شبهه افکنی در مقاله عدالت قائم (۲)
نویسنده : مقدم
۱۲/۲/۱۳۸۶
سراج عالم دانائی است و نور آن بینائی
با گذشت بیش از یک قرن و نیم از ظهور قائم آل محمد و استقرار سریر سلطنت جهانی عدل آن حضرت یعنی بیتالعدل اعظم الهی ، هنوز افرادی با عنوان ردیهنویس سعی دارند که ظهور آن مظهر الهی را نفی و انکار کنند. غافل از آنکه اگر اجداد و پیشینیانشان در طی این صد و شصت سال و اندی از این نمط بهرهای برده و توانستند که مانع از بسط و گسترش آیین بهایی در جهان شوندآنها نیز موفق خواهند گشت.اما اسفا که از گذشته عبرت نمیگیرند و به حال نیز توجه ندارند که دیگر، آن خورشید تابان و مهر رخشان الهی اکنون در وسط آسمان جلال و سطوت ، در حال پرتوافشانی بر جمیع اهل عالم است.
کوران انکار خورشید میکنند و گمان نمایند با این عمل قادر به اثبات امری هستند حال آنکه تنها کوری خود را ثابت مینمایند. ردیهنویسان که جهان جز آن دالانهای تاریک ذهنشان وسعت دیگر نداشته و هرگز در آن اطباق اعراض و انکار ، پرتویی از شمس حقیقت بر ایشان نتابیده و هرگز مایل نبوده از دخمههای نمور خرافات و اوهامشان ، خود را بیرون کشیده تا در صحراهای جانپرور از نسائم خوش یزدانی نشائهای تازه یابند و از حرارت پرتو مهرپرورش به زندگانی جدید فائز آیند ، حتی از خواندن مقالاتی که تنها به اندازه سرسوزنی اعراض و انکار آنان را مخاطب قرار داده باشد فریاد اعتراض بلند کرده زبان به هرآنچه مایلند میآلایند و بر آن کلمات شنیع نوشتار خود که ذیلا خواهدآمد پیراهن دفاع از اسلام برتن میکنند! ای کاش تنها به اندازه همین سرسوزن به روز داوری اعتقادی داشتند که داور حقیقی را منکر و معاند نمیگشتند .
متاسفانه حاصل مطالعه ردیه نویس اینترنتی ما ، از قسمت اول مقاله جز عناد و لجاج امر دیگری نبود و از این رو، جهت جلوگیری از شیوع بیشتر بیماری عناد ایشان دیگر نوشتههای احتمالی آینده وی بررسی نخواهد گردید و این مقاله نیز در این قسمت به پایان خواهد آمد.تا مگر در خلوت وجدان خود با قاضیالحاجات در این امر به تفکر و تامل پردازند.
در این نوشتار درپیآن نیستیم که به بررسی همه جملاتش ، که ردیه نویس مغرور آنها را مطالب مهم ! معرفی کرده و با تحریف آیات قرآن و احادیث سعی در مستند و مدلل جلوه دادن آن داشته ، بپردازیم و یا حتی همه مطالب وی که در عناد با حضرت محمد نوشته شده است را آشکار سازیم . بلکه فقط به جهت رفع شبهه خوانندگان و تنویر اذهان از جمله مخاطب اصلی این مقاله ، یعنی ردیهنویسان و گردانندگان اصلی ایشان ، چند بند جزیی از نوشتار اخیر وی که در عناد با حضرت محمد مرتبط میشود را بررسی کرده و دیگر ایشان را به خدا میسپاریم تا به هر قسم که مایلند زندگانی را به سر آورند. یا مطابق وعده الهی که بشارت فرموده ، حسن عاقبت مجهول است ، منظور نظر لطف پروردگار قرار خواهند گرفت و به خلعت ایمان به حضرت بهاالله مخلع خواهند شد و یا آنکه طبق انذار الهی ، حق نیز از ایشان روی گردان گشته توفیق شناسایی و عرفان حضرت بهاالله را از ایشان سلب و مصداق آیه کریمه :
"ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِم یلعَبُونَ."(سورهانعامآیه ۹۱)"لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکرَتِهِمْ یعْمَهُونَ."(سوره حجر،آیه ٧٢)
واقع خواهند شد تا در غرقاب ردیههای خود عمر گرانمایه را به انتها رسانند. اما اختیار و انتخاب هر یک از این دو راه با ایشان است.
همچنین مجددا با استفاده از نوشته اخیر ردیه نویس ، عدم ایمان و اعتقاد قلبی و اطمینان تام ردیهنویسان و گردانندگان ایشان به مقام حضرت محمد و دیانت اسلام را بار دیگر آشکار و مستدل مینماییم. تا برای خوانندگان گرامی از جمله ردیهنویس محترم ، جای شکی باقی نماند که هر آن کس که آیات نازله از سماء وحی در این ظهور مقدس را به تمسخر گیرد و با علم و آگاهی مقام حضرت بهاالله موسس دیانت بهایی و حضرت اعلی موسس دیانت بابی و مبشر شریعت بهایی را مورد انکار قرار دهد و با عنادی بی پایان در مقابل مشیت قاهره و سطوت غالبه حق بایستاد ، به هیچ دیانتی منتسب نبوده و نخواهد بود و آن انکار و لجاج به خاطر بغض و کینهای است که جمیع ردیهنویسان و متولیان ایشان نسبت به همه فرستادگان حضرت یزدان در دل داشته ، آتش طمع ریاست و حب زعامت آن بغض و کینه را شعلهورتر میسازد و این همان انذار و اخباری است که در دیانت حضرت محمد موجود و در باره انکار و عناد علمای دین در زمان ظهور قائم و لجاجت و نافرمانی ایشان از موعود اسلام به پیروان شریعت رسول اکرم داده شده است ولی شاید کمتر مسلمانی از آن انذار و اخبار مطلع و آگاه باشد.
در "اربعین" ذکر فرموده : " یظهَرُ مِن بَنی هاشِمٍ صَبّیٌ ذُو احکامٍ جَدیدٍ فَیدعو النّاسَ وَلَم یجِبْهُ اَحَدٌ وَاَکثَرُ اعدائِهِ العُلَماءُ فإذا حَکَمَ بِشَیءٍ لَم یطیعُوه فَیقُولُونَ هذا خلافُ ما عِندَنا مِن اَئِمَّهِ الدّین"
حضرت بهاالله در یکی از الواح خود میفرمایند :" علمای امامیه بر آنند که حضرت قائم موعود بعد از ظهور در بیت اللّه به کلمه ای نطق میفرمایند که نقبا از آن کلمه اعراض مینمایند و فرار اختیار میکنند. این کلمه ایست که آن حزب به آن مقرّ ومعترفند . حال در غفلت بعضی تفکّر نمائید به اعراض نقبا که بعد از ائمّه به اعتقاد خود ایشان اشرف عبادند قائلند و تصدیق مینمایند و در خود گمان نمی کنند که شاید این اعراض من غیر حق باشد " انتهی
هر انسانی در پذیرش یا رد دین دلخواه خود آزاد و مختار است. ولی نقد و بررسی بنیان و بنیاد عقاید و افکار لامذهبی ردیهنویسان از این جهت است که اینان ادعای دینداری کرده و دعاوی باطلشان را بر آن ادعای دروغین بنا نهادهاند ، لذا هنگامی که آن اعمده بیایمانی مورد توجه قرار میگیرد ، سخت پریشان شده و اعتراض مینمایند که چرا مطالب حاشیهای از قبیل ایمان به خدا و رسول ، مورد بررسی قرار گرفته و باید به مطالب مهم نوشتههایشان که از ایمان و اعتقاد ردیهنویس ما به اسلام مهمتر و از اصلیات مواضیع است پرداخته میشد و نظر قارئین محترم به آن نوشتهها خیره و جلب میگشت نه به عدم ایمان ایشان . قول ردیه نویس چنین است :نویسنده محترم خواسته است بنده را در مقابل خدا و پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) قرار دهد تا از این طریق شخصیت نویسنده لکه دارد شده و دیگر کسی مطالب مهم موجود در آن را نخواند.این نوع نقد هم که بیشتر به حاشیه مطالب (خوانندگان محترم توجه میفرمایند که از دید ردیه نویس ایمان به خدا و پیامبر و ائمه اطهار جزء مطالب در حاشیه و مسائل کم اهمیت قرار دارد) توجه دارد، و بجای اینکه بگوید قائم (عج) که قرار است طبق گفته معصومین عدالت را در زمین پر کند، چرا با آمدن جناب باب، چنین اتفاقی رخ نداد، می گوید چرا نویسنده گفته است مبلغان بهائی از سواد قرآنی برخوردار نیستند . البته ردیهنویس محترم با انکار حضرت بهاالله و حضرت باب عملا خود را در مقابل خدا و رسول اسلام و ائمه اطهار و نیز سایر انبیا و پیامبران گذشته قرار داده زیرا بنا به استدلال قرآن که فرموده " ولا نفرق بین احد من رسله " انکار احدی از پیامبران انکار جمیع آنان است و ردیهنویس هرگز نخواهد توانست معاذالله دلیل یا دلایلی بر ابطان حضرت بهاالله وارد نماید مگر آنکه آن دلایل پیشتر بر جمیع پیامبران گذشته صادق و منطبق باشد و نیز هرگز قادر نخواهد بود که مثلا دلیل یا دلایلی بر اثبات حقانیت حضرت رسول اکرم اقامه دارد که آن دلایل به نحو اشد و اتقن در ظهور حضرت بهاالله موجود و مشهود نباشد . البته دلایلی که مثبت ادعای وحی است در جمیع کتب آسمانی از جمله در قرآن مذکور و حضرت محمد نیز تنها با استدلال به آن ادله ظهور خود را به اراده الهی و وحی سماوی نسبت داده که بعینه همان دلایل در ظهور حضرت بهاالله نیز موجود و مثبوت است . اما با کمال تاسف آنچه برای ردیهنویس مهم است اعراض و ادبار از شریعت الله و جبهه گیری در برابر دیانت نازله از سوی حضرت حق است. حال به هر قیمت گزافی باشد از دیدگاه این گروه و سرپرستانشان مهم نیست. حتی اگر در این بین آیات قرآن تحریف و احادیث بنا به میل و نظر شخصی تاویل و تفسیر گردد از دیدگاه و ایدهلوژی ردیهنویسی اشکالی نخواهد داشت. دربسیاری از مواضیع ردیه نویسان آیات متشابهات قرآن را محکمات گرفته و نصوص محکمه را آیات متشابهه خوانده و تفسیری مطابق هوا و هوس نازل فرمودهاند. ردیهنویس ما ، مایل است خوانندگان را تشویق حتی در صورت توانایی و قوه ، آنها را مجبور نماید که تنها مطالب مهم ! او را بخوانند بدون آنکه متوجه گردند که آن مطالب مهم ! بر چه اساسی بنا گذاشته شده است زیرا نقد و بررسی دعائم و اصول اعتقادی وی ، رسوایی ردیهنویس نوعی را به همراه دارد و علت اصلی و نیت حقیقی مخالفین و معاندین امر بهایی را مکشوف میسازد.
در نوشتار سابق ذکر شده بود که با ظهور قائم بردهداری نیز ملغی و منسوخ میگردد. چنانچه با وضع قوانین توسط حضرت باب و حضرت بهاالله این امر تحقق یافت نکته قابل تامل در اینجاست که با طلوع خورشید حتی گیاهان در سایه نیز از فیض او مدد خواهند جست . با ظهور مظاهر جدید الهی عالم عقول و افکار نیز متحول شده ، اختراعات جدید و اکتشافات نوین به منصه ظهور میرسد که حودث چنین وقایعی مطلقا تصادفی و بی علت نیست بلکه ناشی از سریان قوه کلمهالله در عالم عقول و ارواح است. در اثر جریان همین قوای خلاقه کلمهالله است که غرب سرچشمه اختراعات گشته و آرا و افکار آزادی خواهانه در جهان به ظهور رسیده چنانچه اشکال و قوانین ظاهری بردهداری که در آن سیاه پوستان و دیگر انسانهای آزاد ربوده شده و به کشورهای دیگر منتقل و یا در همان کشورهای خود به بردهگی گرفته میشدند اکنون منسوخ گشته است. چنانچه در حدیث آمده با ظهور قائم تعالیم وی مانند سرما و گرما که از دیوارهای قطور و درهای بسته میگذرند به تدریج به افکار مردمان جهان رسوخ مینماید بیآنکه ایشان متوجه منشاء آن نفوذ و رسوخ باشند. اما بردهداری ذهنی که عدهای از انسانهای آزاد تحت اسارات افکار و آمال و امیال نفس پرستان و دنیادوستان به زنجیر گرفته شدهاند نیز با وضع تعالیم حضرت بهاالله از میان رفته ولی لازمه این آزادی ، همت و کوشش و غیرت و اراده مردمان دربند است.
حضرت بهاالله میفرمایند :" باید اهل عالم طرّاً به آنچه نازل شده و ظاهر گشته تمسّک نمایند تا به آزادی حقیقی فائز شوند ." و نیز در بیانی دیگر میفرمایند :" دوست یکتا میفرماید : راه آزادی باز شده ،بشتابید و چشمه دانائی جوشیده ، از او بیاشامید"
همچنین در نوشتار سابق در مبحث بردهداری اثبات گردید که ردیهنویس مایل است در زمان ظهور قائم همچون دوران اسلامی که بنا به علل و شرایط خاص آن روزگار ، حق تعمدا بردهداری را ملغی و منسوخ نکرده بود ، حکم بردهداری همچنان تداوم داشته باشد وی با کپی و پیست کردن عبارت حقیر و تحریف در چندین قسمت از جمله حذف کلمه اسلامی و درج جاهلیت در عبارت عاریتش ، چنین نوشته "به توهم نویسنده محترم بهائی که مطالب جناب بخت آور را مستغنی از هر گونه تعریف و تمجید می داند و سایر همکارانش همچون بخت آور ، قائم نباید برده داری را از بین (احتملا به علت شتاب فعل را از قلم انداخته اند ) و در آن دنیایی که از ظهور قائم تصور کردهاند حتما و باید برده داری همچون دوران جاهلیت تداوم داشته باشد ! " همانگونه که اشاره گردید حضرت باب و حضرت بهاالله بردهداری را ملغی و منسوخ نمودند لذا اصل تهمت ردیهنویس ، ناروا و دروغ است . وی با این تحریف متوجه نگردید که خود را بیشتر رسوا ساخته و صراحتا به همه خوانندگان گرامی ، اعتقاد و دیدگاهش از دوران اسلامی را آشکار مینماید. از منظر ردیهنویس عزیز به دلیل وجود بردهداری در دوران اسلامی و دوران جاهلیت ، دوران اسلامی برابر و مترادف با دوران جاهلیت است چنانکه در جمله فوق آن را بکار برده و نیز اشکالی ندارد که ایشان در تشریح عقاید خود آن دو دوره را جایگزین یکدیگر نمایند. در واقع ایشان معتقدند که هنوز در دوران جاهلیت زندگی میکنند و این دوران حتی با ظهور قائم ایشان نیز به پایان نخواهد رسید و تا قرون متمادی و دهرهای بیپایان و تا زمان خداوندی خدا ادامه خواهد داشت! دقت بفرمایید حتی از منظر شریف ایشان قائم موعود نیز به دوران جاهلیه دست نخواهد زد! و آن را همچنان مستدام خواهد داشت .پس چه مزیتی از ظهور قائم ایشان میرود سوالی است که عقل هیچ انسانی به آن قد نمیدهد. حال باید از ردیهنویس عزیز پرسید که اسلام و جاهلیت چه تشابهی با یک دیگر داشته که وی متعمدانه و برای رونق بخشیدن به نوشته خود آن دو را در یک سطح و مرتبه میبیند و مینگارد؟ مگر با ظهور حضرت محمد دوران جاهلیت خاتمه نیافت ؟ و یا آنکه ردیهنویس اینترنتی ، حضرت محمد را نعوذبالله موسس دوران جاهلیتی جدید تصور و توهم نموده ، که بدان علت کلمه اسلامی حقیر را از جمله حذف و کلمه جاهلیت خویش را جایگزینی شایستهتر برای آن دوران یافته است؟ ردیه نویس با مظلومنمایی پرسیده به چه دلیلی وی را مخالف پیامبر اسلام و قرآن و ائمه میدانیم ؟ از جمله دلایل وجود همین سرچشمههای ناپاک بیاعتقادی است که چنین ترشحاتی از آن به ظهور میرسد. البته قائم ردیه نویس هیچگاه توانایی وضع قوانین برای منسوخ کردن بردهداری را نخواهند داشت بلکه همان قوانین اسلامی که بردهداری را ملغی و منسوخ نکرده است را پیاده و اجرا خواهند کرد. لذا در زمان ظهور قائم ردیهنویس، برده داری از بین نخواهد رفت! زیرا قادر به وضع قوانین و تعالیم جدید نیستند! توانایی وضع قوانین با فرمان ردیه نویس از قائم موعود سلب شده چنانچه در جملهای از ردیهنویس مققنه آمده : همانطور که در قبل گفته شد در احادیث آمده است که زمین پر از عدل و قسط می شود و این مطلب غیر از وضع قوانین عادلانه است.!! به هر روی قائم (عج) زمین را پر از عدل و قسط می کند و این مطلب نیازمند اجرای قوانین است نه وضع قوانین. " وی با گرز تحریف احادیث برای قائم خیال خود خط و نشان کشیده که مبادا قوانین و تعالیم ، که مبانی عدالت هستند وضع نماید بلکه همین قوانین موجود که طریق اجرای آن را نیز صدالبته ردیهنویس عزیز به قائم خود دیکته خواهد فرمود پیاده و اجرا نمایند. وی با این جملات خود مقام یفعل ما یشایی متعلق به قائم را همانند سایر مقامات و صفات از ایشان سلب کرده و آن مقام و منزلت رفیع و منیع حضرت موعود را در ذهن پرورده شده در محیط خرافات و موهوم خویش ، در حد یک بنده زرخرید که منتظر اوامر ردیهنویسان است ، تنزل داده است . آیا وجود همین سرچشمههای ناپاک بیاعتقادی که چنین ترشحاتی از آن به ظهور میرسد نشانه بیایمانی وی به امامان خود نمیباشد؟ ردیهنویس نکتهسنـج ما ، متوجه این نکته باریک و ظریف نشده یا شاید هم شده و تجاهل میکند که اگر به فرض قائم ایشان بخواهند بردهداری را از بین ببرند ابتدا باید از هفتخوان وضع قوانین یا اجرای قوانین و سایر شروط ردیه نویسان چالاک گذشته تازه پس از آن نیز با کمال تاسف حتی اگر همین امروز هم ظاهر شوند هرگز قادر به چنین کاری نخواهند بود زیرا بیش از ۱۶۰ سال است که موعود حقیقی اسلام ظاهر و این امر را انجام دادهاند متاسفانه قائم ردیه نویس عزیز ، زمان را بسیار از دست داده و هر روز هم بیشتر از دست میدهد زیرا پیش از وی قائم حقیقی آل محمد و موعود منتظر اسلام ظاهر و تمام وظایف و مواعیدی که در حقش مذکور بود را به انجام رسانیدهاند. حال قائم ردیه نویس معتبر ، حتی اگر همین امروز هم ظاهر شود ، ظاهرا فقط تلی از سرهای انسانها خواهد ساخت و رودی از خونهای آدمیان بر زمین جاری خواهد کرد و الا سایر علایم و اشراط مذکور در حق قائم آل محمد که تماما و کاملا به انجام رسیده است.
همانگونه که در نوشتار سابق معروض گردید ردیهنویسان از نعمت شرم و حیا و ادب و تقوی محرومند گرچه برای حفظ ظاهر در مواضیعی که شناعت کلام به اوج میرسد نقطه میگذارند اما استفاده از آن الفاظ شنیع موید آنست که ناظر به همان نقاط بوده و جهت سیراب شدن حس شهوتشان از آن کلمات رکیک استفاده میکنند . کلماتی که هیچ تناسبی با یک مدافع اسلام نداشته و چنین ادعایی را کاملا باطل و مردود مینماید. از خوانندگان محترم به خاطر بیادب بودن ردیهنویس و نیز عباراتش عذرخواهی میکنم ولی برای بیان حقیقت ناچارم نوشته او را به عینه بیاورم وی نوشته :
" اگر نویسنده محترم بهائی حاضر است تضمین دهد که حضرت محمد (ص(عدالت را بر روی همه کرده زمین اجرا کرد و یا باب ویا بهاء چنین کاری کردند، ما با گوش جان می شنویم که چگونه اهداف بهاء تحقق پیدا کرد و وحدت عالم انسانی اجرا شد!!! اصلاً چنین وحدتی قابل اجرا نیست همانطور که نویسنده بهائی بر خلاف تعلیمات خود، تهمت ها و فحش هایی به بنده نسبت داده است و مشخص است زمانی که خود بهاء و عبد البهاء و عبد عبد البهاء (نویسنده بهائی) نتوانند چنین وحدتی را اجرا کنند چه توقعی از دیگران دارند؟! پیش نماز که هِی کند …"
ادب و تربیت ردیه نویس نظام اسلامی در این جملهاش بیداد کرده و تعارف را کنار گذارده و مظاهر مقدسه الهی یعنی حضرت بهاالله و حضرت باب و حضرت محمد اروحنا لهم الفدا را با آن مثال شنیع مقایسه کرده است. اگر ردیه نویس به واقع طالب حقیقت بود و سوالاتش را از سر کنجکاوی و اشتیاق به معارف الهی پرسش مینمود ، اگر ذرهای ذوق و شوق به مسائل روحانی در وی یافت میشد سوالاتش را با ادب و احترام میپرسید. مقام و منزلتش را در حد اراذل و اوباش تنزل نمیداد ، خشوع و فروتنی را آویزه گوش خود میساخت که در طریقت بندگی الهی جز این متاع چیز دیگری را نمیخرند آنگاه مطمئنا در حد توان به سوالات وی پاسخ داده میشد ولی از آنجایی که حرمت مظاهر مقدسه الهی را زیرپا گذاشته قطعا هیچ علاقه و اشتیاقی به ادیان و موسسین آنها ندارد و اهل بها نیز تا سمع نیابند لب نمیگشایند و پاسخی به مشتهیات نفسانی ردیهنویسان نمیدهند. وی در پی یافتن حقیقت نیست و شغل و پیشهاش اقتضاء میکند که عبارت شنیع به مظاهر عدل الهی نسبت دهد و در ازای این بیادبی و هرزهگویی ، از نظام وابسته و ولینعمتانش مقرری دریافت کند. شغل وی را به مخاطره نمیاندازیم. اما منویات ناپاک و مقاصد و مآرب سیئه او را بر خوانندگان از جمله خود ردیهنویس مکشوف میسازیم . وی در جای دیگر نوشته پیامبر (ص) هیچگاه نگفته بود من همه زمین را پر از عدل و داد می کنم ولی فرموده بود مهدی (عج) زمین را پر از عدل و داد می کند . حال طبق اعتقاد و دیدگاه و استدلال ناب ! ردیهنویس ، زمانی که خود حضرت محمد و نیز یازده امام پس از ایشان نتوانند چنین عدالتی را اجرا کنند چه توقعی از دیگران دارند؟! آیا تطابق استدلال اعتقادی ردیهنویس بیحیا ، در مورد ناتوانی حضرت محمد و سایر ائمه در اجرای عدالت و توقع از دیگران و استنتاج رکیک پیش نماز بودن در این جمله و جمله قبلی وی و نیز در بسیاری از دیگر بندهای نوشتهاش دیده نمیشود؟ آیا وجود همین سرچشمههای ناپاک بیاعتقادی و لامذهبی که گریبانگر ردیهنویسان بهایی شده و آنها را برآن داشته تا چنین ترشحاتی از آن سرچشمههای عناد و کفر به ظهور برسانند، نشانه بیایمانی ایشان به حضرت محمد و قرآن و ائمه نیست ؟ آیا در اثبات کفر و شرک ردیهنویسان و گردانندگانشان ، سندی محکمتر و موتقتر از نوشتههایشان باز هم مورد نیاز است ؟ قضاوت با وجدان شماست . در پناه حق مسرور و موید باشید.