بهائی ستیزان و عکابر و اسمی از اسلام!
کاویان صادق زاده میلانی
در دنباله ماجرای کمدی- درام دو هفته قبل و پاسخهای مستند سایت نگاه و ساغر که کمدی برای بهائیان و تراژدی و غمناک برای مخالفان دین بهائی بود گویا یک ایمیل هم از سایت چشم انداز رسیده است که مثلا به بهائیان پاسخ داده اند. پاسخها را خواندیم و لذت بردیم و هنوز هم منتظر جوابی درخورهستیم. ولی متن ایمیل خواندنی و گویاست و لذا عینا تقل می شود:
راستی یک سوال هم در مورد مدرک عزیزان سایت نیونگاه داشتم
که مخاطبینتون فرموده بودید از روشنفکران هستند. میخواستم بدونم دوره عکابر رو کجا گذروندید؟ ! ؟
ملای مکتبتون خیلی آدم باسوادی نبوده
البته دقت می فرمائید که با این سطح سواد شاید مشکل بتوان درگیر شد. گرفتاری بهائیان نیز در همین است. ولی مساله فقط بی سوادی بهائی ستیزان نیست. با خواندن واکنش بهائی ستیزان مساله در گِل ماندن آنان اندکی قابل هضم تر گشت. البته فقدان بینش و درک کلان ایشان فاجعه آمیزتر است.
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
اسلام دینی است که فرآیند صعودی خود را طی کرده است و خدمت خود را به نوع انسان انجام داده است. و با ظهور دین بابی و بهائی چسبیدن افراطی به دینی که مهلت الهی آن گذشته ثمری برای ایران، ایرانیان، جهان و جهانیان ندارد. البته با شیوع بی سابقه فحشا در ایران اگر همین یک آموزه رجم و شلاق برای زانی و زانیه را (که ظاهرا مبحث مورد علاقه بهائی ستیزان است) در ایران بخواهند پیاده کنند اکثر ملت یا باید شلاق بزنند و یا شلاق بخورند و یا سنگسار شوند و تمام کارهای دیگر مملکت باید معطل بماند. نتیجه حکومت دینی که زمان آن گذشته باشد همین است. . یعنی پیاده کردن ناچار تعالیم آن توام با خشونت و با توسل به زور موجب بدختی و عقب ماندگی و افزایش فساد و فحشا و فقر و اعتیاد در بین مردم است.
حضرت بهاالله می فرمایند: قول عمل می خواهد. قول بلا عمل کنحل بلا عسل و کثمر بلا شجر
یعنی: گفتار بدون پشتوانه در کردار مانند زنبوری است بدون عسل و درختی است بدون میوه. حضرت مسیح می فرمید درخت را از میوه اش بشناسید و پیروان دین بهائی و دشمنان دین بهائی را نیز سواد و کردارشان می توان شناخت.
این هم محک حضرت علی بر درستی قول و عمل روحانیت اسلام در حال حاضر و تکلیف استدلال بالا را روشن می کند. یعنی جواب قیاس بالا در این بیان مولای متقیان است. حدیثی مقبول بین سنی و شیعه هم از حضرت محمد و شبیه به این روایت داریم.
از حضرت علی در نهج البلاغه است که (خطبه ۳۶۱):
یاتی علی الناس زمان لایبقی فیهم من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه و مساجدهم یومئذ عامره من البناء، خراب من الهدی سکانها و عمارها شراهل الارض منهم تخرج الفتنه و الیهم تاوی الخطیبه
و می فرماید:
می آید بر مردم روزگاری که باقی نمی ماند بین آنها به جز رسمی از قرآن و اسمی از اسلام و مسجدهای آنان زیبا و آباد است و از جهت هدایت و رستگاری ویران. سازندگان آنها بدترین و شریرترین اهل زمین هستند و از آنها فتنه و تباهکاری بیرون می آید و در آنها معصیت و گناه جا می گیرد.
این است فرمایش مولای متقیان در بارهء روحانیت این زمان و آینده اسلام و اگر این بدترین مردم روی زمین دستور می دهد که بهائیان ناحق هستند آیا باید پذیرفت یا باید به بهائیان رسانه و روزنامه و جریده داد تا حرف خود را بزنند و پاسخ بگیرند ومردم بتوانند قضاوت کنند. در خاتمه اضافه کنم که اگر روحانیون عصر بهاءالله به بعد برحق بودند و ترسی نداشتند با بهائیان درگیر بحث می شدند ولی چون نمی توانند حکم می دهند تا مردم از روی تقلید از بهائیان دوری کنند و اگر نظام اسلامی و روحانیت از بهائیان نمی ترسیدند دانشجویان بهائی را به دانشگاهها راه می دادند و سه نسل از جوانان خوب مملکت را از تحصیل منع نمی کردند.
جالب توجه اینجاست که هر حمله بهائی ستیزان به دین بهائی اساس و پایه باورهای خود آنان را ناپایدارتر می کند و جلوه و ارائه دین بهائی را محکم تر و مسلطتر می کند و بر جذابیت آن می افزاید.
ایام به کام