پس چرا چشم های شما بادامی نیست؟

 

                        پس چرا چشم های شما بادامی نیست؟

 

          دیروز دیدم که روزنامه کیهان در شماره ۱۰مهر ۱۳۸۶در نوشته ای به افراد ودسته جات مختلف اتهاماتی وارد نموده است که من نسبت به صحت یا عدم صحت آنها نظری ندارم ولی چون مطالب زیادی از دروغپردازی های این روزنامه در خاطرم مانده معمولاً به نوشته هایش به دیده تردید می نگرم. اما نکته ای که نظرم را جلب کرد ذکر مسئله فرستادن پول توسط بهائیان به اسرائیل بوده است که آن  را دلیل همکاری بهائیان با حکومت اسرائیل تلقی کرده بود اگر این مسئله را به همین صورتی که کیهان  عنوان می کند  قبول کنیم پس باید بپذیریم شیعیان ایران نیز که برای تعمیرات اماکن مقدسه خود وجوهی به کربلا و نجف می فرستادند با حکومت صدام حسین یاحکومت های قبل از آن ارتباط داشتند  درحالیکه میدانیم خیلی از شیعیانی که برای اماکن متبرّکه عراق وجوهی می فرستادند کاری به حکومت نداشتند. بهائیان نیز اماکن مقدسه شان در اسرائیل است وخیلی طبیعی است که بهائیان نه تنها ایران، بلکه تمام جهان برای تعمیرات و نگهداری این اماکن وجوهی به آن کشور بفرستند.

  درمورد بهائیان این نکته هم جالب است که خیلی اوقات چاشنی جاسوسی برای اسرائیل را نیز به اتهامات خویش می افزایند یعنی پول فرستادن را دلیل جاسوسی برای اسرائیل میدانند واین دیگر از نوادر تاریخ است که جامعه ای به کشوری پول بدهد تا افرادش بتوانند برای آن کشور جاسوسی نمایند! ازاین اتهامات زیاد است برای رفع سوء تفاهمات در باره آن ها توضیحات لازم مکرر داده شده و میشود.  یکی دیگر از این گونه اتهامات  وجود مر کز بهائی  در اسرائیل است که بهائی ستیزان آن را  وسیله تبلیغات بر علیه جامعه بهائی قرار میدهند ودلیل وابستگی بهائیان به اسرائیل می دانند وسبب تحریک احساسات توده جامعه بر علیه بهائیان می شوند در حالیکه سال ها قبل از تشکیل حکومت اسرائیل دو قدرت بزرگ منطقه یعنی دولتهای ایران و عثمانی حضرت بهاء الله وهمراهان را از طهران به بغداد وبعد از بغداد به استانبول واز استانبول به ادرنه وسر انجام در سال۱۸۶۸به عکا تبعید کردند که در آن زمان در حوزه حاکمیت حکومت اسلامی بود ودر همان شهر حضرت بهاءالله دارفانی را وداع کردند و به این ترتیب اماکن مقدسه بهائی در آن منطقه از آن تاریخ شروع شد وحول آن مرکز جهانی بهائی تأسیس گردید لذا آن منطقه برای بهائیان  از اماکن مقدسه بوده ومرکز جهانی بهائی میباشد ولی دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸یعنی حدود ۸۰سال بعد از ورود حضرت بهاء الله به آن منطقه تشکیل گردید.این اتهامات و نکات مشابه آنها بار ها و بارها مطرح شده وهر بار توضیحاتی توسط افراد بهائی داده میشود ومعمولاً افراد منصف و بی نظر می پذیرند ولی متاسفانه هستند کسانی که توضیحات را می پذیرند ولی پس ازمدتی فراموش میکنند ومجدداً تحت تاثیر تبلیغات بهائی ستیزان باز موضوع را تکرار میکنند وتاسف برای همین گروه است اگرنه امیدچندانی به افرادی که قلوبشان مالامال از کینه  وبد بینی است وهدفشان گمراه نمودن توده جامعه است نمی توان داشت چون اکثر آنان با علم به اینکه دارند خلاف میگویند این حرف هارا تکرار میکنند مخصوصاً که پیشرفت جامعه بهائی و زدوده شدن افکار خرافی از ذهن افراد را مغایر منافع خویش میدانند.زیرا اگر در دنیای بهائی مسئله تقلید از میان رفته باشد دیگر مرید و مقلّدی برای آنان باقی نمی ماند. 

          سؤال دیگری که مکرر ازمن شده است این است که آیا هویدا بهائی بود؟ که جواب من بر مبنای اعتقادات بهائی همیشه روشن بوده است که ازنظر ما بهائیان، بهائی کسی است که خود را بهائی بداند و به عنوان بهائی تسجیل (ثبت نام ) شده باشد وهویدا مشمول این ضابطه نمی باشد زیرا او هیچگاه خود را بهائی نمیدانست بنابراین بااین توضیح هویدا بهائی نبود ولو اینکه پدر بزرگش بهائی بوده باشد. یعنی بهائی بودن ارثی نیست.  اگر مطالعه کنیم می بینیم کمتر خانواده ایرانی است که در میان اقوامش فردی بهائی وجود نداشته باشد.چون بهائیان که از کره ماه نیامدند آنان از درون جامعه ایران برخاستند و بنابراین طبیعی است که در خانواده ای بعضی مسلمان و بعضی بهائی باشند.درمیان گردانندگان رژیم بعد از انقلاب نیزهستند افرادی که فامیل بهائی دارند واگر دشمنان یا رقبای این افراداین نکته را کشف کنند! از آن به منظور کوبیدن مخالفان سیاسی خود سوءاستفاده خواهند نمود ودر مورد هویدا نیز همین نکته راوسیله آسیب رساندن به او ساختند و بعلاوه با تبلیغات زیاد در مورد بهائی بودن او میخواهند از این موضوع برای کوبیدن جامعه بهائی نیز استفاده نمایند.در این جا این سؤال پیش میآید که به فرض اگر هویدا بهائی بوده باشد آیا این افراد البته! منصف!که بهائی بودن یک نخست وزیر رژیم گذشته را نقطه ضعفی برای جامعه بهائی به حساب می آورند ونسبت به آن اصرار میورزندوتبلیغات میکنند.آیا حاضرند مسلمان وشیعه بودن بقیه نخست وزیران رژیم گذشته رانیز نقطه ضعف جامعه مسلمان شیعه تلقی کنند؟

وقتی بعد از انقلاب اسناد سفارت آمریکابه دست انقلابیون افتاد واسامی افراد زیادی که با سفارت به نوعی ارتباط داشتندبدست آمد در باره آنان چیز ها گفتند وآنان را به اتهامات گوناگون متهم کردند ولی هیچگاه دین آنان را مطرح نکردندزیرا همه مسلمان شیعه بودند!.ولی وای به اینکه اگر در میان آنان یک نفر بهائی نیز بوداولین چیزی که مطرح می شد دیانتش بود! ویا هزاران نفر مسلمان شیعه که در زندان های ایران به عنوان قاچاقچی و جنایتکار زندانی هستند هیچوقت ذکری از دیانتشان نمیشود.

 عده زیادی از محققین بی نظر اعم از بهائی وغیر بهائی، در مورد بهائی بودن یا نبودن هویدا مقالات مستند ومستدل نوشتند ونتیجه گرفتند که اوبهائی نبوده است ولی  می بینیم باز عده  ای  همچنان داستان بهائی بودن اورا تکرار میکنند وجالب این جاست که بعضی از این افراد ادعای روشنفکری نیز می نمایند و ظاهراً به حقوق بشر نیز معتقدند! ومعلوم نیست که برای یک انسان روشنفکر چرا باید دین یک نخست وزیر این اندازه مهم وقابل طرح باشد.بدیهی است این افراد که اغلب شناخته شده هستند هدفشان گمراه نمودن توده جامعه  وبهره مند شدن از آن وارضاء حس کینه توزی تعصب آلود نسبت به جامعه بهائی است.

بهائی بودن هویدا نکته ایست که مکرر در مورد آن ازمن سؤال شد و هر بار توضیحات بالا راتکرار کردم وباز هم پس از مدتی دو باره مورد سؤال قرار گرفتم اخیراً یکی از دوستان عزیز من که بار ها مسئله هویدا را مطرح کرده بود برای چندمین بار ضمن صحبت ازمن پرسید که آیا هویدا بهائی بود؟ من که از تکرار سؤال طی سالها مستاصل و کلافه شده بودم از روی بی حوصله گی  بی اختیار گفتم :بلی بهائی بود! و او در جوابم بلافاصله و با روحیه حق بجانب گفت: شما که می گوئید بهائیان در سیاست دخالت نمی کنند!من نتوانستم از خنده خود داری کنم چون این موضوع مرا یاد داستانی انداخت که ذکر آن خالی از لطف نیست.

میگویند که در یک اتوبوس مسافر بری که از شمال به طهران میرفت دونفر پهلوی هم نشسته بودند پس از چندی که از حرکت اتوبوس گذشت یکی رو به دیگری کرد و گفت :آقا شما ژاپنی هستید ؟ آن شخص که انتظار چنین سؤالی را نداشت گفت نه آقا من ژاپنی نیستم. پس از مدتی سؤال کننده مجدداًسؤالش راتکرار کرد که آقا شما ژاپنی هستید؟ مسافر باز درکمال ادب جواب داد که: نه آقا من ژاپنی نیستم. چون این موضوع چندبار دیگرتکرار شد مسافرکه خسته و کلافه شد ه بود برای فرار از تکرار سؤال در جوابش گفت بله آقا من ژاپنی هستم! این جابود که سؤال کننده با تعجب گفت: پس چرا چشم های شما بادامی نیست؟

    حالا این حضرات هم بزعم خود میخواهند آن قدر این اتهامات را تکرار کنند تا ما خسته شده آن ها را بپذیریم!

                                                                            

                                                                             سروش حقایق

                                                                                                اکتبر ۲۰۰۷                                                                                         

 

 

Comments are closed.