آئین بهائی و عقل ۷

        آئین بهائی و عقل ۷

 

۳- آزادی وجدان:

پیش شرط اساسی عقلگرائی، همانطور که در بالا بدان اشاره شد، وجود جوّ آزاد در اجتماع و سیاست است. هر کس باید آزاد باشد آن چه را فکر می کند، البتّه با شرایط ادب و احترام، بیان کند و یا به قلم آورد، بدون این که ترس از مجازات، توهین و یا بی احترامی از طرف دیگران داشته باشد. از طرف دیگر برای این که دیگران آزاد باشند، باید به سجیه ی اخلاقی بردباری و تسامح ممتاز باشیم و به دیگران اجازه دهیم آزادانه عقاید خود را ابراز دارند. در این مورد بهاءالله صریحاً به پیروانش اندرز می دهد، که به کلمات دیگران به دیده ی شفقت و مهربانی بنگرند. به عبارت دیگر از نقطه نظر یک بهائی باید دیگران آزاد باشند، که آنچه می خواهند بگویند. حدّی که بهاءالله برای بردباری تعیین می کند، حمله ی قلمیِ دیگران برای قطع ریشه ی آئین بهائی یا به قول بهاءالله نوشتن الواح ناریه است. در این صورت بهائیان باید، بدون اِعمال خشونت، جواب مستدل در ردّ ردّیه نویس بنویسند. دفاع از آئین بهائی به این صورت است نه بیشتر:

«ای سلمان بر احبّای حقّ القاء کن که در کلمات احدی به دیده ی اعتراض ملاحظه منمائید بلکه به دیده ی شفقت و مرحمت مشاهده کنید مگر آن نفوسی که الیوم در ردّ اللّه الواح ناریّه نوشته، بر جمیع نفوس حتم است که بر ردّ من ردّ علی اللّه آنچه قادر باشند بنویسند، کذلک قُدِّر من لدن مقتدر قدیر، چه که الیوم نصرت حقّ به ذکر و بیان است نه به سیف و امثال آن …»[i]

عبدالبهاء در سخنرانی اش در بوداپست به اقسام آزادی اشاره می کند. او بین آزادی افکار و آزادی اعمال تفاوت قائل است. آزادی افکار و بیان را  از جمله حقوق انسانی می داند. تنها شرط این آزادی رعایت ادب و احترام به دیگران است. امّا آزادی اعمال در یک جامعه ی متمدّن با قوانین محدود می گردد، یعنی مرز این آزادی را قوانین تعیین می کنند. و از دیدگاه عبدالبهاء بهترین قانون، قانون الهی است. یعنی با آن که انسانها در افکار آزادند، ولی حدودِ آزادیِ اعمال را قوانین و هنجارهای دینی تعیین می نمایند.

»آزادی سه قسم است: یک آزادی الهی است، که به ذات باری مخصوص است و اوست مختار مطلق. کسی او را مجبور نمی تواند نمود در هیچ شأنی از شئون.

یک آزادی اروپائی ها است، که انسان هر چه می خواهد می کند، به شرطی، که به دیگری ضرر نرساند. این حرّیت طبیعی است و اعظم درجه ی آن در عالم حیوان. این شأن حیوان است. این طیور را ببینید به چه آزادی زندگانی می نمایند. انسان هر چه بکند بقدر حیوان آزاد نمی شود، بلکه نظام [؟] مانع آزادی است.

امّا آزادی سوم در تحت سنن و احکام الهیه است. این حرّیت عالم انسانی است، که قطع علاقه ی قلبی از جمیع اشیاء می کند، از جمیع مشقّات و احزان آسوده می شود. هر قدر انسان وجدانش ترقّی می کند، قلبش آزادتر می شود و روحش مستبشرتر. در دین الله حرّیت افکار هست، زیرا حاکم بر وجدان نیست غیر از خدا، امّا به درجه ای که خارج از آداب نباشد. در دین الله حرّیت اعمال نیست. از قانون الهی نمی تواند انسان تجاوز نماید و لو ضرری به غیر نرساند. چه مقصود از قانون الهی تربیت غیر و خود است، چه عند الله ضرر خود و غیر، یکسان و هر دو مذموم است. باید در قلوب خشیه الله باشد و انسان به آنچه عند الله مذموم است مرتکب نشود. لذا حرّیت اعمالی که در قانون است در دین نیست. امّا حرّیت افکار باید از حد ادب تجاوز نکند و اعمال نیز مقرون به خشیه الله و رضای الهی باشد.»[ii]

 

۴- نظام سیاسی مردم سالار:

آشکار است، که برای آزادی افکار، که پیش شرط بنیادی رشد و شکوفائی علم و دانش است، حکومت مردم سالار بهترین شرایط اجتماعی و سیاسی را فراهم می آورد. با توجّه به آثار بهائی می بینیم، که بهاءالله از بین نظام های حکومتی، نوع دمکراتیک را ترجیح می دهد. بهاءالله به حکومت مردم سالاری،که با سلطنت آمیخته باشد اهمیت بیشتری می دهد و برای مثال به نظام حکومتی انگلستان اشاره می کند، که هم حکومت دمکراسی است، و هم با سلطنت توام است، که البتّه در آن سلطنت حکومت نمیکند، بلکه صرفاً جنبه ی نمادین دارد:

«…امور راجع به سلاطین و رؤسای عادل و امنای بیت عدل شده… حال آن چه در لندره امّت انگریز به آن متمسّک خوب بنظر می آید، چه که به نور سلطنت و مشورت امّت هر دو مزیّن است».[iii]

آئین بهائی نظام اداری خود را نیز بر پایه ی دمکراسی استوار ساخته است. در این نظام آخوند، کشیش، حاخام و سایر رؤسای مذهبی وجود ندارند،  بلکه بهاءالله اداره ی امور مردم را به دست مجالس شور، «بیت العدل»، می سپارد. بیت العدل (فعلاً به آن محفل روحانی میگویند) در سه سطح محلّی، ملّی و بین المللی بوجود می آید. بیت العدل ساختاری دمکراتیک است، که با رأی همه ی شهروندان به صورت آزاد و مخفی انتخاب میشود و تصمیمات خود را با مشورت و با رأی اکثریت اتّخاذ می کند.

علاوه بر بیت العدل ساختار دمکراتیک دیگری نیز وجود دارد که در شکل گرفتنِ تصمیم گیریِ همگانی نقش اساسی دارد و آن «ضیافت نوزده روزه» است. مردم هر نوزده روز یکبار گرد هم می آیند و درباره ی امور مربوط به جامعه ی محلّی خود تبادل نظر و مشورت میکنند و نظرات خود را مستقیماً به بیت العدل میرسانند. و به این ترتیب همه ی مردم در تصمیم گیری سهمی دارند.

آئین بهائی با تأکید بر جوّ اجتماعی و سیاسی آزاد در یک نظام دمکراسی شرایط تفکّر عقلی و رشد دانش را فراهم می آورد.

 

۵- معجزات:

یکی از عواملی که ادیان را به ورطه ی غیر عقلانی کشیده است مسأله ی اعتقاد به معجزات است. معجزه در حوزه ی دینی به معنای وقوع امر عجیب، خارق العاده و ناقض قوانین طبیعی است که مولّد آن خداوند، شخصیّت های مقدّس و یا قوای ماوراء طبیعی می باشد. هدف پیروان ادیان از نقل معجزات اثبات حقّانیت ادّعای دینی خودشان و یا بزرگداشت مقدّسین بوده است. اعتبار معجزه در طول زمان به حدّی رسیده است که حتی برای اولیا و متولّیان دینی نیز کرامات و معجزات قائل شده اند. زیارتگاه های مسیحی در ممالک اروپائی (در حول اماکنی که فی المثل در آن مریم، مادر مسیح، را در خواب دیده اند) و امامزاده های شیعه، که همه معجزه آفرین اند، و کراماتی که به علمای دینی طراز اوّل و یا قطبهای صوفی نسبت می دهند[iv]، از این گونه اند. معتقدان به معجزه غافل از این نکته اند که با استناد به معجزات، از حیطه ی تفکّر عقلانی خارج می شوند. همان طور که دیوید هیوم (David Hume) خاطرنشان می سازد[v] فکر عقلانی به تجربه، مخصوصاً تجربه ی تکرارپذیر، که به صورت قوانین ثابتی در آمده است، اعتماد دارد و حاضر نیست امری را که ناقض این قوانین است بپذیرد، مگر این که برهانی مُقنع برای این امر وجود داشته باشد. بدیهی است که نقل معجزات همیشه شک و تردید در مورد راوی و همچنین محتوای معجزه ایجاد می کند. اگر در گذشته، که جوامع بشری به دوره ی اسطوره ای نزدیکتر بودند، توجیه تمام پدیده های طبیعی با نیروهای اسرارآمیز، رب االنّوع ها، و بعدها خدا و فرشتگان و نیروهای ماورای طبیعی میسّر بود، امروزه با توسعه ی دانش و سوادآموزی و بخصوص پس از آغاز عصر روشنگری معمولاً برای توجیه رخدادها از علل طبیعی و مادی استفاده می کنند ولو این که باور داشته باشیم که علّت العلل و نگهدارنده ی این جهان خداوند است. اصرار به جنبه های معجزه آسای دینی نتیجه ای جز این ندارد که بسیاری از مردم راویان را گزافه گو، خیالپرداز و یا دروغگو بدانند و بطور کلی باورشان به دین سست شود.

در آئین بهائی تأکید شده است که پیامبران، که نماینده ی خداوند در بین بشر می باشند، دارای قدرت مافوق بشری اند و قادراند امور خارق العاده انجام دهند و اصولا در رفتار و گفتار از دیگران ممتاز هستند. بنا به قول عبدالبهاء، از بهاءالله امور خارق العاده بسیار دیده شده است. ولی او مایل نیست از آنها برهان بسازد و در استدلال به حقّانیت بهاءالله بکار برد. زیرا که معجزه از نقطه نظر برهانی بقدری ضعیف است که شک و شبهه را تشدید می کند و بالمآل به بهاءالله و آئین بهائی صدمه می زند. از این گذشته معجزه فرضاً برای شخص حاضر و ناظر شاید مفید باشند، ولی برای دیگران که شخصاً آن را ندیده اند، جز ایجاد شبهه و شک نتیجه ی دیگری ندارد. فی المثل در جریان اعدام باب، تمام تواریخ ثبت کرده اند که تیرهائی که به او نشانه رفته بود هیچیک به او اصابت نکرد، بلکه به ریسمان برخورد و باب سالم به زمین آمد و در نوبت دوم تیرها کاری بودند. در هیچیک از نوشته های بهائیان به چشم نمی خورد که اصابت نکردن گلوله به بدن باب را معجزه ای برای حقّانیت و الهی بودن دعوی او بکار گرفته باشند. بلکه آنها نیز این امر را صرفاً به عنوان جریانی تاریخی ثبت کرده اند. خود باب نیز می توانست پس از شلیک گلوله ها و سالم به زیرآمدن رو به جمعیتی که ناظر به این صحنه بودند، بکند و این رخداد را معجزه ی الهی برای نشان دادن قدرت خود بداند. ولی او چنین نکرد.

عبدالبهاء می گوید: «مظاهر مقدسه ی الهیه مصدر معجراتند و مظهر آثار عجیبه. هر امر مشکلی و غیر ممکنی از برای آنان ممکن و جایز است، زیرا به قوتی خارق العاده از ایشان خارق العاده صدور یابد و به قدرتی ماوراء طبیعت تأثیر در عالم طبیعت نمایند. ولی… در نزد آنان این معجرات و آثار عجیبه اهمیتی ندارد حتی ذکرش نخواهند، زیرا اگر این معجزات را برهان اعظم خوانیم دلیل و حجت از برای حاضرین است نه غائبین…»[vi]

در جای دیگر می گوید: «من معجزات جمال مبارک (بهاءالله) را ذکر نکنم، شاید سامع گوید این روایت است و محتمل الصدق و الکذب… ولی اگر من بخواهم که ذکر خوارق عادات از جمال مبارک کنم، بسیار است و در شرق مسلّم، حتی در نزد بعضی اغیار نیز مسلّم است. ولی این روایات حجّت و برهان قاطع از برای کل نشود. شاید سامع گوید، بلکه این مطابق واقع نیست، زیرا طوائف سائره نیز روایات معجزات از مقتداهای خود کنند… از کجا فهمیم که آنها کذب است و این ها صدق است…. لهذا این روایات برهان مقنع نیست. بلی برهانست از برای شخص حاضری، که بود و آن هم نیز شاید شبهه کند، که آن معجزه نبود، بلکه سحر بود…. و همچنین اکثر معجرات که از انبیا ذکر شده است، معانی دارد…»[vii]

بهاءالله آن قدر از ذکر معجزه بیزار است که از پیروان خود خواهش می کند که شأن او را با بیان امور خارق العاده و معجزه تنزّل ندهند:

«استدعا آن که دوستان این ذیل را به غبار اکاذیب نیالایند و به ذکر خوارق عادات که نزد ایشان است از شأن و مقام و تقدیس و تنزیه نکاهند.»[viii]

همانطور که بیان شد در آئین بهائی نیز مانند سائر ادیان در این که پیامبران ممتاز از دیگران و قادر به اعجاز می باشند و حتّی برخی از اعمالشان را نیز در این رده می توان جای داد، تردیدی نیست. ولی تأکید بر سر این مسأله است که اوّلاً معجزات برهانی بر حقّانیت یک دیانت، از جمله دیانت بهائی، و یا یک عقیده ی دینی نیستند و ثانیاً باور به معجزات هسته ی اعتقادی و ایمانی یک فرد معتقد به آئین بهائی را تشکیل نمی دهد. به عبارت دیگر لازمه ی بهائی بودن باور به امور معجزه آسا نیست. این موضوع در تضاد با اعتقادات سایر ادیان است، چه که فی المثل در مسیحیت ایمان به برخاستن مسیح در روز سوم پس از مصلوب شدن و به آسمان عروج کردن (رخدادی خارق العاده و ناقض قوانین طبیعی) جزو اصول اعتقادی یک مسیحی است.[ix] تعداد زیادی از مؤمنین تاکنون از سوی پاپ ها «مقدّس» نامیده شده اند. یکی از شرایط مقدّس نامیده شدن این است، که برای شخص مزبور دست کم دو معجزه اثبات شده باشد.  و همچنین اعتقاد به امام دوازدهم و غیبت او و زنده بودن جسمانی او (اعتقادی که باید از جمله معجزات قلمداد شود) اساس اعتقادی شیعیان دوازده امامی را تشکیل می دهد. معجزاتی را که به امامزاده ها و زیارتگاه های مسلمین بخصوص شیعیان نسبت می دهند فعلاً مورد بحث ما نیست.

با کم اعتبار کردن معجزات دینی، آئین بهائی قدمی فراتر از اعتقادات اسطوره ای و غیر عقلانی به سوی ایمانِ دینیِ عقلانی برداشته است.[x]

در مورد تفسیر معجزات در ادیان رویکرد هرمنوتیکی دیگری نیز در نوشته های بهائی عرضه شده است، که در زیر به آن خواهیم پرداخت.

 

– دنباله دارد



[i] منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، شماره ۱۵۴

[ii] خطابه در بوداپست در ۱۹۱۳، نقل در مائده ی آسمانی جلد ۵، صفحه ۱۷

[iii]  مجموعه ای از الواح جمال اقدس ابهی که بعد از کتاب اقدس نازل شده، مؤسّسه ی مطبوعات امری آلمان، ۲۰۰۰م، صفحه ۵۳

[iv]  ملاّ محمّدتقی مجلسی (پدر ملاّ محمّدباقر مجلسی) با رؤیاهای خود امور آینده را پیش بینی می کرده است. نگاه کنید به علاّمه مجلسی نوشته ی دوانی

[v] هیوم در بخشی تحت عنوان معجزات در کتاب ٍEnquiry Concerning Human Understanding تحلیل مفصلی در مورد بی اعتبار بودن معجزه می کند.

[vi] مفاوضات صفحه ۷۴

[vii] مفاوضات صفحه ۲۸

[viii] لوح شیخ صفحه ۲۴

[ix] رجوع کنید به مجموعه ی اعتقادی مسیحیان که توسط کلیسای کاتولیک و پروتستانت تحت عنوان Katechismus = Catechism (درسهای دینی)منتشر می شود.

[x] برای آشنائی با رویکردهای فلسفی له و علیه معجزات نگاه کنید به عقل و اعتقاد دینی نوشته ی مایکل پترسون و…

Comments are closed.