هفت تپه یک اتفاق تاریخی در گذشتهای دور برای درس و عبرت سیاسی کارگران نیست. آنچه که در هفتتپه گذشت، آغاز سیاستورزی طبقاتی کارگران به شکل عیان و تمام عیار بود. سرکوب کارگران هفتتپه هم با دستگیریها، نه آغاز شد و نه پایان یافت! سرکوب در هفتتپه با حملهی همه جانبه به معیشت کارگران، با تصویب حداقل حقوقهای تحقیر آمیز، با روی کار آمدن سیاست هار خصوصی سازی آغاز شده بود و اکنون نیز به شدت تداوم دارد.
افراد، گروهها و جریانات مختلفی به اشکال گوناگون به حمایت از کارگران هفت تپه پرداختند. کارگران، معلمان، وکلا، فعالان اجتماعی و سیاسی، دانشجویان، و هر آنکه دل در گروی آزادی و عدالت اجتماعی دارد از هفتتپه حمایت کردند.
من هم به عنوان یک دانشجو و کارگر، مانند صدها تن از مردم شوش، به سبب نزدیکی محل زندگیم، حمایت از اعتراضات هفت تپه را با حضور در کنار آنها به جای آوردم. و البته این به مذاق نهادهای امنیتی خوش نیامد و بازداشت شدم.
در طول سی روز بازجویی مداوم، اتهاماتی همچون عضویت در گروههای سیاسی و تلاش برای سیاسی کردن هفت تپه به من زده شد. و من نمیدانم چه چیزی سیاسیتر و جدیتر از شعارهای چند هزار کارگر هفتتپه بود که من بخواهم دخالتی در وقوعش داشته باشم؟
سی روزی که با ضرب و شتم شروع شد و با شکنجههای روانی ادامه پیدا کرد و با وثیقهی پانصد ملیون تومانی، چنان که گویی من مرتکب جنایت شدهام پایان یافت. در حال زندگی همچنان ادامه دارد…
مخاطبان این متن از یک سو رفقا و عزیزانی هستند که نگران وضعیت من بودند. و از سوی دیگر آنانکه از تخریب و تحقیر من در این مدت سرخوش شدند. سرخوشیشان مدام باد.
مقاومت ادامه دارد. برای آزادی همه. برای آزادی کارگران فولاد. برای رهایی ایران
سپیده قلیان ۹۷/۱۰٫۳