تهدیدی فزاینده:
جامعهء بهائی ایران در خطر است
نوشتۀ: بهمن نیکاندیش
در حیات هر جامعهای دورههای بحرانی و حسّاسی هست که گاه موجودیت آن جامعه را مورد تهدید قرار میدهد. جامعهء بهائی ایران امروز با بحرانیترین دورههای تاریخ خود روبروست. دورهای است که از قریب نیم قرن قبل با جبههبندی و آمادگی منظم طبقهء روحانیون اسلامی علیه بهائیت آغاز شد، با انقلاب اسلامی قوت و نفوذ گرفت و در سی سال اخیر هر روز به اوج تازهای رسید.
بهائیان از ابتدای تاریخشان شاهد بسیاری از این بحرانها بودهاند که در آن، تحریکات و دشمنیهای مخالفان، هم مرکز سران ایشان، و هم جامعه را هدف داشته است. تیرباران باب در تبریز در زمان ناصرالدین شاه، تبعیدهای مکرر بهاءالله، به دست دولت عثمانی به در خواست دولت ایران که سرانجام او و همراهانش را از حبسی به حبسی به زندان عکا انداخت، هر یک میتوانست اساس این جامعهء دینی را مورد تهدید شدید قرار دهد.
به سختی میتوان گفت کدام بحران از دیگری سهمگینتر و مهلکتر، و به حال این جامعه خطرناکتر بوده است. اما یک نکته روشن است: این حملات و مخالفتها، که برای بهائیان رویارویی با آن به صورت عادت و امری بدیهی در آمده بود، نتوانست به هدف خود یعنی برانداختن یا حتی تضعیف جامعهء بهائی برسد. بر عکس جامعهء بهائی ایران را چون پولادی آبدیده استوار و مقاوم نمود و جوهر آن را که مظلومیت و استقامت باشد قوّت بخشید. بلا کشیدن و زجر دیدن و شهادت، بخشی جداناپذیر از زندگانی بهائیان ایران شد که آن را به عنوان آزمایش ایمانشان به جان پذیرفتند. در چنین جامعهای که همواره مورد تهدید قرار داشت خانوادهای نبود که انتظار زندگانی آرامی داشته باشد و یا خود را به نحوی از حملات و تبعیضها و یا ناسزاهای روزانه در امان بیند.
در یک نکته تردید نیست و آن این که جمهوری اسلامی وجود دیانت بهائی و حضور بهائیان را در ایران بر نمیتابد. با آنکه آگاه است که از این جامعه هیچگاه خطری متوجه رژیم نخواهد شد، با این همه مبارزه با بهائیان را ظاهرا سرلوحهء اقدامات خود قرار داده و در این راه به دنبال روشهای تازه و موثر است. کشتن دویست نفر بهائی در آغاز انقلاب، زندان و شکنجهء صدها تن از بهائیان، مصادرهء خانه و کاشانه و محروم ساختن آنان از هر نوع کار و پیشه، و نیز جلوگیری از تحصیل جوانان بهائی، در برآورد هدف دولت اسلامی عملاً ثمری در بر نداشت. لذا ترفند تازه پیش گرفتهاند که به قول خودشان "آگاه ساختن" جوانان بهائی – امیدهای آیندهء این جامعه – به "حقایق" این دین است و با این روش جدید میخواهند که جوانان ما را از دیانت اجدادی خود بری سازند. اما حقایقی که نشریات ریز و درشت ارگانهای گوناگون جمهوری اسلامی به نام "حقایق" عرضه میدارند، جعلیاتی است زائیدهء تخیلات مشتی نویسندگان کم مایه و دروغپرداز که حیلهگری و نیرنگ بازی و بیبهرگی از عقلانیت از سر و روی نوشتههای بی پایشان میبارد. مهملاتی است که بارها و بارها در سی چهل سال اخیر تکرار شده و از سوی بهائیان پاسخ گفته شده و حال با واژه پردازیها و رنگ و لعابی تازه، با عکس و تفصیلات در تیراژهای وسیع به دست خلق الله میرسانند.
تازهترین نمونهء این مبارزه نشریهای است در ۶۸ صفحهء بزرگ، شامل قریب پنجاه مقاله که ضمیمه روزنامهء جام جم (ایام، پژوهش تاریخ معاصر) روز ۲۸ اوت که مصادف با ۱۵ شعبان و به اعتقاد شیعیان میلاد امام زمان بود منتشر گردید. محتوا و کثرت مقالات نشان میدهد که از مدتها قبل تهیهء چنین نشریهای مورد نظر مسئولان صدا و سیما بوده است و چه بسا بزودی از مقالات آن در برنامههای تلویزیونی و رادیویی نیز استفاده نمایند. انتخاب روز ۱۵ شعبان نیز البته تصادفی نیست؛ در چنین روزی این نشریه به هدف لجنمال ساختن جامعهای منتشر میشود که معتقد است دوران انتظار ظهور قائم بسر آمده و اینک انسان است که باید آستین خود را بالا بزند و آیندهء خود را پایه بریزد.
روزنامه جام جم متعلق به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. صدا و سیما از جمله سازمانهای کشوری است که زیر نظارت رهبر جمهوری اسلامی اداره میشود، و طبعا آنچه در این روزنامه آمده نمیتواند از خواستهها و نیات ایشان دور باشد.
جمهوری اسلامی و تمام مراکز و سازمانها و حوزههایی که اکنون مبارزه با بهائیت را جزئی از وظایف خود دارند از قدرت فراوان برخوردارند و پاسخگوی هیچکس در آنچه در این زمینه بگویند و بکنند نیستند. هرگاه یک بهائی شرحی در رد و توضیح آن نوشتهها برای روزنامهای بفرستد هرگز آن را چاپ نخواهند کرد. اگر یک جزوه بهائی نزد کسی بیابند، چه بهائی و چه مسلمان سر و کار آن فرد با زندان و دژخیم خواهد بود، اگر یک بهائی بخواهد دروغهای روزنامه را برای دوستی توضیح دهد و حقایق تاریخی را بنماید متهم به تبلیغ بهائیت و زندان و زجر و شکنجه میشود.
جوانهای بهائی را نیز به طور مرتب و هدفمند، از کار و تحصیل محروم میکنند و با جعل تاریخ و دروغپردازی، امیدوارند آنان فقط یک راه جلوی خود بیابند: به اسلام و دامان امام غایب پناه بیاورند، آنگاه در دانشگاهها پذیرفته می شوند و از کار و امکانات دیگر بهرهمند میگردند. راه دیگر اینست که ایران را ترک گویند و سنگرها را یک به یک خالی نمایند.
باید با واقعبینی پذیرفت که این تهدید فزاینده فروکش نخواهد کرد، بر عکس با مقاومتی که بهائیان قهرمان ایران نشان میدهند ابعاد و وسعت تازهای خواهد گرفت و دامنهء آن به کشورهای دیگر نیز کشانده خواهد شد. کما آنکه در همین شمارهء مخصوص جام جم، آیتالله تسخیری ضمن مصاحبهای، با افتخار فراوان بیان میدارد که چگونه پس از آنکه دادگاه بدوی مصر رای موافق برای شناختن بهائیان و ثبت نامشان در کارتهای هویت داد، ایشان به مصر سفر کرد و با دیدار از علماء و بزرگان آنجا موفق شد رای دادگاه بعدی را علیه بهائیان بگیرد و آنان را از هر نوع حقوقی محروم سازد. از جزئیات گفتگوهای آیتالله تسخیری با علمای مصر و از داد و ستدهای پس و پنهان آن معامله چیزی نمیدانیم.
مبارزهء دولتها و طبقهء روحانی با دیانت بهائی همواره مبارزهای نابرابر و ناجوانمردانه بوده، و این امر امروزه بیش از پیش مصداق پیدا کرده است. دولت ایران با اتکاء به منابع سرشار نفت و نیروی قدرتمند نظامی خود، امروز در جهان به عرض اندام برخاسته، حوزههای علمیه پر از علماء و محققان و مدرسّان است که به همهء منابع و مآخذ تاریخی و دینی اسلامی و بهائی دسترسی دارند، لذا انتظار میرود آنچه در مخالفت با دین بهائی مینویسند از استدلالی متین و محکم بهره برده باشد. اما برعکس شیوهء مبارزهء ایشان و این همه دروغ و جعلیاتی که در کتابها و سایتهای اینترنتی و روزنامهها در مورد بهائیت مینویسند به طور روشن حکایت از ضعف ایشان در رویارویی با استدلال و منطق بهائی دارد. در تمام این انتشارات – از جمله نشریه ۶۸ صفحهای ضمیمهء جام جم – یک مقاله در مورد تعالیم بهائی دیده نمیشود زیرا آگاهی بر آن چشم و گوش مردم را باز میکند. در عوض بهائیان را ساختهء دست روس و انگلیس و امریکا و اسرائیل معرفی میکنند، تهمتی که با خروارها سریش به این جامعه نمیچسبد. در تاریخ دست میبرند و آگاهانه آن را مخدوش میسازند، چون همگان را مانند خود بی مایه و بی سواد تصور مینمایند. از آثار بهائی در اثبات کفر و خدا ناشناسی و الحاد بهائیان نقل مینمایند بدون آنکه تمامی جمله را بنویسند، یا در آن دستکاری نکنند و لااقل منبع و مرجع آن را معلوم دارند. این کارها و تقلبها دلیل ضعف است، دلیل چوبین بودن پای استدلال ایشان است و دلیل ناکارآمدی روش جدید مبارزه با جامعهء بهائی است وگرنه مبارزهء منطقی و عادلانه نیاز به پریشان گویی و خود را به هر در و دیواری زدن ندارد. چنین شیوهء مبارزهای دلیل آن نیز هست که نویسندگان این مقالات و سایتها کوچکترین احترامی برای مردم ایران قایل نیستند. آنان را مشتی نادان و ناآگاه میشناسند که هر مهملی را به عنوان حقیقت تاریخی میتوان به خوردشان داد. حال آنکه در اینجا نیز دستخوش اشتباه و گمراهیاند. گذشت آن زمانی که سر مردم را میشد با مشتی افسانه و خرافات گرم نگاه داشت. امروز روز منطق و استدلال و بکار بردن عقل و دانش است نه روز تهمتهای بی دلیل و افسانه و خرافات، و مردم ایران خوشبختانه به این امر آگاهی دارند.
سوای آن تاثیر این تبلیغات در بین هممیهنان غیر بهائی روشنتر از آنست که نیاز به گفتن داشته باشد. مردم ایران به طور سنّتی در مورد تبلیغاتی که از سوی دولتها انجام میگیرد با تردید و سوء ظن و ناباوری مینگرند. اگر در گرماگرم سالهای اول انقلاب برخی از آنان با بهائیان دشمنی نشان میدادند آنچه در سی سال گذشته از دولت اسلامی و از جامعهء بهائی دیدهاند کافی بوده است که اینک با احترام و همدردی به این گروه از هممیهنان دردکشیدهء خود بنگرند و گوششان را بر صدای کر کننده تبلیغات دولتی علیه بهائیان ببندند.
تمام نشانهها حاکی از آن است که جامعهء بهائی چه در ایران و شرق و چه در غرب آموخته است که باید روی پای خود بایستد وبدون آنکه منتظر معجزه یا کمکی از عالم غیب باشد مشکلات خود را حل نماید. اما با دشمنی بیرحم و دژخیم خو روبروست و باید دید که این بار از این طوفان پر مهلکه چگونه بیرون خواهد آمد. ■