بررسی اعتراضات کانون وصال بر آئین بهائی

 

 

بررسی اعتراضات کانون وصال شیراز بر آئین بهائی

 

چندی است که سنّت نا پسندیده ناشکیبائی دینی و فکری که متاٌسفانه در ١۶٠ سال گذشته تاریخ ایران نسبت به جامعه بهائی در زادگاه این آئین حاکم بوده است، و در نتیجه از طرفی حقّ آزادی سخن از بهائیان سلب شده و از طرف دیگر از هیچ نوع توهین و افترائی در حقّ دیانت بهائی و بهائیان خود داری نشده است، بار دیگر در نوشته های کامپیوتری کانون وصال شیراز تکرار میگردد٠

 

کانون وصال شیراز مقاﻻت متعدّدی علیه آئین بهائی نگاشته است و وسواس مخصوصی به توهین علیه هموطنان بهائی خود دارد٠ البّته سنّت پرستی این کانون تا حدّی با استفاده آن از فرآورده های فرهنگ آمریکا و شبکه ارتباط بین المللی مخلوق کسانی چون بیل گیتز ( (Bill Gatesآمریکائی که اخیراً هم دولت انگلستان به او لقب "سر" ((Sir داد تا حدّی تعارض دارد مخصوصاً که از نظر منطق کانون خرید کامپیوترکمک به اقتصاد آمریکا و در نتیجه حمایت از استعمار میباشد٠

 

از ویژگیهای مقاﻻت کانون لحن بی ادب و سخره آمیز آن است٠ نویسندگان این مقاﻻت سعی میکنند با استفاده از استهزاء، فقدان محتوا و استدﻻل در مقاﻻتشان را جبران کنند٠ البتّه کانون وصال شیراز در این مورد هم از سنّت متداول دشمنان حقیقت پیروی کرده و این آیه مبارکه قرآن را ناخواسته اثبات مینماید که میفرماید: "یا حسره علی العباد ما یاٌتیهم من رسول اﻻ کانوا به یستهزئون" (سوره یس آیه ٣٠)، یعنی ای حسرت بر بندگان که هیچ رسولی برایشان نیامد مگر آنکه باستهزاء او پرداختند٠ اصولاً همین سبک غیر علمی و آکنده از توهین کانون خود یکی از علائمی است که نشان میدهد تا چه حدّ فرهنگ سنتّی کانون مغایر روح عصر و منافی منطق تحرّی حقیقت و معارض اصل انصاف و وسعت نظر است و بدین ترتیب بصورتی غیر مستقیم شاهد دیگری بر لزوم ابداع فرهنگی و روحانی در جامعه ما میباشد٠

 

امّا مهمترین ویژگی نوشته های کانون که در همه بررسیهای ایشان در مورد امر بهائی مشترک است اصل افتراء و دروغ بافی است٠این واقعیّت هم قابل تعجّب نیست چرا که اگر این نویسندگان طالب حقیقت بودند به بحثی علمی و موٌدبانه میپرداختند و از لزوم آزادی سخن و عقیده در جامعه سخن میگفتند٠ امّا این هر دو با فرهنگ ایشان یعنی فرهنگ تکفیر و تفسیق و خشونت مغایرت دارد٠ در واقع این مطلب هم بنوعی اثبات حقّانیّت دیانت بهائی است چرا که اگر امر بهائی آئینی پیشرو و شکوهمند نمی بود دیگر چه لزومی داشت که برای انتقاد از آن همواره دست به دامن افتراء و دروغ بافی بشوند٠ از این لحاظ کانون وصال شیراز مرحله جدیدی در تاریخ مخالفت با پیامبران خدا را آغاز کرده است چرا که نویسندگان آن در طعن و لعن پیامبر الهی به مسخ و تحریف حقائق اکتفاء نکرده بلکه مستقیماً، مکرّراً و بشکلی آگاه و عمدی دست به دروغ بافی میزنند٠

حال وقت آن رسیده است که به اعتراض دیگر نوسیندگان کانون وصال به حضرت باب اشاره کنیم٠ در همان مقاله نوشته اند:

وقتی صفحه چهل و نه کتاب مقدّس بیان (عربی) نوشته علیمحمد باب را میخواندم به این آیات مقدّس و متعالی برخورد کردم که باعث بهت و حیرت من از اوج مفاهیم متعالی در آیات این کتاب مقدّس بود: "سوار گاو نشوید و شیر خر نخورید"٠٠٠"تخم مرغ را قبل از پختن به جائی نزنید که میشکند و ضایع میشود٠ ما تخم مرغ را روزی نقطه اولی قرار دادیم، شاید شما شکر کنید٠" !! قطعاً این آیات متعالی که نشانه اعجاز در کتاب بیان عربی میباشد کلام خدا است و کلّ نیازهای جامعه متمدّن جهانی را بر طرف نموده است!!

 

 

در اینجا نیز با اینکه معجزه شده و نویسندگان کانون به ذکر نام کتاب و صفحه پرداخته و به نقل قول میپردازند، امّا با این وصف باز غلط نقل قول میکنند٠ آنچنانکه ایشان نقل قول کرده اند بلافاصله پس از "سوار گاو نشوید" جمله "و شیر خر نخورید" آمده است٠ امّا البتّه این نادرست است٠ نوسیندگان غیر علمی پس از ذکر ناتمام حکم حضرت باب، باز به دروغگوئی خود ادامه میدهند و مینویسند "قطعاً این آیات متعالی که نشانه اعجاز در کتاب بیان عربی میباشد کلام خدا است و کلّ نیازهای جامعه متمدّن جهانی را بر طرف نموده است"٠ در اینجا علاوه بر بد دهانی نویسندگان – چیزی که مشترک میان ایشان و دشمنان همه پیامبران گذشته بوده است و به همین جهت اعراب عربستان هم بجای دیدن اعجاز در آیات قرآن از حضرت محمّد بعنوان شاعر دیوانه و از آیات قرآنی بعنوان اساطیر اولّین سخن میگفتند و حال هم نریسندگان کانون وصال بازگشت همان اعراب میباشند – ایشان دو سفسطه میکنند٠ اوّل آنکه باز چنین وانمود میکنند که این احکام بهائی است، حال آنکه اینها احکام بیان است ولذا بهائیان اعتقاد ندارند که احکام حضرت باب "کلّ نیازهای جامعه متمدّن جهانی را بر طرف نموده است"٠ و اصولاً چنانکه در بحث اوّل خود در مورد حکم استعمال دارو در بیان دیدیم، احکام حضرت اعلی از ابتدا صرفاً جنبه سمبلیک داشته و برای اجراء نبوده است، چرا که موعود بیان چند سال پس از نزول احکام بیان ظاهر گردیده و آنگاه احکام بیان منسوخ شده است٠ سفسطه دوّم کانون وصال در این است که یک یا دو جمله از کتاب بیان را گرفته و بدون توجّه به معنای آن و تمامیّت جهان بینی و احکام آن، صحبت از این میکند که این یک یا دو جمله حلّال مشکلات دنیا نیست و آنرا مورد تمسخر قرار میدهد٠ حال باید دید که اگر کسی بخواهد همین کار را در مورد قرآن کریم و یا احادیث اسلامی انجام دهد به چه نتیجه ای میرسد٠ مثلاً قرآن کریم مکرراً حکم میکند که از نوشیدن خون خودداری کنید و دستور میدهد که از در خانه وارد خانه شوید و یا آنکه از حرکات اجرام سماوی و ستارگان در ارتباط با جن سخن میگوید و یا اصل خلقت را را چند هزار سال قبل واز طریق قصّه آدم و حوّا بیان میکند و یا آنکه از زمین و آسمان و طبقات سبعه سخن میگوید٠ حال آیا میتوان گفت که این احکام و مفاهیم کلّ نیازهای جامعه متمدّن جهانی را بر طرف نموده است؟ جالب است که نویسندگانی که عرفان و تمدّن را در آداب بول و غایط و مستراح رفتن و ذکر لازم برای بستن چشم شیطان در هنگام توالت و هزاران جزئیات مربوط به نجاسات و مطّهرات دانسته و از ضرورت تمکین جنسی زن به مرد در هر حال حتّی در پشت شتر سخن گفته و کتابها در مورد آداب زناشوئی نوشته و به نقل احادیثی میپردازند که حتّی ذکرش هم خلاف ادب است، حال این اشخاص به تمسخر حکم حرمت نوشیدن شیر خر و یا سواری بر گاو میپردازند٠ سؤال این است که آیا این مطلب را باین علّت مسخره میدانند که امر بدیهی است؟ اگر چنین است چرا حرمت نوشیدن خون را به باد تمسخر نمیگیرند و چرا در فقه شان اکثر مباحث مباحثی است بدیهی و آداب خلا و نظافت و نجاست و غیره؟

 

حال به حکم حضرت باب بر میگردیم٠ حکم حضرت باب بدین ترتیب است که باید به حیوانات ظلم ننمود و لذا هر حیوانی را باید به مقتضای طاقت و توانائی او مورد استفاده قرار داد و باید از سؤ رفتار و سؤ استفاده در مورد حیوانات اجتناب کرد، بهمین علّت مثال بدیهی گاو و خر را میزنند که مکرراً مورد استفاده آن زمان قرار میگرفته است٠ با ذکر اینکه کاری که گاو برای آن مناسب است در مورد خر مناسب نیست و بالعکس آنچه که برای خر مناسب است نباید در مورد گاو بکار رود، و حضرت باب با استفاده از یک مثال ساده یک اصل کلّی را در مورد استفاده از حیوانات و رفتار با ایشان بیان می فرمایند ٠ این امر برای آنست که حکم کلّی خود را توضیح بدهند یعنی آنکه نه باید سبب ظلم به حیوانات شد و نه سبب حزن انسان گردید٠ بهمین علّت در این بیان، هم سواری بر گاو و هم گذاردن بار بر پشت گاو را نهی میفرمایند و آنگاه بالعکس حکم میفرمایند که در مورد حمار نباید شیر او را نوشید و صرفا کمتر از طاقت او بر پشتش بار گذارد٠ آنگاه حکم میفرمایند که هیچ حیوانی را نباید سوار شد مگر آنکه از لگام و رکاب استفاده شود و آنگاه نهی میفرمایند سواری بر حیوانی را که راکب نتواند تعادل خود را در حین سواری حفظ نماید٠ بعلاوه، سواری بر کشتی را نیز مورد بحث قرار میدهند و از مجادله و منازعه مسافران حجّ انتقاد میفرمایند و ضرورت کمک به فقراء را در سفر کشتی بتوسّط متموّلین و مقتدرین مؤکّد میسازند و از لزوم نظافت و تطهیر در سفر کشتی سخن میگویند و بخاطر مشکلات و دشواریهای سفر کشتی در آن زمان یعنی در نیمه قرن ١٩ میلادی سفر کشتی را تا حدّ امکان تحذیر میفرمایند تا انسانها محزون نشوند٠ و در ارتباط با این آداب سفر است که حضرت باب از لزوم حفظ تخم مرغ که غذای اصلی حضرت باب در زمان زندانی ایشان در وسط کوههای آذربایجان بود سخن میگویند و لزوم رعایت بهداشت در مورد تغذیه را مؤکّد میسازند٠ در آنزمان بسیاری از تخم مرغ ها بخاطر عدم مراقبت شکست خورده و ترک برداشته و لذا به جذب میکروب و خراب شدن غذا و بیماری می انجامید٠ خداوند با نسبت دادن یک ماده غذایی یعنی تخم مرغ به پیامبر خود ضرورت احترام به نعمتهای خدا و طبیعت را متذکر میشود.

 

اکنون که تمامی بحث حضرت باب مطرح گردید، خواننده میفهمد که منع سواری و بار گذاری برگاو ولی جواز نوشیدن شیر آن و بالعکس منع نوشیدن شیر حمار، ولی جواز سواری و بارگذاری بر آن، امّا کمتر از حدّ طاقتش، مثالی از یک حکم کلّی است و آن ضرورت احترام به حیوانات و مراعات عدالت در ارتباط با همه هستی است٠ در اینجا باید اصل کلّی را قدری توضیح داد٠ از نظر حضرت باب، همه چیز و همه کس دارای حقوق خدادادی است٠ این فقط انسان نیست که دارای حقّ است، بلکه همه حیوانات و همه اشیاء نیز دارای حقوق خود میباشند٠ علّت این مطلب فلسفه شکوهمند حضرت باب است که حقیقت هستی را تجلّی اسماء و صفات الهی در دل اشیاء مییابد و بدین جهت همه هستی از نظر حضرت باب، عزیز و مقدّس و ارزشمند است وباید با آن با احترام و عدالت معامله کرد٠ این مطلب به شکل سه اصل در آثار حضرت باب ظاهر میشود٠ اوّل آنکه بفرموده حضرت باب همه چیز دارای بهشت خودش است٠ و بهشت هر چیز رسیدن بکمال بالقوّه آنست٠ در نتیجه، انسان بنا بر حکم بیان، وظیفه دارد که در مورد همه اشیاء بکوشد تا اشیاء به بهشت خود نائل شوند، یعنی به کمال بالقوّه خود برسند٠ اصل دوّم اینست که آدمی باید در ارتباط با هر چه که انجام میدهد حدّ اکثر تلطیف و تجمیل و تکمیل را مراعات نماید، یعنی در ارتباط با هر کاری آن کار را به بهترین و کاملترین وجه ممکن که در توان شخص باشد انجام دهد٠ اصل سوّم این است که آدمی باید از محزون ساختن انسان و نیز حیوان مطلقاً خودداری کرده و بالعکس کاری کند که باعث شادی و بهجت موجودات شود٠

 

حال میتوانیم ببینیم که اصول مذکور توسّط حضرت باب براستی اعجاز الهی بوده و کلید حلّ تمامی مشکلات دنیای متمدّن جهان را بدست میدهد٠ احکام جزئی حضرت با در مورد ترحّم بر حیوانات و رعایت بهداشت و زیبائی و لطافت در مورد همه چیز از جمله مواد غذائی، انعکاس و سمبلی از آن اصول کلّی است٠ بی جهت نیست که در سر آغاز آن فصل، حضرت باب، حکم نجاست سگ و همه دیگر حیوانات را نسخ فرموده و در عین تذکّر ضرورت حکم نظافت و لطافت در همهء احوال طلیعهء فرهنگی را بنا مینهند که آزار و نفرت به حیوانات مظلوم بی زبان جای خود را به فرهنگ محبّت و وداد و ترحّم و لطف میسپارد٠ لازم به تذکّر نیست که فرهنگ خشونت انسان نسبت به انسان تا حدّ زیادی از فرهنگ خشونت انسان به حیوان متٌاثر میباشد و لذا تحقّق یک فرهنگ مبتنی بر وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و دموکراسی سیاسی و عدالت اجتماعی و آزادی عقیده و بیان و شکیبائی و تسامح مذهبی و تساوی حقوق زن و مرد و نیز نفی نظام برده داری و الغاء تبعیض حقوقی علیه زن و غیر مؤمن و همچنین لغو حکم ارتداد و نجاست اقوام و مذاهب دیگر مستلزم رویکرد بدیعی است که بر طبق آن احترام به همه اشیاء و عدالت و عطوفت به حیوانات عاملی اساسی در جهان بینی و نظام فرهنگی آدمیان باشد٠ آثار حضرت باب شالوده چنین بینشی را بنیان نهاد و آثار حضرت بهاءالله با تاٌکید بر اصل وحدت عالم انسانی، ساختار این مدنیّت بدیع جهان شمول را بنا گذارد٠

 

در پایان، عین بیانات حضرت باب در کتاب بیان عربی را نقل میکنیم:

 

قل الاول فلا تحترزن عن الکلب و غیره و ان یمسکم شعر رطب منه الا و انتم تحبون ان تنظفون ٠٠٠ ﻻترکبّن البقر وﻻ تحملّن علیه من شئی ان انتم بالله و آیاته مؤمنون و ﻻ تشربن لبن الحمیر وﻻ تحملّن علیه و ﻻ علی حیوان غیره، الّا علی دون طاقته، ما قد کتب الله علیکم، لعلّکم تتّقون٠ و ﻻ ترکبن الحیوان الّا و انتم باللجام والرکاب لترکبون و ﻻ ترکبّن ما ﻻ تستطیعن ان تحفظنّ انفسکم علیه فان الله قد انهیکم عن ذلک نهیاً عظیما٠ و ﻻ تضربنّ البیضه علی شئی یضیع ما فیه قبل ان یطبخ هذا ما قد جعل الله رزق نقطه الاولی فی ایّام القیمه من عنده لعلّکم تشکرون٠٠٠ و ﻻ ترکبن الفلک الّا و انتم علی قدر قدرکم تملکون و ﻻ تجادلّن فیه و ﻻ تنازعنّ و انتم علی منتهی الروح و الریحان بعضکم ببعض تسلکون٠ کتب علی الذینهم اولی الامر فی الفلک ان یقدّمون علی انفسهم من فیه من الّذینهم فیه راکبون حین ما یضطربن من فی الفلک  ٠٠٠ ولتجعلن مکان طهرکم فی مقعد لم یکن علی مقعد یخاف من یدخل فیه٠٠٠

( مضمون فارسی آن چنین است:

بگو در باب اول: از سگ وحیوانات دیگراحتراز مکنید حتی اگر موی خیس آن نیز شما را لمس کند مگر بجهت میل به حفظ نظافت… نه خودتان سوار گاو شوید و نه هیچ باری بر آن گذارید، اگر که بخدا و آیات او ایمان دارید٠ همینطور شیر حمار برای نوشیدن شما نیست، در عین حال بار گذاری بر آن، و نیز  برهر حیوان دیگر٠ باید در حدّ کمتر از طاقت او صورت پذیرد، چنانکه خداوند حکم کرده است شاید که شما بترسید٠ و سوار هیچ حیوانی نشوید مگر آنکه با لگام ورکاب سواری کنید، و هر حیوانی را که نتوانید بر پشت آن تعادل خود را حفظ نمائید سوار مشوید٠ خدوند این مطلب را نهی شدید فرموده است٠ و تخم مرغ را از برخورد با اشیاء دیگر حفظ کنید چرا که قبل از طبخ آن موادش خراب میگردد٠ این چیزی است که خداوند رزق نقطه اولی در ایّام قیامت به حکم خود قرار داده است تا شاید شما سپاسگزار باشید٠٠٠ و سوار بر کشتی نشوید مگر آنکه بقدر اندازه خود جای کافی داشته باشید و در حین سفر کشتی، از مجادله و منازعه خودداری کنید و در منتهای روح و ریحان با یکدیگر سلوک نمائید٠ واجب است بر مسئوﻻن و صاحبان کشتی که در هنگام اضطراب ساکنان، دیگران را بر خود مقدّم دارند ٠٠٠و مکان تطهیر را در جائی قرار دهید که کسی که وارد آن میشود وحشت نکند٠٠٠)

 

در پایان باید گفت که هدف نویسندگان کانون وصال شیراز اینست که با دروغ بافی و مسخ حقیقت مردم هوشمند ایران را از تحقیق مستقلانه در مورد دیانت نوین ایرانی بترسانند و حق ایرانیان را در مورد آزادی سخن و عقیده پایمال نمایند. ولی مردم ایران فریب اینگونه توهین و خشونت را نخواهند خورد. به امید تجلی انصاف.

Comments are closed.