سوغاتی

بهار مسروری

داستان های خانواده هایی که عزیزی بی گناه را در بند دارند، بخشی ازتاریخی است که بهاییان ایران با آن دیرآشنایند. خیلی ها وضعیت بهاییانایران را در زمان های مختلفی در این حدود دویست سال با هم مقایسه میکنند. گاهی می گویند صد و هفتاد سال پیش وضعیت خیلی بدتر بوده،بعضی چهل سال پیش را بدترین زمان می دانند و بعضی هم امروز را. فکرنمی کنم با اختلاف زمانی زیاد، امکان مقایسه درستی وجود داشته باشد،اما مطمئنم ظلمی که به بهاییان ایران از ابتدای ظهور دیانت بهایی شده، غیرقابل شمارش و غیر قابل تصور است.

شاید پنجاه سال دیگر، آدم ها اگر تاریخ را بخوانند، باورشان نشود یا بهسختی باور کنند که در چنین دنیای پیشرفته ای، چنین ظلم هایی هم اتفاقمیفتاده است.

​​​​​​*****

خانواده ی زندانی ها، در مدتی که عضوی از اعضایشان در زندان است؛تجربه ای بسیار متفاوت را از سر می گذرانند. گاهی تا مدت ها بعد از آزادیهم تغییرات در آن ها باقی می ماند و حتی گاهی بعد از زندان دیگر خانوادهای باقی نمی ماند و هرآن چه بوده به کل از دست می رود و فقط آن چند سالنیست که نابود می شود.

​​​​​​*****

خانواده ی زندانی هایی که به مرخصی درمانی می آیند، از یک طرف بایددنبال کارهای مربوط به مریضشان باشند و از طرفی هم باید به من و ماییکه این مدت کنارشون بودیم، خبر بدهند تا از فرصت این دیدار جا نمانیم وفردا گله نکنیم و

​​​​​​*****

خانواده ی زندانی ها باید خیلی زحمت بکشند، چون خرجشان چندین برابرمی شود، اجناس در فروشگاه زندان، (آن هم وقتی پیدا بشود)؛ به مراتب گرانتر از مغازه های بیرون است و خرج زندانی دو سه برابر زمانی است کهبیرون بوده، و به این اضافه کنید از دست دادن درآمدش را.

خانواده ی زندانی ها باید تا جایی که می توانند صرفه جویی کنند تا بتوانندگردنبندهایی که دوستان تازه همسرانشان در زندان با هسته های خرما میسازند یا روکش های خودکار و جاکلیدی هایی که با منجوق درست می کنند،را خریداری کنند تا کمک مالی (ولو اندکی) باشند برای آدم های تنها ویاکم بضاعت تر از خودشان.

​​​​​​*****

این گردنبدها، خودکارها و جاکلیدی ها؛ وقتی بیرون از زندان خانواده ها بهدوستانشان هدیه می دهند، تبدیل به اشیایی بسیار گرانبها می شوند؛ شایدبه این خاطر که غربت زندانی ها را در بردارند و دلتنگی های دوستانی کهچند سالی از نعمت دیدن آن ها محروم و ممنوعند. هرچه هست این اشیاءارزش معنوی عجیبی دارند و باورتان بشود یا نه گاهی باعث غبطه دیگرانیمی شود که چنین هدایایی را  دریافت نکرده اند. کسی چه می داند شایدچند سال دیگر تک تک این کارهای دستی چون نماد برهه ای خاص ازتاریخند، در حراجی های معروف بین المللی به بالاترین قیمت ها هم معاملهشوندهرچه باشد دنیای آزاد هنوز برای حقوق بشر احترام خاصی قائلاست!

​​​​​​*****

خانواده های زندانی ها باید قوی باشند و خم به ابرو نیاورند تا کسی بهایمانشان شک نکند، چه اینطرفی ها چه آنطرفی ها

خانواده های زندانی ها از خود زندانی، زندانی ترند.

​​​​​​*****

دوست و همکار قدیمی ام که مدت ها پیش چند روزی را در انفرادی گذراندهبود، می گفت همه باید اوین بروند تا تاریخ زندگیشان در ایران کامل شود. اومسلمان و من بهایی، تاکید می کرد همه ایرانی ها.

گویی به کشف و شهودی رسیده بود که دلش نمی آمد بقیه نرسند.

گویی بخش مهمی از زندگی ایران، اوین است.

​​​​​​*****

این هسته ی خرما که نامم رویش تراشیده شده و بر گردنم است و شمامحض احتیاط عکس آن را نمی بینید. یکی از با ارزش ترین دارایی هایماست. یادآور روزی که او آمد. سوغاتی از زندان.

Comments are closed.