نوشته ها بتوانند تنها شک و شبهه ایجاد کنند. بی آنکه توانایی اثبات یا نفی امری را داشته باشند.

مرکز جهانی دیانت بهایی ، بیت العدل اعظم الهی در پیام ۲۶ نوامبر ۲۰۰۳ خطاب به بهاییان ایران ، دلیل اصلی مخالفت علما با دیانت حضرت بهاالله را بدین عبارات تصریح میفرمایند :" دلیل اصلی اینکه علما و امرا از بدو ظهور به مخالفت با امر حضرت بهاالله قیام نمودند آن بود که حضرتش را موسس جامعه‌ای بدیع مبتنی بر برابری و عدالت اجتماعی میدیدند که در آن ، جا و مقامی برای خود نمیییافتند . " مصادق این بیان در مقاله ردیه نویس به طور وضوح مشهود است وی عدل را چنین تعریف کرده " مفهوم عدل و قسط بسیار روشن است یعنی به کسی ظلم نشود" و در اواخر مقاله خود در تعریف تبعیض نوشته " و اگر منظور از تبعیض ، فرق گذاشتن به ناحق است مثلا فرق بین یک غلام و یک آزاد و… قائم (عج ) از آن جلوگیری می کند ." در این جمله کمی دقت بفرمایید تا ظلم مخالفین دیانت بهایی بر هر صاحب انصافی آشکار شود . طبق دیدگاه ردیه نویس که منعکس کننده دیده نظام وابسته به آن است برده داری ظلم نیست و اگر عده ای به بردگی گرفته شوند از دیدگاه معاندین امر بهایی ظلمی انجام نشده است و اصولا باید در جامعه ، عده ای آزاد و عده دیگری غلام وجود داشته باشند و البته فرقی باید و لازم است که بین این دو طبقه برای تمیز و تشخیص آنها به میان آید.  اگر آن فرق به ناحق باشد تبعیض و اگر به حق باشد عدالت است ! برای ردیه نویس هرگز قابل تصور نیست که حضرت باب و حضرت بهاالله برده داری را حرام فرموده باشند . به توهم وی و سایر همکارانش ، قائم نباید برده داری را از بین ببرد بلکه باید یک فرقی به حق ! میان انسانها وجود داشته باشد تا عده ای بتوانند غلام و عده ای دیگر آزاد باشند ! و در آن دنیایی که از ظهور قائم تصور کرده‌اند حتما و باید برده داری همچون دوران اسلامی تداوم داشته باشد ! و قائم آن عمل غیر انسانی را باید تائید و استمرار بخشد !! در آن مدینه فاضله ! غلام و آزاد هر دو وجود دارند ولی نهایت آنست که قائم از فرق بین این موجود متفاوت جلوگیری میکند در حالی که هر دو را تثبیت میکند!!!  و اما چه برده‌داریی شیرین تر و گواراتر از برده داری مذهبی که جان و مال و هستی تمامی پیروان در دست اربابان مذهب قرار گرفته و چنانچه برده ای بخواهد از چنگال اربابان ظالم بگریزد و خود ، آزادانه و مستقلانه برای دیانت و حیات روحانی خویش تصمیم بگیرد به عنوان مرتد! شناخته شده جانش فدا ، مالش مباح ، ظلم و جفا به وی روا و بجا و زندگانیش تباه خواهد گردید.

اما هدف اصلی از تقریر این نوشتار آشکار ساختن تناقض گویی های فراوان و یا نقد و بررسی نظرات ردیه نویس اینترنتی نیست . بلکه در پی آنیم تا به همه خوانندگان محترم ، این واقعیت و حقیقت ، مبرهن و ثابت شود که امثال ردیه نویس مزبور و معاندین شریعت الله هیچگاه مسلمان نبوده بلکه از دشمنان راستین و حقیقی اسلام و قرآن و حضرت محمد و سایر مظاهر الهیه می باشند. حضرت بهاالله موسس دیانت بهایی در یکی از الواح خود ، موسوم به لوح احمد می فرمایند " قل یا قوم ان تکفروا بهـذه الآیـات فبای حجه آمنتم بالله من قبل ؟ هاتوا بها یا ملا الکاذبین " مضمون بیان به فارسی چنین است بگو ای مردم اگر به این آیات کفر می‌ورزید پس به چه حجت و دلیلی به ادیان گذشته خداوند ایمان آوردید ؟ پس دلیل خود را بیاورید ای گروه دروغ گویان. حضرت بهاالله در طی الواح متعدد دیگر تقریبا همین مضمون را تکرار کرده و به همه مردم جهان ابلاغ میفرمایند که اگر نفسی مغرضانه و عامدانه حقانیت دیانت بهایی را منکر شود نه تنها نمیتواند حقانیت سایر پیامبران سلف را اثبات نماید بلکه در دل وی بغض و کینه ای نسبت به همه فرستادگان الهی وجود دارد. ردیه نویس اینترنتی نیز جز این دسته قرار داشته و در حالی که سعی بیهوده در تعریف عدالت و قائم مبذول نموده است طبق مندرجات نوشته اش از نعمت ایمان به حضرت محمد نیز بی بهره و نصیب است و حداقل در سه مورد عدم ایمان خود به حضرت محمد را صراحتا بیان داشته است .

نخست : وی نوشته است :"پیامبر (ص) قصد هدایت بشر را داشت ولی به این هدف خود به طور کامل نرسید ."  در این جمله وی تصویری ناتوان از حضرت محمد ترسیم کرده و به خود جرات و جسارت داده که در مقام قضاوتی برتر از حضرت محمد تکیه زند و در بیدادگاه نفس شیطانی خود آن حضرت را احضار و دستاوردهای سید لولاک را در مورد محک و ارزیابی قرار داده و نهایتا با ترازوی نفس زبون خود آن همه کوشش و تلاش حضرت را سنجیده و حکم صادر کند که تو ای محمد به طور کامل به هدف خود نرسیدی !! ردیه نویس هرگز نخواهد توانست بفهمد که منظور از هدایت بشر آن نیست که همه ابناء کره خاک من دون استثناء به شریعت الهی ( چه در زمانهای گذشته که اسلام بود و چه در زمان حال که دیانت بهایی است ) وارد شوند. وی در قسمتهای مختلفی از نوشته‌اش جناب بخت آور را به سخره گرفته که از قرآن بی اطلاع است در حالی که همین ادعای سخیف او در ارتباط به پیامبر اسلام دلیل نا آشنایی وی با قرآن و عدم ایمان قلبی و عقلی وی به حضرت محمد است . زیرا در مواضیعی از قرآن خدا خطاب به حضرت محمد که خواستار هدایت مشرکین شده و برای نجات ایشان از شرک و بت پرستی دست به دعا برداشته بود میفرماید ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفرالله لهم (سوره توبه و آیه مشابه در سوره منافقون) و در سوره انعام می فرماید که مشرکین به سبب کبر ونخوت و ظلم و شرارتشان خداوند خود نمی خواهد ایشان را هدایت فرماید و به سبب ایمان به عزت ابدیه سرافراز نماید.

این آیات نشانه معدلت الهی است چنانچه حضرت بهاالله در کتاب مستطاب ایقان میفرمایند :"هرگز قبطی ظلم از شراب سبطی عدل نصیب ندارد و فرعون کفر از بیضای موسی اطّلاع نیابد " و این همان عدالتی است که جناب بخت آور در مقاله شان با عنوان حتی یتمیز الخبیث من الطیب آورده اند و ردیه نویس متوجه منشا قرآنی آن دلیل نگردید و هیچوقت هم متوجه نخواهدشد. و آن دلیل را به سخره و استهزاء گرفت .

احتمالا ردیه نویس معرض و مغرض با دیدن این آیات قرآن و کتاب ایقان ، خداوند را نیز به بیدادگاه خود میکشاند و او را به سبب تکاهل در امر هدایت بندگانش به مجازاتی بس عظیم میرساند! پس مشخص است که در کار حضرت محمد نقصان وجود نداشت  و ایشان به طور کامل به هدف خود رسیدند آنهایی که باید ایمان و هدایت می شدند مومن گشتند . شاید ردیه نویس عدم ایمان و اقبال امثال ابوجهل را معاذالله نشانه بی کفایتی حضرت محمد در هدایت نوع بشر پنداشته و بدین سبب در کارنامه مجهودات و دستیابی به مقاصد و اهداف آن حضرت نمره منفی گذارده است ! و چنین وقیحانه نوشته است که : :"پیامبر (ص) قصد هدایت بشر را داشت ولی به این هدف خود به طور کامل نرسید . براستی آیا همین یک جمله در معرفی ایمان و عقاید کسانی که دیانت و سیاستشان با هم در آمیخته است ، کافی نیست ؟

دومین توهینی که به حضرت محمد وارد کرده به مراتب  وقیحانه تر و بی شرمانه تر از گذشته است وی نوشته :" هیچگاه پیامبر اسلام (ص) در مورد خود تضمین نکرده بود که می تواند عدل و داد را در همه زمین بگستراند و حکم یک ناجی را دارد . ولی در مورد قائم (عج) این مطلب به طور صریح و قاطع آمده است که وقتی شخص قائم می آید زمین پر از ظلم را پر از عدل و داد می شود""  در این جمله بی ادبانه ، ردیه نویس پیامبر را فردی متزلزل و مردد معرفی کرده که نتوانسته است در مورد اجرای عدالت خود تضمین دهد . از این جمله بوی مشمئز کننده خیانت و نسبت بطلان به حضرت محمد به مشام هر فرد سالمی میرسد ردیه نویس در نوشته های خود عدل را ضد ظلم  معرفی کرده همچنین وی عدل را چنین تعریف کرده " مفهوم عدل و قسط بسیار روشن است یعنی به کسی ظلم نشود" و پیداست که جایی که عدالت اجرا نشود ظلم اجرا میگردد . تهمت تضمین ندادن اجرای عدالت به حضرت محمد به این معناست که آن رسول گرامی در برخی از شئون عدالت را اجرا نکرده‌اند . اگر در جمیع شئون عدالت را اجرا کرده بودند که نشانه تضمین صددرصد ایشان بود. ردیه نویس جسورانه و با زبان بی زبانی اعلام میکند که در بعضی موارد عدالت توسط حضرت رسول اجرا نشده است !! و میدانیم محلی که از عدالت خالی گردد ، ظلم میدان دار آن خواهد بود  پس در چنین حالتی یا پیامبر اسلام ناتوان از ممانعت آن ظلم بوده که صفت ضعف و ناتوانی نمی تواند بر مظاهر الهی وارد آید چنانچه ردیه نویس این صفت لایق و موجود در خود را گستاخانه به حضرت باب نیز نسبت داده است و یا آنکه معاذالله خود حضرت منشاء آن ظلم بوده اند ! که این نیز قطعا باطل است . هنگامی که از طریق کلمات ردیه نویس به کنه ذهن او پی ببریم دنیایی پر از ظلم و بیداد می بینیم که حتی حضرت محمد در آن جهان تاریک ردیه نویسی وی ، گهگاهی منشاء ظلم بوده اند! ردیه نویس به ناگاه هوای الوهیت در تخیل سیاهش میپروراند و در ادامه جمله خود حکم ناجی بودن را از حضرت محمد پس میگیرد ! و آن پیامبر عظیم الشان را لایق این صفت و این مقام نمی داند چنانچه در جمله اش نوشته که :" هیچگاه پیامبر اسلام (ص) در مورد خود تضمین نکرده بود که می‌تواند عدل و داد را در همه زمین بگستراند و حکم یک ناجی را دارد." از دید وی ناجی فقط قائم موهوم تخیلاتش است و بس و در دنیای واقعی تا به امروز هیچ ناجیی ظاهر نشده است !! از ردیه نویس باید پرسید آیا حضرت محمد نبود که نفوس بیشماری را از ظلمات جهل و نادانی نجات داده به شاهراه ایمان و دانایی هدایت فرمود ؟ آیا حضرت محمد نبود که اعراب جاهلیه را موسس یکی از تمدنهای بزرگ بشری ساخت ؟ مگر پیامبر اسلام در قرآن نفرموده " امرت لاعدل بینکم " یعنی امر کرده شدم که میان شما عدالت برپا دارم . آیا این کلام وحی موید تضمین عدالت توسط آن حضرت نیست ؟ ردیه نویسان برای مقابله با دیانت بهایی به هر حربه ای متوسل میشوند از جمله آنکه حتی آیات قرآن مجید را به تلویح و یا به تصریح انکار مینمایند. مجددا از وجدانهای آگاه باید پرسید براستی آیا این جملات در معرفی ایمان و عقاید کسانی که دیانت و سیاستشان با هم در آمیخته است، کافی نیست ؟

سومین موردی که در نوشته های وی دیده میشود آنجاست که وی یک تنه به جنگ کلیه انبیاء و رسولان و ائمه رفته و ایشان را چنان مغلوب قضاوت خود کرده که تاریخ همانندی برای آن نزاییده است .  چنین می نویسد :" در مورد هیچ یک از انبیاء و رسولان و ائمه (ع ) نیامده است که زمین را پر از عدل و داد می کنند و تنها در مورد قائم (عج) چنین وعده ای چه در قرآن و چه در روایات متواتر داده شده است و این مطلب غیر از هدف عدالت داشتن است ." گرچه جملات آخر این عبارت از جملات غیرمنطقی و نامعقول وی به حساب می آید زیرا بنا به عقیده ردیه نویس قائم زمین را پر از عدل و داد میکند اما هدفش عدالت داشتن نیست !! ظاهرا قائم متصور ردیه نویس از افراد بی‌هدف و معطل جامعه است که عاطل و باطل در جامعه سرگردان بوده اما از قضا در سطح جهان می تواند عدالت را پیاده نماید!! قائم ردیه نویس عدالت گستر است اما هدفش گسترش عدالت نیست !! قائم متصور ردیه نویس با شمشیر آخته خود ، جم کثیری را به دارالبوار راجع می‌کند اما این واقعه و این مطلب غیر از هدف عدالت داشتن است . یعنی کشتار مردم به خاطر هدف عدالت قائم نیست !!!  اما ما با این جملات موهوم و غیر منطقی وی کاری نداریم میگذاریم تا ردیه نویس با این نشاط و لذت و هیجان ذهنی خود که متاثر از ریختن خون هزاران هزاران توسط قائم است ،  تا آخر حیات خویش شاد و مسرور زیست نماید . حملات بی باکانه وی به انبیاء ورسولان و ائمه را بررسی می کنیم . که اینبار ردیه نویس به سیم آخر زده و دیگر همه مرسلین و انبیاء را در بیدادگاه ذهن پرورده شده در اوهام و خرافات خود حاضر ساخته و تک تک مرسلین اوالعزم را به دلیل ضعف و ناتوانی و اهمال در بسط عدالت در زمین مورد مواخذه و بازخواست شدید قرار میدهد مثلا به حضرت زرتشت میفرماید که درست است که بانی و سبب تداوم کشور ایران بودند و به سبب تاثر از تعلیمات ایشان قرون متمادی کشورهای امپراطوری ایران در عدالت میزیستند  چنانچه تاریخ پرشکوه ایران گواه این مدعاست ولی حضرت زرتشت نتوانست عدالت را اجرا کند !! و این نقصان در مورد حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت محمد به چشم میخورد!!  متاسفانه از قراین چنین استنباط میشود که این ردیه نویس بسیار عزیز به آلزایمر شدید نیز مبتلا هستند. زیرا فراموش کرده که درچند سطر قبل چنین نوشته است:" در قرآن آیات بسیار روشنی در زمینه هدف پیامبران برای برپا کردن عدل و داد است بر فرض مثال در آیه ۲۵ سوره حدید آمده است : لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط… به راستی که پیامبران را همراه با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و سنجه فرو فرستادیم ، تا مردم به دادگری برخیزند . و این آیه به روشنی دلیل ارسال پیامبران را اقامه قسط و دادگری دانسته است ." حال از خواننده محترم باید پرسید که قسم حضرت عباس را باید قبول کرد یا دم خروس را ؟ آیات قرآن را باید پذیرفت یا جملات مغشوش ردیه نویس را ؟ ردیه نویس در جایی نوشته :" این آیه به روشنی دلیل ارسال پیامبران را اقامه قسط و دادگری دانسته است " ولی در جای دیگر آورده :"  در مورد هیچ یک از انبیاء و رسولان و ائمه (ع ) نیامده است که زمین را پر از عدل و داد می کنند " . از ردیه نویس باید پرسید پس این آیات قرآن در مورد چه کسانی و چه مکانی گفته شده است؟ و منظور از پیامبران آن آیات کیست؟ و یا آنکه قلبا و تلویحا آیات قرآن را کذب دانسته وآنها را قبول ندارید و شرم و حیای جنابعالی که همه اهل ایمان را کشته ، مانع از اظهار این واقعیت شده است !! از کنار هم گذاشتن معتقدات ردیه نویس پریشان فکر چنین استنباط میگردد که دلیل ارسال پیامبران اقامه قسط و دادگری است ولی نه در زمین بلکه در هوا !!! وی در چند قسمت از نوشته های خود به دلیل عدم بضاعت و توانایی علمی در مقابله با مقاله جناب بخت‌آور ، سوال کرده آیا نویسنده فهمیده که چه مینویسد . حال تنها با ارائه سه مورد و نه دهها مورد نوشته وی ، باید آن سوال را از ردیه نویس معرض از دین الله پرسید.

به نظرم دیگر معلوم و ثابت گردید که مطلقا اعمده ایمانی در ردیه نویس وجود ندارد و ستونهای کفر در افکار وی نهادینه شده است .لذا لاجرم نوشته های وی منبعث از کفر وی بوده و تسوید وی خالی از هرگونه روحانیت و دیانتی است و قدر مسلم نه از سر دینداری بلکه از جهت دنیاداری به خیال واهی خود به جنگ دیانت بهایی آمده است تا چند صباحی بیشتر بتواند خوش خدمتی به ولی نعمتان ظالم و جبار خود نماید و مانع انتشار دیانت بهایی در بین ایرانیان گردد.

در پایان بار دبگر از وجدانهای آگاه باید سوال کرد آیا براستی جملات ردیه نویس در معرفی ایمان و عقاید کسانی که دیانت و سیاستشان با هم در آمیخته است، کافی نیست ؟

 

به ردیه نویس عزیز شعر مغلوطش ، تصحیح شده تقدیم میگردد .

 

مژده ای منتظران کان شــــه خوبان آمد *** وین شب تیــره کم و بیش به پایان آمد

والی ملک ولایت شـــــه اقلیم کمــــال **** حافظ دین پیمبر (ص) مـــــه تابان آمد

مهــدی منتظر آن پادشــــه نیک سیر **** صاحب عصــر و زمان حجت رحمن آمد

هله ای منتظران مژده که بی چون و چرا **** آن سفر کرده که شد حامی قرآن آمد.

 

Comments are closed.