حمله بی مورد به روزنامه وزین کیهان

حمله بی مورد به روزنامه وزین کیهان

 

اخیرا ً مشاهده شده است تعدادی از دوستان بهائی در جواب مقاله مختصری که در روزنامه وزین کیهان درج شده قلم در دست گرفته و به این روزنامه مظلوم حملاتی نموده و آن را به حمایت از ظالم متـّهم نموده اند.  بنده جسارت نمودم که قلم در دست بگیرم و چند سطری در دفاع از این روزنامه بنگارم تا مبادا بیانات حضرت عبدالبهاء در مورد حمایت از بیچارگان ندیده گرفته شود.  البتـّه به موقع به فحوای این کلام اشاره خواهم داشت.

دوستان عزیز  این روزنامه این مطلب را نه در جهت حمله به بیت العدل اعظم یا جامعه بهائی بلکه صرفاً به دلایل دیگر درج نموده است که تنها کسانی از آن آگاهند که در مهد امرالله به سر می برند.  عرض میکنم چرا.  اگر شما در ایران باشید متوجّه می شوید که هر روز صبح و عصر انبوهی از روزنامه ها در دسته های مجزّا روی دکه روزنامه فروشی ها خودنمایی می کند و گروهی به خواندن عناوین و گروهی دیگر به خریدن یک روزنامه و عده معدودی هم به ابتیاع چند روزنامه اقدام می کنند.  تعداد نسخه های هر روزنامه تا پایان وقت اندک اندک کاهش می یابد مگر روزنامه کیهان که طفلک معصوم همچنان ثابت قدم باقی می ماند مگر اندک کسانی که به خریدن یکی دو نسخه اقدام می کنند.  روزنامه کیهان بعد از سالها که روز به روز از تعداد خریدارانش در میان مردم کاسته شد، تصوّر کرد که شاید اگر از روزنامه عصر به روزنامه صبح تبدیل شود به خریدارانش افزوده شود.  امّا نشد که نشد.  حال، باید چاره دیگری اندیشید؛

اوّلا ً، می توان به گروهی حمله ور شد که امکان جوابگویی ندارند، والا اگر به گروه های دیگر حمله شود یا توسّط نمایندگانشان در مجلس زیر سؤال می رود، یا مجبور میشود در همان ستون جوابیه آنها را درج کند.  امّا بهائیان امکان جواب دادن ندارند، نه نماینده ای در مجلس دارند که از حقوقشان دفاع کند؛ نه روزنامه ای در این خطه دارند که به درج جوابی مبادرت کند؛ نه تظلم نامه ای خطاب به رئیس جمهور می توانند بنویسند، چه اگر بنویسند و پخش کنند، به اتـّهام تخدیش اذهان عمومی گرفتار قید و بند زندان خواهند شد؛ نه امکان صحبت کردن با دیگران در این خصوص را دارند، چه که حمل بر تبلیغ می شود که گویا ممنوع باشد؛ نه حتـّی جوابیه ای در داخل جامعه توانند توزیع کنند، چه که حمل بر تحریک اذهان احبـّاء می گردد و در جراید داد سخن می دهند که بهائیان دوباره فعـّـل شده اند.

ثانیا ً، درج چنین مطلبی در کیهان، اندکی بر میزان فروش می افزاید؛ چه که عدّه ای از بهائیان وقتی می فهمند که روزنامه ای درباره آنان مطلبی نوشته به طرف آن جلب می شوند و می خرند ببینند چه نوشته است، و عده ای از غیر بهائیان هم ابتیاع می کنند چه که مطالب زیادی درباره بهائیان شنیده اند و فکر می کنند اگر در روزنامه مطلبی نوشته شده، لابد خبر جدیدی است.

ثالثا ً، در دنیای خبر، خبرنگاران باید مطلبی دست و پا کنند و به عنوان حرف اوّل آن را مطرح کنند؛ روزنامه کیهان خوشحال از این که مطلب دست اوّلی پیدا کرده و در جایی که هیچ روزنامه ای جرأت نمی کند سخنی از بهائی و بیت العدل به میان آورد، به علـّتی که بر بنده مجهول است (!) سمند همّت را در میدان جرأت و جسارت به جولان در آورده و سخن از کلمات ممنوعه به میان می آورد.

رابعا ً، کیهان به زبان تلویح اصرح از تصریح می خواهد بگوید، "ای خلق الله ببینید من چقدر مهم شده ام که در آن سوی دنیا، بیت العدل بهائیان، که هیچوقت از روزنامه ای اسم نمی برد، برای اوّلین بار اسم روزنامه ای را مطرح کرده، و آن منم؛ پس من خیلی مهم هستم."  باور بفرمایید که این از همه برای کیهان مهم تر است.

خامسا ٌ، کیهان خواسته لطفی به بهائیان بکند؛ می دانید وقتی مردم در روزنامه کیهان مطلبی را بخوانند می دانند که با قصد و غرضی گفته و نوشته، پس باید ته و توی کار را در آورد و اصل مطلب را پیدا کرد و لذا در جستجوی منشأ قابل اعتماد بر می آیند و با بهائیان تماس می گیرند و به هر حال بهائیان هم هر قدر که حکمت را رعایت کنند و تبلیغ نکنند، دیگر نمی توانند که جواب سؤالات را ندهند، باید بگویند اصل مطلب چیست و خواهند گفت.

حال که علـّت نوشتن مطلب در کیهان معلوم شد، درباره سایر نکاتی که دوستان در خصوص اشتباهات کیهان اشاره فرموده اند چند نکته عرض بنمایم.

اوّل، در خصوص علـّـت قرار گرفتن مرکز جهانی بهائی در کشوری به نام اسرائیل؛ البتـّه این که کیهان از ذکر علـّت اجتناب کرده، نه آن که خدای نکرده بر خلاف حرفه مقدّس روزنامه نگاری قصد کتمان حقایق را داشته؛ ابداً، بلکه قصد داشته از تکرار مکرّرات جلوگیری کند.  چه که هم نفوس فاضلی که در کیهان حضور دارند و هم کثیری از مردم ایران خبر دارند که حضرت بهاءالله به اختیار خود به اراضی مقدّسه و فلسطین آن زمان نرفتند.  سرزمینی که تبعیدگاه اسرا و بدترین زندان عثمانی بود، هیچ کسی به پای خود و به اختیار خود نمی رود.  کیهان و کیهانیان میدانند، فقط، اولا نمی خواهند مطالب تکراری شود، دوم توضیح واضحات نمی خواهند بدهند، سوم این که اگر احیانا ً کسی نمی داند برود بپرسد، تحقیق کند و دریابد که چرا مرکز جهانی بهائی در آن خطه قرار گرفته است؛ چه که البتــّه اگر کسی خود تحقیق کند به منابع اسلامی در مورد عظمت و اهمّیت عکا پی می برد و این فی نفسه ممدّ احوال محقــّـق می شود و از آن گذشته در منابع یهودی و مسیحی هم در مورد ظهور موعود در اراضی مقدّسه مطالبی می یابد که به او کمک می کند.  پس قصد خیر داشته است.

دوم، در خصوص تغییر خط ّ مشی جامعه که داد سخن داده؛ این نه بدان علـّت است که در اینجا تغییری مشاهده میکند، بلکه از آن جهت است که چرا سیر تدریجی تظلـّم دارد اوج میگیرد و اعلام خطر می شود و نسبت به سرنوشت بهائیان ابراز نگرانی می گردد؛ چرا نورافکن روشن می شود که دیگر نتوان بهتانها و افتراها را به راحتی مطرح کرد؛ چرا تمام اهل عالم مطـّلع می شوند و دیگر نمی توان داد سخن داد؛ والاّ کیهان خوب می داند که بهائیان همواره به خود مقامات حکومتی تظلــّم کرده اند و همین کار را هم ادامه می دهند؛ مگر نه آن که در زمان رئیس جمهور سابق هم همین کار را کردند.

سوم؛ این که چرا کیهان معترض شده به بهائیان که ابراز نگرانی کرده اند؛ بنده کاملاً به کیهان حق می دهم که ناراحت شود؛ چون بیست و چند سال است هر کاری که دلشان خواسته کرده اند و هر تهمت و افترایی که به فکرشان می رسیده زده اند، هر ظلم و ستمی که خواسته اند عملی کرده اند، حالا یک تحقیق جزئی هم درباره تمام بهائیان بکنند و اعمالشان را زیر نظر بگیرند و حالا گیرم که پرونده ای هم بسازند، به جای کسی بر نمی خورد که بخواهید نگران شوید، گیرم که بهائیان را ظاهرا ً به خاک سیاه بنشانند و حالا چند نفر را هم از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و علمی و به طور کلـّی زندگی مادّی ناقابل اذیت بکنند، این که جای نگرانی ندارد، بهائیان که تا به حال تحمّل کرده اند، این هم روی بقیه.  والا کیهان ابداً ظلم و ستم را تأیید نمی کند فقط می خواهد بگوید آنقدرها جای نگرانی نیست.

چهارم، در این مورد که چرا نویسندگان کیهان زبان لعن و طعن را برمی گزینند؛ قدری باید انصاف داشت؛ عزیزان، شما می دانید که در این مرز و بوم از قدیم ضرب المثلی بوده که، "نیش عقرب نه از ره کین است بلکه اقتضای طبیعتش این است."  طفلکی ها نویسندگان کیهان اصلا ً قصد ندارند به کسی توهین کنند، کسی را تحقیر نمایند، شخصی را ناچیز شمارند؛ ابداً؛ معاذالله که چنین کنند.  این عادتشان است؛ احساس می کنند بدون استفاده از این کلمات نمی توان حق مطلب را ادا کرد، یا نمی توان کسی را جلب و جذب کرد؛ والاّ نویسنده و توهین؟  خبرنگار و زبان نازیبا؟  اینها حارسان حریم قلمند، چگونه ممکن است آن را پاس ندارند؟

پنجم، در مورد اشتباه گرفتن عکـّا و حیفا؛ می دانید که نام حیفا برای مردمان ایران شناخته شده است؛ چه که هر از گاهی خبر از انفجار بمبی؛ یا سخنی از افتتاح حدائقی بر فراز کوهی؛ و امثال آن مطرح می شود؛ امّا نام عکّا را آنقدرها نشنیده اند؛ لذا می تواند به عنوان خبری که دیگران نمی دانند مطرح شود.  از آن گذشته، کیهان میخواهد بگوید، "تصوّر نکنید ما نمی دانیم که مرکز شما عکـّا است و شما برای گمراه کردن اذهان حیفا ذکر میکنید؟  ما می دانیم و در کمال جرأت هم ذکر می کنیم."  البتـّه دوستان عزیز خوب می دانند آنقدر که در احادیث اسلامی درباره اهمیت و عظمت عکـّا آمده، ذکری از حیفا نشده است؛ پس برای آن که به خوانندگان پر و پا قرص کیهان گفته شود که، "ما هم اهل فضل و کمالیم و از عکـّا هم خبری داریم،" آن را به عنوان مرکز جهانی بهائیان عنوان می کند.

ششم، آن که روزنامه کیهان می داند که بهترین راه تبلیغ گروه یا دیانتی آن است که به آن حمله شود.  لابد "کس نزند به درخت بی بر سنگ"، پس اگر حمله ای صورت می گیرد، برای آن است که ثمرات مکنون در لابلای اوراق درخت برملا شود و ما حدّاقل چند مورد مقالات دوستان را دیدیم که در اثر نوشتن فقط یک صفحه در جریده وزین کیهان به منصـّـه ظهور رسید.  این درایت و کفایت نویسندگان کیهان است که با برداشتن فقط یک قدم توانسته اند جلب افکار عمومی را به آئین بهائی بنمایند و محملی به مدافعین امر بهائی بدهند که حقایق را عنوان کنند، اذهان را روشن نمایند، و راه را برای تحقیقات بعدی هموار سازند.

نکته دیگری که در ابتدا به آن اشاره کردم این است که حضرت عبدالبهاء می فرمایند باید از درماندگان دستگیری کرد و گوشه چشم عنایتی به بیچاره ترین کسان داشت.  این روزنامه کیهان، طفلک، در میان این مردم آنقدرها مورد نظر نیست.  لذا، باید از آن دستگیری نمود.  آن کس که درمانده تر است، باید به آن توجّه تام مبذول داشت.  لذا، بنده پیشنهاد می کنم برای آن که تشکّری از روزنامه کیهان بشود، رسماً آن را به نوشتن مطالب بیشتر تشویق و ترغیب نمایند و نویسندگان بهائی بیش از پیش نامش را مطرح نمایند و اگر بشود کمکی هم از لحاظ ارسال مطالب بنمایند که دستش پُر خالی نماند.  باقی بقایتان.  (نویسنده گمنام است).

Comments are closed.