شغل کاذب سوخت بری برای لقمه ای نان حتی برای زنان ، تراژدی وحشتناکی است که روزانه در سیستان و بلوچستان شاهد آن هستیم. جوانان بلوچستان میگویند ما بیکاریم و برای لقمه ای نان با جانمان بازی میکنیم و در بسیاری موارد زنده زنده در آتش میسوزیم. آنها میگویند ما اگر شغل داشته باشیم هرگز به سمت چنین کاری نمی رویم. بسیاری از این جوانان دارای مدارک لیسانس هستند، آنها این شغل را انتخاب میکنند تا با شرافت زندگی کنند اما جانهای عزیزشان در همین راه از دست می رود.
گزارش حاضر از طرف یک جوان هموطن، اهل سیستان و بلوچستان به دست کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام رسیده است؛
«روزی چندین جوان زنده زنده دارند در این کار میسوزند. شب و روز سوخت کش ها سوخت میبرند. واقعا زندگی سخت است. کار بسیار سنگین و کمرشکن است. آخر پژو با ۱۲۰۰ لیتر گازوئیل بار جابجا کردن کمر آدم را میشکند.
تنها از طرف بم گازوئیل نمیآید. از سمت کهنوج و جیرفت هم میآید، از طرف زاهدان بسمت سراوان میرود. از هر طرف به سمت بلوچستان میآید و از مرز خارج میشود. حتی خانمها هم سوختکشی میکنند.
در این سوختکشی چندین نفر از خانواده نان میخورند.
هر ماشین پژو ۶بشکه یا ۵بشکه بار میزند و از نرماشیر تا ایرانشهر میرود که درآمد آن ۱۰۰هزار میشود.
پول بنزین ۱۵۰ هزار تومان، خرابی هم که ماشین پیش میآید، هر جفت لاستیک قیمتش ۱۳۵۰ تومان است.
هر ۱۵ یا ۱۷ٰسرویس یک جفت لاستیک از دور خارج میشود. هر رده سرویس روغن ۱۵۰هزار تومان است.
در هر ۲۰ تا ۳۰ سرویس، لنت ترمز ماشین بایستی تعویض شود. بطور واقعی این کار هیچ درآمدی برایمان ندارد و فقط داریم با جانمان بازی میکنیم. هر لحظه اگر ماشین چپ کند با یک جرقه سوختیم و اگر تصادف کنیم مگر اینکه خدا به دادمان برسد اگر نه زنده زنده در آتش میسوزیم و اگر گیر بیفتیم باید ۱۰ تا ۱۵ میلیون جریمه بدهیم.
اغلب کسانی که کار سوختبری را انجام میدهند جوان هستند و بین ۲۰ تا ۳۵ سال سن دارند. چند نفری هم زیر ۲۰سال هستند. خیلی از آنها دارای مدرک لیسانس هستند. یک روز بیایید تا من شما را ببرم و نگاه کنید چه تعداد ماشین برای کار سوختکشی تردد میکند و رانندهها چقدر جوان هستند.
سمت جاده دلگان، سمت جاده جلگه، سمت سراوان، مرز… فقط نگاه کنید که چه ماشین هایی و چه آدم هایی میروند. میشود گفت که از هر خانواده یک نفر در کار سوختکشی هست. هر شب دقیقهای یک ماشین برای سوخت کشی رد میشود.
سمت شهرستان سرباز که بروید آنجا دیگر نمیدانید چه خبر است! ملت برای نان شبشان ماندهاند. اگر کسی بداند که نان شب دارد هرگز حاضر نمیشود با جانش بازی کند. من هروقت برای کار میروم مادرم خواب ندارد صبر میکند تا من از سوختبری برگردم و بعد میخوابد
تازه تمام اینها در صورتی است که گیر ماموران سپاه و نیروی انتظامی نیفتیم و با یک تیر مستقیم کشته نشویم و یا ماشینمان چپ نکند و باز طعمه حریق شویم».
سوال اینجاست که آیا حق زنان و مردان و جوانان سرزمین پهناور ایران با اینهمه ثروت این است که در چنین شغلهای کاذبی تمام زندگیشان تباه شود؟ این سوالیست که ۴۱ سال است تحت حاکمیت ولایت فقیه بی پاسخ مانده است.
منبع: نه به اعدام