صحرایی بی سایه، بی پرنده، آسمانی بی ستاره، و شبی که سماجت و اصرار بر سیاهی خود داشت، آنجایی که هر گیاهی در انتظار سرودِ قطره خونی خاکستر شده بود، صحرا آماده ی روشن شدن بود ، تو طلوع کردی و تاریک ترین شب ها را چراغانی کردی، آنجا که سپاهیان مشق قتال کردند، تو همچون رنگین کمانی رقصنده و پر فریاد در برابر فرمان واپسین، در برابر سفیر گلوله لبخند گشودی. از خون تو سبزه ها روییده و از هر درد لبخندی، چرا که هر قطره خون تو درختی است ریشه دار. غریو تو آرامش دلهایمان شد و فریادت حصارِ کشیده شده گرداگرد شهر را درید و شب از سماجت و اصرار دست کشید. هلهله خونت هزاران ستاره شد در آسمان شهر. بنگر که هر شب ستاره ای به زمین می کشند و با این حال، آسمان غم زده غرق ستاره است..
با گرامی داشت یاد هزاران جان شیفته ای که داغیِ خون سرخشان زمهریر زمستان ایران را شکست و نوید بهاران داد…
با همدردی و همراهی خانواده های جان باختگان برای دادخواهی و محاکمه عاملان و آمران کشتار جنایتکارانه با آنها عهد می بندیم که راهشان را تا طلوع آزادی ادامه داده و جنایاتِ رفته در آبان خونین ۹۸ را نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم.
آبان ۱۳۹۹
جمعی از زنان سیاسی زندان اوین.