یک سال پیش از ورود کرونا به زندگیهایمان دچار ذات الریه ی شدیدی شدم. در مدت یک هفته دوازده کیلو از دست دادم(بیش از یک پنجم وزنم را) و چند روزی بر تخت بیمارستان نیمه بیهوش افتادم و با سرم و آنتی بیوتیک و انواع و اقسام داروهای شیمیایی دیگر به هر ترتیب به زندگی برگشتم. برگشتی که تا ماه های بعد عوارض دیگری در پی داشت و تشخیص دکترها هم این بود که بدن دچار شوک شدیدی شده و چون هرگز این همه مواد شیمیایی بر خود ندیده، تمامی واکنش های اخیر طبیعیست و جزو پروسه ی درمانی همان بیماری به حساب می آید.
کرونا که آمد، ترس غیر عادی هم سراغم آمد.وحشت از تکرار همان تجربه یا شاید بدتر از آن؛ باعث شد قرنطینه را به شدت و بدون هیچ استثنایی جدی گرفتم. خوشبختانه همه ی افراد خانواده همفکر و هم نظر بودیم و کم کم با این نوع تازه از زندگی خو گرفتیم و سعی می کردیم هر روز با مشورت راه جدیدی برای گریز از یکنواختی پیدا کنیم؛ از تلفن زدن به افرادی که تنها زندگی می کردند گرفته تا خواندن مولانا که بارها شروع کرده بودیم ولی هر بار به دلیل رفتن به پیک نیک یا مهمانی خواندنش متوقف شده بود، کم کم کارمان به مرتب کردن کمدها و قفسه ها رسید. نتیجه اش یک تصمیم خوب شد که بعد از گذشت هشت ماه هنوز باعث افتخارمان است. خیلی ساده با بررسی کمد لباس هایمان و نیازهایی که بسیار کاهش یافته، به این نتیجه رسیدیم که می توانیم حداقل دو سال هیچ لباسی نخریم. این ایده به دلایل زیادی تصمیم خوبی است، از خیلی شخصی اش یعنی کمک به اقتصاد خانواده گرفته تا خیلی کلی تر مثل عدم شرکت در پروسه های منجر به گرمایش کره ی زمین و حتی استثمار کارگران(کودکان کارگر) در کشورهایی نظیر بنگلادش، خلاصه هر روز همدیگر را تشویق می کردیم که : “به به ! چه طرح خوبی!“ . بعد کم کم با دوستان همفکرمان ایده را مطرح کردیم، طبیعتا بعد از تایید و تشویق اکثرشان می پرسیدند چرا کمپین و هشتگ و پست و امثالهم راه نمی اندازید و خلاصه قضیه را در فضای مجازی مطرح نمی کنید؟! خب، ما خانواده ی آرامی هستیم وعادت به سروصدا نداریم؛ اما در جواب این دوستان می گفتیم چون آن ها را یک لایک یا یک شیر می زنید و تمام می شود؛ اما این قول و قرار دلی را حتما یادتان می ماند.
چند روزی است خبر ازدحام مردم برای تخفیف مغازه ای در یک پاساژ در طهران به شدت فضای مجازی را تحت تاثیر قرار داده و چه ایرانی های ساکن در وطن و چه ایرانی های مقیم کشورهای دیگر همه و همه یک صدا،بی شعوری و بی فرهنگی خریداران را هدف قرار داده اند. هیچ کدام هم فکر نمی کنند چه نیازهایی پشت این حرکت وجود دارد که آن افراد خطر بیماری کرونا را به جان خریده و وارد آن مکان پر ازدحام شده اند. ناگفته پیداست اگر هر کسی یاد بگیرد سرش به کار خودش باشد و اگر طرح خوبی به ذهنش رسید مثل آن “دیوار مهربانی“ اجرایش کند، چه قدر دنیا بهتر خواهد شد. طرحی به یادماندنی که از دیوار خالی یک شهرستان شروع شد و بعد تمام ایران را گرفت. لباس های اضافی و بی استفاده در خانه ها به دست کسانی رسید که نیازمند بودند و حقیقتا برای در امان ماندن از سرما به همان یک کت نیاز داشتند.با شعار به یاد ماندنی ” لازم داری ببر، اضافه داری بگذار!”
نیت این متن نه انتقاد از افرادی است که با ازدحام جمعیت در آن پاساژ چنین خبرساز شده اند و نه به قول معروف رسانه ای کردن طرح هشت ماه پیش خودمان، فقط و فقط یک خواهش ساده از خوانندگان که اگر می توانید نگاهی به کمدتان بیندازید و ببینید وضعیت لباس هایتان چطور است. اضافی ها را بدهید به نیازمندان، دیوار مهربانی خراب شد، ملالی نیست.اگر جزو جمعیت دور از وطن هستید که “گود ویل” همه جا در دسترس است و اگر در وطنید که خیلی ساده لباس ها را در ماشینتان بگذارید، سر اولین چراغ قرمز نیازمندش را پیدا می کنید یا اگر پیاده می روید هنوز چند قدم از در خانه دور نشده، انسانی را در کنار سطل آشغال پیدا می کنید که دنبال هر”چیز” به درد بخوری می گردد. خلاصه اگر ایده ی دو سال لباس نخریدن برای شما عملی و ممکن است که بسم الله!