سخنی با سردبیر روزنامهء کیهان پیرو به رسمیت شناختن دین

سخنی با سردبیر محترم روزنامهء کیهان،

 

با درود خدمت شما و با آرزوی بهترین ها در رسالت مهم و خطیر روزنامه نگاری.

 

چندی است که کیهان به نشر مقاله هایی دربارهء دین بهائی پرداخته است و این اقدام یعنی کوشش در معرفی دین بهائی و بهائیان کوششی است بسیار گرانقدر. گرچه امید می رفت این کوشش در جهت رفع تعصب و ایجاد تماس و برقراری تفاهم بیشتر امتداد یابد متاسفانه مقاله های کیهان چنین انتظاری را برآورده نکرده است. و شاید هم نتیجه ناخواستهء آن عدم مدارای عقیدتی از سوی دست اندرکاران به بهائیان و افزایش تنش موجود و تحریک مردم بر علیه پیروان این آئین باشد. مقالهء اخیر روزنامهء کیهان در مورد به رسمیت شناختن دین بهائی در مصر یکی از همین موارد است.[۱] زیبنده تر میبود اگر مقاله های روزنامهء کیهان قلم توانا و شناخته شدهء خود را در راستای کاهش تنشهای موجود در جامعهء ایران به کار می گرفت.

همانطور که مستحضرید بیش از ۱۶۰ سال از ظهور آئین بهائی در کشور ایران  می گذرد. مقالهء کیهان اشاره ای به رابطهء بین دین بهائی و نهضت صهیونیزم دارد، مغالطه تاریخی ای که از روزنامهء سرآمدی چون کیهان نباید انتظار داشت. بنیانگذار آئین بهائی حضرت بهاءالله  که در طول حیات خود برای ابلاغ پیام الهی صلح  جهانی و محبت بین نوع بشر و دوستی و راستی انسانها کوشید و به پاس همین آموزه های متعالی و انسانساز به مدت ۴۰ سال در عهد ناصری (از ۱۸۵۳ میلادی) تبعید و زندان شد تا بالاخره در اواسط عهد ناصری (بسال ۱۸۶۸ میلادی) با توافق دولت قاجار در گوشه ای دور از امپراطوری مسلمان عثمانی در بلاد شام و سوریه قرار گرفت و رسالت خود را همچون بسیاری از دیگر پیامبران و اکثر ائمه اطهار در حبس گذراند و در حبس در گذشت.

 

پنجاه و شش سال پس از فوت حضرت بهاءالله دولت اسرائیل در همان سرزمین تشکیل شد. بر اساس این  تصادف تاریخی، قرارگیری ِ اماکن مقدس بهائی و مرکز جهانی بهائی در کشور اسرائیل کنونی همانقدر حساب شده و قابل پیش بینی بوده که تولد حضرت مسیح در بیت لحم یا معراج حضرت محمد (ص) از راه بیت المقدس.  بدین ترتیب استقرار کنونی مرکز جهانی بهائی حرکتی در راستای صهیونیزم نبوده، کما اینکه قرار گرفتن اماکن مقدس مسیحیان و مسجد الاقصی در همان سرزمین نیز توطئه ای استعماری نبوده است. آیا باید به مسیحیان و مسلمین نیز خرده گرفت که چرا شما به اماکن مقدس خود در اسرائیل کمک مالی می کنید؟ آیا کمک مالی یک آفریقایی مسلمان برای ترمیم مسجد الاقصی حاکی از حمایت او از صهیونیسم است؟ پس چرا حمایت مالی بهائیان از اماکن مذهبی خود اشکال دارد و سوال بر انگیز است؟

 

از آغاز، پیروان آئین بهائی که بزرگترین اقلیت مذهبی غیر مسلمان ایران را تشکیل می دهند، با انواع تبعیض و فشار، از جمله حبس و زندان، تبعید و شکنجه، و قتل عمد و اعدام مواجه شده اند و در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از فشار بر جامعهء بهائی کاسته نشده و حتی این دشواری ها شدت یافته است. به موارد بالا باید اخراج بهائیان از سِمتهای دولتی و اخراج دانشجویان بهائی از دانشگاه ها را نیز افزود. یکی از علتها و توجیهات این عملکردهای غیر انسانی بر ضد بهائیان همانا عدم رسمیت بهائیان در قانون اساسی جمهوری اسلامی است.

 

خود واضح است که وجه مشترک دینی بین بهائیان و مسلمین بسیار است.  دین بهائی تنها دین غیر اسلامی است که بر حقانیت و درستی قرآن به عنوان کلام خداوند صحه می گذارد و پیامبری حضرت محمد (ص) و عصمت ایشان را می پذیرد. مقام ائمهء اطهار نیز در نزد بهائیان بسیار بالاست. حال که دین بهائی تنها دین غیر اسلامی است که منشاء الهی اسلام را تائید می کند و قرآن را به عنوان کلام الله می پذیرد چرا نباید کشورهای اسلامی و از جمله ایران به دین بهائی رسمیت بدهند؟ مگر منشور قرآنی آزادی وجدان در پهنهء اجتماع که در آیه <<لکم دینکم ولی دین>> (شما را دین شما و مرا دین من) خلاصه می شود راهکاری جز این می­نماید؟ مخاطب پیامبر اسلام در این آیه کفار قریش بودند که بنابر فرمان الهی به آنها اجازه حضوردر اجتماع  و حق آزادی وجدان (حتی در بت پرستی و کفر) داده شد. پس چگونه است که روزنامهء کیهان به رسمیت شناختن دین بهائی را که پیروانش به خدای واحد ایمان دارند و بر حقانیت دین اسلام و رسالت حضرت محمد (ص) و درستی پیام ائمه صحه می گذارد زیر سوال می برد؟ 

 

البته به رسمیت شناختن یک دین به معنای پذیرفتن تمامی باورها و آموزه های آن دین نیست، کما اینکه رسمیت داشتن اقلیتهای زرتشتی، کلیمی و مسیحی در ایران سازگاری تمامی تعالیم این دینها را با اسلام نمی رساند. ولی بحث و تبادل نظر بین ادیان در عرصهء اندیشه و اجتماع مساله ای کاملا جداست و ربطی با به رسمیت شناختن یک دین ندارد. همانطور که در مورد نسبت واهی ِ ارتباط با صهیونیزم دیده شد سوء تفاهمات بسیاری در طی سالها از سوی کینه ورزان به رسانه های بیطرف و مردم ناآگاه القاء شده است که تنها با بحث و صحبت و نشست حل خواهد. امیدواریم که نظام جمهوری اسلامی چنین موقعیتی را نیز برای گفتاری مسالمت آمیز و دوستانه فراهم آورد. ولی مسالهء رسمیت دین بهائی از بحث و گفتمانی چنین کاملا جداست.

 

نکتهء مهم دیگری که در متن مقاله آورده شده نقل "نظرات کارشناسانه" از سوی "شورای فقه اسلامی" به منظور رد به رسمیت شناختن دین بهائی است. اگر نظرات روحانیون و رهبران دینی شرط است چگونه است که آراء روحانیون مسیحی پروتستان و رهبران یهودی را که نه اسلام را به عنوان دینی الهی می پذیرند و نه قرآن را به عنوان کتاب آسمانی قبول دارند، در مورد به رسمیت شناختن اسلام وقعی نمی نهیم؟ پر واضح است که مسالهء رسمیت یک دین و حضور اجتماعی آن از پذیرش آن آئین توسط اکثریت کاملا جداست.     

 

سردبیر گرامی کیهان به یقین آگاهند که تمامی ادیان (از جمله اسلام) در مراحل اولیه رشد و تبلور خود دینی <<رسمی>>  نبوده اند. اسلام در اکثر دوران بیست و سه سالهء رسالت پیامبر اقلیتی غیر رسمی بود و این عدم رسمیت به اکثریت دست آویز و مستمسک تبعیض به مسلمین و اهانت به اسلام را می داد. همچنین در سرزمینهای مسیحی در قرون وسطی که اسلام دینی رسمی نبود این عدم رسمیت، راه ظلم و تبعیض ِ دولت و ملت را بر آن اقلیت هموار می ساخته است، رفتارهایی که اندیشمندان و خردمندان آن کشورها هم اکنون از به یاد آوردن آن رنج می برند و شرمنده اند. پایهء چنین شرمندگی در عدم رسمی شناختن یک دین است. امید است که در آینده ایرانیان خردمند و مسلمین حقیقی از چنین شرمندگی در مورد تبعیض بر ضد بهائیان مصون باشند.

 

به نظر می رسد که راهکار درست احقاق حق و به رسمیت شناختن دین بهائی در کشورهای مسلمان و به خصوص ایران است. امیدوارم که روزنامهء کیهان نیز بنابر رسالت والای خود در این راستا بکوشد.

 

با سپاس،

کاویان صادق زاده

 

 

 

 

   

Comments are closed.