هر کسی کار خودش بار خودش

هر کسی کار خودش بار خودش

 

بچه که بودیم این مثل را از مادر بزرگ ها و قدیمی ها زیاد می شنیدیم، هنوز هم این ضرب المثل رواج دارد و استفاده می شود. اما امروز که با دیدی دیگر به دنیای اطراف خود می نگریم با کمال تعجب میبینیم که بخش مهمی از مشکلاتمان در همین مثل نهفته است.

واقعا در حوزه های مختلف فردی و اجتماعی جامعه امروز که نگاه می کنیم ، یکی از عوامل اصلی بروز مشکل نگاه محدود به "کار و بار" خودمان است.

 

مثال های جالبی در این زمینه می شود گفت. بار ها و بارها این لطیفه را شنیده ایم که دو کارگر یکی زمین را می کنده و دیگری بلافاصله همان جا را پر می کرده وقتی از آن ها می پرسند چرا چنین می کنید می گویند : آن که مسئول لوله گذاشتن است مریض شده اما ما کارخودمان را انجام می دهیم… این ماجرا هر چند لطیفه ای است اما با دقتی نه چندان زیاد در اطرافمان دائما شاهد چنین مسائلی هستیم.طرح ها و اقداماتی که توسط نهاد ها یا شرکت های مختلف انجام می شود به کنار، حتی در پروژه هایی که توسط یک مسئول هم انجام می شود شاهدیم که هر کسی و هر شرکتی و موسسه ای به کار و بار خودش فقط اهمیت می دهد که این مسئله موجب بروز مشکلات بر گروه های بعدی و صرف هزینه های مادی و معنوی می شود.حجم عظیمی از مخارج، معطلی ها ، کاغذ بازی ها، دوباره کاری ها و رفت و آمد ها ناشی از این مسئله است که هیچ نهادی حاضر نیست جز به خود به چیز دیگری فکر کند یا اهمیت بدهد، تا چه رسد به این که بخواهد فداکاری کند.

اما در بعد فردی ماجرا ابعاد خاص تری پیدا می کند. فردی که فقط به کار خود اهمیت میدهد موجودی خطر ناک می شود.فردی که حاضر است به خاطر منفعتی که فقط و فقط هم خودش قدرت تشخیص درست و غلط و بجا یا نا بجا بودن آن را دارد،هر کاری که لازم است – و لزوم آن را هم فقط خودش تشخیص می دهد- انجام دهد، از هیچ کاری روگردان نیست. ساده ترین مثال ها را در ترافیک می توان دید. منشاء اصلی مشکلات ترافیکی ما این است که همیشه خود را و مسائل خود را از دیگران و قانون بالا تر می دانیم، و با توجیه کار خودم و بار خودم ،به راحتی از چراغ قرمز رد می شویم چون عجله داریم، انگار هیچ کس دیگری عجله ندارد، یا تبصره قانونی برای شخص من وجود دارد که اجازه می دهد که من، هر موقع خواستم، هرکاری شد را انجام دهم.یا رعایت مسیر حرکت را نکنم چرا که اگر من نروم، آدم نفع پرست دیگری جای من می رود . پس من زود تر بروم تا دیگری از من نفع پرست تر نشده باشد.ورود ممنوع می روم که راه من کوتاه تر شود، از عرض اتوبان رد می شوم چون حال ندارم از پله ها بالا روم و توقف ممنوع می ایستم چون اینجا محله من است! تازه آخرش از همه طلبکار هم هستم.

این نوع نگاه، نگاهی کودکانه و بدون دور اندیشی است. همیشه ثابت شده که این رویه فقط در کوتاه مدت، نفعی ظاهری دارد.اما در نهایت اغتشاشی بوجود می آورد که همه – حتی زرنگ ترین نفع پرستان – در آن متضرر می شوند.

عجیب آن است که آن چنان این فرهنگ و طرز تفکر وجهی منطقی پیدا کرده که جلوه های حماقت بار آن را روشنفکرانی ترویج می کنند که منحصر به دنیای توسعه نیافته هم نیستند و مثلا افراد را توصیه می کنند که نفع خود را در نظر گیرند، بی مورد خود را به مهلکه نیندازند و به اصطلاح در زندگی فرصت سوزی نکنند. به فرد می گویند تو چرا بی خود عقیده خود را ابراز می کنی و به واسطه این ابراز و اظهار خود را به درد سر می اندازی؟ تو باور و اعتقاد خود را در دل داشته باش اما کاری را بکن که اجتماع از تو انتظار دارد و منافع تو را تامین کند. در چنین گفتار هایی اگر خوب دقت شود طنین همان گفته های کارگران فوق الذکر شنیده می شود که ما با این حرف ها کاری نداریم ، ما کار خود را می کنیم.

این ضرب المثل یک جمله انتهایی هم دارد که در کودکی اصلا نمی فهمیدم: هر کسی کار خودش بار خودش آتیش به انبار خودش…

امروز می فهمم که چقدر در این جمله پایانی معنا نهفته است اما کاش می شد می گفتیم : هر کسی کار خودش بار خودش آتیش به انبار همه.  

Comments are closed.